چماق دین و سرزنش زن با چادرش
بهنام چنگائی
از آغاز پیدایش دین اسلام با راهبری محمد زنباره اش جهان عرب دچار ایستائی شد، و توان تحولساز و جویای جهان مسلمان درجاماند و اینگونه که ما امروزه در کشورهای اسلامی می بینیم هنوز و همچنان حقوق بشر، آزادی های عقیده، بیان و وجدان، مخالفت با احکام اسلامی، تشویق سنت شکنی و آگاهی تاریخی، و خردورزی مستقل و انسانمدار در ساختارهای موجود آنان دچار ریزش، فرسایش، و دور و تسلسل بی هوده فرقه ای، سکتاریستی، فاشیستی و جنگ های خودکامانه مذهبی بوده و مانده است. چراکه از دیرباز تا هماکنون اسلام، بر کسی پوشیده نیست که حقوق بشر رنگین کمانی نوع انسان و جستجوگر با دیدگاه های متنوع جهان بینی های ریز و درشت هرکدام شان در سراسر جهان با آمدن این دین اسلام پیگیر مردود، سرکوب و نادیده گرفته شد. و در طول تاریخ 1400 ساله ی گذشته هر جهان بینی و نگرش مخالف فلسفی در برابر اسلاممداری سازش ناپذیرانه نام کافر داشت و دارد و جز دشمن خدا نامیده نشد که آن نیز یکراست مستوجب مرگ بوده و همچنان می باشد.
زیرا درین احکام برتریجو، خودکامانه و مطلقگرای هاد اسلامی که همیشه دیگران ستیز بوده، و بی کم و کاست نه تنها دشمن مذهب سنی، تصوف و مذاهب شبه اسلامی با داشتن 74 فرقه های دیگر مسلمان خوانده، که این دین با همه ی عقاید مخالف و متنوع موجود فلسفی در ایران و جهان را همیشه تحقیر و یا حق گرویدن به هرکدام از آنها را بنام مسلمان نه تنها برای علاقه مندانش پایمال کرده، که بسیاری را هم مسوجب ای بسا مرگ بیرحمانه کرده و همچنان می کند و اراده آزاد، مستقل و پویای انسانی با این اهرم فرانسانی اسلام و تمامیتگرای به اصطلاح الهی یکدست، سرکوب گشته و نابرابری های بی شمار ارزشگذاری ها در میان انسان ها را این دین پیوسته رواج داده و موجی از نفرت، دیگرستیزی و نسل کشی های بی شمار راه انداخته، و بدتر از همه در آن و برای حقوق برابر زن و مرد بیش از پیش علم و کتل پلید مردسالاری و زن ناچیزانگاری ضدبشری اش را همه جا بلندتر برپاکرده، و با شکست انقلاب مردمی 57 ما در ایران وآنهم توسط دروغگو و مردمفریب بزرگ زمانه که خمینی باشد فاشیسم اسلام شیعی را رواج هولناک داد و مرگبارترساخت.
البته خود محمد بعنوان پیامبر و نماینده خدا بر روی زمین از آغاز دعوی رسالت خود تا پایان روزگار زندگیش او، یکی از بزرگترین خودکامان زمانه، یکی از ماهرترین دشمنی برپاسازندگان آن روزگار و ناگزیر یکی از بدفرجام ترین جنگ افروزان در میان ملت های گذشته تاکنون است. و البته وی یکی از زن ستیزان بی نظیر تاریخ بوده و کارکردهای زن ستیزانه اش هرگز فراموش شدنی نمی باشد؛ هم آن کسی که او یکی از بی پرواترین زنبارگان در میان راهبران ادیان ابراهیمی و ای بسا جهانی شناخته شده است.
