Comments

چهار شنبه سوری کجا و چماق گریه کجا<br>بهنام چنگائی — 11 دیدگاه

  1. خوانندگان روشنگری باید بیشتر درگیر مقالات و کامنتها بشوند. فعلا در بیشتر مقالات کامنتی دیده نمی شود جز از دو نفر که یکی کارش مزاحمت و خصومت شخصی است و در مورد مقالات نظر نمی دهد. اگر این فقدان کامنت از نبود خواننده باشد، بازهم مزید بر علت که نوشتن کامنت در سایت روشنگری وقت تلف کردن است. بعلاوه، روشنگری خط دارد و بی طرف نیست. اما مهم نیست، همه سایتها خط دارند. مهم کامنتهاست چون مقالات قاعدتا برای خوانندگان نوشته می شود.

  2. با درود به نویسنده ی پانویس پیویست زیر؛

    نوشته اید:

    آقای چنگائی، تجربه نشان داده است که کسی در روشنگری دنبال گفتمان نیست و روشنگری هم حمایت نمی کند. گفتمان در روشنگری تمام شد. از حالا فقط یک نظر کوتاه و رفتن به مقاله بعدی است.

    به باور و تجربه ی بلند من از این اهرم سایت روشنگری که ما آنرا خوشبختانه داریم و خوب می شناسیم، پانویس این نگاه و اعتراض پنهان آن جز گرافه گوئی نکرده و نیست. زیرا در این سایت روشنگری، ما هرگز دچار چهارچوب از پیش برگزیده ای نبوده، بعنوان چپ اما، چربش و گزینش خاص ایدئولوژیکی نداشته، و همزمان رودرروی با دیدگاه های رنگین بوده ولی گشاده دستی بسیار بالائی داشته، و خوانندگان و نویسندگانش نیز پیوسته در دیالوگ های بی برچسب و کنایه آمیز و… با همدیگر در گفتمان بوده و هستتند، اگرچه دامنه های آن اوج و فرودهائی داشته باشد که داشته است.
    باسپاس

  3. متاسفانه انگار ایرانیان مورد نفرین و لعنت خدایان باستان قرار گرفته اند که همیشه خرافات شاه و شیخ ،دامن آنان را فراگرفته یا شوراگرایان تجزیه طلب ؛ که زیر شنل رمانتیک ،قصد تجزیه این مادر فرتوت گرانقدر را دارند.
    ضد-اقتدار

    https://www.azadi-b.com/?p=32280

  4. آقای چنگائی، تجربه نشان داده است که کسی در روشنگری دنبال گفتمان نیست و روشنگری هم حمایت نمی کند. گفتمان در روشنگری تمام شد. از حالا فقط یک نظر کوتاه و رفتن به مقاله بعدی است.

  5. دوستان پانویس گرامی درود؛

    شما ایکاش پانویس ها یتان را چنان روشن و بویژه پیرامون نوشته ی من سرراست می نوشتید تا هم من و هم دیگر خوانندگان روشنگری می توانستند، در پاسخ به آنها گفتمان سازنده و مفیدی را با شما داشته باشند. البته چندان دیر نیست و من با دلگرمی چشم براه پاسخ و بازتاب هایتان خواهم بود.
    سپاس

  6. وقتی جنگ بین دو سرمایه دار است، مثل رژیم و اپوزیسیون فعلی اش، برنده طرف خشن تر است. بازنده در بازی ی وارد شد که سزاوارش است.

  7. روشنگری،
    اشتباه بزرگی کردید که کامنتهای من را سانسور کردید.شده اید سایت اخبار روز همان توده ای ها و اکثریتی های سابق. هر چه باشد خودتان روزی توده ای بودید. هنوز اما استالینیست وقیح هستید.
    کوروش پارسی

  8. ناصر پایدار:

