نان ، مسکن، آزادی با همبستگی سراسری ملی
امین بیات
Httpa://facebook.com/amin.bayat.9
در دوران انقلاب 57 علیه سلطنت پهلوی یعنی حکومت وابسته به آمریکا، و سرمایه داری جهانی، که در آن از کلیه گرایشات طبقاتی از جمله جنبش کارگری ،جنبش زنان،جنبش دانشجوئی، بیکاران، نیروهای سیاسی از جمله چپها و ملیون حضور فعال داشتند و انقلاب را به ثمر رساندند و نشان از رنگارنگ داشتن انقلاب داشت، اما سرمایه داری جهانی درآن زمان به این نتیجه رسید که اگرقدرت بدست چپها،ملیون و دمکراتها و آادیخواهان بیفتد، نتیجه به زیان سرمایه داری خواهد بود و در نهایت انقلاب را با پشتبا نی از عقب مانده ترین قشر جامعه و مرتجعترین به دست فردی مرتجع و ضد ایرانی بنام خمینی سپردند، این نیروی ارتجاعی فرصت طلبانه بر موج انقلاب سوار شد، البته حکومت وابسته به سرمایه داری شاه در دوران عظمت پوشالی خود برای حفظ سلطنت کلیه نیروهای چپ،دمکرات ، آزادیخواه جامعه را سرکوب ،دستگیر،زندانی و یا فراری داده بود و هیچگونه تشکیلات سازمانی در جامعه امکان اظهار وجود نداشت و سازمان جهنمی ساواک وحشیانه تسلط بر جامعه داشت و بر عکس کلیه نیروهای مذهبی و مرتجع را آزاد گذاشته و از امکانات مالی نیز بر خوردار کرده بود، مساجد محل تجمع مرتجعین و تحت رهبری سرمایه داران اداره میشد وهمچنین مردم را وادار میکردند که از عنصر مرتجعی بنام خمینی تبعیت کنند.انقلاب مردم را که برای رسیدن به یک جامعه مدنی و آزاد و با فدا کردن چان هزاران نفر زن و مرد و بی خانمان شدن میلیونها نفر به پیروزی رسیده بود ، عناصر وابسته به انگلیس (آخوندها) و باپشتیبانی نیروهای تشنه قدرت و ثروت بنام مرتجعین ملی، ملی مذهبی،مجاهدین عقب ماند وحزب الهی،و چپهای وابسته به روسیه، با حمایت ازحکومت اسلامی حاکمیت آنها را بر مردم مهیا کردند.
چهل و چهار سال است که این جانیان مزدور انگلیس و سرمایه داری وظیفه سرکوب،شکنجه واعدام را انجام داده و حاکم کردن جو اختناق و به تاراج دادن ثروت مردم ، روزگار مردم را به تباهی و سیاهی کشاندند، امروز اما طاقت زنان و جوانان ، بیکاران ،معلمان، بازنشستگان و دانشجویان و بخصوص خیزش جنبش “زن،زندگی،آزادی” که مورد ستم مظاعف قرارگرفته جسورانه و دلاورانه انقلاب را به سطح “نان مسکن، آزادی “ارتقاع درجه داده اند که ادامه انقلاب 57 را تداعی میکند.
امروز پس از هفنت ماه که از آغاز انقلاب فرهنگی زنان و جوانان میگذرد ، بخشی از نیروهای داخلی و خارجی با حمایت از سرمایه داری جهانی این بار تحت نام سلطنت همان دولتی که در 57 سرنگون شد امروز به رهبری آقای رضا پهلوی و افرادی مانند خانم یاسمین با توهین و اهانت و شعار مرگ بر این و آن وارد میدان شده اند، البته حق دارند که علیه مخالفین خود مبارزه و افشا گری کنند اما نه با شعار مرک بر ، اما وقیحانه قرار دادن چپ را در کنار ملا ومجاهد نهایت بی شرفی وغیر سیاسی بودن این خانم را میرساند، که مورد حمایت دیگران هم شده زیرا انعکاس مخالفتی از طرف آقا رضا و خانم فرح دیده نشده .
