مجامع عمومی در اعتصابات فولاد اهواز و هفت تپه… و تجربیات آن در فرانسه (5) – احمد بخردطبع
سنت مبارزات کارگران اتومبیل سازی فرانسه در سال ها و دوره های متنفاوت دارای سمبل سازش ناپذیری است و آموزش، تجربه و پراتیک مبارزاتی آنرا از “کمون پاریس” به ارث برده اند. آنها در درون سندیکاهای بروکراتیک حضور فعال دارند و در هر زمان و دوره های حساس مبارزه ی اعتصابی، تجربه و آموزش گرانبهای فوق را بکار می گیرند. این آموزش نشان می دهد که در یک حوزه ی تولیدی، خدماتی و آموزشی، مجموعه ی عناصر تشکیل دهنده ی آن با دیالوگ و مجامع عمومی و با در نظر گرفتن منافع طبقاتی خویش به تصمیم گیری خواهند نشست. این مسئله اختلافات جدی را بین آنهایی که تصمیم را از آن مسئولین می دانند و مجموعه ی عظیمی باید از آن مطابعت نمایند، بوجود خواهد آورد. ولی تاریخ مبارزات اعتصابی کارگران اتومبیل سازی فرانسه به دلیل اینکه فعالین آگاه و پیشرو آن به دیالوگ جمعی و به اتخاذ تصمیم گیری بر مبنای شور همگانی اعتقادی راسخ دارند، بر خلاف راهبردهای بروکراتیک عمل می کنند، زیرا کمون پاریس دموکراسی بورژوایی را به زیر می کشاند و آنرا تصمیم گیری از بالا و از فراز منافع طبقاتی کارگران ارزیابی می کند و آلترناتیو شورایی را بجای آن قرار می دهد. “پروسپر ـ اولیویه لیساگاره” یک کمونارد بود و از جهنم کشتار جان سالم بدر برد و توانست کتابی از تاریخ کمون ارائه دهد و در آن همه ی رویدادها را بعنوان شاهدی زنده به قلم آورد. “لیساگاره” وقتی می خواهد اولین جلسه ی کمون را در پاریس توضیح دهد چنین یادآوری می نماید:
«پایگاه اساسی انقلاب در درون و در رابطه با مردم قرار دارد و نه در برگزیدگی و انتخاب چند شخصیت» (1).
ولی سیستم بروکراتیسم از آنجا که با بندهای مرئی و نامرئی به سنت “دموکراسی” بورژوایی متصل است، در تقابل با مجامع عمومی عمل می نماید، چرا که همواره مسئولین و برگزیدگان و یا رهبران اتحادیه ای باید بجای صدها، هزارها و حتا میلیون ها کارگر تصمیم گیری کنند و اتخاذ شور همگانی ، می تواند در موارد حساس، پروسه ی سازشکاری های بروکراتیک را مانع شود. در چنین مسیری، قسمت های مختلف نوشته ام رو به کارگران مبارز ایران دارد که این عزیزان نیز در بخش های قابل توجه ای با نفی سازماندهی هرمی از سنت مبارزات جنبش کارگری ایران مبتنی به تصمیم گیری همگانی و شورایی فعالیت ها را سازماندهی می کنند و صلابت و سازش ناپذیری اینگونه مبارزات را در سرنوشت مطالباتی و طبقاتی خویش تجربه می نمایند. بنابراین مقایسه در شیوه ی مشابه مبارزاتی بخشی از کارگران از لایه های متفاوت اجتماعی در فرانسه با کارگران رزمنده ی ایرانی بر یکی از پایه های اساسی آن یعنی نفی سازش و بروکراسی به ارث رسیده از نظام سرمایه داری است و چه بسا که همبستگی انترناسیونالیستی را رقم خواهد زد. آنهم در شرایطی که دشمنان طبقاتی همه جا کمین نموده اند، بویژه آنهایی که “کارگر، کارگر” می کنند ولی با فرصت طلبی نسخه های بورژوایی از آستین بیرون می کشند و یا با ردیف کردن تئوری ها و اندیشه های ایدئولوژیک در رابطه با جنبش های خود به خودی و غیر سازماندهی شده ی اجتماعی، وارونگی افکار و عدم اشاعه ی عمل انقلابی را موجب گردیده و مبارزه با استبداد و دیکتاتوری دینی را منفک از مبارزه ی طبقاتی کارگران (که از لایه های متفاوت اجتماعی تشکیل یافته است)، اس و اساس فعالیت ها قرار می دهند و حتا با اینگونه ندانم کاری و نیز لاطائلات، اقتصاد مارکس و جنبه های عملی و علمی آنرا به مسخ می کشانند. این قماش بیش از بیش اهدافشان نه تغییرات بنیادی جامعه ، بلکه بر متن دموکراسی تخیلی حرکت نموده و خواهان تغییرات سیاسی می باشند که ثمره ی آن استحکام هر چه بیشتر نظام سرمایه داری بدون “ولایت فقیه” است. ولی کارگران مبارز سال ها است که با اینگونه تئوری های ورشکسته “توده ای ـ اکثریتی و شرکا” از جمله نیروهای دیگری که برای دنیای دروغین دموکراسی سینه چاک می کنند، مرزبندی نموده است.
