Comments

جنبش سراسر شجاعانه و شکوهمند مردمی، در فقدان آلترناتیو انقلاب اجتماعی! / احمد بخردطبع — 6 دیدگاه

  1. آقای نویسنده
    از قدیم گفته اند آرزو بر جوانان چه جوانان امروز وچه جوانان دیروز ننگ نیست.

  2. درباره مسئله حجاب اسلامی،
    .
    حجاب اسلامی ربطی به جذابیت جنسی ندارد.
    .
    آزادی از حجاب اسلامی، آزادی در انتخاب لباس است و این یک انتخاب بهداشتی است نه جنسی. رژیم و فرهنگی که حجاب خاصی را تحمیل میکند، زنان را بیمار میکند.
    .
    حجاب اسلامی برای اصل رژیم جمهوری اسلامی هم مسئله جنسی نیست بلکه سلطه طلبی و بیگاری گرفتن است.
    .
    هم اصل رژیم میداند و هم زنان و مردان که با حجاب کامل هم تحریک جنسی قابل کنترل نیست، حتی با چادر و حتی با بستن جلوی چشمها و حتی ممنوع کردن زنان از حق حرف زدن و بیرون از خانه رفتن هم نمیتوان جلوی تحریک جنسی را گرفت.
    .
    مسئله حجاب بخشی از مسئله آزادی زن از دست مرد هاست اما مثل بقیه خواسته ها، امکان ارتجاعی شدن دارد.
    .
    نشان دادن عکسهای جذاب زنان (جذابیت جنسی نه مادری و خواهری)، حقه بورژوازی در ضدیت با مردسالاری است که میخواهد آزادی زن را به آزادی ابراز جذابیت جنسی محدود کند و سلطه خود بر ذهنیت زنان را حفظ نماید.
    .
    آزادی زن حق ابراز جذابیت جنسی نیست. جذابیت جنسی خودش میتوان ابزار به بردگی گرفتن باشد.
    .
    ابراز جذابیت جنسی میتواند دارای اخلاق کمونیستی-آنارشیستی باشد و یا میتواند دارای اخلاق اقتدارگرایانه-سرمایه دارانه.
    .
    آزادی زن یعنی شرایطی که در آن زنان میتوانند سرنوشت زندگی اجتماعی خود را خودشان انتخاب کنند و بعنوان زن محدودیتی خاصی برای آنها وجود نداشته باشد. هر گونه محدودیت جنسیتی بر زنان، بیان وجود فرهنگ اقتدارگرایانه در جامعه است و انقلاب علیه مردسالاری را ضروری میکند.
    .
    ضد-اقتدار

  3. درباره احساس کردن ارتجاع،
    .
    این توهم در میان بردگان مزدی وجود دارد که سیستم فاشیسم اسلامی امروز بدتر است از سیستم دموکراسی امپریالیستی غربی و برای همین سرنگونی رژیم اسلامی بهتر است و اگر حتی یک سیستم دولتی سکولار زبرتو مثل بنگلادش هم داشته باشیم، باز هم بهتر است. به نظر من این بهتر بودن فقط در چند سال اول بعد از سرنگونی بهتر احساس میشود. بعد از مدتی که رژیم اسلامی به زباله دان تاریخ پیوست، احساس بردگان مزدی می شود مثل همان احساس تحت رژیم اقتدارگرائی اسلامی فعلی بودن. دلیلش دست نخوردن اقتدارگرائی و اشکال عینی اش مثل مردسالاری و بردگی مزدی و امپریالیسم در جامعه است. فکر نمیکنم که کارگران بنگلادشی (دارای دموکراسی) معتقد هستند که وضعیت آنها بهتر است از کارگران ایران، یک نمونه تاریخی:
    .
    https://rahkargar.com/?p=13066
    .
    عکس ها:زنها همه بی حجاب و جامعه سکولار:
    https://www.gettyimages.com/photos/rana-plaza-tragedy
    مرگ 1135 زن و مرد در عرض یک ثانیه نه سه ماه آدم کشی.
    .
    این جامعه احتیاج مجددا به انقلاب دموکراتیک دارد چون سرمایه داری اش مثل سرمایه داری غرب پیشرفته نیست؟ مگر سرمایه داران غربی مغزشان خراب است که اقتصاد بنگلادش را مثل اقتصاد خودشان کنند تا رقیب آنها شود؟!!
    .
    یا، این جامعه احتیاج به پارلمان دارد چون واقعا دموکراتیک نیست؟ خیر، تا بخواهی حزب دارد و دموکراتیک است و ملت رای میدهند، از جمله حزب مارکسیستی:
    https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_political_parties_in_Bangladesh
    .
    ارتجاع بعد از جمهوری اسلامی هم مثل ارتجاع جمهوری اسلامی غیر قابل تحمل خواهد بود. پس، بهتر است از همین الان بساط ارتجاع اقتدارگرائی را از ریشه کند نه اینکه صرفا شعار سرنگونی داد و دعوت به همه با هم.
    .
    ضد-اقتدار