این رسول خدا که الگوی ارزش پاک الهی بر روی زمین نامیده شده است. خود در قرآن و یا بنا به نوشته ها، حدیث ها و روایت های مشهور و مستقل و بی شمار از دم و دستگاه های آخوندی دیروز و امروز در همه کشورهای اسلامی، وی در برابر نه نیاز طبیعی و سالم جنسی منطقی بوده، که همه انسان ها بدان نیازمنداند دارند، بل ایشان چموش سرکش و هوسران خواست بی مرز و حد جنسی خویش را در هر فرصتی عنان گشوده و پیوسته رهاکرده و بی کمترین تعهد و یا داشتن حرمت در شناخت آبروی رهبانیت کیفی اهداف خویش و پذیرفتن امر حفظ مسئولانه آن، پیاپی و آگاهانه و عمدی از مرزهای اخلاقی و زیبائی شناسانه عبورکرده و هیچگونه توانی برای پاسداری از ارزش های کانون خانواده در برابر زنبارگی هایش از خویش نشان نداده و همیشه زنباره عصیانی بوده، و ناچار جز مطیع بی کم و کاست ارضای جنسی خود و در هر شرایطی نبوده، و یکی از ویژگی های وی تا روز مرگش نیز او را رهانساخته همین زنبارگی های اوست که حتی به “کودک دختر” عمر که عایشه 7 ساله باشد نیز رحم وجدانی نکرده و اصولا هیچگونه نشانه ای از شناخت و یا ارج و پاسداری ارزش های مهر و دلبستگی و شئون خانواده و به همسران بی شمار خود نداشته است. کسی که با ان گذشته اش به زنان خود پس از مرگش اجازه ازدواج دوباره هم نداده است. پرسیدنی که او و وجودش چگونه بوده است که برای زنان کمترین حق را هم قائل نبوده، آیا او خود بیماری روانی نبوده که امکان درمان نداشته است؟ اگرچه مریدان هرزه و دکانداران بی شرمش در ایران و جهان برای این زنبارگی های محمد فلسفه بافی های بوچ و بی هوده بسیاری داشته، هنوز دارند و در آینده خواهندبافت.
ما دچار این اسلام انسان ستیز، فاشیسم برتریجو شیعی و دام و دار گردانندگان انگل و درنده خوی آن در ایران هستیم. آنهم اسلامی با داشتن چنین الگوئی از زن ستیزی و زنبارگی که محمد رسول الله نام دارد و گرفتار ترورها و کشتارها و اسارت های دین دولتی ای هستیم که ناصر رفیعی سخنران دفتر خامنه ای در برابر مبارزه کلان و سراسری زنان و دختران علیه چادر که چماق سرزنش این دیکتاتورباشد می گوید: افرادی به دنبال براندازیند و برای تخریب حاکمیت ولی فقیه که فردی عالم، فقیه و اهل مشورت و دانش است از واژههایی مانند دیکتاتور استفاده میکنند. اگرچه دیشب خامنه ای این تبهکار زن ستیز فرمان سرکوب دختران و زنان معترض به چادر را در یک گفتمان رسانه ای آشکارا داد. درین جا بدنیست که بدانیم مرکز آمار ایران گزارشی درباره ازدواج زودهنگام از سر تنگدستی”کودک همسری” داد است و می گوید: در فاصله بهار تا پاییز سال گذشته بیش از 20 هزار مورد ازدواج دختران کمتر از 15 سال و 1850 مورد زایمان توسط مادران کمتر از 15 سال در کشور رخ داده است.
