فشرده درس هایی از انتخابات ۱۴۰۰
جواد قاسم آبادی
.
چهل سال پیش در چنین روزی و در کمتر از سه سال از بقدرت رسیدن حاکمیت مذهبی در ایران، روند سرکوب بیرحمانه غیرخودی ها و حذف مخالفان ولایت فقیه، در پایین و بالای جامعه آغاز گردید. حاکمیت مذهبی در عرض ۴۳ سال گذشته هر بحران فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را با سرکوب مردم معترض با یکدست و حذف برخی از خودی های متزلزل در سرکوب را با دستی دیگر، به پیش می برد.
تجربه انتخابات ۱۴۰۰ چشمگیرترین تصفیه ها در بالای حاکمیت مذهبی ایران در ۴۰ سال گذشته است. این تصفیه ها بی تردید با توجه به صدا درآمدن ناقوس خیزش های سراسری سال های ۹۶ و ۹۸ صورت می گیرد تا حاکمیت بتواند در خیزش بعدی توده های میلیونی بستوه آمده از فساد و فسق و فجور سران رژیم و فقر و فلاکت ناشی از دزدی های کلان و عدم تقسیم عادلانه ثروت، حاکمیت همدست و یکپارچه به سرکوب همه جانبه معترضان دست زند.
بدرک من حاکمیت مذهبی ایران بهتر از هرکس فهمیده است که باید هر چه سریعتر خود را برای نبرد نهایی با اکثریت عظیم توده های خواهان امنیت و رفاه و آزادی، آماده کند. توده هایی که در اثر ۴۳ سال فساد اداری و مالی و تبعیض اجتماعی در سراسر ایران، بستوه آمده اند.
حال سوالی که در مقابل شهروندان ایران، چه در داخل و چه در خارج از کشور مطرح می شود اینست که: آیا در شرایطی که حاکمیت مذهبی ایران خود را برای نبرد نهایی؛ حتی با خودزنی و حذف خودی ها از میدان قدرت؛ آماده می کند، آیا توده های میلیونی مردم، خود را برای این نبرد نهایی آماده کرده اند؟
همه می دانیم که خیزش دیماه ۹۶ رادیکال تر از اعتراضات قبلی بود. خود حاکمیت سرکوبگر اعتراف کرده است که اعتراضات آبانماه ۹۸ هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی و هم بلحاظ گستردگی، نسبت به خیزش دیماه ۹۶ اعتلا داشته است. از طرف دیگر می بینیم خواسته های اولیه مردم در دو سال گذشته نه تنها تسکین پیدا نکرده اند بلکه ارتقا پیدا کرده اند و در نتیجه سقوط قدرت خرید اکثریهت عظیم توده ها، پتانسیل اعتراضات مردمی افزوده شده است. تنها در دو سال گذشته قدرت خرید اکثریت فاقدان سرمایه به کمتر از نیم، کاهش پیدا کرده است. خط فقر در شهرهای بزرگ به حدود ۱۰ میلیون تومان؛ برای یک خانواده چهار نفره؛ سر به فلک کشیده است. آزادی ها حتی برای خودی های رژیم محدودتر و محدودتر شده اند و در عرض ۴۳ سال، نزدیک به نه دهم شهروندان ایران که عکس امام راحل را در ماه می دیدند، به کمتر از سی درصد ذوب شدگان در ولایت، نزول کرده اند.
این بی اعتباری مردمی اگر چه بی آیندگی تاریخی حکومت ایدیولوژیک در ایران را بروشنی و قطعیّت نشان می دهد اما با نگاهی به روی دیگر جامعه رنگارنگ ایران، توده های میلیونی ناراضی در سراسر کشور را می بینیم. میبینیم که این اکثریت عظیم حتی قبل از بزیر کشیدن حاکمیت مذهبی، نه تنها سازماندهی نشده اند بلکه، بجای کوشش مشترک در سازماندهی جامعه مدنی ایران، با یکدیگر نرد رقابت در کسب «هژمونی» می بازند و بجای ایجاد همگرایی و تقویت این اکثریت عظیم ناراضی فاقد سرمایه در یک «جبهه مردمی» سراسری، با ایجاد تفرقه و بی اعتمادی در میان توده ها، آب به آسیاب هسته اصلی قدرت در حاکمیت مذهبی ایران می ریزند.
باری انگیزه نویسنده در این نوشته کوتاه، تاکید و تایید پیشتازان کارگری (۱) و روشنفکران ایران (۲) بر این امر است که تا زمانی که یک «جبهه مردمی» مستقل و دموکراتیک از این اکثریت عظیم ناراضیان حول برنامه ای روشن جهت تحقق حداقلهای اعلامیه جهانشمول حقوق بشر و ملحقات آن و جمهوری و دموکراسی و لاییسیته صورت نگیرد، بفرض فداکاری توده های فاقد سرمایه و فرزندانشان و بزیر کشیدن حاکمیت اقلیت ناچیز ذوب شدگان در ولایت، تجربیات شکست های مسلسل انقلابات مشروطیت و ملی کردن صنعت نفت و بهمن ماه ۱۳۵۷ بار دیگر و برای چهارمین بار تکرار خواهد شد.
پس پیش بسوی ایجاد «جبهه مردمی» از اکثریت عظیم فاقدان سرمایه، در راه ایجاد و استقرار و بازتولید آزادی و برابری و عدالت در سراسر ایران!
(۱) رجوع کنید به اعلامیه اول ماه مه فولادکاران ایران
(۲) رجوع کنید به اعلامیه ۱۱۰ نفر اندیشمندان ایران در تحریم فعال انتخابات ۱۴۰۰
جواد قاسم آبادی
آموزگار تبعیدی
سی ام خرداد ماه ۱۴۰۰
ghassemabadi@yahoo.fr
Comments
فشرده درس هایی از انتخابات ۱۴۰۰<br>جواد قاسم آبادی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>