انتخاب زُهران مَمدانی، پیامی مهم برای سلطنتطلبان ایرانی
آریان پ
اکثریت مطلق سلطنتطلبان مخالف انتخاب «زُهران ممدانی» هستند؛ کسی که یک چپ سوسیالیست شیعه، طرفدار سرسخت فلسطین و همسو با حماس است. ممدانی، بر خلاف خمینی حدود ۴۷ سال پیش، نیت واقعی خود را با خدعه و تقیه و نیرنگ پنهان نکرد. در آن زمان هیچ انتخاب دیگری غیر از خمینی وجود نداشت، و او میگفت حتی کمونیستها نیز بعد از انقلاب کاملاً آزاد خواهند بود. اما ممدانی هرگز افکار چپ ضداسرائیلی، ضد کاپیتالیستی و اهداف سیاسی رادیکال خود را پنهان نکرد و علناً اعلام داشت که در قلب کاپیتالیسم جهان، یعنی نیویورک، برنامههای سوسیالیستی خود را اجرا خواهد کرد. آن هم در سال ۲۰۲۵ میلادی، پس از نیمقرن تجربه تلخ شکست کمونیسم، سوسیالیسم و اسلام سیاسی، و با وجود پیشرفت اطلاعات، بلوغ فکری و دانش بشری در ۴۷ سال گذشته و علیرغم اینکه دو هفته پیش ممدانی با روحانی طرفدار جهاد و القاعده و حمله به برج های دوقلو عکس گرفت و لبخند زد و افتخار کرد.
اگرچه هر دو (خمینی و ممدانی) شیعه رادیکال هستند و هر دو وعده «اتوبوس مجانی» دادهاند، اما شباهتهای دیگری نیز میان آنها وجود دارد — با فاصلهای ۴۷ ساله.
با این حال، علیرغم همه تجربیات تلخ بشری در طول این سالها، در شهری که مسلمانان افراطی به برجهای دوقلو حمله کردند و هزاران بیگناه را کشتند، مردم همین شهر در میان گزینههای موجود، به یک مسلمان طرفدار حماس و القاعده (ولو به شکلی خجالتی) رأی دادند. نمیدانم سلطنتطلبان این رأیدهندگان را چه خواهند نامید؟ «۲۰۲۵تاهیها»؟ یا شاید «۲۵تیها»؟ آیا به قول سلطنتطلبان، مردم نیویورک هم مانند مردم ۴۷ سال پیش ایران، به دلیل حماقت یا شکمسیری، به یک شیعه افراطی مهاجر ضد اسرائیلی و ضد امپریالیستی رأی دادند؟ یا اینکه از ترس عقرب جراره به مار غاشیه پناه بردند؟
نسل جوان سلطنتطلبِ عصبی و خشمگین، که غرق در ناآگاهی و بلاهت خودبزرگبینی است و خود را علامه دهر و افلاطون و ارسطوی تاریخ میپندارد، باید نگاهی بیندازد به نتیجه انتخاب مردم نیویورک در دوران پسااینترنت و پسا یازده سپتامبر؛ دورانی که عصر انفجار اطلاعات و آگاهی و عریان شدن اسلام انقلابی است. مقایسه کنید زمان و مکان را: ۴۷ سال پیش، شاه هرگز اجازه نمیداد توضیحالمسائل خمینی منتشر شود تا مردم بدانند او چه جانوری است. شاه به جای اطلاعات آزاد و دموکراسی، تنها بر ساواک تکیه کرده بود.
بنابراین ملت ایران در آن دوران بسته و استبدادی، اصلاً قابل مقایسه با مردم نیویورک اواخر سال ۲۰۲۵ نیستند. وقتی مردم نیویورک با این همه آگاهی و دسترسی آزاد به اطلاعات و با اطلاع از کارنامه اسلام رادیکال و چپ پسا۱۱ سپتامبر، در فضایی کاملاً آزاد، به یک مسلمان شیعه رادیکال روی میآورند، چرا از نظر تاریخی و عقلانی نمیپذیرید که انتخاب خمینی در آن زمان، نه امری احمقانه، بلکه اجتنابناپذیر بود؟ مجله فوربس گزارش داد دستکم ۲۶ میلیاردر آمریکایی میلیونها دلار هزینه کردهاند تا از رسیدن «زهران ممدانی» به مقام شهردار نیویورک جلوگیری کنند.
