محرک اصلی سه انقلاب گذشته و انقلاب آینده در ایران چیست؟ / جواد قاسم آبادی
محرک اصلی آخرین انقلاب تاریخ بشریت در ایران چه بود؟
محرک اصلی نخستین انقلاب قرن ۲۱م در ایران چیست؟
در ۴۵مین سالگرد انقلاب مظلوم بهمن ماه و انزوای روزافزون حاکمیت مذهبی تمامیت گرای ایران، از انگیزه های اقشار و طبقات گوناگون ساکنان ۳۳ میلیونی آنروز ایران در سرنگونی نظام سلطنتی ایران سخن می رود!
در این بحث ها بیشتر بر سر گسترش ناموزون و سراسری شدن اقتصاد سرمایهداری وابسته ایران بویژه از فردای رفرم ارضی، عدم گسترش سیاسی و فرهنگی مناسب، بویژه با بخش اکثریت سنتی جامعه ایران، مدیریت فاسد و رشد افسار گسیخته تورم و بتبع آن، کاهش چشمگیر قدرت خرید اکثریت جامعه در دوسال پایانی رژیم سلطنتی، بمثابه عوامل داخلی این تغییرات شگرف در دهههای پایانی قرن گذشته بعنوان شرط خارجی و از پروژه ایجاد کمربند سبز اسلامی، بدور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، بعنوان شرط خارجی نام برده می شود.
این قلم ریزنقش ضمن تایید تمامی دلایل ذکر شده و عوامل گوناگون در اتحاد عمل اجتماعی برای سرنگونی نظام سلطنتی با شعار «وحدت کلمه» و «بحث بعد از مرگ شاه»، موتور اصلی چنین عمل یکپارچه و خطیری در دهههای پایانی قرن گذشته را در تاریخ چند هزارساله و پر فراز و نشیب ساکنان این فلات پهناور می بیند.
ایران از دیرباز از یک سو مأمن آنهایی بوده است که از خانه و کاشانه خود بهر دلیلی رانده شده اند و از سوی دیگر محل تاخت و تاز دیگر فرهنگ ها از شرق و غرب شمال و جنوب ایران بوده است.
با این همه چه در دوران تهاجمات دوران باستان به ایران و چه در دوران شکلگیری نظام سرمایهداری و استعمار کهن و چه استعمار نوین در دوران ظهور امپریالیسم، ساکنان ایران از مرزهای محیط زیست و فرهنگ های رنگارنگ هزاران ساله خود، پاسداری کرده اند.
برخی از «شرق شناسان» دلیل اصلی توانایی مقاومت ساکنان ایران در پاسداری از فرهنگ های هزاران ساله خود را چهار رشته کوهی می دانند که به ساکنان ایران امروز این توانایی را داده است تا از این فلات پهناور، همچون ساکنان دژی طبیعی، در مقابل تهاجمات مسلسل تاریخی، محافظت کنند. این محققان شباهتی بین انگستان و ایران و سوییس، به مثابه سه دژ طبیعی می بینند. دژهایی طبیعی که مقاومت ساکنان آنرا بر علیه مهاجمان و اشغالگران، ممکن و و محقق کرده است تا ساکنان این سه دژ از گزند اشغال دراز مدت و دایمی متجاوزان، محفوظ نکاه داشته شود!
با این همه فراموش نمی کنیم که در سده گذشته و ظهور کلان قدرت اقتصادی و نظامی امپریالیستی، فرهنگ های رنگارنگ ساکن ایران چهار بار قربانی دخالت های کودتاگرانه نیروهای امپریالیستی شده اند!
انقلاب شکوهمند مشروطیت ایران که سرمشقی برای همه ملل تحت استعمار کهن بود با کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ به خاک کشیده می شود!