    “کمونیسم مارکس پیشکش، مبارزه ضد سرمایه داری نثار وجود!! چرا فرقه گرائی ایدئولوژیک خود را هم به ثمن بخس فروخته اید؟ چرا از ضد امپریالیسم توخالی لنینی به لیبرال دموکراتیسم بازاری بادیه گرد سقوط کرده اید؟!! چرا همصدای بایدن، وایمرز، شولتس، سوناک، رضا پهلوی، فرح دیبا شده اید؟!! چرا برهوت «زن، زندگی، آزادی»، منشور لیبرال رمانتیسیستی ۲۰ امضاء را پیش پای کارگران قرار می دهید؟!! چرا مجرد جا به جائی یک رژیم درنده سرمایه با رژیم دیگر سرمایه داری را مفتاح رهائی بشر می خوانید؟!! آری وقتی این پرسش ها را پیش کشیدیم، پاسخ گرفتیم که: باید واقع بین بود!! بساط خیالبافی جمع کرد!! از شعارهای مریخی پرهیز نمود!!، «زن، زندگی، آزادی»، دموکراسی، شعار برخاسته از کف خیابانها است!! صدای « مردم» است!! منشور ۲۰ امضاء توسط رهبران اصناف، جامعه مدنی تدوین شده است، حرف دل «مردم» شورشگر است!!. باید به «مردم» باور کرد!!، «ستم ملی» را فهمید!! مسائل «قومی» را ارج نهاد!! خیابان پدیده نوینی است!!، جنبش خیابانی قدرت اعجاز دارد!!، کتابخانه ای از این اندرزها که در چند جمله قابل تلخیص بود:
    فعلا وقت گفتگو از سرمایه داری، مبارزه طبقاتی، مبارزه با استثمار و بربریت سرمایه داری، صف آرائی مستقل طبقاتی، سوسیالیسم لغو کار مزدی نیست!! این الفاظ قشنگند اما شنوا ندارند!!، وقت تجلیل دموکراسی است!!، بر طبل جدائی دین از دولت کوبیم، سکولاریسم را نقش و نگار متروها کنیم، دیوار شهرها را نگارستان مدرنیسم سازیم. عصر خیابان و میدانداری طبقه متوسط!!، کنترل کربن و «انقلاب فمینیستی» است. کاویدن ریشه گرسنگی، آپارتاید جنسیتی، آلودگی زیست محیطی، آزادی کشی، بی سرپناهی در سرمایه داری کاری عاطل است، بساط این حرفها جمع کنیم. ”

    “«آزادی» برای کارگر آزاد شدن از هر قید ماوراء خود و هر اراده بالای سر خویش است. چگونه می توان شاهد سرمایه شدن مستمر محصول کار خود، رمزآمیزشدن و بتوارگی این محصول، خدا شدنش و استیلای قاهرانه حاصل کار خود بر کل هست و نیست خویش بود و در همان حال عربده آزاد بودن سر داد، از زندگی آزاد گفت!! آنچه بورژوازی آزادی می نامد برای کارگر حمام خون آزادی است و شعار «زن، زندگی، آزادی» همین روایت ارتجاعی ضد کارگری را فریاد می زند. «آزادی» در این شعار آزادی برده مزدی ماندن، آزادی تحمل استثمار سفاکانه سرمایه و تحویل کوهسار اضافه ارزش ها به سرمایه داران است. سرمایه داری جنایتکارانه ترین شکل اجبار، قهر، مجبور ساختن انسانها به سقوط از حق دخالت در تعیین سرنوشت کار و زندگی را آزادی جار می زند!!. «زن، زندگی، آزادی» جنجال این فریبکاری است. هر جرعه آزادی را تنها با کارزار رادیکال علیه سرمایه، با عروج به مثابه یک قدرت سراسری، شورائی، ضد سرمایه داری، با جنبشی شورائی و محل دخالتگری آگاه، خلاق، آزاد هر کارگر، می توان به دست آورد.”

  9. آتش اهورایی در میان اجداد ایرانی ما بخشی از یک فرهنگ سکولار طبیعت گرا بود که با جشن و عشق و شناخت فصول برای نیازهای مادی انسان زحمت کس و واقعگرا سنبل ادامه زندگی و کار و تولیده بود. نتاسفان بعدها مغ های مذهبی و خرافاتی زردشتی مردم را به هپروت و ماوراء الطبیعه کشاندندو موجب فساد و فقز و حامی شاهان زور گو شدند. امید است اکنون ملت ایران راه علم و شناخت و انسانیت و حقیقت را ادامه دهند.
    ویوا رپبلیک viva republik
    آنارکوی ویکیپدیایی

    http://iranglobal.info/node/186625

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>