به مناسبت هفت اکتبر، ارزش جان انسانها و روشهای شمارش قربانیان فلسطینی
ا.پوری
به مناسبت هفت اکتبر، ارزش جان انسانها و روشهای شمارش قربانیان فلسطینی
تعداد تلفات مرگ در غزه “حداقل ۶۸۰٬۰۰۰ نفر” را با کدام منطق و معیار می شمارند؟
فرمول محاسبه کل قربانیان مستقیم و غیرمستقیم: T = D × (1+R)
مرگهای مستقیم = (D) ، نسبت مرگ غیرمستقیم به مستقیم = (R)
نشریه لنست (The Lancet) یکی از معتبرترین و قدیمیترین مجلات پزشکی هفتگی در جهان است. در مقالهی Correspondence لنست (ژوئیه ۲۰۲۴) نویسندگان نوشتند: در مطالعات مربوط به جنگها و بحرانهای انسانی در جاهای دیگر دنیا، نسبت مرگهای غیرمستقیم به مرگهای مستقیم بین ۳ برابر تا ۱۵ برابر گزارش شده است.
لنست و تحلیلگرانِ دیگر این بازههای تاریخی را مرور کردند… به همین خاطر بعضیها (مانند لنست) برای هشدار یک نسبت محافظهکارانه مثل ۴:۱ را انتخاب کردند، و بعضیها برای برآوردِ بدبینانهتر نسبتِ بالاتری را میپذیرند!…
این محاسبه شامل دو بخش است:
قربانیان مستقیم بمبارانها و حملات.
قربانیان غیرمستقیم ناشی از محاصره: گرسنگی، بیماریهای واگیردار، و کمبود دارو و آب آشامیدنی سالم و مرگ ناشی از فروپاشی زیرساختهای بهداشتی و اجتماعی!
در علم جمعیتشناسی، این مفهوم را “مرگهای افزوده” (excess deaths) مینامند؛ یعنی مرگهایی که اگر شرایط عادی وجود داشت، رخ نمیدادند. بر همین اساس، غزه امروز تنها یک میدان جنگ نیست، بلکه نمونهی آشکار یک نسلکشی ساختاریافته است که هم از طریق بمباران مستقیم و هم از طریق محاصره و قحطی سازمان یافته نماد زندهی جنایتات آشکار امپریالیستی در قرن 21 است.”
“در ۳ سپتامبر ۲۰۲۵، دکتر گیدئون پولیا و پروفسور ریچارد هیل کل تلفات غزه از ۷ اکتبر را محاسبه کردند. انگشتان من در حالی که این را مینویسم میلرزد. بر اساس تمام دادههای جمعآوری شده، تلفات در غزه حداقل ۶۸۰,۰۰۰ نفر است.
اما بدتر از آن، ۳۸۰,۰۰۰ نفر نوزادان زیر پنج سال، ۹۹,۰۰۰ نفر کودکان پنج سال به بالا، ۶۳,۰۰۰ نفر زن و ۱۳۸,۰۰۰ نفر مرد هستند.
اسرائیل نسلکشی خود در غزه را با ادعای سر بریدن نوزادان و سوزاندن آنها در فر توسط مبارزان فلسطینی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز کرد. هیچ یک از آن ادعاها حقیقت نداشت. اما دولت ترور (دولت اسرائیل) مرتکب کشتار نوزادان و کودکانی در مقیاسی شده است که اسکواکباکس آرزو میکند غیرقابل تصور بود – و مقیاسی بیش از ده برابر آن “۶۳,۰۰۰” نفری است که بیبیسی و سایر رسانههای بریتانیا همچنان بر استفاده از آن اصرار دارند؛ رقمی که هرچند وحشتناک است، اما حتی نزدیک به واقعیت هم نیست.”
اما تازهترین تحلیل منتشر شده در نشریه پزشکی لنست (The Lancet)، تعداد تخمینی کشتهشدگان را بسیار بالاتر میبرد و نسبت کودکان در میان قربانیان تروریسم اسرائیل را حتی از تخمین قبلی پنجاه درصد نیز بالاتر میداند.
در میان تخریب عمده و گسترده غزه توسط اسرائیل، تخمین زده میشود که تا ۱۲۰,۰۰۰ جسد همچنان پیدا نشده و بنابراین در آمار رسمی تلفات گنجانده نشدهاند.