انقلاب ملی کردن صنعت نفت ایران که همچنان سرمشقی برای کشورهای در حال توسعه، جهت استقلال اقتصادی و سیاسی از امپریالیسم جهانی ست، در خلأ ناشی از غیبت نیروهای اجتماعی، با کودتای آسان «بناپارتیستی» آمریکایی-انگلیسی در ۲۸ امردادماه ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت قانونی کشور متوقف و بار دیگر ارتجاع سلطنتی بر ایران مستولی می شود!
امروز بر هیچ تحلیلگر سیاسی پوشیده نیست که آنچه امروز بر ایران و کشورهای همسایه ایران و منطقه می گذرد نتیجه این کودتای ننگین آمریکایی- انگلیسی ست. کودتایی که خود سازمان دهندگان آن بطور رسمی به آن اعتراف و حتی از چنین دخالت فجیعی بر علیه حاکمیت ملی ایران، طلب بخشش کرده اند.
کودتایی ننگین از جمله مداخلات کودتاگرانه مسلسل امپریالیستی در چهار گوشه جهان، که روند تکامل طبیعی جوامع این کشورها را متوقف و یا منحرف کرده است!
کودتایی ننگین که گسترش اقتصاد ملی متکی بر موازنه منفی و گسترش سیاسی در بسط آزادی ها، دموکراسی و تشکیل دولت های مدرن را در ایران و منطقه و دیگر کشورهای در حال توسعه جهان متوقف و یا منحرف کرده است!
کودتایی ننگین با هزینه ۱۷ میلیون دلار جهت خریدن چند صد مزدور قمه کش که در غیبت میدانی گرایشات مذهبی ضداستعماری و نهضت ملی و نیروهای نزدیک به حزب توده ایران؛ که در ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ بر علیه قدر قدرتی سلطنت متحد و در میدان بودند؛ پیروز نمی شد و امروز ساکنان ایران و دیگر کشورهای منطقه، در آتش و بیخانمانی و خون و تبعیض و فقر و فساد و فلاکت تحت حاکمیت های توتالیتر شاهی و شیخی بسر نمی بردند. کودتایی ننگین، آسان و ارزان «بناپارتیستی» که درد آن بر وجدان هر ایرانی آزادیخواه و مستقل برای همیشه حک شد!
این همه از آن رو بر کاغذ آمد تا نویسنده اعلام کند که انگیزه اصلی اکثریت غالب ساکنان ۳۳ میلیونی آنروز ایران، اگرچه فساد روزافزون اداری و نبود آزادی های فردی و جمعی و تک حزبی و رستاخیزی شدن صحنه سیاسی و نفی تمام و کمال «مشروطیت» و تورم افسارگسیخته و کاهش قدرت خرید توده های مردم در پایان دوران سلطنت است و اما این همه عوامل متعدد و متنوع باعث شد تا اکثریت وجدان های بدرد آمده از دخالت های امپریالیستی؛ چه در کودتاهای پی در پی و چه ایجاد اقتصاد وابسته به گردش جهانی مواد اولیه و کالا و صدور سرمایه های امپریالیستی؛ پاسخ تاریخی خود را برای بدست آوردن استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی این فلات پهناور را اجرایی، محقق و به جهانیان تقدیم کنند!
حال ببینیم امروز در جامعه ایران چه می گذرد و خواست امروز اکثریت غالب ساکنان ایران چیست؟
ببینیم بدنبال آخرین انقلاب تاریخ بشریت، برای آزادی و استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی با شعار نه شرقی و نه غربی، بر این فرهنگ های چند هزار ساله چه می رود؟
نزدیک به نیم قرن از بر مسند قدرت نشستن حاکمیت مذهبی ایران می گذرد. با گذشت بیش از یک سده از انقلاب شکوهمند مشروطیت و نزدیک به نیم قرن از پیروزی آخرین و کم خشونت ترین انقلاب تاریخ بشر، کماکان اهداف انقلاب شکوهمند مشروطیت که نفی رعیت بودن ساکنان ایران، به رسمیت شناختن حقوق «شهروندان» و مشروط کردن قدرقدرتی شاه به رای مردم از طریق حضور نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی و عدم تمرکز قدرت در انجمنهای ایالتی و ولایتی ست، هنوز محقق نشده اند!