ما با گذر از جنبه های علمی مبارزه ی طبقاتی، وارد عرصه ی اعتصاب کارگران کارخانه اتومبیل سازی “پژو ـ سیتروئن” در “اولنه” که در حومه ی پاریس قرار دارد، می شویم و تجربیات آنرا در اختیار مبارزان کارگری ایران در عرصه ی نبرد داخلی می گذاریم. ولی مطالبات کارگری در اعتصابات همواره نمی توانند بطور کامل موفقیت آمیز باشند، بویژه اگر به دلایلی در عین حمایت ولی از شرکت مستقیم در اعتصاب خودداری ورزند (2)، که می تواند بطور نسبی اثرات خود را در اعتراضات بر جای گذارد. اعتصاب کارگران اتومبیل سازی “پژو و سیتروئن” در “اولنه” (Aulnay) از حومه ی پاریس از جمله در زمره ی اینگونه اعتصابات قرار می گیرد ولی اعتصاب فقط 300 کارگر، چنان وضعیتی را رقم می زند که حمایت کارگران سراسر فرانسه را بر می انگیزد و ثابت می کند که اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران در روند مبارزه ی اقتصادی چگونه می تواند اثرات مثبت و قابل توجه ای را موجب گردد.
اعتصاب کارگران اتومبیل سازی “پژو ـ سیتروئن” در سال 2007 در “اولنه” Aulnay
Aulnay در حومه ی پاریس ، جایی که تولید اتومبیل های پژو و نیز سیتروئن در آن قرار دارد. کارگران این کارخانه به دلیل وضعیت اسفبار حرفه ای مطالباتی را اعلام میدارند و از روز 28 فوریه 2007 وارد اعتراضات و اعتصاب می شوند. مطالبات عبارت بودند: 1ـ اضافه دستمزد 300 یورو در ماه 2ـ استخدام رسمی 700 کارگری که بطور موقت و غیر رسمی به کار مشغول اند 3ـ موافقت با بازنشستگی 600 کارگر که بیش از 55 سال سن دارند. در ضمن باید اضافه نمود که نزدیک به 30 درصد حقوق کارگران به مثابه ی دستمزدهای خط فقر پرداخت می گردد که از جمله همه ی کارگران موقت و عیر رسمی شامل آنها هستند. ولی پس از 6 هفته اعتصاب، کارگران به همه ی مطالبات خود نمی رسند ولی اعتصاب، روحیه مبارزاتی کارگران و حتا کارگران کشور را ارتقا داد. کارخانه اتومبیل سازی پژو ـ سیتروئن در “اولنه” و یا PSA یکی از پرقدرت ترین کارخانه ی خصوصی درفرانسه است.
در دوره ی اعتصاب، DRH یعنی “ریاست توسعه ی منابع نیروی کار انسانی” کارخانه در روزنامه “لوموند” تریبون ویژه ای علیه اعتصاب را انتشار می داد که در آن مطرح می نمود؛ اگر 300 یورو به دستمزد ماهیانه افزایش یابد، کارخانه ورشکست خواهد شد. البته “لوموند”، ستونی را نیز در اختیار کارگران اعتصابی قرار داده بود که در پاسخ “ریاست…” عنوان می کردند که این کارخانه در چند سال اخیر مطابق با سند IMPOT یعنی اداره مالیات ، 9 میلیارد سود خالص داشته است. کارخانه انومبیل سازی پژو ـ سیتروئن در سال 1973 در منطقه ی “اولنه” تاسیس شد. این کارخانه از طرف کارگران به “کارخانه وحشت” مشهور بود. زیرا همه ی سندیکاهای کارگری از جمله س ژ ت، اجازه فعالیت نداشتند و تمام بحث در مورد سندیکاها در این کارخانه ممنوع اعلام شده بود و تنها سندیکا از طرف کارفرمایان در آنجا فعالیت داشت. اکثر کارگران مهاجرین بودند و مسئولین هر بخش بطور روشن و آشکار این کارگران را “برده ها مینامیدند” یعنی حتا در ابتدای قرن بیست و یکم فرهنگ برده داری در کارخانه های فرانسه و بطور مشخص در اتومبیل سازی “اولنه” رواج داشت.