یک مطالعه لنست بر اساس کشتار ناشی از محاصره تحمیلشده توسط اسرائیل در ۹ ماه اول، نشان داد که تعداد کل مرگهای ناشی از خشونت تا آوریل ۲۰۲۵ (تقریباً پنج ماه پیش) ۱۳۶,۰۰۰ نفر بوده است. لنست همچنین تخمین زد که به ازای هر مرگ ناشی از خشونت، حداقل چهار مرگ “غیرمستقیم” ناشی از گرسنگی، بیماری و سایر علل مرتبط با نسلکشی، اما نه مستقیماً ناشی از خشونت، رخ داده است.
این بدان معناست که کل تلفات غزه در اثر نسلکشی اسرائیل تا ۲۵ آوریل امسال، رقمی سرسامآور معادل ۶۸۰,۰۰۰ مرگ بوده است – و قطعاً پس از گذشت پنج ماه دیگر از کشتار جمعی و گرسنگی، این رقم اکنون بسیار بالاتر است.
در جنگهای امپریالیستی مرگ تنها از آسمان با بمبهای چندهزار تنی نمی بارد،
اعلب مرگ های خاموش و نامرئی نتیجه تحریم ها، قحطی سازماندهی شده، گرسنگی، از بیماریهای سادهای که قابل درمان بودند، نبود دارو ناشی می شوند.
در غزّه اغلب این مرگها آرام و بیصدا رخ دادند، اما برای انسانهای آگاه فریادشان بلندتر از صدای مهیب هر بمبارانی است!
غزه امروز نام دیگر انسانیت است؛
اگر در برابر این نسلکشی خاموش بایستیم، هنوز امیدی برای عدالت هست!
. مقایسه با جمعیت غزه
جمعیت کل غزه در ۲۰۲۳: حدود ۲٫۲ میلیون نفر.
اگر ۶۸۰ هزار نفر کشته شده باشند → یعنی ۳۰٪ جمعیت در کمتر از دو سال از بین رفتهاند.
قبل از جنگ: غزه یک جمعیت جوان داشت، بیش از نیمی از مردم زیر ۲۰ سال بودند.
اگر این عدد درست باشد، غزه نه فقط یک فاجعه انسانی، بلکه یک فاجعه جمعیتشناختی جهانی است. این حجم از مرگ در چنین بازهٔ کوتاهی یعنی:
نابودی یک نسل،
تغییر ساختار جمعیت برای همیشه،
و تحقق عملی همان چیزی که حقوقدانان «نسلکشی» مینامند.
گونتر گراس در سال 2012 می نویسد: ” امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است! اعتراف می کنم دیگر ساکت نخواهم ماند، زیرا تزویر غرب دیگر برایم قابل تحمل نیست!…
***********************************
بخش دوم برای کسانیکه معتاد به فرهنگ خواندن سه خطی نیستیند و می خواهند کمی بیشتر بدانند.
برای مقایسه:
در جنگ جهانی دوم، حتی کشورهایی که بهشدت آسیب دیدند (مثل لهستان یا شوروی)، معمولاً ۱۰–۱۵٪ جمعیتشان را در طی ۵–۶ سال از دست دادند.
→ یکی از شدیدترین نرخهای کشتار ثبتشده در ۲۰۰ سال اخیر.
· تنها در رواندا (۱۹۹۴) طی صد روز حدود ۱۰٪ جمعیت کشته شد، که یکی از سریعترین نرخهای کشتار در تاریخ است.
بنابراین ۳۰٪ ظرف دو سال، در تاریخ مدرن بسیار کمنظیر است و در حد یک نسلکشی تمامعیار ارزیابی میشود.
۲. پیامدهای جمعیتشناختی
ترکیب سنی: غزه جمعیتی جوان دارد (بیش از ۴۰٪ زیر ۱۵ سال). اگر بخش بزرگی از کشتهها کودک باشند (همانطور که گزارشها میگویند)، کشتار این نسل تقریباً «ریشهکنی آینده» است.
ترکیب خانوادگی: بسیاری از خانوادهها ممکن است بهطور کامل از بین رفته باشند. این یعنی قطع نسبها، نابودی شبکههای اجتماعی و فروپاشی ساختارهای سنتی.
