جهانگیری تبعیض، فقر، خشونت و جنگ و پیام روشن امپریالیسم جهانی در ناگزیری انقلاب! – هادی میتروی
جهانگیری تبعیض، فقر، خشونت و جنگ و پیام روشن امپریالیسم جهانی در ناگزیری انقلاب!
امپریالیسم جهانی آش را آنچنان شور کرده است که خود نیز به آن اعتراف دارد و «نت ورک» سیستم امپریالیستی روز و شب می گوید:
۱- خود می گوید که با ظهور امپریالیسم و تولید و مصرف بی رویه، در راستای نابودی حیات عمل می کنند!
۲- ایهالناس اگر می خواهید زنده بمانید، اگر می خواهید فرزندان شما زنده بمانند، اگر می خواهید مادر ما زمین زنده بماند، اگر می خواهید زندگی در کل کاینات از بین نرود، ناچارید این بازی را برهم زنید و طرحی نو در اندازید!
الحق والانصاف چه پیام صریح، روشن، آموزنده و انگیزاننده ای!
نتیجه عملی این پیام روشن امپریالیسم جهانی جهت حفظ حیات، ناگزیر بودن انقلاب در هر کشور و درانداختن طرحی نوست. اما چگونه و از کجا؟
با نگاهی به تحولات اجتماعی قرن حاضر می بینیم که بدنبال ظهور امپریالیسم و جهانی شدن حاکمیت سرمایه، بحرانهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی نظام سرمایهداری، جهانی شده اند.
شکی نیست که تاریخ جوامع گوناگون همچون حلقاتی از یک زنجیر، به هم پیوسته اند و تحولاتی پراکنده و مستقل از یکدیگر نیستند.
اینگونه است که با دقت در روند تکامل هر جامعه و شناخت موقعیت امروزی هر جامعه، آینده تحولات اجتماعی در هر کشور بیش و کم قابل پیش بینی خواهد شد.
می دانیم که حرکتهای اجتماعی در اثر تقابل و تغییرات کمی در هر جامعه، پس از سپری کردن دوران تغییرات قطرهای کمی، نهایتا به تعادلی جدید و کیفیتی نوین در هر پدیده منجر می گردد.
شک نداریم که جوامع گوناگون بمثابه یک پدیده مادی پیچیده، اگرچه هریک شامل تضادهای بس گوناگون و متنوع و در قید گذشته خود هستند، اما در کلیت همچون هر موجود زنده، ساکن نیستند و از قاعده «حرکت ناشی از اثر تقابل تضادها» پیروی می کنند.
در نتیجه با شناخت دقیق تضادهای هر جامعه و چگونگی تقابل جنبههای گوناگون هر جامعه، خواهیم توانست راه حل های مناسب برای کاهش و حتی حل تضادهای جامعه مورد نظر را بیابیم.
با نگاهی اجمالی به دیروز جامعه ایران و اوضاع آشفته امروز جهان امپریالیستی می بینیم که در ایران، بدنبال رشد کمی و کیفی اکثریت عظیم تولیدکنندگان از یک سو و ضعف تاریخی بورژوازی فاسد، سرکوبگر مفلوک ایران از سوی دیگر، با انشقاق اجتماعی روبرو شده ایم.
می بینیم مشکلاتی که امروز با آن روبرو هستیم، نتیجه ۲ قرن رشد ناموزون سرمایهداری و تشدید تضادها در عین و ذهن جامعه، ایران را به یکی از بحرانیترین نقاط امروز جهان تبدیل کرده است.
بطور مثال اگر به تضاد بین فرهنگ عمومی جامعه صد میلیونی ایران و عقبماندگی سرمایهداری بنجل سرکوبگر قرون وسطایی حاکم بر ایران آشنایی داشته باشیم، می بینیم میان فرهنگ بنجل اقلیت ناچیز تازه بقدرت رسیده حاکم و فرهنگ غنی برآمده از قرنها همزیستی مسالمتآمیز اکثریت ساکنان ایران، خندقی عریض و عمیق و پرنشدنی بوجود آمده است!
