پایکوبی و برخورد در پیادهراه زیبای رشت؛ «همکاری شهروندان» یا «دخالت لباس شخصیها»؟
عصر ایران؛ مهرداد خدیر-فرمانده نیروی انتظامی رشت در تکذیب ادعای کشته شدن یک دختر جوان در رقص و پایکوبی شامگاه پنجشنبه 19 بهمن میگوید: «حوالی ساعت 7 شب، عدهای با پخش آهنگ و تشویق مردم برای رقص و پایکوبی در خیابان علمالهدای رشت [پیادهراه فرهنگی] با بر هم زدن نظم عمومی محل شدند و با هدایت عوامل بسیج و همکاری شهروندان، جمعیت، متفرق شد. اما در ازدحام تجمع پیادهراه فرهنگی رشت، دختری حدود 20 ساله از ناحیه سر دچار آسیب میشود که بلافاصله عوامل اورژانس او را برای مداوا به بیمارستان منتقل میکنند. نظر پزشک معالج و گفتوگوی این دختر جوان با کادر درمان و دوستان دانشگاهی در بیمارستان از خوب بودن وضع عمومی وی حکایت دارد.»
پیادهراه زیبای رشت که میدان شهرداری را به سبزه میدان متصل میکند و قدیمیهای رشت از آن به عنوان “شانزهلیزه” رشت یاد میکردند و اکنون به عنوان خیابان علمالهدی شناخته میشود/ عکس برای معرفی مکان است و ربطی به تجمع شامگاه 19 آبان ندارد
جا دارد از فرمانده محترم ضمن سپاس مجدد پرسیده شود:
1. منظور ایشان از «همکاری شهروندان» آیا همان «دخالت لباس شخصیها»ست؟ چون در خبرها آمده بود که جماعتی داشتند میزدند و میرقصیدند و عدهای آمدند و آنها را زدند تا پراکنده کنند. این گزاره درست است یا نه؟
2. آقای فرمانده پلیس اتهام جوانان شادیکننده و رقصنده را «بر هم زدن نظم عمومی» اعلام کردهاند. اگر واقعا «نظم عمومی» را بر هم زده بودند چطور همین «عموم» استقبال کرده بودند؟ مگر آن که دو جور «عموم» داشته باشیم: یک «عمومِ غیر خودی» و یک «عموم خودی» و عموم غیرخودی، نظم عموم خودی را بر هم زده باشند.
3. چنان که از نام «نیروی انتظامی» برمیآید وظیفۀ مصرح آن برقراری «نظم» است و کلمۀ «انتظامی» را هم از «نظم» گرفتهاند. چرا نیروی انتظامی دخالت نکرده و دیگران «هدایت» کرده اند؟ از کی به دخالت میگویند هدایت؟ آیا هدایت قبلی کافی نبود؟
اگر نظم را مختل کردهاند پلیس باید دخالت میکرد نه آن که دیگران هدایت کنند. ضمن آن که پلیس آموزش دیده و در حال خدمت است و کار خود را بلد است و بسیج هم سلسله مراتب و هویت تعریف شده دارد. سؤال مشخص این که اگر از آن لباس شخصیها یکی زده بود و دختر مردم را هل داده بود و سر او به جدول کنار خیابان خورده بود چه کسی جوابگو بود؟ چرا به جای تقبیح دخالت لباس شخصیها که اسباب دردسر خود پلیس هم میشود از همکاری شهروندان سخن میگویند؟ نکند عدهای شهروندند و گروهی شهروندتر؟ (به تعبیر جرج اورول در مزرعۀ حیوانات، همه با هم برابرند ولی عده ای برابرترند).
