یاد سعید سلطانپور
«تا که در بند یکی بندم هست
با تو ای سوخته! پیوندم هست»
سعید سلطانپور کارگردان تئاتر، نمایشنامهنویس، شاعر، ترانهسرا و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بیهیچ محاکمهی عادلانه و بدون دسترسی «متهم» به وکیل همراه با چهاردە آزادیخواه دیگر در سی و یکم خرداد هزار و سیصد و شصت به جوخهی اعدام سپرده شد و این یکی از سیاەترین روزهای تاریخ معاصر است. جمهوری اسلامی در این سال فعالیت تمامیِ احزاب، سازمانها، تشکلها و مطبوعات مستقل و منتقد حکومت را ممنوع، و کشتار و شکنجهی سیستماتیک را آغاز میکند که قتل حکومتیِ سعید سلطانپور یکی از مصادیق آشکار آغاز تکصداییِ عنانگسیخته و سلطهی هولناک سانسور در جامعهی ایران است.
سعید سلطانپور زادهی ۱۳۱۹ در سبزوار و دانشآموختهی دانشکدهی هنرهای زیبا در تهران است. او در دههی ۴۰ فعالیتهای هنری خود را آغاز نمود اما عدالتخواهی و تعهد سلطانپور به رهانیدنِ محرومان و ستمدیدگان از بندِ فقر و فاقه و جهل چنان بود که شنیدن نامش همواره حساسیت مزدوران ساواک را برمیانگیخت. سلطانپور چه در مقام نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر و چه در مقام شاعر همواره باورهای مردممدار و انقلابی خود را در آثار خویش آشکار ساخت چنانکه برخی مورخان و منتقدان مهم ادبی او را در تاریخ شعر معاصر بانیِ «شعر چریکی» ایران و از چهرههای برجستهی شعر اعتراضی میدانند. مجموعهشعر «صدای میرا» که در سال ۱۳۴۷ به سرعت ممنوعالانتشار شد تبلور شاعرانهی عقاید انقلابی و آراء انتقادی او نسبت به خفقان افسارگسیختهی موجود است. او که با زبانی ساده و سمبلیک و به دور از فخامت ادبی شعر میسرود، به عنوان شاعری نوگرا و کارگردانی پیشرو نظرات هنری و ادبی خود را در باب هنر متعهد به مردم در کتاب «نوعی از هنر، نوعی از اندیشه» (۱۳۴۹) بیان میکند. در همین کتاب است که سلطانپور به همآوا شدن هنرمندان با رنجبران و فرودستان، بازتابِ تباهی و سیاهی حاکم بر جامعه و مبارزه با استبداد از طریق هنر تأکید ورزیده است، کتابی که به بازداشت او منجر شد. سلطانپور که از بنیادگذاران انجمن تئاتر ایران است در سال ۱۳۴۸ نمایشنامهی «دشمن مردم»، نوشتهی هنریک ایبسن را به روی صحنه میبرد که با هجوم مزدوران ساواک به تعطیل کشیده شد. همچنین پس از نمایش «آموزگاران»، نوشتهی محسن یلفانی بار دیگر مأموران ساواک با یورش به تماشاخانه مانع از اجرای نمایش شدند و سلطانپور؛ کارگردان آن و عوامل نمایش را بازداشت کردند. نمایشنامهی «حسنک» که بر اساس بخشی از تاریخ بیهقی به قلم سلطانپور به رشتهی تحریر درآمده بود با سد سدید خوفناک ادارهی سانسور روبهرو شد و اجازهی نشر نیافت، اما سلطانپور در سال ۱۳۵۱ توانست «چهرههای سیمون ماشار»، نوشته برتولت برشت را به روی صحنه بَرَد. در همین سال سلطانپور به مدت ۴۵ روز در بازداشت بود و در فاصلهی سالهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۶ به جرم انتشار دومین مجموعهشعر خود با نام «آوازهای بند» به زندان افکنده شد. مجموعهشعرِ «از کشتارگاه» محصول همین سالهای زندان است. پس از آزادی، سلطانپور در شبهای شعر گوته شرکت جست و با شعرخوانی شورانگیز خود در حالی که مخاطبان را «شکستگان سالهای سیاه و تشنگان آزادی» خطاب میکند، هیجانی انقلابی در دل جوانان برانگیخت، هیجانی فروزان که در ترانههای او نیز مانند «سر اومد زمستون»، «خون ارغوانها»، «گل مینای جوان» و «آیینهی رود» نمایان است، سرودهایی که تا امروز بر لبهای جویندگان آزادی و جوانان عدالتخواه زمزمه میشود.
سلطانپور در سالهای نخستین انقلاب با اجرای نمایش «عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال» (۱۳۵۸) با روشی بدیع و نوآورانه راه تازهای را پیش پای تئاتر مستند ایرانی گذاشت که در آن با نگاهی رئالیستی به بسترهای اجتماعی، زندگیِ دشوار زحمتکشان به شکلی هنری بازتاب مییابد. اما چماقدارانِ ارتجاع برآشفتند و به اجراهای خیابانیِ این نمایش حمله کردند و عوامل اجرا و تماشاچیان را به خاک و خون کشیدند. سلطانپور به عنوان نویسندهای مبارز و کنشگر دو بار در سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ به عضویت هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران انتخاب میشود اما در اواخر فروردین ۱۳۶۰ در مراسم جشن عروسیاش به دست مأموران امنیتیِ حکومت بازداشت و پس از دو ماه شکنجههای طاقتسوز، در ۳۱ خرداد تیرباران میشود و مرگش چونان ردّ خنجری از نور بر تن هیولای خودکامگی نقش میبندد. مرگی حماسی و خونین که نام سعید سلطانپور را چون ستارهای نامیرا بر آسمان آزادیخواهیِ تاریخ ایران ابدی و ماندگار کرده است.
یاد درخشانش جاودان.
سعید سلطانیور در کتاب (نوعی هنر نوعی اندیشه) به تحسین ادبیات انقلابی مردمی مبارز مسئول پرداخت و تاثیر زیادی روی اهل قلم و اهل مقاومت گذاشت.
اکنون طرفداران شعار بورژوایی( هنر در خدمت هنر ) آن کتاب را مبلغ ادبیات ایدئولوزیک حزبی رئالیسم سوسیالیستی مخرب و یاس آور بشمار می آورند که دروغی بیش نیست و ناشی از چپ ستیزی و مردم ستیزی و نادانی آنان است.