در دهه ی هشتاد اعتراضات کارگران اتومبیل سازی در “اولنه” گسترش می یابد که اعتصاب سال 1982 یکی از موارد آن بود، که اعتصابیون را حتا مورد ضرب و شتم قرار میدادند. سنت کارفرمایان در این کارخانه برای انتخاب مسئولین بخش ها (شیفت) شرم آور بود، زیرا برای رسیدن به چنین رتبه ای باید می پذیرفتند که در مقابل دستورات کارفرمایی، “نه” وجود ندارد و تنها سندیکای موجود بنام CSL، سندیکای کارفرمایی بود. آنها اکثر کارگران مهاجر را در کارخانه به کارهای موقتی میگماشتند و دستمزدهای فقیرانه را به آنها می پرداختند که بیش از بیش از آفریقای شمالی یعنی الجزایر، مغرب ، تونس و مالی بودند. با چنین سیاستی از اعتراضات و اعتصاب نیز باصطلاح مصون می گشتند. این مسئله باعث آن گردید که در طول تقریبن بیست سال، اعتراض و جنبش واقعی در “اولنه” صورت نگیرد و اعتراضات 1982 به شدیدترین وجه ممکن سرکوب می شود. برای چپ بورژوایی که همواره فقط در شعار، فریاد کارگر کارگر از گلویشان خارج می گردد و بدنبال مطالبات کارگران در چارچوب نظام سرمایه داری می باشند و از انقلاب و حکومت شوراهای کارگری گریزانند، سرکوب کارگران اتومبیل سازی “اولنه” در سال 1982 زمانی صورت می گیرد که دولت “سوسیالیستی” فرانسه قدرت سیاسی را در دستان خود داشت.
ولی کارگران آگاه در درون سندیکاهای بروکراتیک فعالیت می کردند تا به گونه ای و در شرایط حساس قادر شوند از اینگونه تشکل های اتحادیه ای پایدار، به نفع مطالبات کارگری استفاده کنند. در چنین شرایطی است که کارگران مبارز، پای سندیکای س ژ ت را در دهه ی هشتاد میلادی به “اولنه” باز می کنند که خود بعنوان مسئولین این سندیکا در “اولنه” بودند. زیرا وضعیت از هر نظر دهشتناک بود. حتا کارگرانی که در حادثه های کاری زخمی و یا از نظر فیزیکی معلول و ضعیف تر می گشتند، از طرف کارفرمایان و مسئولین بخش ها به کارهای سخت ادامه می دادند. ولی تدریجن نسل جدید و جوان در مقابل کارفرمایان سنت شکنی میکنند. این کارگران جوان و آگاه، میلیتانت های اجتماعی و انقلابی بودند. آنهایی که در سال های 90 یعنی آخرین دهه ی قرن بیستم میلادی با جلسات مخفی کارگری زمینه ی بهره برداری از اتحادیه ها را در “اولنه” بکار میگیرند. چهار پنج کارگر انقلابی از مسئولین اولیه سندیکای س ژ ت در “اولنه” بودند، مسئولینی که در ابتدا باید بسیار با احتیاط عمل می نمودند و این موفقیت بزرگی محسوب میگردید. اعتراضات واقعی از سال 2004 آغاز می شود وتا ماه مارس 2005 نیز ادامه مییابد که بیشتر بر مبنای مطالبات اضافه دستمزد و رسمی نمودن کارگران موقت بود. در سال 2006 کارفرمایان “پژو” و “سیتروئن” بعضی از بخش های کارخانه را بعنوان نمونه “رنگریزی” و یا “مونتاژ” را به کارخانه های خارجی نظیر ایتالیا و غیره فروخته بودند و کارگران در حالیکه کارگر در محیط کار پژو و سیتروئن بودند، باید از دستورات کارفرمایان خارجی مطابعت میکردند، این کارگران را “زیر قراردادی” می گفتند. از این نظر اعتراضات در این موارد نیز بالا می گیرد و باعث اعتصابات پراکنده می شود. بعنوان نمونه بخش ایتالیایی “مانیوتو” در “اولنه”، سال 2006 وارد اعتصاب می شود و پس از 3 روز موفق می گردد که 100 یورو به دستمزد ماهیانه اضافه شود. این موفقیت روحیه ی بخش های دیگر را بالا می برد و اعتراضات نیز آغاز می گردد. همانطور که در قبل نیز عنوان شده بود، نمایندگان کارخانجات اتومبیل سازی در فرانسه، از شمار قابل توجه ای از کارگران آگاه و تمایل به جنبش انقلابی است. از این نظر زمانی که بویژه از دهه ی هشتاد قرن بیستم میلادی اتحادیه ها جای پای خود را در “اولنه” آشکار می سازند، نمایندگان آن در زمره ی سازش ناپذیر ترین کارگران در رابطه با مطالبات بودند. در تاریخ 28 ژانویه 2007 از بعضی بخش های دیگر اعتراضات به گوش می رسد که در راس آنها، بخش “مونتاژ” کارخانه قرار داشت. قبلن