نجف روحی ، همکار سایت روشنگری، رفیقی که به جان مایه می گذاشت ، امروز در میان ما نیست!
نجف گرامی ما از روزی که ایده راه اندازی چنین سایت فراگروهی و فراسازمانی در بیش از دو دهه پیش، (نوامبر ۲۰۰۲) در دستور کار قرار گرفت ، به شدت از آن استقبال کرد و پذیرفت که ستون یا بخش محیط زیست را دنبال نماید . اسم روشنگری برایش پیامد عرصه فعالیت جمعی بود و بدان بشدت به دیده احترام می نگریست!
او برای پیدا کردن ستون خبرهای خودش به جد و به جان مایه می گذاشت و همواره تازه ترین خبرها را شکار می کرد و آنها را رصد می نمود و به پردازش در می آورد و در سایت جا می داد . حضورش همواره روشنی بخش سایت ما بود .
نجف کارگر میکانیکی کار آزموده و بغایت خویشتندار بود. محیط کارش با فضای کارو دستهایش با آچار و رنگ و موس کامپیوتر همسو بود ، به محض فارغ شدن از کار و سر دادن قهوه ای، در کیوسک محل کارش، دنبال کار خبر بود و راست و ریس کردن انجام مسئولیتی که متعهد شده بود .
دوست شفیق مان حدود ده سال پیش به دنبال عارضه گرفتگی رگ های قلبش ، کارش به بیمارستان و پزشک وعمل بازافتاد . بعد از چندی که انجام این عمل صورت گرفت ، روزگار خوش ندید. بیماری جان سختی به جسم و جانش نشست و او همچنان به کار و زندگی و فعالیت اجتماعی و آرزومندی آنچه در سر می پروراند ادامه می داد .
اسباب دلخوشی او سر کردن با نوه هایش و بار سفر بستن و به مناطق گرم سفر کردن بود تا از سرمای سرد سوئد خود را محافظت نماید . سفر او به جرقه ای می مانست ، به محض دست پیدا کردن به بلیط ارزان گریزی میزد وتنش را به گرما می داد و بر می گشت و باز کار بود و کار …
طی سال های اخیر بدلیل فرسودگی جسمی حجم کارش کمترشده بود ولی امید او به زندگی و تحولات پیشروی در درون جامعه از پس خیزش رو به تعالی جنبش “زن-زندگی-آزادی” امیدواری دراو رو بفزونی نهاد . افسوس که دیگربار این اواخر( دسامبر۲۰۲۳) کارش به بیمارستان کشیده شد. بدلایل شرایط ویژه و حسابگری امور بیمارستانی ، نمیشد به ملاقاتش رفت . مرتب از طریق تلفن جویای حالش می شدیم . با همه ناتوانی جسمی و مصرف بالای مرفین برای کاستن درد ، بغایت امیدوار به نظر میرسید . بعداز آخرین عمل جراحی که بر روی او صورت گرفت ، بعد از ساعاتی منتهی به خونریزی شد و سرانجام در روز جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ برابر با ۱۹ژانويه ۲۰۲۴،قلب پر طپش او از کار باز ماند و زندگی اش رو به خاموشی گرائید.
برای بازماندگانش- دوستانش- نوه ها و فرزندان عزیزش ایرن و آنالیزا ، از دست رفتن بابا نخف را با تاثر یاد می کنیم.
پرونده گشاد دستی پُرتلاش او در نزد ما همواره گشوده مانده و خاطره همراهی های او در جمع یاران سایت روشنگری همیشه با چهره خندان او همواره همراه است . یادش گرامی باد
یاران سایت روشنگری
.Du finns i mina minnen .I mitt hjärta är vi far och dotter till mitt sista andetag. I min själ har vi återförenats. Förlåt pappa. Jag älskar dig
Rumi
when you see
my corpse is being carried
don’t cry for my leaving
i’m not leaving
i’m arriving at eternal love
when you leave me
in the grave
don’t say goodbye
remember a grave is
only a curtain
for the paradise behind
you’ll only see me
descending into a grave
now watch me rise
how can there be an end
when the sun sets or
the moon goes down
تسلیت …در غمتان شریکم…
نیاز است که بزودی فعالی جای او را پرکند… کارش باید ادامه پیدا کند… بیصبرانه منتظرم ببنم کدام رفیق استین ها را بالا میزند که کارنجف روحی با خاموش او روشن و روشنگرانه بماند …
« گفته بودی:
غمِ قفس به کنار ، آنچه عقاب را پير می کُند ،
پروازِ زاغ های بی سر و پاست
نه تو پير نشدی بلکه مزرعه زاغ ها را با پروازی دور دست ترک کردی
پروازت را برم! »
روانش شاد
Fina pappa, älskad och så saknad!
سالها پیش دوستی پالتاکی داشتم به اسم بکتاش که با وبسایت روشنگری کار میکرد. چندین سال از او خبری ندارم. زبانم لال.. زبانم لال.. نکنه؟ بکتاش عزیز اگر خواندی سیگنالی بده.