خوب پرسیدنی! ما این فضای پلشت حاکم، با این روزگار تاریک و تباهی اسلامی و با این بی شرمی تاریخی و کنونی مذهب رحمانی ـ ولائی مردسالار را چه نامی نهیم که پاسخگوی جنایت های بی شمار آن، و همزمان راه رهائی ما ازین بلای آسمانی شود؟ بویژه یاوری باشد برای دختران و زنان قربانی این ساختار که همینک در سراسر کشور بپاخاسته و به این کلیت فرومایه و ضدبشری با دورافکندن چادر نه گفته، و سمبل تحقیر و سرزنش زن را که همین چادرشان باشد آتش می زنند! ما چه نامی به حکومت خون آشام و بدین ابتذل ها که بر سر دختر بچه ها و دیگر زنان کشور آورده و آمده است شایسته باشد؟ به فرومایگی های دین دولتی که حکومت بر آن می بالد! چه نامی دهیم؟ فاشیسم دینی و دیکتاتوری فردی فرقه ایکه هرگز هم در خود استعداد پذیرش این تباهی های اسلامی را نداشته و درین گونه ازدواج ها که با مجوز الهی ـ قانونی صادرمی شوند، به فاجعه های آتی آن که بعدها ببار خواهدنشست عمدا نمی خواهد پی برد که بر سر زن و مرد و بچه های چنین ازدواج های زودهنگام در آینده ای نچندان دور چه طوفان های ویرانگری نخواهدوزید!؟
چرا درین فاشیسم ولائی الگوهای زن و زندگی و آزادی چنین واپسگرا و نرمش ناپذیرندا؟ چون موجودیت نظری و عقلی آنها دنباله رو همان محمدشان است که 1400 ساله شده، و آن هم درکی ویرانگر از پیدایش آگاهی و اراده ی مستقل زن دارد و هموندی گسست ناپذیر مرد با زن را آگاهانه در خانواده برنتابیده و برنمی تابد؟ و تعریف و شناختش پیشن و کنونی آنها از همسر، همانی ست که محمد و علی و … به پیش بردند و هنوز هم پیراوانش مفتخور آنها در پی راهگشائی آن زن ستیزی ها و زنبارگی ها و کلفت پروری های هستند و از توش و توان و اندیشه ورزی زن جز کنیز خانه دار و گوش بفرمان نمی خواهند. دختران و زنان مبارز و آگاه ما راه رهائی خود را یافته اند و پیشرو نبرد اجتماعی ـ طبقاتی ما می باشند. چاره ما جز سرنگونی کلیت رژیم و ایجاد ساختاری انسانی، اجتماعی، برابر و با خردخمعی و همیاری شورائی نیست.
بهنام چنگائی هجدهم فروردین 1402
44 سال است که از سقوط رژیم شاه میگذرد. سرنگونی طلبی سطحی در کمونیستهای ایران (مارکسیستها) موجب شد که توده ها از درک حقایق جامعه محروم بمانند و گول اسلامیون تند رو را بخورند. همان سرنگونی طلبی سطحی ادامه یافت و شد مضمون تبلیغ و ترویج های مارکسیستهای تا به امروز. امروز که جامعه ایرانی ملتهب شده، توده ها کماکان در حد سرنگونی طلبی هستند نه در حد حرکت در جهت تحولی بنیادی بین رابطه صاحب اقتدار و قربانی آن. کپی شورش میلونی در ایران، تظاهرات چند ده هزار نفره در برلن زیر رهبری هواداران امپریالیستهای غربی بود. مارکسیستهای سرنگونی طلب هم مجبورند برای توجیه محدودیتهای ذهنی خود، به منشور حداقلی اکتفا کنند و مثل دوران شاه، دنبال بورژواها راه بیافتند. بهانه آن دوران ضدیت با امپریالیستها بود، بهانه امروز ضدیت با دیکتالتوری و دولت غیر دینی. مجددا، با مراجعه به مارکس، اولی تراژدی بود، این یکی کمدی چون هیج تحول بورژوا دموکراتیکی در ایران بوجود نخواهد آمد. صاحبان اقتدار در ایران و جهان کاملا بر اوضع مسلط هستند، مخصوصا در قلمرو ذهن. بورژوا دموکراسی هیچ وقت اصلا انقلاب نبود، فقط شامورتی بازی برای استقرار اقتدارگراهای مدرن بود و امروزه هم دیگر کاربردی برای ارتجاعیون ندارد مگر برای سرنگون رقبا. ماتریالیسم تاریخی مارکسیستها به اکثر مارکسیستها آنها اجازه نداد که این حقیقت را بفهمند و هنوز در توهم ضرورت مرحله انقلاب دموکراتیک و یا واژه های گنگی مثل “خواسته های دموکراتیک توده ها” در جامعه هستند، انقلابی که هرگز بوجود نخواهد آمد. با مرگ انقلاب دموکراتیک و یا خواستهای دموکراتیک توده ها، ماتریالیسم تاریخی مارکسیستها هم به زباله دان تاریخ خواهد پیوست. دور نیست.
