Comments

چه رابطه ای بین «قربانیان» نظام سرمایه‌داری و «قهرمانان» راه آزادی و برابری وجود دارد؟ / جواد قاسم آبادی — 3 دیدگاه

  1. جناب رضوانی نوشته اید:
    .
    “از این منظر هرجا وهر زمان ستمدیدگان علیه ستمگران قیام می کنند برحق است و از طرف کمونیستها مورد پشتیبانی ولی این وظیفه تمام نمی شود باید به آنها به پیوندند،دستاور های آنها را برجسته کنند و برای پیشروی چگونگی علم سازماندهی وسیاست ورزی را که همانا آگاهی طبقاتی و کمونیسم علمی را به میان قیام کنندگان برند تا با جمعبندی از تجربه خود با درایت تر به مبارزه ادامه دهند.”
    .
    مشکل این است که معلوم نیست کمونیسم علمی یعنی چه. منظور مارکسیسم است؟ منظور مارکسیسم لنینیتی است و یا سوسیال دموکراتیک؟ اینها مشکلات قضیه است. تاحالا که “کمونیسم” علمی مارکسیستی فقط اختلافات لاینحل خود را وارد تضاد توده ها با ارتجاع کرده اند و در عمل توده ها را به گمراهه کشانده اند. مارکسیسم در یک بحران عمیق بسر می برد و از هر زمانی دیگر ایزوله تر و تاثیرش بر وقایع دورتر است.
    .
    آنارشیست

  2. کوشش مقاله بد نیست اما نتوانسته به اصل قضیه برسد.
    .
    علت پیدایش مشی چریکی و بعد نقد درست آن ولی افزایش اختلافات ایدئولوژیک در جنبش کمونیستی ایران، از محدودیت مارکس و مارکسیستها در تشخیص ارتجاع سرچشمه میگیرد. چریک، لنینیسم و استالینیسم را رهبر میدید و میگفت فقط مبارزه مسلحانه، تئوری ها همه در مسکو است، فقط سرنگونی مسلحانه. سوسیال دموکراسی فرهنک دموکراتیک امپریالیستی را انقلابی می بیند و میگوید روند تکاملی دموکراتیک دولت (انقلاب مخملی) خودش تکامل به کمونیسم است. مارکسیستها استثمار را خوب تشخیص میدهند ولی آنرا تابع مناسبات تولیدی میکنند (با نظریه ماتریالیسم تاریخی گنگشان) که کاری بغایت ارتجاعی است.
    .
    راه حل، تشخیص ارتجاع است. ارتجاع تعریقی ساده دارد: گرایش به سلطه و عینیت بخشیدن به آن. ارتجاع مناسبات تولیدی ساخته. سلطه بصورت مناسبات مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی و انواع تعصب عینیت یافته و تکامل پیدا کرده است. تمام تغییرات در مباسبات اجتماعی از زاویه سلطه صورت پذیرفته. مارکس این را ندید برای همین آنارشیست نشد و حتی اواخر عمر مرکزگرا و دولتگرا شد و انترناسیونال را هم نابود کرد. انقلاب فقط و فقط مبارزه برای از بین بردن ذهنیت ارتجاع (سلطه طلبی) و عینیت آن در محل کار و زندگی است.
    .
    آنارشیست

  3. با درود. در جهان طبقاتی دو منطق طبقاتی در برابر هم تا به امروز در صحنه اجتماعی در برابر هم قرار داشته اند. منطق ستمگران واستثمارگران واشغالگران :ذهنیگری ،توطئه ویکارگیری قهر -سرکوب برای ادامه قدرت سلطه همهم جانبه و منطق ستمکشان واستثمار شوندگان : منطق مقاومت ومبارزه،سازماندهی وشکست ،بازهم مبارزه وادامه مبارزه با جمعیندی از شکست ها و ادامه مبارزه. جوهر منطق دوم از ماهیت طبقاتی ستمدیدگان وهیچبودگان مایه می گیرد و نهادینه است .وجودش دست مایه سازماندهی و سیاست ورزی انقلابی است. از این منظر هرجا وهر زمان ستمدیدگان علیه ستمگران قیام می کنند برحق است و از طرف کمونیستها مورد پشتیبانی ولی این وظیفه تمام نمی شود باید به آنها به پیوندند،دستاور های آنها را برجسته کنند و برای پیشروی چگونگی علم سازماندهی وسیاست ورزی را که همانا آگاهی طبقاتی و کمونیسم علمی را به میان قیام کنندگان برند تا با جمعبندی از تجربه خود با درایت تر به مبارزه ادامه دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>