ترکیب جنسی: آمارها میگویند زنان و کودکان بیش از ۶۰٪ تلفاتاند. این باعث برهمخوردن نسبت جنسیتی و افزایش جمعیت بیسرپرست میشود.
شکاف نسلی: نسل آینده غزه کوچکتر و شکستهتر خواهد بود، و این دقیقاً همان چیزی است که در جمعیتشناسی به آن «نابودی ظرفیت بازتولید اجتماعی» میگویند.
بعد سیاسی و حقوقی از منظر حقوق بینالملل:
وقتی بیش از ۲۰–۳۰٪ جمعیت یک گروه قومی یا ملی در مدت کوتاه نابود شوند، … از نظر سازمان ملل این مصداق بارز «نسلکشی» است.
تفاوت آن با «جنایت جنگی» همینجاست: در نسلکشی هدف، نابودی جمعیت است نه فقط شکست نظامی.
اگر برآورد محتمل — ۶۸۰ هزار کشته (حدود ۳۰٪ جمعیت) — درست باشد، غزه وارد یک فاجعهٔ جمعیتشناختی شده که بازیابیاش دههها طول خواهد کشید: تولدها ۲۶–۳۸٪ کاهش مییابند، جمعیت پیش از جنگ تنها طی ۱۲–۱۸ سال (در بهترین حالت) بازمیگردد، و پیامدهای نسلی، اقتصادی و اجتماعی عمقی بهجا میگذارد — مصادیق روشنِ نسلکشی ساختاری است.
زمان بازگشتِ جمعیت به سطح پیش از جنگ (سناریوی ساده)
اگر جمعِ پس از جنگ image.png= 1,540,000 باشد و بخواهیم بدانیم چقدر طول میکشد تا به image.pngبرگردیم، با فرض رشد سالیانه image.png(نرخ رشد طبیعی خالص) و مدل رشد پیوسته:
image.png
با r های معمولی:
اگر image.png: image.pngسال
اگر image.png: image.pngسال
اگر image.png: image.pngسال
نکتهٔ حیاتی مهم: این برآورد بهشرط بازگشت رشد طبیعیِ پیش از جنگ یا نزدیک آن است. در حالیکه تولدها کاهش یافتهاند (مثلاً ۳۰–۴۰٪)، (بخاطر کاهش زنان بارور، شوک اجتماعی، مهاجرت، مشکلات اقتصادی)، و در عمل r پس از چنین فاجعهای کاهش خواهد یافت بنابراین زمان واقعی بازسازی بسیار طولانیتر خواهد بود — دههها ممکن است طول بکشد یا جمعیت هرگز به ترکیب قبل بازنگردد.
اثرات ساختاری و بلندمدت (کیفی اما بسیار مهم)
نابودی نسل جوان: موجب «خالی شدنِ نسل» میشود — از دست رفتن ظرفیت آموزشی، نیروی کار آینده، و انتقال فرهنگی/اجتماعی.
تغییر نسبت جنسی و خانوادگی: تلفات نابرابر (بیشتر زنان یا مردان) نسبت جنسی را به هم میزند و خانوادههای بیسرپرست و تعداد بالای یتیمان پدید میآورد.
افزایش نسبت وابستگی: اگر تعداد کارآموزان / بزرگسالان فعال کاهش یابد، نسبت وابستگی (dependancy ratio) افزایش مییابد و فشار اقتصادی و اجتماعی بیشتر میشود.
کاهش ظرفیت تولید مثل و زایشی: تروما، سوءتغذیه، آلودگی و آسیب به زیرساختهای بهداشتی باعث کاهش باروری و افزایش مرگومیر نوزادان حتی پس از پایان جنگ میشود.
موج مهاجرت و خالیشدن سرزمین: بازماندگان ممکن است مهاجرت کنند؛ کاهش جمعیتِ ماندگار میتواند تغییرات سیاسی-مکانی بلندمدت ایجاد کند.
آثار روانی و نسلی: خشونت گسترده و فقدانهای جمعی، اختلالات روانی مزمن، و تخریب سرمایهٔ اجتماعی که بازسازی اجتماعی را کند میکند.
*******************
حتی اگر دربارهٔ شمار قربانیان اختلاف باشد، حقیقتی ژرفتر پابرجاست:
تا زمانی که جان یک فلسطینی همان اندازه حرمت نداشته باشد که جان یک اسرائیلی دارد، تمام گفتارهای عدالت جهانی دروغی بیپوششاند.
