نگاهی به تعارضات و توافقات موجود در کنفرانس همگرایی نیروهای چپ و کمونیست / هادی میتروی
بدنبال بیش از ده ساعت گفتگو بر سر همگرایی نیروهای چپ و کمونیست به ارزیابی من، شاهد پیشرفت نسبی مباحثات؛ برغم برخی اخلالات در بررسی موضوع اصلی کنفرانس؛ هستیم. از نظر نویسنده بحث معدودی از مشارکت کنندگان دال بر عدم لزوم همگرایی نیروهای چپ و کمونیست، و بقول خود این عزیزان تقدم قایل شدن بر لزوم «اتحاد عمل و پایدار سوسیالیستها» در مقطع کنونی، اگرچه امری درست و دایمی و بقولی جهانشمول است، اما اتحاد پایدار سوسیالیستها نه تنها ناقض اتحاد عمل گسترده اجتماعی نیست بلکه ایجاد چنین اتحاد عمل پایداری بین سوسیالیستها و ارایه راه حلهای مقطعی و دراز مدت این مجموعه، کمک شایانی به رادیکالیسم جنبشهای اجتماعی خواهد کرد.
پس در این مباحثات کسی با لزوم اتحاد عمل پایدار سوسیالیستها؛ و نهایتا ایجاد یک حزب قدرتمند پرولتری؛ نه تنها مخالفتی ندارد بلکه اکثریت مشارکت کنندگان، کوشش در این راستا را جزیی از وظایف همیشگی پرولتاریا می دانند.
بواقع مشکل از جایی آغاز می گردد که برخی از مشارکت کنندگان از میان وظایف عاجل پرولتاریای ایران، وظیفه اصلی را تشکیل بلوک متحد سوسیالیستی تلقی می کنند و اصرار بر آن دارند که تا زمانی که سوسیالیستهای ایران به انسجام «تشکیلاتی-عملیاتی» خود دست نیافته اند، به این مهم پردازند و دست یاری دیگر اقشار و طبقات اجتماعی برای رهایی از فاجعه کنونی را نفشارند!
بحث نویسنده در درجه نخست، نادرستی این تقسیم بندی مکانیکی در تقدم و تأخر بخشیدن به وظایف کمونیستها ست. اینکه برای کمونیستها دو وظیفه اصلی:
یکم: سازماندهی برای تبلیغ و ترویج سوسیالیسم
دویم: مداخله دایمی در زندگی روزمره تودهها جهت ارتقا، تعمیق و گسترش دموکراسی
پیش بینی شده اند نه تنها به معنای اصلی بودن یکی و تفوق یکی بر دیگری نیست بلکه گوهر بحث در هنر کمونیستها در شناخت هر شرایط مشخص، تلفیق متعادل و سازماندهی مناسب این دو حوزه از فعالیت، در هر تاریخ و جغرافیای مشخص، جهت رهایی از تبعیض و ستم جامعه طبقاتی ست.
اگر از این زاویه به کل مسأله بپردازیم، هم کوشش در راه «اتحاد عمل پایدار سوسیالیستها» و هم کوشش در راه «همگرایی نیروهای چپ و کمونیست» در شرایط امروز ایران درست، لازم و ممکن هستند.
بعبارت دیگر این دو هر یک، حوزهای از وظایف کمونیستها را در بر می گیرد که طبیعتاً اشخاص حقیقی و حقوقی چه در داخل و چه در خارج از ایران، خواهند توانست بر مبنای توانایی و تمایل، در یکی از این حوزهها و شاید با از خودگذشتگی، در هر دو حوزه انجام وظیفه کنند.
اگر آنچه گفته شد درست و معتبر باشد، می توانم به ارزیابی دو کنفرانس اخیر جهت همگرایی نیروهای چپ و کمونیست؛ که به ابتکار رفقای «اتحاد فداییان کمونیست»؛ برگزار شده است، بپردازم.
در دو کنفرانس گذشته اکثریت حاضران بر لزوم چنین همگرایی جهت دفاع و حمایت همه جانبه از مبارزات جامعه مدنی ایران تاکید داشته اند.
همچنین جمعی بر این باورند که چنین نهضتی در دفاع و حمایت از مبارزات جامعه مدنی در خارج از ایران، به سهم خود به ایجاد جایگزینی اجتماعی در مقابل انواع آلترناتیوهای بورژوازی در قدرت و بورژوازی در کمین قدرت، یاری خواهد رساند.
