نمایشنامه ظهورمجددمومیائی ها!
مسعودرجوی دوباره زنده شد و پیام داد!
تقی روزبه
.
الف– با ادبیات آک بندشده چندین دهه پیش که مثل همیشه بوی نا می دهد و تماما چندش آور و سرشار از عباراتی چون فدا، رودخروشان خون، اشرف نشان، خرج کردن بی مهابا از شرف شهدا و سخن گفتن از جانب آن ها هم چون یک وکیل تسخیری، و مزخرفاتی از این قبیل، که نشان می دهد چندان هم فرقی هم نمی کند به دنبال آن باشیم که آیا نویسنده اش به لحاظ فیزیکی زنده است یا مرده! پاسخ هرچه باشد، بهرصورت او در همان فضای چندین دهه پیش دفن شده است!.
ب– دفاع همه جانبه و صددرصد از خواست های ۱۲ ماده ای آمریکا ( و وزیرامورخارجه آن). مجاهدین با اتکاء به سیاست های دولت ترامپ، با ریشتری بیشتر از گذشته، وعده سرنگونی و پیروزی می دهند. لابد به این دلیل که لابی حامی آنان، همان هائی که مجاهدین تا پیش از این برای سخنرانی اشان در مراسم خود صدهاهزار دلار پول می پرداختند، اکنون حلقه اصلی مشاوران و کارگزاران ترامپ را تشکیل می دهند. آن ها که در دوره قبلی با دخیل بستن به صدام کامشان به شدت تلخ شده بود، اکنون دوپینگ شده و مستظهر به وعده حضور در ایران سال ۲۰۱۹ توسط جان بولتن مشاورارشدکنونی ترامپ، با امیدواری بیشتری مزه گس قدرت را در زیرزبان خود مزمزه می کنند.
پ– محتوای بیانیه چنان است که به دولت فخیمه آمریکا نشان بدهند که تنها نیروی برانداز و وفادار و جایگزینی که دولت آمریکا به دنبالش هست این سازمان است و لاغیر. و بهمین دلیل هم سعی می کند که در کنارشیخ و به عنوان رقیب نظام شاهی را هم نیروی سوخته به تصویربکشد. و در این میان دستی هم روی مصدق و کودتا بکشد. اما حمل کالای قاچاق در آن جا از پرده بیرون می افتند که او مستظهر به حمایت تمام عیارهمان ارباب کودتاچی است و آن را به شکل وقیحانه، آن گونه که خودارباب ادعا می کند به عنوان دفاع از حقوق بشر جار می زند! و حال آن که همین ارباب در معامله با دولت کره شمالی رسما و با صدای بلندی ه همه بشنوند می گوید در مذاکراتش با اون موضوعی بنام حقوق بشر در کارنیست. اما او نمی داند که هم شیخ و هم شاه و به همراه آن ها خودوی، هم چون وانموده و نسخه بدلی آن ها- یک کارت سوخته شده است. هرچه که خوبان همه دارند، تو تنها داری، اما چه باک! مگر ما در دوره ظهورمومیائی شده ها زندگی نمی کنیم؟! مگر مسعودرجوی مومیائی شده چه چیزی کمتر از دیگرمومیائی ها شده ها دارد؟!.
ت– به مانند همیشه و با وقاحت کامل اعتراضات وخیزش های مردمی را به حساب خودواریزکرده است. او نمی داند که در عصرماقبل شبکه ها اگر کسانی بودند که فریب این نوع ادعاها را بخورند، اما در عصرشبکه ها که مردم و جوانان، هم به مثابه کنشگران و هم ثبت کنندگان هرواقعه توسط خود در صحنه و اشتراک گذاری آن، و در عصرعاملیت جنبش ها، دیگر به کسی اجازه نمی دهند که به سادگی گذشته در غیاب بی صدایان، مدعی سخنگوئی و زعامت شوند. از قدیم گفته اند که آدم زنده وصی و وکیل نمی خواهد. بله! جنبش های خودجوش امروزی آن اسب های راهواری نیستند که امثال رجوی ها و خمینی ها و رضاپهلوی ها بتوانند به سادگی بر آن ها زین کنند و بتازند… جنبش مردم اردن و مغرب و ایران و… همین راستاها را نشان می دهند… دیگر این جورادعاها هیچ آبی را گرم نمی کند. سکه مورداستفاده آقای مسعودرجوی و سازمان متبوعش دیگر از رونق افتاده است.