پرداختن به دلایل تاریخی شکست آخرین انقلاب تاریخ بشریت؛ که بی تردید در حاکمیت های کودتایی ضد انقلابی ۱۲۹۹ و ۱۳۳۲ ریشه دارد؛ در حوصله این مختصر نیست ولی بروشنی می بینیم که امروز با گسترش کمی بی سابقه جمعیت ساکنان ایران، وجود تنوع فرهنگ های چند هزار ساله، انقلاب ارتباطات و ایجاد شبکه های اجتماعی سراسری و ورود تکنولوژی پیشرفته قرن حاضر در ازای ثروت های گوناگون طبیعی ایران! بویژه برخورداری از ذخایر غنی دو هیدروکربور؛ جامعه جوان و آگاه ۱۰۰ میلیونی ساکنان ایران، از خواست مشروط کردن قدرت با مشورت نمایندگانش در مجلس شورای ملی عبور کرده است. به تجربه زنده نخستین سال فردای انقلاب مظلوم بهمنماه، جامعه امروز ایران خواستار جامعه ای سوسیال و دموکرات است که فرهنگ های مناطق گوناگون آن برسمیت شناخته شوند. امور آبادی ها، محلات و مناطق گوناگون را خود ساکنان مستقیما در دست گیرند تا به وحدت چند هزارساله فرهنگ های گوناگون ایرانی نه تنها در جغرافیای امروز ایران، بلکه در مناطق دیگری که از فرهنگ های ایرانی یا با جنگ و یا با حیله همچون بحرین به تکه تکه کردن ایران انجامیده است، بطور تاریخی خط باطل کشند و به جدایی ها پایان دهند!
براستی چرا سه آذربایجان؟
براستی چرا دو بلوچستان؟
براستی چرا دو ترکمنستان؟
براستی چرا پنج خراسان؟
براستی چرا چهار کردستان؟
براستی چرا ۷۲۰ هزار بحرینی جدا از خانواده خود ایران و تحت ستم ۶۰۰۰ خاندان سلطنتی مورد حمایت اجنبی؟
این ها سوالاتی ست که نویسنده از همه خوانندگان خود می پرسد که:
«برای رفع خفقان و انواع ستم ها و بویژه نابرابری حقوق انسانی که بر صدها میلیون اعضای این خانواده بزرگ؛ در کشورهای دست ساز کلان قدرت استعمار کهن و استعمار نوین امپریالیستی؛ می رود چه راهی بجز تحقق حاکمیت مستقیم شهروندان ساکن در این کشورها، سازماندهی این جوامع با دموکراسی مستقیم شورایی، تحکیم آزادی های حداقلی مندرج در اعلامیه جهانشمول حقوق بشر و نهایتاً سوسیال کردن تولید از طریق اجتماعی کردن مالکیت بر منابع طبیعی و سرمایه های عمومی، امکان پذیر خواهد شد»؟
سوال کننده: جواد قاسم آبادی
آموزگار تبعیدی، فرانسه
در آستانه مضحکه انتخاباتی۱۴۰۲
قربان شکلت جنابعالی بهتر است پیش از داد سخن درمورد انقلاب مظلوم!!!و…بفکر خرید یک لکه بر قوی برای پاک کردن لکه ننگ جمهوری اسلامی از خود باشید.
خیلی جالبه که بعنوان یک آنارشیست من در این سایت مجبورم از اقتصاد مارکسی هم دفاع کنم و میکنم! البته آنارشیستها علیه مارکس نیستند چون آنها علیه هیچ شخص خاصی نیستند، آنها همه اشخاص را از زاویه افکار درست و غلطشان ارزیابی میکنند و امکان لینکه افکار همه دارای جنبه های درست و غلط باشد بسیار زیاد است. اما من بکل ایده ای بنام مارکسیسم را رد میکنم. مارکسیسم یعنی دگم سازی و ارتجاع سازی از افکار مارکس و انگلس.
