مقدمه ای بر روش مطالعه متون سیاسی – اجتماعی!
هادی میتروی
تردیدی نداریم که جوامع گوناگون یک پدیده مادی هستند و قوانین عام دیالکتیک بر جوامع حاکم هستند و حرکت این جوامع را توضیح می دهند. در نتیجه تحقیق و تفحص، روند تغییرات این جوامع قابل شناخت هستند و با شناخت شرایط مشخص تاریخی و جغرافیایی هر جامعه، به نسبت وزن اجتماعی که داریم، قادر به تأثیرگذاری مثبت و موثر بر روند این تحولات جهت تسهیل، تسریع و هرچه کم هزینه تر کردن حرکت تکاملی جوامع خواهیم گردید.
از این رو مطالعه تجربیات موفق و ناموفق نظری و سیاسی فعالان جوامع مدنی در گذشته؛ در هر زمان و هر نقطه ای از جهان؛ نه تنها لازم بلکه برای تسهیل، تسریع و کم هزینه تر کردن این تحولات در جهت «تکامل» ضروری، حیاتی و اجتناب ناپذیر هستند.
از آنجایی که تاریخ مدون بشر گنجینه ای اگرچه نه بی پایان؛ اما همچون کل هستی بسیار عریض و طویل است؛ مطالعه مفید عمیق این نظرات و تجربیات بجا مانده از مادران و پدران خود، ناچاریم تشخیص دهیم از کجا و چگونه آغاز کنیم؟
مطالعه این آثار چه فردی و چه جمعی، شایسته است با توجه به نیازهای فرد و جمع صورت گیرد. بواقع راه میان بر برای هر کنشگر اینست که ببیند در چه حوزه ای می خواهد اثرگذار باشد؟
با توجه به تجربه پیروزی ها و شکست های اجتماعی قرون گذشته می بینیم دکترین رهاییبخش کمونیسم دقیقترین و موثرترین دستاورد بشر برای شناخت جهان خرد و کلان و به تبع آن شناخت جوامع گوناگون و کشف روند تکاملی جوامع و «رهایی» انسان از «خودبیگانگی» بوده است و می باشد.
از این رو برای تغییر خود، خانواده خود و جامعه ای که در آن می زی ایم، آشنایی به سه منبع و سه جزی کمونیسم آغاز کار است.
بدنبال دو قرن تدوین تیوری، تجربه، خطا و تصحیح تیوری ها، کمونیسم گنجینهای ای آنچنان غنی ست که دسترسی حتی به بخش مختصری از آن، نیازمند سالها تحقیق و تفحص جمعی ست!
باتوجه به گستردگی و حجم ادبیات
کمونیستی، نقطه آغاز مطالعه فردی و جمعی بسیار مهم است. چه اگر این مطالعات با انتخاب مناسب و به روشی درست صورت نگیرد، نه تنها به خواننده کمکی نخواهد کرد بلکه می تواند به بدفهمی، دلزدگی، ناامیدی و حتی دوری از گوهر رهاییبخش کمونیسم منجر گردد.
از این رو مطالعات کمونیستی بایستی؛ نویسنده تاکید می کند بایستی؛ با توجه به ظرفیتها و نیازهای فرد و جمع صورت گیرد. برای بررسی این سوال که در گام نخست از کجا باید آغاز کنیم به تجربه نویسنده ناچاریم مطالعات فرد و جمع را از فلسفه کمونیسم آغاز کنیم.
چه کسانی که مجهز به نگرش ماتریالیستی به هستی و حداقل آشنایی به منطق دیالکتیک و اصول عام حرکت در کلیت جهان نباشند، قادر به درک و استفاده درست از دو منبع دیگر، اقتصاد و سیاست دکترین رهاییبخش کمونیسم نخواهند گردید.
از این رو نویسنده در همین جا مقدمه بحث خود در لزوم مطالعه سه منبع و سه جزی کمونیسم را به پایان می رساند و در ادامه به «روش مطالعه» ادبیات کمونیستی می پردازد.