ث– مجاهدین خلق که همیشه با مشکل فقدان فاکت ها و شواهد لازم برای اثبات حضورادعائی خود در ایران و در متن مبارزات مردمی مواجه بوده اند، و بطورمعمول هم همه ادعاهای حکومت اسلامی در همه حوزه ها را دروغ و یاوه می دانند الا در موردی که سردمداران و رسانه ها و مقامات امنیتی رژیم با هدف تخطئه اعتراضات مردم آن را به دشمنان خارجی و مشخصا سازمان مجاهدین ( منافقین) منتسب نمایند. در این موارد هرچه که رژیم می گوید صددرصدراست است و با لعنت برمنکرش، آن ها را در بوق و کرنا کرده و با قاطی کردن آب و مبالغه گوئی شناخته شده خود، آن ها را به عنوان سندی کوبنده نسبت به حضورگسترده خود در متن جنبش در چهارگوشه جهان جاربزنند و بخورددیگران و قدرت های حامی خود بدهند. درحالی که همه می دانند که جمهوری اسلامی از دیرباز به عنوان یک شگردشناخته شده برای تخطئه اعتراضات مردم همیشه نیازداشته است که آن ها را به دشمنان نظام و بویژه با وقوف به عدم محبوبیت مجاهدین در میان مردم، به آن ها منتسب کند تا هم انزوای خود را به پوشاند و هم برای معترضان پرونده سازی کند و هم با سیلی صورت خود را در انظارعمومی و جهان به عنوان این که دارد «با مشتی تروریست» مبارزه می کند سرخ نگهدارد. اگر مطلق سازی دوگانه نظام و دشمن را از حکومت اسلامی بگیرید چیزی از آن باقی نماند، هم چنان که اگر همین دوگانه سازی رژیم و مجاهدین را از قلوی دوم و نارس اسلام سیاسی که در حسرت دوری از قدرت تاقتش تاق شده و هم چنان بخود می پیچد بگیرید، چیزی از آن باقی نخواهد ماند!.
ج– گرچه رسم است که عموما مردم «مرده های زنده شده » را بدشگون می دانند و می ترسند و فاصله می گیرند. از دیرباز این پرسش مطرح بوده است که آخر چرا در این مملکت مردگان باید برای زندگان تعیین تکلیف کنند؟! آیا در جامعه ایران مردگان در پس وجود و ذهن زندگان، هم چون جهان برزخ، جاخوش کرده اند و به زیست خود ادامه می دهند تا به گاه دست دادن فرصت، به ناگهان از زیرخاک بر خیزند و با روبیدن گردوخاک از سروصورت خود، هم چون زامبی ها و جسدهای متحرک وارددنیای زندگان شوند؟!. هرچه که باشد چندین دهه است که در جامعه ما رسما مردگان بر زندگان حکم می رانند و ما با نوعی تراژدی رژه زامبی ها مواجهیم و بهمین دلیل مبالغه نیست که از نبردمردگان و زندگان به عنوان بخشی از واقعیت موجودی تاریخ خودمان سخن بگوئیم. و باز هرچه که باشد رجوی هم از تبارهمین مردگانی است که سودای حکم راندن بر زندگان را داشته و دارند. بجای پاسخ روشن و سرراست به این پرسش معلق مانده در فضای ذهنی افکارعمومی که سال هاست می خواهد بداند که او در کجا دفن شده و چطور هی بین دنیای باقی و دنیای فانی تردد می کند و اصلا چرا او لذایذ جاودانی آن دنیا را به لذایذ گذرا و کوچک این جهانی ترجیح می دهد؟! بجای پاسخ به این پرسش ها توسط خوداین زامبی یا سازمان متبوع اشان، مسعودرجوی دوباره زنده شده و به منشورده فرمانی اشاره می کند که معمولا در زیربغل ناجیان بزرگ -هم از نوع واقعی و هم از نوع قلابی اش- موجودهست اشاره می کند:
مردم ایران! کانون ها و شهرهای شورشی و هزاران اشرف برپاکنید!. البته نباید غافل بود که ناجی قلابی و بدلی ما این «راهبردبزرگ و نجات بخش» خود را نیز از روی نسخه اصلی – خامنه ای وسخنان او- کپی کرده است. چرا که وی وانموده است و نسخه المثنا و بیرنگ نسخه اصلی!. چنان که در ارجاع به منابع این نوشته هم می توانید مشاهده کیند متن پیام فرمانده کل ارتش آزادیبخش، با کلیپی از سخنان خامنه ای همراه است که در آن خامنه ای و دیگرسردمداران نظام سخت از خیزش دیماه به دلیل آن که مراکزثقل آن در شهرهای کوچک بود و نیروهای رژیم را که بنا به سیاق معمول در شهرهای بزرگ به حال آماده باش بودند غافلگیرکرد. از همین رو حاکمیت با بررسی آن به «نقشه دقیق دشمنان» برای ایجادکانون های شورشی در شهرهای کوچک و .. و حرکت به سمت شهرهای بزرگ پی برد که کل این ماجرا در سخنان خامنه ای بازتاب یافته است. سردمداران رژیم البته از مدت ها پیش به این واقعیت که اکثریت حمایت مردمی شهرهای بزرگ بخصوص تهران را از دست داده اند وقوف داشتند، اما تصور نمی کردند که پایگاه حمایتی آن ها درشهرهای کوچک هم فروپاشیده باشد. بهمین دلیل با خیزش و شورش این شهرها سخت غافلگیر و نگران آینده خود شدند و نیازمبرم داشتند که برای توجیه غافلگیری و ضعف خود و نیز البته تخطئه اعتراض های مردمی، دستاویزهای توجیه کننده ای داشته باشند. از این رو در اتاق های فکر و توسط دستگاه امنیتی اشان به بررسی این معما پرداختند. طبیعی بود که آن ها با فراست ذاتی خود به سرعت دست دشمنان خارجی را در این توطئه سازمان یافته کشف کنند، و سناریوئی را که خامنه ای به افشاء آن پراخت به پرورند. بدیهی است که هیچ قدرت مستبدی نمی گوید که من پایگاه اجتماعی ندارم، چرا که اعتراف به چنین حکمی به معنای اذعان به انزوا و انتحارسیاسی خواهد بود. او تنها می تواند با انتساب اعتراض ها به اقلیتی که گویا آلت دست دشمنان و توطئه های آن ها شده اند، ضعف خود را به پوشاند. حال مجاهدین و مشخصا مسعودرجوی که هم چون پارالل، وانموده و پارازیت سیستم و رهبران آن عمل می کند، با مهندسی معکوس سخنان خامنه ای را دستمایه ده فرمان جدید خودساخته است.