تحریف تاریخ معاصر ایران توسط سلطنت طلبان،
جریانات متفاوت وابسته به سرمایه داری داخلی و جهانی که از آقای رضا پهلوی حمایت میکنند ، از امکانات مالی بر خوردارند ّ با بسیج ساواکیها در خیابانهای شهر های اروپا اقدام به دو بهم زنی و فحاشی نسبت به مخالفین خود پراخته و تهدید نیروها وبه افراد ی که در انقلاب 57 علیه سلطنت وابسته پهلوی نقش داشتند وقیحانه برخورد های ساواکی معابانه مینمایند و تهدید به اعدام میکنند، البته عده ای از سلطنت طلبان آگاه بر علیه اینگونه مواضع که هیچگونه تفاوتی با جانیان جمهوری اسلام نداشته ، اعلان موضع دمکراتیک کرده اند.
ساواکیهای قدیمی و کار کشته و با تجربه در جنایت، وارد میدان شده، با شعار های تند و تیز خود میخواهند انتقام از نیروهای پنجاه و هفت که مورد شکنجه و آزار و اذیت توسط ساوامای جمهوری اسلامی شدند بگیرند، و حتی شعار اعدام باید گردند را میدهند،این گروه سلطنت طلبان همان نواده های شکنجه گران سابق و دست پروردگان آن جانیان هستند، که وقیحانه و بی شرمانه بجای شعار “زن،زندگی،آزادی” آنرا تبدیل به “مرد، زندگی،آآزادی” گرده اند یعنی عملا در برابر زنان و جوانان ایران قرار گرفته اند.
ذهنیت های عقب مانده تاریخی مذهبی که در طول زمان در روح و جسمشان ذخیره شده ،و انعکاس آنها در روند مبارزان زنان و جوانان دیگر نمیتواند نقش بازی بکند ، زیرا در دیدگاه زنان و جوانان سمت و سوی علاقمندی به ترقی و دمکراسی، آزادیخواهی و عدالت اجتماعی وزنه سنگین را دارا شده است و غیر قابل تغییر است.
در فرایند شرایط امروز که تا کنون هم هیچگونه انتخاباتی درایران بصورت آزاد بر گزار نشده است ، اکنون پیشنهاد های زیادی در مورد رفراندوم مطرح میشود، که من معتقد م هیچگونه انتخاباتی آزاد و یا رفراندومی در ایران با در قدرت بودن جمهوری اسلامی حتی با تضمین نظارت سازمان ملل متحد ،هم مردم نبا ید به پذیرند و یا در آن شرکت کنند ،زیرا بنا بر تجربیات گذشته در کلیه انتخاباتها تقلب شده، چون کلیه دستگاهها و امکانات در اختیار عوامل جمهوری اسلامی میباشند،صد در صد با شکردهای مزورانه، آنها میتوانند خواست خود را از صندوق بیرون بیاورند ودر نتیجه از امروز روشن است که بعد از رفراندوم دولتی، خواهند گفت مردم مسلمانند و جمهوری اسلامی را تایید کرده اند، مردمان ایران نباید زیر بار اینگونه پیشنهادهای مزورانه بروند.
بله مسئله به این سادگی قابل بیان است، زمانیکه توسط زنان و جوانان رژیم ملا ها سرنگون شد ، قدرت از دست آخوند ها و پاسداران و امنیتی ها جانی خارج شد و با تشکیل یک رهبری موقت و با مشروعیت قانونی یعنی حمایت انتخابات آزاد، این رهبری جمعی برای تامین امنیت ، رساندن خدمات، تشکیل مجلس موسسان مردمی، تدوین قانون اساسی جدید و مدرن ، را عهده دار شد، وارد فاز مرحله ساختن جو دمکراتیک در جامعه میشود.
شناخت از حقوق شهروندی ودفاع از آن بسیار مهم است،چهل و چند سال بود که سلطنت طلبان عزادارو سربگریبان بودند و دراین سالهای در تبعید علیه حکومت جنایتکار جمهوری اسلامی نیروهای مترقی و آزادیخواه بودند که در کشورهای مختلف جهان در برگزاری جلسات،تظاهرات و … علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکردندو سطلطنت طلبان سر گرم عیش و نوش و هیچگونه حضوری در خیابان نداشتند، و تنها فعالیشان مرثیه خوانی در تولد و مرگ شاهشان بود ،و هیچگاه حاضر به پذیرش ظلم،فساد،شکنجه و اعدام مخالفین خود نبودند، امروز هم نیستند و دست پیش گرفته اند که عقب نمانند، اما اخیرا سلطنت طلبان، تو گوئی وعده رسیدن به قدرت و ثروت را از جانب اربابان قدیمی امپریالیسم جهانخوار دریافت کرده اند که در آنها تغییرات کیفی ایجاد شده است ، و بسیار طلب کارانه و خشمگین با گستاخی تمام ، فرصت طلبانه قصد تصاحب محوریت مبارزات در تظاهراتها علیه سیستم آخوندی را دارند، و شعار ها همه به نفع سلطنت و شاه زاده اشان است، و نظم بدست آمده را در اعتراضات بهم زدند و مسبب بر هم زدن همگامیها و اتحادهای درخیابان شدند،ودر صفوف جمهوریخواهان موجب نفاق و درمقاطعی موجب اتحاد شدند.