برای آغاز کار ناچاریم بپذیریم که با توجه به تغییر و تحول کمی و کیفی جوامع، شناخت دقیق و درست از هر جامعه، سطح و گسترش مبارزه طبقاتی در هر جامعه و پراکسیس تجربه شده در هر مقطع تاریخی و هر جغرافیای مشخص؛ چه موفق و چه ناموفق؛ امری یگانه و غیرقابل تکرار است.
این یگانه بودن را در اندیشه دو آلیستی شرق دور که آنرا «ذن» می خوانیم، به این صورت بیان می شود:
«زندگی همچون آب جاری در یک رودخانه است که هر لحظه آن متفاوت، یگانه و منحصر بفرد است»!
در دوآلیسم علمی ماتریالیستی نیز گردش الکترون بدور اتم، تکرار یک گردش نیست بلکه با توجه به اختراع میکروسکوپ الکترونیک و امکانات بیشماری که برای شناخت کوانتیکی بینهایت کوچکها بوجود آمده است، در ذره اتم هر گردش الکترون چرخشی نوین و یگانه است که هرگز تکرار نمی شود!
با توجه به آنچه گفته شد زندگی فرد و جامعه نیز در هر لحظه، پدیده ای نوین است و حتی اگر به عمد کاری را تکرار کنیم، این عمل بظاهر تکراری، در هر زمان آثار و عواقب فردی و جمعی متفاوت خود را بجا خواهد گذاشت!
پیچیدگی مطالعه ادبیات کمونیستی اینجا خود را نشان می دهد که اگر خواننده قادر به تمیز بین قوانین عام حرکت از شرایط خاص تجربه رفقای ما در قرن گذشته نشود، از هر کوشش رفقای ما دگم هایی را استخراج خواهد کرد و خواهد کوشید تا این دگم ها را به زمان خود تسری دهد!
امری که در اثر روش نادرست مطالعه و بدفهمی از تجربیات موفق و ناموفق رفقای کمونیست ما در قرن گذشته، باعث فاجعه ایجاد مذاهبی بنام هریک از این رفقا و مقدس شمردن رفیقی و نفی رفیق دیگری شده است!
نویسنده در بخش نخست «روش درست شناخت از ادبیات کمونیستی» به چگونگی پی بردن به قوانین عام مطرح شده، تمیز آن با تحلیل مشخص این رفقا از دوران خود و بتبع آن عملکرد این رفقا بر مبنای این تحلیل خاص در دوران حیات خود، خواهم پرداخت.
امید است این کوشش بتواند دریچه ای هرچند کوچک برای درک بهتر دکترین رهاییبخش کمونیسم بگشاید.
برای ادامه بحث و روشنایی بیشتر در مورد روش درست مطالعه، شاید بهتر باشد روش درست آموزش را با مثالی از ادبیات کمونیستی آغاز کنیم. اگر بپذیریم شاید بهتر باشد از شاخصترین اثر آموزگاران بزرگ کمونیسم آغاز کنیم. بی تردید شاخصترین، عام ترین و کلیدی ترین اثر رفقای ما در قرن گذشته؛ که آموختن آن بر هر کمونیستی واجب است؛ «مانیفست حزب کمونیست» است.
اثری که برآمده از دههها تجربه مبارزه طبقاتی پرولتاریا در مواجهه با طبقات حاکم، مطالعه و جمعبندی این مبارزات توسط آموزگاران بزرگ کمونیسم، تدوین شده است.
اثری که نه فقط به تفسیر جهان بلکه به لزوم و چگونگی تغییر جهان می پردازد. اثری که تغییر جهان را نه تنها برای برهم زدن وضع موجود، بلکه برای «رهایی» انسان از «خود بیگانگی»، فردگرایی و بازگشت انسان مدرن به فطرت پاک اجتماعی خود جهت ایجاد خانواده ای بزرگ در دهکده کوچک جهانی می داند!