و در ابتدا مطالبات این معترضین را برشمرده بودم، اعتصابی که تا 10 آوریل 2007 تداوم مییابد. آنها حداقل دستمزد را تعیین می نمایند که هیچ کارگری نباید پائین تر از 1525 یورو حقوق دریافت کند. در ابتدا “کمیته ی اعتصاب” ایجاد میشود که بیش از صد کارگر را شامل می گردید. کمیته روزی یکبار و مطابق با ضرورت حتا روزی دوبار جلسه با کارگران اعتصابی برگزار می کرد و همه مستقیمن در چگونگی پیشبرد اعتراضات و سرنوشت آن دخالت داشتند. بر چنین مبنایی است که “کمیته اعتصاب” با برگزاری اینگونه جلسات، “مجمع عمومی” را بوجود می آورد و هر صبح “روزنامه ی اعتصاب” منتشر میشود که حاوی تصمیم گیری همه ی کارگران در جلسه ی “مجمع عمومی” روز قبل بود. این جلسات صبح ها در ساعت 8 و حتا بار دوم بین ساعات 15 و 16 انجام می گرفت و همه ی اعتصابیون در آن شرکت داشتند و پیشنهادات با رای کارگران به روز میگردید. کمیته اعتصاب و اعضای آن ثابت نبودند و باز مطابق ضرورت و با شور کارگری تغییر می یافتند و در هر شکلی از کمیته مذکور، یک مسئول و یک منشی نیز انتخاب می گشت تا بیلان روز قبل را در روز جدید به سمع کارگران برساند. در جلسات هر کارگری نظر خود را آزادانه اعلام می نمود. “کمیته اعتصاب” و نیز “مجمع عمومی”، مدرسه ی اعتصاب و چگونگی پیشبرد آن بدون ملاحظات بروکراتیک مسئولین اتحادیه هایی است که به صورت ثابت و پایدار و در درون خود به تصمیم گیری مبادرت می ورزند و شرایط عملی و کاربرد آنرا به کارگران تحمیل می کنند. در صورتی که “کمیته اعتصاب” و “مجمع عمومی” با شرکت تمام سندیکاها، تصمیم گیری را محدود به ریاست اتحادیه ای معطوف نمی دارد و آنرا از دل جلسات عمومی با کنترل مجامع آن که از طرف کارگران برگزیده می شوند، به نتیجه می رساند. در واقع “کمیته اعتصاب” بمثابه ی کاتالیزور و بسیج در روند تصمیم گیری و پیشبرد آن از دل بحث و تبادل و رای گیری مستقیم کارگران به ثمر می رسد. در بعضی موارد جلسات رنگ تقریبن آتشینی به خود می گیرد و کارگران بخش ها از سیاست ضد اعتصابی مسئولین صحبت می کنند و برای خنثا کردن آن، زمان و مبادلات و مباحث بیشتری صورت خواهد گرفت، زیرا هر نکاتی و هر روند منفی باید مورد مجادله و بحث قرار گیرد تا با یگانگی و اتحاد و همبستگی به نتیجه رسد. یکی دیگر از نکات مثبت “کمیته اعتصاب” و نیز “مجامع عمومی” آنست که از احتمال بروز اختلاف بین دو یا چند سندیکا جلوگیری بعمل می آورد و نتایج را مستقیمن به نظر کارگران می سپارد که نه همیشه ولی در مواقعی رای گیری به کارگران سپرده شده و بدین ترتیب از اختلافات نظری سندیکاها که می تواند سرنوشت اعتصاب را دگرگون ساخته و حتا در معرض خطر احتمالی قرار دهد، نجات خواهد داد. در یک کلام “کمیته اعتصاب” و “مجامع عمومی” و تصمیمات آن نه از تشکل های ثابت هرمی، بلکه از روند پراتیک پویای آن و بصورت شور همگانی که نیز مدرسه ی اولیه شورایی است، پای بمیدان گذاشته و به نتیجه خواهند رسید. بنابراین در اینجا ما از شیوه های سلسله مراتبی و تحمیل نظری آنها بدور هستیم و در چنین مسیری آن سندیکایی نظرات خود را (اگر هم سازش های بروکراتیک در آن نهفته باشد) به اعتصاب پیاده میکند که از قدرت پائینی بیشتری برخوردار بوده و نتیجه ی آن از بالا یعنی بصورت هرمی به سرنوشت اعتصاب سرازیر می گردد. بنابراین، سرنوشت اعتصاب با سندیکا و یا بدون سندیکا، همراه نمایندگان منتخب از دل “مجامع عمومی” و “کمیته های اعتصاب” به نتیجه خواهد رسید. برعکس برای کارفرمایان سرمایه، سندیکاهای بروکرات بهترین گزینه هایی هستند که می توانند در مورد لزوم به سازش های تاکتیکی و استراتژیکی نائل گردند و از این نظر است که اعتبار و اعتماد آنها را افزایش میدهند. کارفرمایان حتا در مواقع لزوم می توانند بر مبنای وزن کارگری موجب اختلاف در سندیکاها شوند و بدین ترتیب تجزیه اعتصابی بوجود آورند.
