Comments

انقلاب چین ، قسمت دوم ، انقلاب فرهنگی  چین <br> بیژن نیابتی — 4 دیدگاه

  1. درباره پیام اوجلان،
    هیچ پیامی از زندان اعتبار ندارد و حتی اگر از زندان هم بیرون بیاید، وقتی یک عده، انقلاب را بر اساس کیش شخصیت بگذارند، همین را تحویل میگرند. پ ک ک در شرق ترکیه و روژاوا از همان ابتدا که معلوم شد علیه استثمارگری و اقتئدارگرائی نیستند، در بهترین حالت بورژوا لیبرال میتوانستند باشند و حالا هم همین هستند. زنان و کارگران کرد در منطقه باید با زنان و کارگران کل منطقه علیه ارتجاع حاکم (مردسالاری، بردگی مزدی) بر کشوهایشان متحد شوند. این تنها راه است. دلیل اینکه چنین اتحادی وجود ندارد این نیست که ممکن نیست، بلکه این است که ایدئولوژی ی که تبلیغ میشد و میشود، مارکسیسم ناسیونالیستی بورژوائی بود و هست، چه بلشویکی و چه سوسیال دموکراتیک. زنان و کارگران باید اهمیت و علمی بودن دیدگاه آنارشیستی و کمونیستی را خوب درک کنند و الکی وارد تشکلات سیاسی و احزاب نشوند.
    آنارشیست

  2. وقتی می بینید که راست ها دارند قدرت میگیرند به این معنا ست که در سیستم سرمایه داری غرب و آمریکا این اجماع بوجود آمده که باید استثمار بیشتر شود. زدن خدمات دولتی به معنای زدن سوسیالیسم نیست، چون سوسیالیسمی وجود ندارد، بلکه کاهش مزد واقعی است.
    دوران قدر قدرتی آمریکا و اروپا بسر رسیده و زنان و طبقه کارگر این کشورها باید بیشتر استثمار شوند و کمتر بخورند. البته، به این معنا نیست که زنان و کارگران سرمایه داری های شرقی از جمله چین، وضع بهتری خواهند داشت. برعکس، به این معناست که در همین سطحی که رسیده اند خواهند ماند و آینده، در چهارجوب نظام فعلی، از طریق رقابتهای حادتر جهانی تعیین خواهد شد که کسی نمیتواند بگوید چه خواهد شد.
    آنچه که مسلم است این است که انقلاب ضد مردسالاری و ضد بردگی مزدی، زندگی زنان و کارگران شرق و غرب را از طمعکاری ها و فساد سرمایه داران شرق و غرب خلاص کرده، آنها را بر آینده خود حاکم میکند. تا آن موقع، زنان و کارگران برده و آینده را اربابان تعیین میکنند، همانطور که تا امروز چنین بوده.
    آنارشیست

  3. ارزیابی مقالات ، کتابها و مواضع تشکیلاتی کمونیستهای مارکسیست، نشان میدهد که تقریبا همه کمونیستهای مارکسیست ایران، فرضیه سازشکاری با بورژوازی موجود در ماتریالیسم تاریخی مارکس را بر تئوری استثمار نیروی کار او ترجیح میدهند. این تمایل، مارکسیستها را جزو کسانی قرار میدهد که بجای از بین بردن نظام استثماری دنبال درست کردن حزب حاکم و ریاست بر کارگران هستند. این نوع مارکسیستها را که فعلا ۹۹ درصد هستند، به دو دسته میتوان تقسیم کرد. دسته اول بلشویکها هستند که میخواهند حزب درست کنند تا از دموکراسی استفاده کرده دیکتاتوری تک حزبی لنینی درست کنند. دسته دوم میخواهند به بورژواهای سکولار کمک کنند تا دولت چند حزبی ی درست شود که خودشان یکی از آنها باشند. در هر دو حالت، آنها میخواهند ارباب کارگران شوند.
    کار درست این است که دنبال ابن اقتدارگراها راه نیافتاد و تشکلات ضد ارتجاع خود را در محل کار و زندکی بوجود آورد و در همان جا اقتدارگرایی و ارباب منشی این نوع مارکسیستها را افشا کرد. در انتخابات بورژوا ها نباید شرکت کرد و ماهیت ارتجاعی تمام کاندیداها و احزاب را باید نشان داد و کارگران برده صفت را ایزوله کرد.
    آنارشیست
    آنارشیست

  4. شوروی همیشه سرمایه داری دولتی بود و حزب کمونیست ش ارباب کارگران.
    حزب کمونیست چین همیشه حزب سرمایه داری دولتی بود، هنوز هم هست، فقط با این تفاوت که بخش خصوصی را هم بال و پر داد و گذاشت سرمایه گذاری خارجی در آنجا بطور وسیعی کارگر استثمار کند. حالا ، هم حزب کمونیست، هم سرمایه داران خصوصی چینی کوچک و بزرگ و هم سرمایه داران خارجی دارند متحدانه کارگر استثمار میکنند. این اصل وضعیت چین است.
    جنبشهای ناسیونالیستی موفقیتهای کمی نداشته اند اما تاثیرشان بر رابطه بین استثمارگر و استثمار شونده صفر بوده و باید حتما در جهارچوب جنگ مابین ارتجاعیون درک شوند. ارتجاع هست اقتدارگرایی و استثمارگری متصل به آن.
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>