Comments

نقش و اهمیت شیوۀ تولید آسیایی – بخش اول<br>یوسف زرکار — 5 دیدگاه

  1. دست نویسنده درد نکند چه بحث با اهمیتی در ایران و منطقه است!
    بی صبرانه منتظر مقالات بعدی هستم.
    تندرست و موفق باشید!

  2. زبان اجتماعی مارکسیستی این آنارشیست اقلیمی ناتوان از طرح منضورش و بیان مطلب است !
    فرماسیون های اجتماعی تاریخی در تئوری های مارکس و انگلس را “مردم شناسی” می نامد که مفهومی غلط و نامناسب است.
    روابط اقتصادی و وسایل تولید در مارکسیسم را “اقتصاد” می نامد که ناشی از لیبرالیسم زده گی وی و بی اطلاعی اش از تئوری جهانشمول مارکسیسم میباشد.
    نه شاه /نه شیخ/ نه تجزیه طلبی آنارشیستی/ نه کج فهمی ویکیپدیایی !

  3. “این درست است که وی بررسی کامل، منظّم، وسیستماتیک ازوجه تولید آسیایی ارائه نمی کند، اشارات ونکته هایش درآثارش پراکنده است، اما همین موارد و مختصّات گفته شده ساختاری را می سازند که وجه تولید آسیایی نام گرفته است.”
    اگر بخواهید در چهارچوب مارکسیسم (ماتریالیسم تاریخی) بمانید، کارتان سخت تر از این است و هرگز به نتیجه نخواهید رسید.
    مردم شناسی مارکس و انگلس (فرضیه ماتریالیسم تاریخی) بر اساس فاکتهائی روشنی نبوده و بخشا از روشنفکران و فلاسفه قرض گرفته شده بود، خودشان اصلا مردم شناس نبودند اما این دیدگاه به مقام اول دیدگاه مارکسیستی، بعد از اقتصاد سیاسی، رسید و نظریه استثمار عقب رانده شد و کلی اپورتونیسم (دموکراسی خواهی – دیکتاتور خواهی) از آن بیرون آمد. برای همین نمیتوان نظریه ماتریالیسم تاریخی آنها را قبول کرد، مخصوصا اینکه متکی به یک ایده ناجور فلسفی است بنام ماتریالیسم، ماتریالیسمی که مجبور است وجود مستقل ایده را بپذیرد تا بتواند خودش را تعریف کند و در دوالیسم درجا بزند – لااقل در تعریف انگلسی از آن نه در ماتریالیسم مدرن که معتقد است که تمام کلمات ما باید با کلمات فیزیکال تعویض شود!!! اصل قضیه مبارزه با خرافات و ماورالطبیعه است که رویکرد علمی پاسخ به آن است و نیازمند به فلسفه بافی نیستیم.
    مطالعه اقتصاد جامعه باید برای توضیح استثمار نیروی کار باشد نه برای مدیریت آن بصورت انواع سرمایه داری دولتی (روسیه بلشویک و سوسیال دموکراسی اروپا). بخش بزرگی از کارهای اقتصادی مارکس اتلاف وقت بود (کنجکاوی های شخصی بعلت سابقه خانوادگی و تحصیلی – مرد مقدس نبود) چون با دید مدیریت سرمایه داری دولتی تحقیق می شد. وقتی نیتهای سلطه گرانه، ضد بشری (غیر اخلاقی) و عملکرد ارتجاع بیان شد و بر اساس آن ارتجاع سرنگون شد، اقتصاد کمونیستی ساده است و احتیاج به ریاضیات عالی مثل علم مالیه ندارد. تمام کتابهای قطور اقتصادی با هزاران صفحه حاوی فرمولهای پیچیده ریاضی، در اقتصاد کمونیستی بی اعتبار و آشغال خواهند بود. نگوئید از بی سوادی است، خیر، در همه اینها بوده ام. بورژوازی نیازمند علم اقتصاد پیچیده است، کارگران خیر، مگر اینکه دیدگاه بورژوازی را بپذیرند که بر اساس اقتدار است.
    هر نتیجه ای از درک اقتصاد ایران و تاریخ آن بگیرید، آخرش می فهمید که سلطه جوئی (اقتدار) در آن نقش مرکزی ایفا میکند.
    نه افکار مارکس و انگلس که آموزنده و مشوق فکر کردن هستند، بلکه مارکسیسم یک دندان کرم خورده تا عمق ریشه اش است و باید با گارنبر کشیده شده و به آشغال دونی انداخته شود. ماتریالیسم تاریخی مارکس و انگلس، مارکسیستها را کودن و اقتدارگرا و کتابی بار آورده و جنبش کمونیستی کارگران را نابود کرده است.
    آنارشیست

  4. بلاخره یک مقاله آموزنده (منظورم تائید مقاله نیست، منظورم مشوق فکر کردن) در این سایت پیدا شد.
    به احتمال قوی جناب “آنارشیست ویکیپدیایی اقلیمی آرانی” عمدا کامنتهای بیخود و بی محتوا می دهد تا جنش ضد اقتدار در ایران را به حساب خودش بی اعتبار کند و توده ها به راه ناسیونالیسم اسلامی ارتجاعی بکشد. گول شعارهای ضد شاه و ضد آخوند او را نخورید، برای حفظ وطن هم آخوند است و هم شاه.
    کامنت نویس نوشته:
    “معلوم نیست مارکس چرا این نظریه را داد”،
    خیلی هم معلوم است که چرا مارکس این نظریه را داد!
    مطالعه تاریخ اقتصاد، یک مطالعه علمی است نه ایدئولوژیک، از کلیات و جزمیات حزب سازی شروع نمی شود، از حقایق عینی و اسناد و مدارک شروع میشود.
    اما کلا، اقتصاد تعیین کننده ایدئولوژی نیست، که البته، بحثی دیگر است.
    آنارشیست

  5. مارکسیسم همچون شبحی نه تنها بالای سر اروپا در گردش بود بلکه اکنون فرای تفکر ضد مارکسیست های آسیایی نبز !
    مفاهیم و مقوله های علوم اجتماعی، فرمول ریاضی و فیزیک نیستند که چون آیات شیطانی مقدس و جامع و مانع و همه سر حریف باشند.
    معلوم نیست مارکس چرا این نظریه را داد . زبان فارسی دانستن انگلس و سفر هگل به ایران هم ممکن است از نوستالژی های ناسیونالیستی باشند.
    یقینا در بخشی از جامعه فئودالی عشایری دامپروری ایران ،ساختارهای تولید بشیوه آسیایی بوده.
    حرفهای منحصر بفرد زدن و استثنایی در میان روشنفکران جهان سومی تازه گی ندارد.
    احمد اشرف گویا در این مورد جزوه ای 80 صفحه ای در زمان آتش و دود و خون و باروت مبارزات حمید اشرف نوشت، تا نشان دهد سبک او معلمی و تحقیق و تاریخ است و نه آسمان پرستاره و جنگل سبز گیلان و بحر خزر و موجهای طوفانی خلیج همیشه فارس زمان شاه.
    نه شاه نه شبخ نه مردستیزی نه تجزیه طلبی !
    آنارشیست ویکیپدیایی اقلیمی آرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>