Comments

نجف روحی ، همکار سایت روشنگری، رفیقی که به جان مایه می گذاشت ، امروز در میان ما نیست! — 6 دیدگاه

  1. .Du finns i mina minnen .I mitt hjärta är vi far och dotter till mitt sista andetag. I min själ har vi återförenats. Förlåt pappa. Jag älskar dig

    Rumi

    when you see
    my corpse is being carried
    don’t cry for my leaving
    i’m not leaving
    i’m arriving at eternal love

    when you leave me
    in the grave
    don’t say goodbye
    remember a grave is
    only a curtain
    for the paradise behind

    you’ll only see me
    descending into a grave
    now watch me rise
    how can there be an end
    when the sun sets or
    the moon goes down

  2. تسلیت …در غمتان شریکم…
    نیاز است که بزودی فعالی جای او را پرکند… کارش باید ادامه پیدا کند… بیصبرانه منتظرم ببنم کدام رفیق استین ها را بالا میزند که کارنجف روحی با خاموش او روشن و روشنگرانه بماند …

  3. « گفته بودی:
    غمِ قفس به کنار ، آنچه عقاب را پير می کُند ،
    پروازِ زاغ های بی سر و پاست

    نه تو پير نشدی بلکه مزرعه زاغ ها را با پروازی دور دست ترک کردی

    پروازت را برم! »

  4. سالها پیش دوستی پالتاکی داشتم به اسم بکتاش که با وبسایت روشنگری کار میکرد. چندین سال از او خبری ندارم. زبانم لال.. زبانم لال.. نکنه؟ بکتاش عزیز اگر خواندی سیگنالی بده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>