  4. در ادامه بحث در باره مقاله “کارگراتن رسمی نفت …” (کامنت قبلی ام)،
    حال فرض کنیم که کارگران نفت و همه کارگران صنعتی و کشاورزی و بقیه از شورش جوانان کارگر و یا کارگران جوان دفاع کنند. اگر آنها خواستار سرنگونی نه امتیاز اقتصادی باشند، اما مقصودشان مثل سرنگونی شاه، درست کردن جامعه کمونیستی-آنارشیستی (شوارئی غیر سرمایه داری) نباشند، باز هم کار مهمی نکرده اند و بعد از سرنگونی به محل کار قبلی خود برگشته و کماکان برده سیستم استثماری سرمایه داری، مردسالاری، اسیرامپریالیستها و جزئی از خفقان سیستم سلسله مراتب کار گروهی خواهند بود. پس محتوا مهم است.
    ضد-اقتدار

  5. در ارتباط با این مقاله “کارگران رسمی نفت، امتیازگیری محقر گروهی یا همصدائی با همزنجیران؟!”
    از سایت “کارگران ضد سرمایه”
    .
    در مقاله ذکر شده، سعی شده توضیح داده شود که جرا کارگران نفت از جنبش جوانان کارگران هم طبقه خود دفاع نمیکنند و بیشتر دنبال امتیاز گیری از استیصال رژیم هستند. مقاله سعی میکند که توضیح دهد دلیل این قضیه تکبر قشر متخصص آنهاست که فکر میکنند منافعی در سبستم سرمایه داری دارند. اما کوشش مقاله در توضیح علل اقتصادی آن قابل قبول نیست چون کارگران حزب اللهی ساده غیر متخصص هم از شورش جوانان کارگر دفاع نمیکنند که هیچ بموقع آماده سرکوبش هم هستند. برای همین توضیح وجود تخصص در سرمایه داری اصلا کمکی نیست. در این کامنت، من قضیه را با درک خودم توضیح میدهم.
    .
    برخلاف ایده مارکسیستها، جنبش کارگری مقدس نیست و میتوان از آن برای مقاصد ارتجاعی سود برد، مثل سرنگونی آلنده و یا انقلاب مخملی علیه حاکمیت مطلق احزاب مارکسبستی بلوک شرق و یا حتی درست کردن عایش و القاعده و یا انقلابهای استالینی و انقلاب از طریق مشی چریکی برای نفوذ امپریالیستهای دولتهای مارکسبستی.
    .
    کار تخصصی با کار ساده تفاوت کیفی ندارد و فقط تفاوت کمی دارد. کار تخصصی از طریق متد مارکس، بدرستی قابل تقلیل به کار ساده است. یعنی محاسبه کار اجتماعا لازم موجود در هر کالا. این محاسبه بادحسابداری موجود ممکن نیست چون در دست سرمایه داران است اما از لحاظ نظری قابل قابل فهم است. بعضی از واژه های علمی را نمیتوان در عین نشان داد اما از طریق کارکردشان میتوان در عمل و عین به نمایش گذاشت، مثل مفهوم انرژی.
    .
    رقابت دلیل بالا بودن درامد کارگران متخصص نیست. دلیلش همان جمله بالاست، کمیت ارزشی بیشتری را حمل میکند.
    .
    هدف سرمایه دار پائین آوردن قیمت هزینه کار تخصصی نیز هست و با کار ساده تفاوتی ندارد.
    .
    بر طبق منطق سرمایه داری، هدف نهائی سرمایه داران انحصار است، یعنی وجود یک مالک بر تمام سرمایه های جهان، که آرزوی هر سرمایه داری است.
    .
    در سرمایه داری- یک – انحصار، که ایده ال سرمایه داری است، استثمار و سلسله مراتب مدیریت اقتصاد کماکان ضروری است و وجود دارد، ولی ارزش کالا ها را دیگر بازار تعیین نمیکند ، بلکه سرمایه دار تعیین میکند، چون رقیبی وجود ندارد. سرمایه داری ایده ال سرمایه داری نیست و نظام لخت برده داری است. توضیح این باشد برای فرصت بعدی، اما دانستن این مهم است چون توضیح میدهد که سرمایه داری الزاما به آزادی منجر نمی شود و پایان نظام طبقاتی نیست و امکان نظام فئودالی و یا بردداری تکنوکراتیک هم وجود دارد.
    .
    در شکل ذکر شده که ایده ال هر سرمایه داری است، یعنی شکل تک انحصار، تک سرمایه دار، ما پادشاهی داریم.
    .
    حال باید دید که این پادشاهی سرمایه داری چگونه بقا پیدا میکند.
    .
    این پادشاهی از سیستم سیاسی ساخته خود است که دوام دارد. بدون این سیستم سیاسی، نه مالکیت ممکن است و نه اقتصاد سرمایه داری ی که به پادشاهی سرمایه دار تکامل یافته.