سلطنت طلبان به وسیله سخن گویان مجازی تلویزونهای وابسته به ثروت و مکنت خود ،اقدام به تحریف تاریخ کرده و میکنند، به ترویج مثبت در عملکرد شاه می پردازند، هیچگونه گزارشی و صحبتی از استبداد سلطنتی ،مردسالاری ،مرکز گرائی شکاف عمیق طبقاتی، فقرفساد دربار پهلوی وخصومت سلطنت طلبان با دمکراسی، آزادی بیان ، زندان ،شکنجه و اعدام مخالفین در گذشته بود و منجر به انقلاب 57 شد نمیگنند، امروز اما سلطنت طلبان ، با زرنگی خاصی با نوکر منشی مخصوص خود به سرمایه داری ، از وضعیت اسفبار زندگی مردم در جمهوری اسلامی سعی میکنند در مقایسه با گذشته تحریف تاریخ کرده، و حتا به تحریف وقایع چند ماهه اخیر در ارتباط با خیزش انقلابی “زن،زندگی،آزادی” به پردازند، آنها آگاهانه انقلاب زنان علیه مردسالاری ،تبعیض جنسیتی،نژاد یو طبقاتی، را ندیده میگیرند، وسعی درمخفی کردن حافظه تاریخی در میان قشر جوان جامعه میکنند،و به تحریف قلب تاریخ می پردازند.
پیشرفت بدون اینکه جوانان در جامعه به آگاهی تاریخی دست بیابند غیر ممکن است، توجه ای ندارند، نظام ستم شاهی بوضوح نشان داد که آزادی و استقلال زنان را تحمل نمیکند، دیدیم که در دوران شاه با دمکراسی، جامعه مدنی، تشکیل احزاب، حقوق بشرو… دشمنی ورزید، و تنها به تشکلهائی اجازه فعالیت دادند که تحت لوای دولت و سلطنت کار کنند، میتوان ادعا کرد که استقلال جنبش زنان در دوران شاه در پائین ترین سطح خود بود البته قابل مقایسه با دوران کنونی نیست و تنها مسئله حجاب اجباری نبود و ازادی پوشش وجود داشت، دربار پهلوی به همه عرصه های اقتصادی نفوذ کامل داشت.
ساواک:
سلطنت طلبان دستگاه مخوف ساواک را مبرا از جنایت می پندارند، در بار محمد رضا شاه پهلوی جنایاتی که توسط ساواک سازمان اطلاعات و امنیت علیه مردم اعمال کرد را سرپوش میگذارند، در صورتیکه در سال 1355 سازمان عفو بین الملل گزارشی از عملکرد ساواک انتشار بیرونی داد، در بخشی از آن آورده شده بود ، که صد هزار نفر بخاطر دلایل سیاسی در زندانهای ایران محبوس بودند، که مورد شکنجه و آزار قرار گرفته را تائید کرده بود، و کلیه سرکوبها توسط ساواک انجام میشده است، ساواک فضای رعب و وحشت در جامعه ایجاد کرده بود، وحتی فعالیتهای ساواک در خارج کشور دیده میشد، که در یکی از سفارت خانه هائی که توسط کنفدراسیون جهانی گرفته شدتد لیست ساواکیها را بیرون آوردند و موجود است،و اما این در حالی بود که شاه در رابطه با این گزارش گفته بود سه هزار زندانی بیشتر نداشته است، در این گزارش عفو بین الملل آورده شده است که از سال 1972 تا انتشار گزارش مزبور دادگاههای نظامی توسط ساواک 300 زندانی سیاسی را بمرگ محکوم کرده است.
اگر جامعه امروز در ایران تحت تاثیر پروپاکاندای سلطنت طلبان، جنایات ساواک را آگاهانه به فراموشی بسپارند ، خطر استبدادی دیگر بعد از سرنگونی آخوندها در انتظار مردم ایران است.