چ- گفتیم که مجاهدین بلحاظ برنامه و ساختار و سرشت خود از زمره مردگان و نسخه بدلی و المثنای نسخه اصلی است که چندین دهه است که در جامعه ما بر زندگان حکم می رانند. حال، تحقق سودای حکم راندن نسخه بدلی بر زندگان را در حالی که نسخه اصلی- حکومت اسلامی- خود به انحطاط و گندیدگی کامل رسیده و مردم ایران نیز بیزار از سلطه گذشته بر آینده و مردگان و بر زندگانند، تا چه اندازه می توان جدی گرفت؟ آیا تاریخ تراژیک دیروز می تواند باردیگر و این بار ولو به شکل کمیک خود را بر روی صحنه ظاهر کند؟ بی تردید پاسخ هرچه باشد دومی از جنس ظهورحباب برروی بسترآب هست. مجاهدین با استعانت از دو عامل می کوشند که خود را به صحنه سیاسی ایران تحمیل کنند: نخست با استعانت از حمایت فعال از جانب قدرت های بزرگ غربی و بطورمشخص مستظهر به لابی خود در دولت آمریکا و قدرت نمائی از این منظر و ایفاء نقشی هم چون اسب تروا، و دیگری با پوشاندن چهره واقعی و حرکت با چراغ خاموش و پرسه زدن با ماسک بر چهره در لابلای شبکه ها و جنبش ها. در جهان امروزهم، به دلیل بحران خلأ سیاسی و اجتماعی و قرارداشتن در دوره پوست اندازی و انتقال دردناک نظم کهنه موجود به نظمی نوین، ظهورناگهانی و چه بسا به همان سرعت مرگ ناگهانی این گونه حباب های سیاسی به خودی خود امرعجیبی نیستند. این که این حباب ها قبل از ترکیدنشان تا چه حد بتوانند دوام بیاورند و تا کجا پیش بروند به عوامل گوناگون و پیچیده ای بستگی دارند، و از جمله به این که به عنوان کارت بازی چنددست توسط بازیگران جهانی در شطرنج سیاس موردمصرف قرارگیرند. اما در این میان بعیداست که مردم ایران و آن اکثریت بزرگی که به دنبال مطالبات واقعی و زمینی خویش و کسب آزادی وعدالت اجتماعی به دست خویش هستند و تجربه بزرگ و تلخ گرفتارشدن در وادی سراب گون را نیز در برابرخویش دارند، بخواهند باردیگر با وساطت ناجیان و رهبرانی که قدرت ها برای قالب گیری و کنترل جنبش ها و بیرون کشیدن ماهیت واقعا دموکراتیک و ضدسیستمی آن در سودای حقنه کردن آن ها به جنبش ها هستند، مردگان را از ماه برزمین برکشند. مومیائی ها بهتراست آرام در گورخود بخوابند!.
۲۰۱۸-۰۶-۰۷ تقی روزبه
*- درمعنای ظهورمومیائی اول نیز مطلبی نگاشته بودم که متأسفانه در تراکم رویدادها و اولویت بندی ها فرصت انتشارنیافت که البته با ادیت مجدد و روزآمدکردنش آن را منتشرخواهم کرد.
منابع:
سرنگونی محتوم، پیروزی محتوم: پیام شماره ۸ آرتش ازادیبخش و مسعودرجوی:
چه کسی می گوید مسعودرجوی زنده نیست؟!:
Comments
نمایشنامه ظهورمجددمومیائی ها!<br> مسعودرجوی دوباره زنده شد و پیام داد!<br> تقی روزبه — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>