    .
    سیستم سیاسی بنظر دو چیز است، سرکوب و مهندسی افکار.
    .
    سرکوب کننده چون خودش کارگر است، مزدبگیر، باید مهندسی افکار شده باشد تا سرکوب کند، پس اصل سیستم سیاسی یعنی مهندسی افکار.
    .
    از آنجا که در سلسله مراتب، هر چه به بالا تر نزدیک می شویم، مهندسی فکری کم رنگ تر و هدف بیشتر مهندسی کردن می شود تا مهندسی شدن، پادشاهی سرمایه صرفا فردی نیست. برای همین، پادشاه مالکیت ش نیز مطلق نیست و گروهی معین در کار مهندسی افکار اکثریت جامعه، یعنی کارگران مهندسی فکری شده، شراکت دارند. این گروهی از شرکای سیاسی و نظامیون هستند. نکته: نظامی یعنی آدم کش، خیلی رک و ساده. “انقلابی” نظامی هم یعنی آدم کش. ادامه بدهم،
    .
    مهندسی افکار یعنی دنیا سازی کاذب. مثلا، دنیای دموکراسی، دنیای ایران غیر اسلامی، دنیای میهن مقدس، دنیای حقوق بشری، دنیای اسلامی، دنیای مسبحی، دنیای بازگشت به میهن صهیونیستی، دنیای دیکتاتوری پرولتاریای مارکسیستی و غیره.
    .
    اگر مهندسی فکری وجود نداشته باشد، مالکیت و تولید ارزش اضافی لنگ می ماند چون همه انسانها واقعیات زندگی کردن، مهندسی شدن، با هم در جنگ قرار داده شدن و استثمار شدن (تولید ارزش اضافی) را می فهمند. با این درک، نه تنها آنها تمام محصولات نیروی کار خود را می خواهند، بلکه خواهان فراگیری علم و تخصص برای بالا بردن سهم خود از کل کالاهای تولید شده جامعه نیز می شوندکه بهترین راه آن نبودن مالکیت در انحصار گروهی خاص است. نکته: خصوصی یعنی خاص، صاحب دولت هم یعنی خاص. مثلا، سرمایه داری دولتی شوروی خصوصی بود چون در انجصار گروهی خاص بود، سران حزب کمونیست.
    .
    پس،
    .
    بدون کار ایدئولوژیک، سرمایه داری وجود ندارد، بعبارت دیگر، ایدئولوژی محصول مناسبات اقتصادی نیست بلکه برعکس ضمانت آن است و وجودش محصول کار مهندسی افکار اشخاص خواهان سلطه بر انسانهای دیگر است. با در نظر گرفتن این حکم،میتوان دید که چرا احکام بنیادی ماتریالیسم تاریخی مارکس اشتباه است.
    .
    جامعه از طریق اقتدارگرایی و اقتدارگرایان سازماندهی شده و سرمایه داری از لحاظ تاریخی هیچ ویژگی خاصی ندارد. مهندسی فکری و سیستم استثماری اقتصاد هر دو لازم و ملزوم همدیگر هستند و هر دو با هم ساخته می شوند. ایدئولوژی ها به “سه” دسته تقسیم میشوند، یک ایدئولوژی واقعی صاحبان سلطه، که میتوان گفت ایدئولوژی نیست و علم و فن سلطه است، یعنی سیاست، دیگری دنیای کاذب مهندسی شده که تصور کارگران است از دنیای خود. آخری، کمونیسم آنارشیستی است که از این دنیای سلطه گر و تحت سلطه آکاهی یافته. این آخری نیز ایدئولوژی نیست، علم رهائی است.
    .
    پس،
    .
    دلیل اینکه کارگران محل کار در کارخانجات و انبارها و ادارات و نهادهای دیگر از جوانان کارگر شورشی دفاع فعال نمیکنند این نیست که کارشان تخصصی است و غرور و تفکر و دید تحقیر آمیز به بیکاران و کارگران ساده دارند، دلیلش این است که فکرشان توسط صاحبان اقتدار مهندسی شده است و در تشکل کمونیستی-آمارشیستی متشکل نیستند. وقتی مارکسبستها این شورشها را انقلاب می بینند، از بقیه چه انتظار دارید؟!، مارکسیستها هم مهندسی فکری شده اند از طریق ایدئولوژی سازی از افکار مارکس.
    .
    ضد-اقتدار

  6. با در نظر گرفتن اینکه دولتها و احزاب مارکسیست خودشان ارتجاعی شدند و در بحران هویت و زیستی سیر میکنند، طبقاتی شدن شورش های فعلی ممکن نیست و انقلابی در کار نخواهد بود تا اینکه روزی در ذهن بردگان مزدی کمونیسم معادل مارکسبسم نباشد. ضد-اقتدار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>