Comments

شوق ممنوع کردن<br> برگردان مرمر کبير  — 3 دیدگاه

  1. بوروکراسی در حقیت استبداد است چون در آن رفتارهای قربانی بوروکراسی (کل زنان و کارکران) کنترل و شکل داده میشود. هم دیکتاتوری ها و هم دموکراسی ها دارای تاروپود بوروکراسی و یا بهتر است گفته شود استبدا هستند. برای همین است که ضد انقلابها انقلاب درک میشوند، چون به اصل استبداد حمله نمی شود و استبداد بصورت دموکراسی و یا دیکتاتوری (مثلا متعلق به پرولتاریا) در پشت صحنه و بصورت روندی عادی پذیرفته می شود. اینهم دلیل دیگری است که بگوییم انقلاب فقط میتواند به روابط کلکتیو و یا شورایی در کل جامعه منجر شود چون در این روابط بوروکراسی (استبداد، سلطه) نابود شده و غایب است. فعلا فرض کنیم کلکتیو = شورایی، اگر به بنیاد قضیه برویم نه بازی های سیاسی درست شده برای آنها، این دو‌کلمه را میتوان در عمل، نه فقط در حرف، یکی دید.
    آنارشیست

  2. از طریق رفتارهای ارتجاعیون و امپریالیستها میتوان دقلکاری های آنها را تشخیص داد و دید چگونه از دموکراسی و یا دیکتاتوری خودشان علیه رقیب انقلابی و یا ارتجاعی شان استفاده میکنند و شرایط ذهنی یا روانشناختی ضربه سیاسی زدن برای کسب و حفظ سلطه را ، فراهم میکنند.
    .
    چند مثال:
    .
    اول، چندین سال است، حتی سالها قبل از حمله روسیه به اوکراین، که تمرکز تبلیغاتی امپریالیستهای غربی حمله به شخص خاص پوتین بوده است. دلیلش روشن است، پوتین نفوذی های غربی ها را بیرون انداخت، چه مالی و چه تشکیلاتی. احتمالا، فقط جاسوسها مانده اند. چرا؟ چون دیکتاتور روسیه شناخته می شود. چون سیستم حاکمیت روسیه فعلا بر اساس شخص خاص دیکتاتور است و این ضعف کمک میکند که حمله به او تضعیف کننده باشد. با اینکار، مثلا میتوان نوکرهای خود را بعنوان رقیب انتخاباتی وارد جامعه کرد و اگر او در انتخابات پیروز شد، تمام سیستم را از طریق او تحت کنترل قرار داد. همین در ایران بصورت حمله به خامنه ای وجود دارد و از طریق ضربه زدن به خامنه ای و بزرگ کردن رقیب های او صورت میگیرد. در اینجا،‌دموکراسی امپریالیستهای غربی بکمک شان می آید چون خودشان متکی به شخص خاصی نیستند و هر چند سال یکبار ارباب عوض میکنند و میگویند دیکتاتور نداریم اما مطالعه وجه ثابت سیاستهای کلی آنها نشان میدهد که اتفاقا دیکتاتوری یا بهتر است گفته شود، استبداد دارند.
    .
    دوم، وقتی کیش شخصیت تثبیت شده است، مثل مثلا خمینی، حمله به شخص رقیب، مثلا رجوی، کمک میکند که رجوی جای کیش شخصیت فعلی را نگیرد. این حنله ابتدا تبلیغاتی است تا ریسک کمتری داشته باشد. البته اگر این ترفندها میسر نباشد و شرایط بحرانی نشود، بطور مستقیم رهبر جریان را دستگیر و یا ترور میکنند. دستگیری و ترور فقط روش این گروه دوم نیست، کار دایم دموکراسی ها هم هست.
    .
    جنبش آزادی زنان و کارگران از مردسالاری و بردگی مزدی نمیتواند کیش شخصیت، دیکتاتور و ارباب انتخاب شده داشته باشد. اما متاسفانه این رسم (در حقیقت فرهنگ) وجود ندارد. مثلا، داریم رجوی، حکمت، مصدق و غیره. در مارکسیسم داریم مارکس مقدس ، انگلس مقدس (علی-محمد) ، لنین کبیر، استالین و غیره.
    .
    دلیل اینکه مرتجعین در بازیهای زدن همدیگر موفق هستند این است که توده ها خریدار این دقلکاری ها بار آمده اند. برای همین است که براحتی میتوان قضاوت کرد که در حقیقت ما هرگز هیچ انقلاب واقعی در تاریخ نداشته ایم چون هیچ تحول اجتماعی ی منجر به از بین رفتن این دقلکاری های اربابها و رهبران و دیکتاتورها نشده است و در نتیجه توده ها همیشه به خودشان بصورت موجودی حقیر و مستحق نوکری و کلفتی و رهبری و رئیس نگریسته اند. انقلاب نمیتواند به رابطه ارباب و برده تبدیل شود مگر اینکه واقعا جعلی باشد.
    .
    برای ندیدن و پنهان کردن حقایق فوق و به همان روش تاکنونی بشر بیمار ،ادامه دادن، ماتریالیسم تاریخی، بجای فرضیه ای مفید برای شناخت اتسان، به ابزار سلطه تبدیل شد. نظریه از مقام یک فرضیه به مقام یک تئوری الکی ارتقا داده شد تا اذهان مهندسی شوند. بر طبق این فرضیه که بصورت تئوری جعلی درآمده، دیگر انقلاب بر اساس تعرض به استثمار نیست، بلکه بر اساس تغییر در فرماسیونهای اقتصادی-اجتماعی است. از این بهتر نمیتوان به ارتجاع کمک کرد و بساط بردگی را حفظ و توجیه نمود و توده ها را وارد بازیهای ریکارانه سیاسی کرد.
    .
    آنارشیست

  3. درسته،
    کلمه دموکراسی مثل کلمه مردم آنقدر گنگ است که براحتی به ابزاری برای مهندسی فکری (تجاوز به عقلانیت انسانها) تبدیل شده است. دروغگویی و چرند گویی تمام غرب و شرق را گرفته است. میگویند روسیه اروپا را تهدید و تحریک میکند اما در واقع خودشان روسیه را تهدید و تحریک کردند. خیلی رذل هستند. امپریالیستهای شرقی و جوجه هایشان مثل ایران، حرف از مظلومیت می زنند، اما با پتک تو سر هر کسی که ضد امپریالیست و ضد بردگی مزدی و ضد مردسالاری هست میزنند. باید با توهمات جنگید تا یک جنبش زنان و کارگران تر و تمیز کمونیستی آنارشیستی علیه ارتجاع جهان سازمان داد. با وضع فعلی کمونیستها،و حاکمیت چیز موهومی بنام مارکسیسم و تکرار مکررات، کار درست پیش نمی رود.
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>