نمونه ای را در اعتصاب کارگران اتومبیل سازی “سیتروئن” در “اولنه” را می توان شاهد آورد که اختلاف بین “کمیته اعتصاب” و “سندیکای سولیدر سود” را موجب می شود. زیرا در یکی از جلسات “مجمع عمومی”، نماینده ی “سولیدر سود” اعلام می دارد که در پایان “پروتکل اتمام اعتصاب” نباید از طرف “کمیته اعتصاب” به امضا رسد، بلکه این پروتکل از طرف هر اتحادیه باید نتیجه دهد. ولی پاسخ “مجمع عمومی” به سندیکای سولیدر سود بدین ترتیب پیش میرود که این سندیکای سولیدر سود نیست که اعتصاب را رهبری میکند، زیرا رهبری به دست کارگران اعتصابی است که “کمیته اعتصاب” را در راس آن قرار داده اند و امضای آن نیز با بحث و شور همگانی از طرف “کمیته اعتصاب” به ثمر خواهد رسید.
ولی برعکس سندیکای س ژ ت با نظرات “سندیکای سولیدر سود” در زمینه ی فوق، توافقی نداشت، زیرا نمایندگان س ژ ـت در “اولنه” از کارگران رادیکال و انقلابی بودند که در راسشان “فیلیپ ژولین” (Philippe Julien) قرار داشت. بنابر این نمایندگان در هر واحد تولیدی با فعالیت سندیکایی میتوانند سرنوشت دیگری را در بخش کارگری خویش که با سیاست رهبری بالای سندیکا در سطح ملی تفاوت اساسی خواهد داشت، رقم زنند که بعدها در قسمت های دیگر این مطالب، در مورد آن بحث خواهیم کرد.
یکی دیگر از نکات مثبت پیشبرد “کمیته اعتصاب” و نیز “مجامع عمومی”، انتشار “روزنامه ی اعتصاب” است که هر روز منتشر می شود. در چنین مسیری زمانی که کارفرمایان بر روی مطالبات کارگری واکنش منفی انجام می دهند و آنها را در ارتباط با تضعیف کارخانه و نیروی کارگری ارزیابی می کنند، “روزنامه اعتصاب” پاسخ منطقی و مستند را به کارفرمایان سرمایه خواهد داد که همه ی کارگران با دریافت آن همه روزه در معرض واقعیت ها قرار خواهند گرفت. زیرا کارفرمایان برای درهم شکستن اعتصاب و پائین آوردن روحیه مبارزاتی کارگران به دسائس گوناگونی روی آورده و همواره در پی تحریکات یعنی پرووکاسیون می شوند. “روزنامه اعتصاب” همه روزه اینگونه نمودها و برآمدها و مشکلات حاکی از آنرا منتشر نموده و کارگران با بحث و تبادل پیرامون آن، هم به تداوم اعتصاب می پردازند و هم در برابر دسائس کارفرمایان، متحد و همبسته می ایستند. همانطور که می دانیم هر اعتصاب در پی راه حلی برای پیشبرد آن است که بعنوان نمونه عبارت اند از افزایش تعداد کارگران اعتصابی و سازماندهی برای بحث پیرامون اعتصاب و همه گیر کردن هر چه بیشتر آن و یا در صورت تهاجم پلیسی از طرف کارفرمایان به اعتصابیون، چه نوع تاکتیک مبارزاتی باید انتخاب شود و در این زمینه چگونه باید از همبستگی کارگران در حوزه ها و کارخانه ها و موسسات متفاوت مختلف برخوردار گردد و از سرکوب پلیسی جلوگیری بعمل آورد. هر اعتصابی در ابتدا از مشارکت اکثریت کارگران برخوردار نیست و تدریجن با کار و فعالیت و بحث و گفتمان به اعتصاب اضافه خواهند گشت و نیز در مواقعی بخشی از کارگران به کار ادامه میدهند ولی مهم این است که آنها نیز از اعتصاب حمایت کنند. اینگونه موارد نیز موجود است و نباید مورد سرزنش قرار گیرند بلکه با ارتباط ارگانیک با آنها، همبستگی شان برای اعتصاب و ایستاده گی در برابر توطئه های کارفرمایی ، حفظ شود. و در عین حال “کمیته اعتصاب” با ایجاد گروه های کوچک و گسیل آنها به بخش های متفاوت و نیز ایجاد تظاهرات در درون کارخانه و حتا سازماندهی تظاهرات در پاریس فعال خواهد بود که همبستگی درونی و بیرونی را برای تداوم اعتصاب افزایش خواهد داد. بعنوان مثال در اعتصاب “اولنه” و از آغاز آن، 300 کارگر وارد اعتصاب می شوند و در چنین رابطه ای “کمیته اعتصاب” متنی آماده می نماید و با طرح مطالبات، در اولین روز 1200 کارگر غیر اعتصابی آنرا به امضا می رسانند و از کارگران اعتصابی و مطالباتی که به آنها نیز مربوط میگشت، حمایت می کنند و این مساذل در “روزنامه اعتصاب” مندرج میگردید. میدانیم که انصراف کارفرمایان