غزه امروز، نام دیگر انسانیت است — سنگ محک وجدان جمعی ماست.
تمدنی که بر ویرانههای کودکان بنا شود، در حقیقت گور خود را میکَند.
و بهقول آلن بدیو، حقیقت زمانی آغاز میشود که «وفاداری به انسان، برتر از وفاداری به قدرت شود.»
اگر امروز جهان، رنج فلسطین را به رقابت قدرتها تقلیل دهد، فردا خود را در آینهی همان بربریتی خواهد دید که به تماشا نشسته است.
ارزش جان یک فلسطینی باید برابر جان هر انسانی باشد — زیرا از لحظهای که این برابری فرو بریزد، معنای «انسان» نیز فروپاشیده است.
چنانکه هانا آرنت یادآور شد، «شر زمانی زاده میشود که انسانها از اندیشیدن دست بکشند.»
امروز هرکس در برابر فاجعهٔ غزه سکوت کند، بخشی از همان «ابتذال شر» است که تمدن را از درون میفرساید.
غزه فقط ویرانهای در نقشه نیست؛ آزمونی است برای سنجش انسانیت ماست!
با احترام،
ا.پوری(هلند) 07-10-2025
جناب پوری،
نوشته اید:
“ اگر امروز جهان، رنج فلسطین را به رقابت قدرتها تقلیل دهد، فردا خود را در آینهی همان بربریتی خواهد دید که به تماشا نشسته است.”
———-
بحث این است که فلسطینی های غزه (زنان و کارگران و بقیه) تحت سلطه گروه حماس بوده اند و از خود آزادی علیه استعمار امپریالیستهای غربی نداشته اند.
در ارتباط با ایران هم همین منطق صادق است. زنان و کارگران ایران آزادی لازم برای مبارزه با امپریالیستهای غربی را ندارند.
حماس، حزب الله، رژیم ایران و غیره تمایلات ضد امپریالیستی زنان و کارگران ایران را به سمت منافع اربابی خود سوق میدهند و نتیجه آن فاجعه اجتماعی می شود که دارید مشاهده میکنید. مثلا، گروگان گیری کاری ارتجایی و ضد بشری است، و یا بمبگذاری در اتوبوس مردم و یا کشتن ورزشکاران و غیره. نمیتوان آسیب رساندن به آدمهای غیر مسلح را کاری انقلابی و درست ارزیابی کرد، حتی اکر آن آدمها افکار ارتجاعی داشته باشند. کسی هم نگفته که بمباران کودکان برای کشتن نظامیون حماس در میان آنها جنایت علیه بشریت نیست.
برای همین:
بدرستی گفته می شود که نمیتوان از مبارزات حماس، رژیم و حزب الله علیه ارتجاع امپریالیستهای غربی دفاع کرد. حال اگر زنان و کارگران این قلمروها دارند مستقل از حاکمین خود مبارزه ضد امپریالیستی میکنند ، باید بطور مشخص نشان داد.
کسانیکه میگویند از حماس و غیره نباید دفاع کرد، نمیگویند امپریالیستهای غربی کار خوبی میکنند که فلسطینی ها را قتل عام میکنند. لطفا قضایا را مبهم نکنید. کار شما بعنوان نویسنده روشن کردن و قابل فهم کردن مسائل است.
برای روشن شدن قضیه:
– باید در تمام جهان با اعمال ارتجاعی مبارزه کرد و بطور سیستماتیک ارتجاع نقد و نفی شود.
– نقد و نفی عقاید و اعمال ارتجاعی نمیتواند همراه با دفاع از دولتها و یا حاکمین خاصی باشد که خودشان دارند بطور سیستماتیک توده های خود را سرکوب میکنند.
—
همانطور که میدانید ۸۰ سال مبارزه علیه استعمار صهیونیستی در فلسطین نتیجه نداده، چرا؟ زیرا رهبری این مبارزات در دست مرتجعین حاکم بر زنان و کارکران بوده است. در مبارزه با استعمارگری، مجبوریم با روابط کلی ارتجاعی حاکم موجود در جامعه هم مبارزه کنیم تا این مبارزات بنفع جریانات ارتجاعی تمام نشود. فعالیت انقلابی این نیست که از یک قفس برویم به به یک قفس دیگر.
ارتجاع هست: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و غیره.