اگر به تقسیم ثروت بغایت ناعادلانه در ایران؛ بمثابه یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان؛ توجه کنیم، به عرض و طول و عمق انشقاق اجتماعی و شرایط انفجاری در ایران پی خواهیم برد!
اگر به میزان اعمال تبعیض دایمی و سراسری بین ساکنان ایران بپردازیم می بینیم نفرتی که در حاشیه شهرها و مناطق دور از پایتخت بر علیه اقلیت مرفه و سرکوبگر حاکم، با سپری شدن یک قرن قرن تبعیض و سرکوب و فساد بوجود آمده است، با تغییر رژیم و شکل اعمال حاکمیت، برطرف نخواهد شد!
این نفرت تنها هنگامی برطرف خواهد شد که تمامی قدرت به صاحبان اصلی آن؛ اکثریت عظیم تولیدکنندگان؛ مسترد گردد!
اینگونه است که برای کسب و استقرار آزادی، امنیت، برابری، رفاه و صلح پایدار در ایران و منطقه، بجز درهم شکستن ماشین دولتی حاکم و جایگزینی آن با اراده مستقیم ملل ساکن ایران، راه چارهای در پیش رو نداریم!
بعبارت دیگر هرگونه سازش با بخشی از بورژوازی بنجل فاسد و سرکوبگر ایران، چیزی بیش از تحمیل مسکن به جامعه سرطان زده ایران نیست که اگرچه چند صباحی درد را تسکین می دهد، اما سرطان ناشی از حاکمیت اژدهای هفت سر بورژوازی ایران نه تنها علاج نخواهد شد، بلکه این سرطان مرگبار و درد و نفرت ناشی از آن گسترش بیشتری پیدا خواهد کرد و با گسترش بیماری، علاج خرابیهای مادی و معنوی ناشی از آن دشوارتر و دشوارتر خواهد شد!
رفقای کارگر، کمونیستها؛
بیایید خود و دیگران را فریب ندهیم. در شرایط دشوار کنونی؛ بطریق اولی و حتی بیش از گذشته؛ وظیفه اصلی ما سازماندهی کم سر و صدای هستهها و گروههای سوسیالیستی جهت ارتقاء، تعمیق و گسترش مبارزات روزمره تودهها از یک سو و از سوی دیگر کسب آمادگی هرچه بیشتر در مواجهه با موقعیت انقلابی، جهت کوشش در کسب مستقیم تمامی قدرت بوسیله آحاد ملل ساکن ایران است!
زنده باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان!
زنده باد کمونیسم!
هادی میتروی (م. ع. ب)
دانش آموخته فیزیک در تبعید
آبانماه ۱۴۰۴
کمونیست های بهکیش تنها ملتی را که در سرتاسر جهان به رسمیت می شناسند یک ملت است، ملتی به نام ملت انسان ها و کمونیست های بهکیش تنها کشوری را که در سرتاسر جهان به رسمیت می شناسند یک کشور است، کشوری به نام کره زمین! و این همان چیزی است که کمونیست ها به آن تک میهنی (انترناسیونالیسم) می گویند.
اما دوست گرامی ما هادی میتروی بارها نوشته هائی را با ادبیات کمونیستی نوشته و در پایان آن نوشته ها می نویسد: “زنده باد کمونیسم” و از سوی دیگر در این نوشته ها مانند ناسیونالیست های وابسته به بورژوازی و سرمایه داری پیاپی واژه: “ملل” را به کار برده و ملل، ملل می کند!
در همین نوشته ایشان آمده است: “….. کوشش در کسب مستقیم تمامی قدرت بوسیله آحاد ملل ساکن ایران! …..” کدام ملل ساکن ایران؟ کمونیست ها نه تنها در ایران بلکه در هیچ جای جهان چیزی به نام: “ملل” ندارند! و این ناسیونالیست ها هستند که پیاپی ملل، ملل می کنند نه کمونیست ها !
به نوشتاری در لینک زیر نگاه کنید
https://tabiran.blogspot.com/2023/11/blog-post.html