بله! معما چو حل گشت آسان شود. در همان زمان، نسل جوان (بهاصطلاح «زد» امروزی)، همراه با دیگر اقشار ملت ضد شاه بودند؛ زیرا شاه و ساواک حتی وجود دو حزب سلطنتطلب «بله قربان» و «اطاعت قربان» را که توسط گماشتگان «چشمقربانگوی» خود اعلیحضرت تشکیل شده بود، برنمیتافت و نهایتا فتوا داد حزب فقط یک حزب.
در نتیجه، انتخابات ۴۷ سال بعد و پیروزی زهران ممدانی باید برای شما فرصتی فراهم کند تا هر پدیده تاریخی را در متن زمان خود قضاوت کنید؛ و خیرهسرانه مادران و پدران خود را لعن و نفرین نکنید که چرا ۴۷ سال پیش، در فضای استبداد مطلق و سرکوبگر آن زمان، نفهمیدند به چه کسی رأی میدهند. و مهم تر آنکه تحت تاثیر صادراتی های که خود و پدرانشان تا چند سال پیش در خدمت رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی بودند و مال و زر فراوان اندوختند قرار نگیرید. کسانی که فرصت طلبانه و یک شبه با یک “جاوید شاه” گفتن غسل تعمید و تطهیر گرفتند و “مقرب دربار (مُقَرّبُ الحَضْرَت)” شدند.
فرزند زمان خویشتن باش و قضاوت کن.
آریان پ
زهران ممدانی :
هر وقت :همسر و مادر و خواهر و عمه، شما مثل ممدانی بشکل: بی حجاب و با مینی ژوب و ماکسی و موهای باز و دکلته، جلو 3 میلیارد انسان ظاهرشدند ، آنوقت تهمت اسلامی و شیعه و ججتیه و مجاهد و فرقان، به این سردار رشید بزنید !
من نخست از نویسنده محترم این مقاله پوزش می طلبم که بدون دقت و شناخت لازم (هیچ شناختی از ایشان ندارم) در کامنت اول خودم ایشان را منتسب به آن دو تبهکار فاسد (مسعود و مریم) فرض کرده بودم. آنچه در آن کامنت نوشته بودم با توجه به شیوه و روش ان ها در نفوذ به رسانه های مترقی بود و همچنان در باره ان دو عنصر خائن صادق است.
اما چیزی که من شاید به اشتباه از نوشته ایشان استنباط کرده ام این است که ایشان انتخاب زهران ممدانی را اشتباه افکار عمومی علی رغم گسترش وسایل ارتباط جمعی و زمینه های آگاهی عمومی دانسته اند و آن را با اشتباه مردم در ۵۷ مقایسه کرده اند که با توجه به کمبود آگاهی های عمومی و وسایل ارتباط جمعی در آن زمان گناهش کمتر از گناه مردم نیویورک در انتخاب زهران ممدانی بود. حال آن که به اعتقاد من انتخاب زهران ممدانی نشان رشد فرهنگی و سیاسی ساکنان نیویورک است.
همان طور که گفتم، ممکن است منظور ایشان را درست متوجه نشده باشم.
ممدانی شیعه است اما اسلامی رادیکال نیست. او معتقد است که حماس در ۷ اکتبر مرتکب جنایت شد و ناتانیاهو هم بعد از آن. او عقاید لیبرال دارد و عضو حزب سوسیالیست دموکراتیک آمریکاست. حزب او ارتجاع رفرمیست است. دشمنی سلطنت طلبان با او در این است که انها معتقد نیستند که باید به کارگران باج داد. وقتی کارگران ناراضی هستند، باید زد توی سرشان. سوسیال دموکراتها، مثل ممدانی، معتقدند خیر باید سرمایه داران در جلوگیری از شورشی شدن کارگران از خودشان مایه گذارند که هست دادن مالیات.