از پرداخت به کارگران اعتصابی که دست از کار کشیده اند، معضل اساسی بوجود می آورد، با آنکه پرداخت به کارگران اعتصابی جزو مطالبات در نظر گرفته می شوند، ولی همین عمل باعث آن میگردد که بسیاری از کارگران با حمایت از اعتصابیون ، دست از کار نکشیده و به آنها نپیوندند ولی در 6 هفته از اعتصاب کارگران اتومبیل سازی در “اولنه”، “کمیته اعتصاب” موفق شد 5600 یورو کمک از کارگران غیر اعتصابی به حساب کارگران اعتصابی جمع آوری نماید. در ضمن نمایندگانی از کارگران به بخش های کارگری در اداره پست، ترانسپورت، معلمین مدارس، دانشگاه، شهرداری های منطقه و شرکت ها و کارخانه های دیگر اعزام میشدند و تقاضای همبستگی از آنها داشتند و در صورت لزوم حتا کمک های مالی را متذکر می گشتند. نمایندگان در شهرداری های منطقه به نمایندگان شورای شهر در آن منطقه و نیز به شهردارها که اصولن منابع مادی را در اختیار سرمایه داران میگذارند تا شرکت های آنها تقویت شود، مراجعه نموده و اظهار می داشتند که ما صدقه نمی خواهیم، ما کارگرانی هستیم که اتومبیل میسازیم و شما در شهرداری به کار اجتماعی می پردازید، به دلیل مطالبات کارگری اعتصاب کرده ایم، بنابراین جا دارد که با کارگران اعتصابی که از حقوق محروم می باشند، همبستگی مالی نمایید. در مجموع کمک های اساسی نقدی و بصورت چک نزدیک به 190000 یورو جمع آوری میگردد که بین کارگران اعتصابی تقسیم می شود .
در آغاز ششمین هفته اعتصاب، کارفرمایان مذاکره را می پذیرند و روز جمعه 6 آوریل 2007 نمایندگان “کمیته اعتصاب” بسوی گفتگو میروند. جمعه تمام روز و حتا شنبه و یکشنبه مذاکرات ادامه مییابد. کارفرمایان اتومبیل موافقت خود را در رابطه با حداقل مطالبات اعلام می دارند که مبتنی بر آن، رفت و آمد یعنی ترانسپورت را ترمیم و خدمات دیگر از جمله رستوران را بهتر خواهند ساخت و در مورد کارگرانی که در این مدت 6 هفته اعتصاب کرده اند، هیچگونه ضرر و فشاری وارد نخواهند آورد. آنها قبول کردند که از 6 هفته اعتصاب فقط چهار پنج روز پرداخت خواهد شد و در ضمن 125 یورو بعنوان کمک ویژه به تمام کارگران کارخانه چه اعتصابی و چه غیر اعتصابی پرداخت می شود. آنها بین 50 تا 75 درصد از هزینه ی ترانسپورت را کاهش دادند و قیمت غذای رستوران را به 2 یورو رساندند. در سابق برای روزهای تعطیلی و نیز شنبه ها، کارهای اجباری با حقوق قرار داشت که به نوبت به کارگران اعلام میشد، ریاست کارخانه اینگونه کارهای ویژه را به عهده ی اراده کارگران گذاشت و آنرا از حالت اجباری خارج ساخت. برای کارگران موقت و غیر رسمی فقط حقوق آنها را که در 15 هر ماه پرداخت می گردید، پذیرفت که همانند کارگران رسمی در آخر ماه پرداخت نماید. آنها اضافه دستمزد 300 یورویی را نپذیرفتند. در روز سه شنبه 10 آوریل “کمیبته اعتصاب” در خارج از کارخانه “مجمع عمومی” اعتصاب را فراخواند تا کارگران بهتر و آزادانه نظر خود را درباره ی مطالبات بدست آمده ولی بدون افزایش دستمزد را ارائا دهند. کارگران باتفاق ابراز می دارند که نتوانستیم موفق شویم و دستمزد ها را افزایش دهیم ولی همین رسیدن به حداقل مطالبات و از همه مهمتر همبستگی ما در مدت 6 هفته اعتصاب و بسیج و سازماندهی در خارج از کارخانه با بخش های مختلف کارگری و حتا اجتماعی و شرکت مستقیم در بحث و جدل و دیالوگ پیرامون سرنوشت اعتصاب همراه با “کمیته اعتصاب” و “مجامع عمومی” برای ما پیروزی بزرگی بود. بنابراین “کمیته اعتصاب” بر مبنای تصمیمات کارگری در “مجمع عمومی” ، پروتکل پایان اعتصاب را با ریاست کارخانه به امضا می رساند. البته در روز چهارشنبه 11 آوریل آخرین شماره “روزنامه اعتصاب” منتشر شده و اعلام میدارد که “اعتصاب به پایان رسید ولی مبارزه ی ما تداوم خواهد داشت”. در روز 14 آوریل 2007، پانصد نفر کارگران اعتصابی، با ابراز احساسات کارگران غیر اعتصابی، کار را آغاز می نمایند. (3). ادامه دارد.