4. البته از تهران نمیتوان قضاوت کرد چه اتفاقی رخ داده و جنگ جاری هم جنگ روایتهاست. چه، یک طرف روایت سیمای جمهوری اسلامی است (متمایل به جبهۀ پایداری) و سوی دیگر روایت تلویزیون سیما ثابت اما به همین سخنان فرمانده محترم پلیس استناد میکنم که رسمیت دارد و در آن نه از شعار سخن گفته شده و نه از تخریب اموال عمومی نه آتشزدن بانک، نه عمامه برداشتن، نه توهین به مقدسات. فقط گفتهاند “رقص و پایکوبی”. آیا رقص و پایکوبی اختلال در نظم عمومی است؟ اگر آری، چنانچه تیم ملی فوتبال ایران ده دوازده روز دیگر در جام جهانی قطر، انگلستان یا آمریکا را ببرد یا مثلا نتایجی کسب کند که برای اولین بار به مرحلۀ بعد صعود کند و ملت در خیابان شادی کنند آیا باز هم عدهای میریزند و کتک میزنند به جرم پایکوبی یا در فقرۀ محتملِ پیش رو استثنائاً مُجاز است؟
5. 20 سال پیش وقتی صدام حسین با حملۀ برقآسای آمریکا سقوط کرد و سرانجام ما هم از شر او -که بعد از 8 سال جنگ هم خلاص نشده بودیم- خلاص شدیم، در نشریه تیتر زدم: «سقوط صدام، شادی کنیم یا نه؟!»
چون از یک طرف، جمهوری اسلامی دخالت آمریکا و جنگ را محکوم میکرد و از سوی دیگر صدام دشمن شناخته شدۀ ایران بود. درواقع وضعیت پارادوکسیکال و تناقضمندی ایجاد شده بود. در آن 18 شب نوروز 1382 هر شب تلویزیون یک کارشناس غالبا گمنام یا تازه مکشوف را میآورد تا جنگ و در واقع حضور آمریکا در منطقه را محکوم کند و از سوی دیگر به خاطر حملات آمریکا و بریتانیا طی تنها 18 روز مهمترین دشمن جمهوری اسلامی و مردم ایران ساقط و زمینه برای به قدرت رسیدن شیعیان و کردها فراهم شده بود. قبل از جنگ هم سید محمد باقر حکیم در برنامۀ گفتوگوی خبری صراحتا از انتظار برای حملۀ آمریکا و ساقط شدن صدام سخن گفته بود و اندک زمانی بعد هم خود را به بغداد رساند هر چند نگذاشتند شهد آن را بچشد و ترور شد.
از همه بامزهتر اما راهپیمایی بعد از سومین نماز جمعه فروردین 82 در تهران بود که در میدان فلسطین جمع شدند و در محکومیت حملۀ آمریکا به عراق شعار میدادند ولی در پایانِ تکبیر میگفتند: “مرگ بر صدام یزید کافر” در حالی که اتفاقا آمریکا همین “صدام یزید کافر” را ساقط کرده بود و چندی بعد هم بالای دار بُرد! (اتهام او هم مشخصا فرمان مستقیم کشتار شیعیان معترض در جنوب بود).
حالا قصۀ 19 سال قبل چه ربطی به داستان دیشب رشت دارد؟ این ربط که اگر ملت و ورزشکاران شادی نکنند تلویزیون تصاویر را قطع میکند و محمد رضا احمدی و محمد حسین میاقی به دردسر میافتند و ناچارند سراغ هفت هشتاد بروند و حاجی فتحالله زاده هم بعد از قهرمانی استقلال در سوپرجام توجیه ببافد و اگر هم جوانان در رشت شادی کنند نظم عمومی را بر هم زدهاند و گروهی ناچار از «هدایت» و عدهای هم «همکاری شهروندانه» میشوند. ربط آن پس این است: شادی کنند یا نه؟ یا سبک شادی را هم باید تعریف کنید؟ ( البته وزیر ارشاد اعلام کرده قرار است به بهانۀ جام جهانی قرارگاه نشاط ایجاد شود. هم یاد اظهارات مرحوم آیتالله صانعی میافتم که گفته بود “جوانان باید غسل نشاط کنند” و وزارت ارشاد دورۀ اصلاحات هم از مطبوعات انتقاد کرد که چرا آن را تیتر کردهاند و هم جای تعجب است که چرا مقام فرهنگی از تعبیر “قرارگاه” استفاده میکند که مختص ادبیات نظامی است. ضمن این که قاعدتا ایجاد بستر نشاط در زمره وظایف وزارت ورزش و جوانان و حسب نگاه اجتماعی مرتبط با وزارت کشور است. درست است که وزیر کشور به صفت شخصی نظامی – امنیتی است اما وزارت کشور با جامعه و اجتماع سر و کار دارد و برای نشاط هم نیازی به قرارگاه نیست. در این میان پس وزارت ورزش و جوانان چه میکند؟ البته آقای یامینپور که در دولت شایستهگرای آقای رییسی متولی معاونت امور جوانان در وزارت ورزش و جوانان شده -و جای آدمی با عمق اطلاعات و نگاه و ارتباطات دکتر گلزاری – نشسته به تازگی گفته نوبت مشت محکم به امریکاست و اروپا هم باید منتظر زمستان سخت باشد و قاعدتا کاری به امور پیش و افتادهای مثل نشاط جوانان ندارد و دارد برای زمستان سخت وسرد و بی گاز اروپا برنامهریزی یا روزشماری میکند بلکه از آجیل مشکلگشای شب یلدا یک زمستان سخت اروپا دربیاید).