خوشبختانه یکی از شکنجه شده گان در دوران سلطنت توسط ساواک، آقای فرج سرکوهی در قید حیات و سرگرم مبارزه میباشند و میتواند داستان شکنجه ساواک در زندانها شاه را یکبار دیگر بر ملا کند.
آیا واقعن سلطنت جایگاهی دوباره در میان مردم دارد،اگر علیه آنها افشاگری صورت نگیرد ،خواهند توانست از نبود آگاهی در میان نسل جوان سوء استفاده کرده و مجددا به قدرت و ثروت دست بیابند.
بصورت خلاصه چند مثال در زیر میآورم تا مسئله بیشتر روشن شود:
در تظاهراتها در ایران شعار خیزش انقلابی زنان و جوانان بود” نه شاه می خوایم نه رهبر مرگ بر ستمگر .”
خمینی جلاد پس از تصاحب قدرت که توسط رژیم شاه برایش آماده شده بود ،کلیه دست آوردهای انقلاب 57 را که با خون همه انقلابیون غیر مذهبی بدست آمده بود نابود کرد.
رضا شاه سرپوش روی کودتای 1299 گذاشت.
رضا شاه نقش انگلیس در کودتای را سر پوش گذاشت.
پس از سقوط رضاشاه مذهب مجددا در ایران احیا شد و انجمن تبلیغات اسلامی برای ترویج اسلام با تامین بودجه مالی که در سال 57 دارای ده هزار نفر عضو بود ،تقویت شده بود.
در سال 1336 با کمک آمریکا و انگلیس سازمان ساواک تشکیل شد، تاسیس حزب واحد رستاخیز که به صورت اجباری باید در آن عضو میشدی ، و شاه در یک سخنرانی گفت هر کس عضو حزب رستاخیز نمیشود، پاسپورت بگیرد و ایران را ترک کند.
بخاطر افشاء جنایات 17 شهریور، شاه نخست وزیر خود هویدا را مسئول فساد و جنایات 13 سال وزارت او معرفی کرد، و اورا قربانی خود نمود.
شاه در پیام روزهای آخر خود،اقرار کرد که ملت ایران از ظلم و ستم و فساد خشمگین شده و به پا خواسته اند،او که سعی داشت با این پیام ، سلطنت و خود رانجات دهد گفت: “بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند میخورم که متعهد میشوم که خطاهای گذشته و بی قانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت جبران گردد ، من نیز پیام انقلاب ملت ایران را شنیدم، تضمین میکنم که حکومت در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی، و اراده ملی و بدور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود.”
شاه درآخرین مصاحبه قبل از مرگش در خرداد 1359 در قاهره گفت:
“بی اعتنائی رهبران دولتهای مختلف جهان که در دوران آوارگی اش مایل به پذیرش او نبودند، از فرصت طلبی دولت مردان آمریکایی و انگلیسی ، و از این که در برابر انقلاب ایران دست به کشتار بیش تر و بی رحمانه تر نزد ، اظهار تاسف کرد.
13.04.2023
اعلان یک روز اعتصاب سراسری از دانش آموزان دخترانه و پسرانه،معلمان ، خانواده ها ،را تدارک ببینید.
کامنت پنجم،
از راه دور، پشت میز کار، مثل همون سازمان یک نفره حقوق بشر جنگ داخلی سوریه، فرمان انقلاب صادر میکنید؟
آنارشیست-کمونیست
کامنت چهارم،
وطن پرستان هم مثل استالین دوست دارند توده ها شورش کنند، اعتصاب کنند، “انقلاب” کنند. استالین و هیتلر هم شورشی بودند.
اما،
مثل استالین و هیتلر دوست ندارند جامعه کمونیستی و انترناسیونالیستی شود چون دارند آش حکومت کردن می پزند.
وطن پرستان با هر نوع ایدئولوژی ی میتوانند سازگاری داشته باشند، بیخود نیست که حتی مارکسیسم هم در روسیه شد وطن سوسیالیستی.
اما وطن پرستی با ذهنیت منطقی-علمی آنارشیسم کمونیستی جور در نمی آید.
آنارشیسم کمونیستی ذات سلطه طلبانه و ارتجاعی ایدئولوژی ها را بر ملا میکند. نشان میدهد که دارند چه نقشه هایی در انقلابی نمایی هایشان علیه کارگران می کشند.