اثری که عام ترین قوانین دکترین رهاییبخش کمونیسم را تا برقراری جامعه نوین انسانی و «رهایی» بشر از دیوگونگی ناشی از جامعه طبقاتی و نفی همزمان طبقات و دولت را هرچه روشنتر و مختصرتر توضیح داده است!
به باور نویسنده بدون فهم دقیق و درست مانیفست حزب کمونیست و بدنبال آن دیگر آثار آموزگاران بزرگ کمونیسم، هر سخنی از کمونیسم گفتن بیهوده و هر قدمی که برداریم حتی با نیت پاک و در راه سوسیالیسم باشد، تفسیری به رای و انحراف از مسیر درست است که در عمل به عقب انداختن تاریخ رهایی بشر و تاخیر در آغاز تاریخ واقعی بشر منجر خواهد گردید!
مانیفست حزب کمونیست اثری ست که بارها به زبان های گوناگون جهان ترجمه، تکثیر و خوانده شده است اما حتی برخی از مترجمان نیز به گواه عمل اجتماعی خود، به گوهر رهاییبخش این اثر جاودانی پی نبرده اند!
اثری که برخی مترجمان آن نویسنده را بیاد مترجمان کتاب های «آسمانی» می اندازد که برغم ترجمه این کتاب ها و حتی از بر خواندن آن، نه تنها این کتابها را نفهمیده اند بلکه بیش از هزاره هاست که بر خلاف هدف اصلی این کتاب ها خشونت می ورزند، خون می ریزند، می کشند و کشته می شوند!
تاریخ دو قرن بدفهمی از کمونیسم نیز تجربه ای غم انگیز است. تجربه ای غمانگیز که بنام پرولتاریا و با ادعای کمونیسم، نه تنها به رشد مبارزات طبقاتی و سازماندهی پرولتاریا یاری نمیرساند بلکه سازماندهی مبارزات طبقاتی را به حاشیه برده است و فداکاریهای پرولتاریا و خانواده های پرولتری در قرن گذشته را با ایجاد دولت های تک حزبی، به باد داده است!
برای مطالعه مجدد مفید و موثر این اثر تاریخی، نویسنده رعایت نکات زیر را ضروری می داند:
۱- این اثر را بر روال منتشر شده در رسالات موجود نخوانیم.
بعبارت روشنتر قبل از خواندن مقدماتی که با تاخیر؛ به درست و یا نادرست؛ در حاشیه این رساله تاریخی نوشته شده است، به خود رساله بپردازیم.
۲- در مطالعه این رساله، هر مقوله ای که در آن مطرح می شود را دقیقاً بیاموزیم. آموختن یک مقوله هنگامی ست که بتوانیم برای شنونده ای دیگر هر مقوله را توضیح دهیم.
بعنوان مثال تیتر این رساله «مانیفست حزب کمونیست» است و ضروری ست تا خواننده برای ادامه و خواندن خط نخست این رساله، تعریف دقیق «مانیفست» و «حزب» و «کمونیست» را بیاموزد!
این روند در ادامه رساله نیز در مورد هر مقوله دیگری بایستی اجرا شود.
۳- خواننده ای که بخواهد کمونیسم را بفهمد و در این راه پرخطر دشوار و طولانی گام بردارد، بایستی قادر باشد فصل های گوناگون این رساله را بدرستی و دقت بیاموزد تا بتواند به نوبه خود آموزگار دیگر رهروان این راه شود.
۴- خواننده بایسته است جمعبندی رفقای موسس در این رساله را بدقت بیاموزد تا بنام کمونیسم این رساله را تاویل و به نفع خود تفسیر به رأی نفرماید!
این خلاصهای از روش درست مطالعه آثار کلاسیک کمونیستی ست که در آنها قوانین عام سه منبع و سه جزی کمونیسم از زوایای گوناگون مورد بررسی و تبیین قرار گرفتهاند.