آنارشیست
“اعلامیه جهان شمول حقوق بشر” شما ما زنان و کارگران را می برد زیر سلطه بورژوا دموکراتهای ریاکار استثمارگر.
.
1 – این اعلامیه، استثمار نیروی کار از طریق روابط سرمایه داری را نفی نکرده، یعنی در آن ایرادی نمی بیند.
2 – این اعلامیه فقط علیه برده داری نوع دوران باستان است، حتی علیه بردگی رعیتها هم نیست.
3 – در تمام اعلامیه دائم نوشته شده بر طبق قانون. نوینسدگان این اعلامیه همه شان افکاری محافظه کار و اقتدارگرا داشتند و دولت را سرور جامعه قلمداد میکردند و اصلا به این کار نداشتند و کماکان ندارند که دولتها همیشه متعلق به ثروتمندان، یا قلدرها و یا نظامیون است، از جمله “اتحاد جماهیر شوروی” شما در مقاله اتان.
4 – برای این اعلامیه تظاهر کردن به حقوق بشر و حرفهای مفت زدن کافی است چون ضمانت اجرائی ندارد و مثل همان دادگاه بین الملل است.
5 – در این اعلامیه خانواده مقدس است در حالیکه خانواده شکل تشکیلاتی مردسالاری است.
6 – درباره حق مالکیت اصلا به نوع آن کاری ندارد، در نتیجه مالکیت بر وسایل تولید توسط سرمایه داران را نقی نمیکند. نمی گوید که مالکیت بر وسایل تولید در سرمایه داری از سلب مالکیت بر وسایل تولید بوجود آمده و امکان حیات دارد. مارکس منطق این نوع مالکیت را بصورت علمی-ریاضی توضیح داده، چرا مارکس را نادیده میگیرد؟ فقط ماتریالیسم تاریخی اش خوب است که بورژوازی را مترقی قلمداد میکند؟
7 – بحث کار برابر مزد برابر در این اعلامیه را مارکس بدرستی رد کرده است چون مزد کار-مزدی هیچ وقت بیان ارزشی که کارگران تولید میکنند نیست.
*
اگر کمونیست هستید بهتر است دست از دفاع از این اعلامیه حقوق بشر بردارید و برای درست کردن اعلامیه حقوق بشر کمونیستی فعالیت کنید. شاید الکی یک چیزی شنیده اید هی تکرار میکنید.
.
اعلامیه حقوق بشر به زبان فارسی:
http://hrlibrary.umn.edu/instree/UDHR-Farsi.pdf
.
آنارشیست
در باره انقلاب،
هیچ انقلابی در جامعه بشر بوجود نیامده چون همیشه یک عده بر عده ای دیگر سلطه داشته اند و قربانیان را استثمار کرده اند. بجای انقلاب، همیشه شورش یکسری اقتدارگرا با اقتدارگراهای دیگر بوده است و توده ها مهره ناآگاه و از دنیا بی خبر آنها.
.
قدرت شورایی و دموکراسی مستقیمی که قرار است در آینده ، یعنی “در انتها”، جامعه را سوسیالیستی کند، وعده سر خرمن مارکسیستهای متوهم به درست کاری بورژواهاست. از آن مارکس تا مارکسیستهای امروز، همه بورژواها را بهتر از خودشان می بینند. چه شرم آور، چطور یک مشت آدم طمع کار، عیاش و استثمارکر مترقی و سازنده و مفید ارزیابی می شود؟ از طریق جادوی ماتریالیسم تاریخی کارل مارکس است.
.
زنان و کارگران فریب نخورند. بجای دموکراسی مستقیمی که قرار است مستقیما بورژواهای مثلا مترقی را حاکم کند، بهتر است یاد بگیرند که مستقیما تمام محل کار و زندگی را بصورت شورایی و کلکتیو از آن خود کنند و اثری از روابط مردسالاری، سرمایه داری و امپریالیسم باقی نگذارند.
.
آنارشیست