با توجه به آنچه گفته شد اکثریت مشارکت کنندگان، خواهان بوجود آوردن سازوکارهای لازم برای ایجاد این همگرایی نیروهای چپ و کمونیست هستند و در این راستا راه حل های گوناگونی پیشنهاد شده و در دستور کار قرار گرفته اند که در پایان این نوشته به تک تک آنها و امتیازات و موانع هریک خواهم پرداخت.
اما قبل از ورود به اشکال سازماندهی ممکن جهت اقدام در راستای همگرایی نیروهای چپ و کمونیست، ناچارم به گرایش حداکثری بظاهر انقلابی که همگرایی نیروهای چپ و کمونیست در شرایط امروز ایران را یک حرکت راست نادرست قلمداد می کند بپردازم.
این گرایش با منطقی بظاهر انقلابی در تقسیم جزمی جامعه امروز ایران به دو عنصر بورژوازی ارتجاعی و پرولتاریای انقلابی، ناشی از دو برداشت نادرست؛ یکی در اصول کمونیسم و دیگری در ارزیابی از شرایط امروز ایران؛ است.
نویسنده سعی خواهد کرد در این نوشته کوتاه، به این دو درک نادرست چه در زمینه تیوری و چه در زمینه شناخت جامعه ایران بپردازد چه، این گرایش با صداقتی انقلابی و ذوقی شاعرانه؛ نه در جهت هماهنگی تنظیم رابطه درست بین دو حوزه فعالیت دموکراتیک و سوسیالیستی و ایجاد آلترناتیوی انقلابی برای گذار از حاکمیت سرمایهداری بلکه، در راستای به تعطیل کشاندن این کوشش در مقطع حساس کنونی، قلم و قدم می زند.
در زمینه تیوری درک این گرایش از عمده و اصلی کردن و طبقه بندی کردن نادرست مکانیکی تضادهای اجتماعی و سپس کوشش در حل یک به یک و جدا از دیگر اقشار و طبقات اجتماعی ست. این گرایش کل جامعه و آحاد آنرا بر مبنای یک نسخه ساده سازانه بطور مکانیکی نخست تجزیه و سپس برای حل جدا جدا و مستقل این تضادها به تنهایی همچون قهرمانان اساطیری وارد صحنه می شود.
این ناتوانی در درک رابطه پیچیده و متحول تضادهای اجتماعی باعث می شود تا این نوع گرایشات صادقانه شاعرانه، عملاً دچار خرده کاری اجتماعی شوند و هریک بصورت جزیرهای در حد توان خود به حل تضادهای مورد علاقه خود بپردازد. این منطق و این نوع برخورد به تجزیه مکانیکی طبقات گوناگون جامعه از نظر نویسنده نه تنها ربطی به تجربیات آموزگاران بزرگ کمونیسم ندارد بلکه این رفقا در آثار و تجربه اجتماعی خود با این تفکیک نادرست بین دموکراسی و سوسیالیسم و تقدم مکانیکی راست بر امر دموکراسی و تقدم مکانیکی چپ بر تقدم امر دموکراسی تاکید مکرر کرده اند.
اما در زمینه شناخت جامعه ایران نیز متأسفانه این گرایش درک درستی از وزن گفتمان سوسیالیستی در جامعه ایران ندارد. از این روست که این گرایش در ذهن خود، سر صف آوردن سوسیالیستهای ایران را عاملی کیفی در تغییر وزن سیاسی طبقات گوناگون اجتماعی و تحقق هژمونی پرولتاریا می داند.
آنچه مسلم است اگر واقعبین باشیم و آرزوهای دوران شباب خود را بجای واقعیت نپنداریم، بدنبال تجربیات ناموفق قرن گذشته؛ چه در ایران و چه در دیگر کشورهای جهان؛ گرایش به سوسیالیسم نه در اوج که در حضیض بسر می برد.
حال اگر کمونیستهای ملل گوناگون واقعگرا باشند، برای تغییرات حداقلی در سطح هر جامعه، نیاز به همراهی هرچه گستردهتر اقشار و طبقات گوناگون اجتماعی دارند.
با توجه به این واقعیت است که در موقعیت حساس امروز ایران حرکت بطیی دایمی کمونیستها برای ایجاد هستهها و گروههای کمونیستی جهت تبلیغ و ترویج سوسیالیسم، اگرچه همچنان از اهمیت کلیدی برخوردار است اما تنها وظیفه امروز کمونیستها نمی باشد.