اخمد بخردطبع ـ پاریس 26 ژوئن 2024
منابع:
1ـ “تاریخ کمون پاریس 1871” ـ پروسپر ـ اولیویه لیساگاره ـ صفحه 173 ـ انتشارات لا دکوورت. متن فرانسه
1 – Histoire de la Commune de 1871, Prosper-Olivier Lissagaray , éditions la découverte.
2 ـ از اینگونه اعتراضات به نکته ای اشاره می نمایم که خودم مستقیمن در آن شرکت داشتم. در سال 2017 ، ما کارگران مطبوعاتی که در کیوسک به کار مشغول ایم، دارای مطالباتی بودیم که از طرف “مسئولین مطبوعاتی فرانسه” پاسخ نمی گرفتیم. از این نظر تصمیم به اعتراض و اعتصاب و نیز اشغال مرکز توزیع مطبوعات فرانسه را جزو وظایف خود قرار دادیم. ولی برای اشغال این مرکز باید مراعات مسائل مخفی کاری را می نمودیم. با آنکه پاریس و حومه ی آن مجموعن دارای 732 کارگر مطبوعاتی است، فقط 14 نفر قبول نمودند که در اشغال “مرکز توزیع مطبوعات فرانسه” بنام “پرستالیس” قرار گیرند. نزدیک به 100 نفر از همکارانی که در ارتباط با شرکت به اشغال مرکز مطبوعاتی فوق تماس گرفته شد، عدم شرکت خود را به دلیل برقراری نوعی “حکومت نظامی” در شهرها به دلیل عملیات تروریسم اسلامی (داعش) در فرانسه می دانستند (وضعیتی بنام Vigipirate) ولی حمایت خود را از آکسیون اعلام داشتند و از آنجا که 14 نفر نمی توانست کفاف عملیات اشغالی را برانگیزد، 5 فعال سیاسی که دارای حرفه ی مطبوعاتی نبودند، برای همبستگی اعتراضی به وضعیت کارگران مطبوعاتی پذیرفتند که در اشغال حضور یابند. ما در مجموع که به 19 نفر میرسیدیم ، برای اشغال مرکز مطبوعات فرانسه، مسئولیت آنرا پذیرفته و آماده پرداخت هر گونه هزینه ای بودیم که بالاخره درهشتم نوامبر 2017 از ساعت 24، مرکز مطبوعات فرانسه را اشغال می کنیم و در ابتدا فکر میکردیم که فقط پاریس و حومه و نیز شهرهای نزدیک بدان فاقد مطبوعات گردند، ولی برعکس تمام فرانسه در این روز از داشتن مطبوعات محروم گردیدند. با چنین عملی توانستیم درصد مزد مطبوعاتی خود را افزایش داده و موفقیت بیش از 50 در صد از مطالبات را بدست آوریم. در پی آن مدیر کل “پرستالیس” مجبور به استعفا گردیده و موفقیت ما، در زمینه ی مطالبات، همه ی کارگران مطبوعاتی فرانسه را شامل گردید. ما پس از عملیات اشغالی، یکبار نیز تظاهرات در پاریس سازماندهی نمودیم که در این آکسیون بیش از صد نفر از همکاران شرکت داشتند. منظور این است با آنکه برای پیشبرد اشغال در حداقل قرار داشتیم، ولی با عزمی راسخ و اتحاد و اراده ای واحد، ثمره ی مبارزات اعتراضی ما موجب آن گردید که منافع اکثریت عظیمی را در بر گیرد که یک روز بعد همه ی رسانه ها در مورد آن و با در نظر گرفتن مطالبات ما، قلم زدند و من نیز همان زمان در مقاله ای اشغال “مرکز توزیع مطبوعات فرانسه” را با عنوان زیر به سمع افکار عمومی ایرانیان رساندم: “مبارزه اعتصابی و اعتراضی کارگران مستقل مطبوعاتی فرانسه” ـ احمد بخردطبع
3 ـ اسناد بر گرفته شده از گزارشی است تحت عنوان “نیروی کارگران ،در اعتصاب آنهاست”. رزم کارگری. نشریه فوق العاده شماره 2025
La Force des travailleurs, c’est la grève ! – Lutte Ouvrière. Supplément No. 2025.