آنارشیست-کمونیست
کامنت سوم،
حال فرض کنیم کارگران کمونیست آذری توانستند در مناطق آذربایجان شورش کنند و کنترل آنارشیستی و کمونیستی و ضد ارتجاعی آن مناطق را بدست بگیرند. مطمئنن رژیم ایران به آنجا لشکر می فرستند. حال فرض کنیم لشکر کشی رژیم کمکی نکرد و آذربایجان ماند و خودش و مجبور شد خود را یک کشور اعلام کند. آیا ادامه آدم کشی تحت نام تمامیت ارضی ایران قبیح و ضد بشری و آدم کشی نیست؟ البته که هست. حال وطن پرست میخواهد چکار کند؟ از سپاه آدم کشی سپاه پاسداران و رژیم مذهبی بنفع وطن دفاع کند؟ اگر چنین کند، آشکار است که با رژیم فرقی ندارد.
پس می بینیم که جطور وطن پرستی منطقی ارتجاعی است یعنی سلطه گرانه و ضد بشری.
بهترین کار فراموشی وطن پرستی و اقتباس اندیشه انترناسیونالیسم آنارشیستی است.
بهرحال، وطن ایران چه گلی به سر ما زده جز تحویل مشتی آدم کش حاکم.
آنارشبست-کمونیست
کامنت دوم،
حال در مورد وطن،
مارکس باید میگفت مذهب و وطن پرستی افیون توده هاست نه فقط مذهب.
داریم می بینیم که وطن پرستی چه بلائی بر سر کارگران اوکراین آورد.
با وطن پرستی، کارگران طبقه خود را فراموش میکنند و با ارباب متجاوز خود متحد میشوند.
در وطن پرستی، کارگران بجای اتحاد با ارباب سرمایه دار خود، باید با کارگران کشورهای دیگر متحد شوند، سرمملیه دارها را سرنگون کنند، و مرزها را بردارند تا زالوهای سرمایه دار نتوانند اختلاف بیاندازند و حکومت کنند.
حال پرده زشت بی منطقی وطن پرستی را کنار بزنیم:
وطن پرست مخالف تجزیه طلبی است. اما با اینکار مخالف وطن پرستی است ، چون وقتی مثلا کردستان از ایران جدا شود، کردستان میشود وطن کرد. اگر با وطن پرستی موافقی، پس باید با تجزیه طلبی کرد و ترک هم موافق باشی چون به آنها وطن داده است؟ بعد، اگر در درون کردها اختلاف وجود داشته باشد و به استقلال مناطق تبدیل شود، وطنهائی خواهیم داشت که هر همه یک زبان دارند اما کشورهای گوناگون هستند. مثلا، آمریکا، کانادا، استرالیا و … غیره. وضع ذهنیوطن پرستان خنده دار نیست؟
تا وقتی که ضرورت نفی مردسالاری، سرمایه داری (بردگی مزدی)، امپریالیسم و استبداد سلسله مراتب بر ذهنیت توده های شورشی حاکم نشود، شورشها در سطح ذهنیت ارتجاعی می ماند و جنبه های مثبت آن به نسخه پیچی ارتجاعی یک عده تبدیل می شود.یکی از این نسخه پیچی ها وطن پرستی و ایرانیگرائی است.
فقط انترناسیونالیسم آنارشیستی-کمونیستی ذهنیتی سالم و غیر متناقض دارد.
غیر از این است که الان سپاه پاسداران هم وطن پرست است و موشک می اندازد میگوید تجزیه طلب هستند! ارتجاع، ارتجاع است، یک وقت میشود مذهبی، یک وقت میشود مارکسیست و یک وقت هم میشود وطن پرست. اما ارتجاع بسختی میتواند آنارشیست بشود چون در نگرش آنارشیستی واپسگرایی دوام ندارد و دروغگو لو می رود. آنارشیست وطن پرست دروغگو ست و سی حرفهای باطل ش را نمیخرد و فقط به او می خندند.
آنارشیست-کمونیست
این مقاله استثنائی است و شبیه کامنتهای ضد آنارشیست اسم آنارشیست دزد است.
برای اینکه استالین در حزب بلشویک نفوذ کند و رئیس شده و بعد دیکتاتوری وطنی درست کند، کلمات را سرقت میکرد و مشتی احمق فکر میکردند که انقلابی است. حال این کمدی این مقاله است. باز هم مارکس، قبلی تراژدی بود این کمدی.
نه خدا، نه وطن، نه سرمایه دار، نه رئیس
آنارشیست-کمونیست