آنارشیست-کمونیست
جناب ناشناس درود؛
نوشته اید:
با اتکا به فاکت، میتوان گفت که نظر شما درست نبود و نظر من درست بود و دیالوگی در روشنگری وجود ندارد.
با توجه به پانویس شما باید بگویم که من از دیرباز تلاش کرده ام با روشی بنویسم و در صورت لزوم با دوستداران گفتمان آنچنان دیالوگی داشته باشم که نه تنها مایه رنجش و یا دلسردی کسی از گفتمان نشوم بلکه بیشتر همدیگر را در راستای فهمیدن مسئل یاری متقابل بگیرم و اگر توانستم برسانم.
درهمین راستا من فکرمی کنم که بایستی انگیزه مندی گفتمان را که سست شده بازبینی دوباره کرد که چرا اینک در این سایت گفتمان ها فروکش کرده است؟ در حالیکه پیشترها چنین نبود و در میان ما دیگرانی نیز بودند که امروز نیستند، و ما با آنها بده بستان نظری داشتیم که دریغا آنها نیستند ولی مشوقان خوبی برای گفت و شنود های مفید و سالم بودند و تلاش های برجسته ای هم داشتند و برای فزونی اش نیز جان سختی می کردند.
من این کمبود را امروزه احساس می کنم و بازسازی تجربه مند و دوستانه ی آنرا دوباره پیشنهاد می کنیم.
سپاس، من هم برای شما موفقیت و سربلندی آرزومی کنم. تندرست باشید.
جناب چنگائی،
.
خیر، از من نیست، از سایت روشنگری است.
.
توضیح بدهم،
.
از وجود مقالات میتوان خوب فهمید که سیاست روشنگری سرنگونی همه با همی است. در این سیاست، همه میروند دنبال پول دار، یعنی سرمایه دار. همانطور که پر دوران شاه، همه رفتند دنبال خمینی. در سرنگونی همه با هم، ده ها هزار می روند تظاهرات اسماعلیون و ۱۰۰ نفر می روند تظاهرات حزب چپ، چون میگویند اگر منظور سرنگونی و دموکراسی غربی است، چپ حقه باز دموکرات شده را میخواهیم برای چه، اینها در دوران سرنگونی شاه ضد دموکراسی بودند و باید از آنها فاصله گرفت. وضعیت هواداری از منشور مطالبات حداقلی هم که برای سرنگونی همه با همی طراحی شده همین است. کمونیستها با دفاع از آن بجائی نمی رسند. با خوش و بش و برخورد لیبرالی، ارتجاع رشد می کند و دچار رکود نمی شود. شورش توده ها را با منشور لیبرال بورژوا ها (منشور مطالبات حداقلی) فقط میتوان فرستاد به کمپ دموکراسی خواهی ارتجاعی.
.
در ارتباط به شخص شما، که در کامنتتان برجسته کرده اید،
.
من با روش شما موافق نیستم. اگر موافق بودم نمیتوانستیم بفهمیم که آقای فولادی پرو امپریالیستها است و یا کلا سوسیال دموکراسی عمیقا بورژوا لیبرالی و امپریالیست، و، یا ضد مجاهد، نازی هوادار سلطنت مطلقه است. با روش شما که بنظر من خوش و بش است، حقایق عیان نمی شد، همه سرنگونیطلب می ماندند، ضد اسلام توخالی و دموکراسی خواهی امپریالیستی ادامه پیدا میکرد. به علترت دیگر، کنشگری در سطح همه با هم می ماند که بنفع مرتجعین است.
.