6. برنتافتن شادی در فضای عمومی دو سبب دارد. یکی این که در نگاه رسمی فضای عمومی یا خیابان عین ادارات و پادگان ها و مدارس تحت سیطره تصور میشود حال آن که سه ساحت داریم ” خانه، خیابان و اداره” و فضای عمومی اگرچه مثل خانه نیست ولی مثل اداره و پادگان هم نباید باشد. دوم اینکه انگار با مقولۀ شادی بما هو شادی مشکل دارند هر چند انکار نمیتوان کرد احکام شریعت هم در این زمینه دست آنان را باز نمیگذارد ولی بهرۀ بانکی هم به رسمیت شناخته نمیشود و بانکها بهره میدهند و میگیرند. فوتبال هم مصداق لهو و لعب بود و تلویزیون پخش میکند.چرا راه دور برویم: کی باور میکرد اصولگرایان بدحجابی در دورۀ اصلاحات را ذنب لایغفر بدانند و در دورۀ خودشان بیحجابی را ببینند؟
7. در شبکۀ سۀ تحت مدیریت جناب علی فروغی بین دو نیمۀ فوتبال دوستانۀ ایران و نیکاراگوآ از فرصت استفاده کردند و تا توانستند تبلیغ ایدیولوژیک انجام دادند. از جمله این که در مقابل یا به تقلید وارونۀ شعار «زن، زندگی، آزادی» شعارهایی ساختند و نمایش دادند مثل “زن، عفت، افتخار” یا “مرد، عزت، اقتدار” و مثل اینها.
اما آیا واقعا درک «زندگی» این قدر دشوار است که آن را مقابل «عفت» قرار میدهید؟
جان کلام این نوشته اما این است: در داستان رشت، لباسشخصیها دخالت کردند یا نه؟ اگر نه چرا آن دختر زخمی شد؟ اگر آری، چرا فرمانده نیروی انتظامی از آنان با عناوین دیگر یاد میکند و اگر نه پس آن جماعت موتورسوار بدون لباس پلیس کی بودند؟
اگر خدایناکرده اتفاقی برای آن دختر افتاده بود کی جواب میداد؟ نیاز به ضرب و شتم مستقیم نیست. جایی که جمعیت باشد یک عامل خارجی که نظم عادی را بر هم زند میتواند به فاجعه بینجامد. کما این که در سئول ( کره جنوبی) و همین تازگی به خاطر هجوم انبوه جمعیت در جشن هالووین 150 نفر زیر دست و پا له شدند. اگر برقراری نظم کار پلیس است نیاز به هدایت و همکاری شهروندان (لباسشخصیها) نیست و اگر پلیس دخالت نداشته چرا از اعتبار خود را برای توجیه آن «هدایت» هزینه میکنند؟
Comments
پایکوبی و برخورد در پیادهراه زیبای رشت؛ «همکاری شهروندان» یا «دخالت لباس شخصیها»؟ — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>