با آنچه گفته شد به آموزش دقیق و درست «مانیفست حزب کمونیست» (۱) «اصول کمونیسم» (۲) «مقدمه کاپیتال» (۳) «منشا خانواده» (۴) «دو تاکتیک سوسیال دموکراسی» (۵) و دیگر آثار کلاسیک رفقای کمونیست بپردازیم!
هادی میتروی (م. ع. ب)
ژانویه ۲۰۲۵ در تبعید
hadi.mitravi@yahoo.com
لینک همه مقالات پیشنهادی ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵ در موتور جستجوی گوگل به زیان های زنده دنیا از جمله دری موجود هستند!
به کسانیکه این مقاله را میخوانند توصیه میکنم که بعد از خواندن منابع پیشنهادی ایشون، به این فکر کنند که چرا مارکسیسم مارکس و انگلس به دولت تک حزبی فاشیستی لنینیستی-استالینیستی-ترتسکیستی کمونیست روسیه تبدیل شد و چرا مخالفان مارکسیست این حزب در سازش و لاس زدن با بورژواها در پارلمانهای استعمارگران مشغول بودند. چرا این مارکسیسم ایشون امروز کاملا ایزوله شده است و تاثیری بر وقایع اجتماعی ندارد. چرا همه کشورهای مارکسیستی سرنگون شده اند. چرا چین به یک رژیم شیاد تبدیل شده و یا مثل کوبا کاملا بی تاثیر و بی خاصیت؟ اگر علم یعنی رابطه ایده با پراتیک، آنچه نقل شد، پراتیک ایده است. کار خراب از ایده خراب. خرابی ایده چه بود؟ جناب نویسنده میگوید احتمالا بد خوانی (به مقاله مراجعه کنید) . اما چرا، همه را باید بر اساس منافع طبقاتی ارزیابی کرد، اما خود مارکسیستها را نه؟ تافته جدا بافته اند؟ اینکه نشد علم!
بسیاری از آنارشیست مارکسیستها را بر اساس منافع طبقاتی شان ارزیابی میکنند. نویسنده این کامنت، معتقد است که کلا مارکسیسم ایدئولوژی سرمایه داری دولتی است.
البته،
در تضاد با فاشیسم لنینیستی-استالینیستی-تروتسکیستی و نوکری سوسیال دموکراتها برای بورژواها، چند شاخه مارکسیستی بوجود آمد که ناقد سوسیال دموکراسی و بلشویسم بودند. به نظریه پردازان پرو اسرائیل ایرانی آنها کاری نداشته باشیم (در سایت کمونیسم شورایی)، باید آثار آنها را مطالعه کنید، مثل مارکسیستهای شورایی اروپایی و اتونومیستها و غیره. این گروه دید بازتر از نویسنده و بقیه مارکسیستها رایج دارند چون سعی میکنند بطور علمی (مراجعه به پراتیک گذشته) به فعالیتهای گذشته و اثرات آن بیاندیشند.
اما بهرحال، کرچه آنارشیسم دکترینی نیست اما اصول درست پایه ای دارد که خیلی ساده هستند: نفی سلطه جویی، نفی استثمار.
راستی، بر خلاف نظر دروغ انگلس، پرودون بود که گفت:
منبع ارزش از کار است
منبع سود ارزش اضافی است
رابطه نظریه ارزش اضافی مارکس با کشف تولید ارزش اضافی، مثل رابطه کشف نظریه تکامل انواع داروین با نظریات چندین هزار ساله تکامل است. مارکس بدون کشف ارزش اضافی بمثابه ارزش تولید شده توسط کار (مارکس درستش میکند میگوید نیروی کار) ، قادر نبود، سهمی ایفا کند. یکی از آن سه منبع و سه جزء اقتصاد سیاسی است.
انارشیست