آنارشیسم
از انتخاب درست و خردمندانه زُهران ممدانی، سوء استفاده نکنید تا به حساب دو تبهکار فاسد و خائن (مسعود رجوی و بانو) علیه رضا پهلوی که کابوس شبانه روزی شما شده است در اینجا تبلیغ کنید و این ادعای مبتذل را هم جا بیاندازید که رفتن زیر چتر خمینی و فاجعه پنجاه و هفت را به وجود آوردن یا آن ماجرا جویی های مسلحانه چریکی زمان شاه کار صحیحی بوده!
ظاهراً این بار می خواهید بساطتان را اینجا پهن کنید اما نمی دانید که این بساط را هر جا نمی توان پهن کرد. هر سایتی اجازه پهن کردن این بساط را نمی دهد و اگر هم اجازه داد در کامنت ها چنان رسوا خواهید شد که دیگر از این هوس ها نکنید. مفهوم است؟
جالب است که از نسل زد هم حرف می زنید. لابد منظورتان همین «نسل زد»ی است که خواهر مریم در این هفته دور هم جمع کرده بود و برایشان سخنرانی ایراد فرموده بود!!
مسایل اجتماعی زنان و کارگران نیویورک هم مثل ایران از طریق انقلاب جهانی آنارشیستی کمونیستی حل می شود نه سوسیالیسم دموکراتیک. سوسیال دموکراسی بیشتر از یک قرن است که به سیستم ارتجاع کمک کرده که امپریالیست تر بشود و تو جیب خودی بریزد، اما بعلت تغییر توازن سودآوری و انباشت سرمایه در جهان و تضعیف شدن امپریالیستهای غربی، حیله سوسیال دموکراسی فعلا برای ارتجاع مفید نیست و اگر سوسیال دموکراتها قدرتی پیدا کنند، سرمایه داران محلی آنها را ورشکست میکنند.
.
اگر به نظرات ممدانی توجه کنید متوجه میشوید که امپریالیست هم است. مثلا نظراتش درباره جنگ اوکراین و حاکمیت ونزوئلا.
.
همانطور که در ایران ارتجاع تندروی اسلامی داریم و ارتجاع اصلاح طلب، در دنیای سیاست غرب هم ارتجاع تندرو داریم و ارتجاع اصلاح طلب. انقلاب با یک طیف وسیع از شیادان ارتجاع روبرو است، انواع شیادان لیبرال و کمونیسم و سوسیالیسم دروغین (که امروزه میگویند چپ) تا فاشیست و اسلامی رادیکال و عایشی و القاعده ای. ثروتی که سرمایه داری و امپریالیسم ارتجاع از طریق استثمار و چپاول ( روشهای غیر بازاری) تولید میکند نجومی است و فعلا ثروتمندان توانایی سناریو سازی و بازی با افکار زنان و کارگران را دارند. وقتی در صدی از زنان و گارگران با بیکاری و فقر روبرو می شوند، انقلابی نمی شوند، یا منفعل می شوند و یا به تبهکاری روی می آورند و یا نوکر و کلفت همان ثروتمندان می شوند. کار آموزشی انقلابی کاری است که این درصد را کاهش میدهد و کمپ انقلاب را تقویت میکند. تاکنون مارکسیسم مانع چنین کار انقلابی ی بوده است زیرا خوش بینی به ارتجاع در آن ذاتی است. آنروزی که مارکسیسم کاملا افشا شود و معلوم شود که از طریق دولت و حزب نمیتوان ارتجاع را پس زد، تازه میتوان به آینده امیدوار بود. فعلا تا آن موقع، ما فقط شاهد درگیر شدن قربانیان ارتجاع در رقابتهای مرتجعین هستیم.