بواقع امروز برای تحمیل کمترین و کوچکترین خواستهای پرولتاریا به بورژوازی هر ملت، نیازمند جبهه هرچه گستردهتر از نیروهای مترقی هر جامعه هستیم.
این اندیشه قهرمانانه باستانی که «پیشتاز» وظیفه دارد تا با الهام از «رد تیوری بقا» خود را سازماندهی کند و جلو جلو برود و جان بازد تا تودهها را از خواب بیدار کند تا شاید روزی و روزگاری رهبری تودههای از خواب بیدار شده را بر عهده گیرد، تجربه ناموفقی ست که بارها در طول تاریخ جنبش انقلابی ایران و جهان تجربه شده است و نادرستی این گونه تجزیه مکانیکی تضادهای اجتماعی و پرداختن مقطعی به یک یا چند تضاد، برغم همه فداکاریها، ناتوانی خود در تغییر حتی جزیی در واقعیت عینی جوامع را نشان داده است.
سخن کوتاه از نظر نویسنده:
۱- کوشش در راه اتحاد عمل پایدار سوسیالیستها و کوشش در ایجاد همگرایی بین نیروهای چپ و کمونیست نه تنها نافی یکدیگر نیستند بلکه مکمل یکدیگر هستند و در صورت تنظیم رابطه درست بین دو حوزه فعالیت، به یکدیگر یاری خواهند رساند.
۲- همگرایی بین نیروهای چپ و کمونیست شایسته است در ظرفی صورت پذیرد که افراد و تشکلهای مدنی و احزاب چپ و سوسیالیست را در بر گیرد.
۳- برای ایجاد چنین ظرفی جهت فعالیتی مشترک و همگرا، توجه به تجربه «جبهه نوین مردمی» فرانسه متشکل از افراد و انجمن ها و سندیکاها و احزاب که برای سد کردن پیشروی راست افراطی صورت گرفته است می تواند نمونه ای برای تطبیق با شرایط امروز ایران باشد.
۴- از آنجایی که نهادهای دموکراتیک موجود در ایران نسبت به نهادهای دموکراتیک جامعه فرانسه جوان هستند، شاید مناسبتر باشد که این حرکت از حداقل های موجود به سوی حداکثری مطلوب در ایجاد جایگزین انقلابی دموکراتیک برای امروز ایران گام بردارد.۵- از آنجایی که در حال حاضر در مجموعهای که به فراخوان همگرایی نیروهای چپ و کمونیست پاسخ مثبت داده اند، شامل چندین تلویزیون و سایت اینترنتی و فعالان جامعه مدنی و اعضای سازمان های سیاسی چپ و کمونیست حضور دارند شاید ایجاد «حلقه مرکزی» (۱) از این اشخاص حقیقی و حقوقی گام ممکن نخست باشد تا این حلقه مرکزی بکمک مجامع عمومی حداقل دو هفته یکبار امور مربوط به این همگرایی را به پیش برد. از جمله این وظایف:
الف) ایجاد رسانه مرکزی جهت تبلیغ بیرونی نظرات این مجموعه
ب) ایجاد سازوکاری برای ارایه بحثهای ما بین اعضای این مجموعه
ج) ایجاد کمیسیونهای تخصصی برای تدقیق و تعمیق نظرات این مجموعه برای ارتقا و تداوم و گسترش مبارزات جاری از یک سو و از سوی دیگر تدوین برنامه حداقلی مستقل از اقتصاد و سیاست و فرهنگ بورژوایی برای آینده ایران، بپردازد.
(۱) لینک نظامنامه اتحادیه کمونیستها
https://www.marxists.org/farsi/archive/marx/works/1847/nezamnameh.pdf
با امید به پیگیری و مبارزه بی وقفه و قاطعانه نیروهای چپ و کمونیست با منیت فردی و جمعی ناشی از فرهنگ غالب جوامع سرمایهداری!
هادی میتروی (م.ع.ب)
دانش آموخته فیزیک در تبعید
امرداد ماه ۱۴۰۴
hadi.mitravi@yahoo.com
Comments
نگاهی به تعارضات و توافقات موجود در کنفرانس همگرایی نیروهای چپ و کمونیست / هادی میتروی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>