این کامنت باید زیر مقاله آقای زنگنه باشد اما چون مقاله او دارد از دور خارج میشود، دراینجا می نویسم و به این مقاله هم ربط دارد.
در انتخابات فرانسه، اگر چپ ها با گروه مکرون متحد شوند تا دست راستی ها تمام قدرت را نگیرند و کرون را فلج نکنند، ماکرون می ماند و تمام سیاستهای ارتجاعی خودش در خدمت طبقه خودش، از جمله دفاع از آمریکا در اوراین و ناتو و ادامه جنگ در اوکراین تا اینکه شاید روسیه شکست بخود و غیره و سایر ادامه سیاستهای استثماری و استعماری و جنایتکارانه دیگر. بهتر این است که چپ ها در انتخابات شرکت نکنند و بگذارند دست راستی و ها و مکرون به جان هم بیافتند و چپ خودش مستقیما با برنده مقابله کند، آنهم نه در پارلمان، بلکه در محل کار و زندگی. دلیل اینکه چپ فرانسه چنین کاری نمی کند این است که خودش ذهنیت ارباب بودن دارد و نمیخواهد مستقیما بصورت زن وکارگر در مقابل طبقات صاحب سلطه بیایستد.
آنارشیست
خامنه ای در وضعیتی بدی قرار گرفته، اگر تحریم کنندکان از تحریم صرف نظر کنند و به پزشکیان رای بدهند، پزشکیان پیروز میشود و یکدستی مورد نظر او از بین خواهد رفت. فکر کنم سرنگونی طلبها مجبور شوند تحریم را قطع کنند.
.
همین وضعیت در فرانسه و آلمان و آمریکا وجود دارد. یکدستی های مرتجعین الزاما قابل نگهداری نیست چون رقابت اصل اقتدارگرایی است. ممکن است که بجای انتخابات، به کودتا روی بیاورند، کودتا در ترکیه اتفاق افتاد. در ترکیه، پاسخ به کودتا، کودتا شد.کودتا در آمریکا شکست خورد اما کار تمام نشد. در فرانسه دارند بروی این قضیه کار میکنند. حالا تازه شروع شده است، دنیای غرب دارد وارد بحران می شود و دلیلش رشد امپریالیستهای شرقی است. اربابان امپریالیست غربی یا باید به نظم جدید تن بدهند و یا جنگ جهانی راه بیاندازند که معلوم نیست پیروز باشند، شاید هم باشند.
.
زنان و کارگران ایران و جهان دو راه دارند، انقلاب علیه ارتجاع (مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و هیراشی) با ایجاد تشکلات ضد ارتجاع در محل کار و زندگی و آمادگی برای تمام کردن کار، یا قربانی شامورتی بازی های احزاب و سیاستمداران شدن و سرگردان و آواره سیاسی
.
آنارشیست
باید دید که چند درصد کارگران کارخانه های مورد بحث این سلسله مقالات در انتخابات بورژواها شرکت میکنند. بعلاوه، کارکران مارخانه ای بخش کوچکی از طبقه کارگر امروزی هستند، مخصوصا بعد از صدور سرمایه در بخش تپلید به خارج از آمریکا و اروپا. مقالات وضعیت ذهنی کارکران فرانسه را نشان نمیدهد و تفصیلات دیدگاههای آن بخشهائی که مورد توجه قرار داده شده روشن نیست، مثلا روشن نیست که نظر آنها در مورد سایر مسائل اجتماعی و سیاست خارجی دولت چیست. همانطور که انتخابات به بورژواها میگوید که نتایج کار شستشوی مغزی آنها چه بوده است، به ما هم نشان میدهد که فعالیتهای ضد سیستم چقدر موفق بوده است و چقدر گسترش یافته. فعلا که بنظر می آید احزاب بورژواها و کمونیستها و سوسیالیستهای تغلبی اکثریت زنان و کارکران را فریب داده اند. باید به مشارکت جمعیت فرانسه در انتخابات بعدی توجه کرد، هر چه تعداد مشارکت بیشتر، حماقت بیشتر.
آنارشیست