البته روش شما در راستای ایدئولوژی راه کارگر است. در همین ایدئولوژی، ساخت و پاخت با نویسندگان منشور مطالبات حداقلی تبلیغ می شود که اگر کسی واقعا کمونیست باشد، دارد تف سربالا می اندازد، چون منشور برای حاکم کردن بورژوا لیبرالهای سکولار نوشته شده. وقتی منتظری مرد، آقای شالگونی گفت عذا دار است. شما هم مقاله ای در باره آن منشور ندادید. اینهم درباره روش شما،
.
آنارشیست-کمونیست
خب، جناب چنگائی،
.
در کامنتی در مقاله قبلی تان این کامنت را نوشتید:
.
(نوشته اید:
.
آقای چنگائی، تجربه نشان داده است که کسی در روشنگری دنبال گفتمان نیست و روشنگری هم حمایت نمی کند. گفتمان در روشنگری تمام شد. از حالا فقط یک نظر کوتاه و رفتن به مقاله بعدی است.
به باور و تجربه ی بلند من از این اهرم سایت روشنگری که ما آنرا خوشبختانه داریم و خوب می شناسیم، پانویس این نگاه و اعتراض پنهان آن جز گرافه گوئی نکرده و نیست. زیرا در این سایت روشنگری، ما هرگز دچار چهارچوب از پیش برگزیده ای نبوده، بعنوان چپ اما، چربش و گزینش خاص ایدئولوژیکی نداشته، و همزمان رودرروی با دیدگاه های رنگین بوده ولی گشاده دستی بسیار بالائی داشته، و خوانندگان و نویسندگانش نیز پیوسته در دیالوگ های بی برچسب و کنایه آمیز و… با همدیگر در گفتمان بوده و هستتند، اگرچه دامنه های آن اوج و فرودهائی داشته باشد که داشته است.”)
.
در پاسخ نوشتم که:
<>
.
حال حدود بیست روز گذشته. لطفا شما سری به تمام کامنتهای مقالات روشنگری از آن زمان تا به امروز بزنید تا ببینید که فقط دو نفر کامنت می نویسند. یکی من و دیگری ایرانگرای هوادار نازی ها. تاکتیک اخیر او این بوده که از اسمهای گذشته من استفاده کند، در واقع دزدی میکند، مثل درزدیدن اسم ضد-اقتدار و یا آنارکوسندیکالیست که البته فی نفسه مهم نیست.
.
من بجای یکی دو تا خط، تصمیم گرفتن در این مدت بیشتر بنویسم تا اگر موردی وجود دارد که کسی میخواهد بیشتر بحث کند و یا دیالوگ داشته باشد، جلو بیاید. اعمال ایرانگرای نازیست کافی بود که خواننده ای بیاید و نظری در مورد اعمال و عقاید او بدهد، اما خیری نشد.
.
پس،
.
با اتکا به فاکت، میتوان گفت که نظر شما درست نبود و نظر من درست بود و دیالوگی در روشنگری وجود ندارد.
.
بعلت ذکر شده، من دیگر دلیلی نمی بینم که در سایت روشنگری نظری بنویسم چون حتی در مقابل فاشیسم هم کسی نیست نظری بدهد. ادامه کامنتها هم از بیست روز پیش تا به امروز برای تجربه علمی بود.
.
از امروز به بعد، هر کامنتی که تحت نام ضد-اقتدار و یا آنارشیست-کمونیست و یا آنارکوسندیکالیست بیاید، از من نیست و از ایرانگرای ناریست است. هر کامنتی که از اسم آنارشیستی استفاده کند هم از من نیست.
.
من رفتم و فقط ممکن است در مواقعی که جامعه حالت بحرانی دارد بر گردم.
.
اگر نظری ندارید، موفق و سربلند باشید.
.
نظرات من در اینترنت همیشه موجود است و خواهد بود و فقط در روشنگری درج نخواهد شد.
.
ممنون از سایت روشنگری.
.
آنارشیست-کمونیست (ضد-اقتدار سابق، آنارکوسندیکالیست سابق، ناشناس و غیره)