Comments

سال‌روز انقلاب بهمن ۵۷ و نگاه ما به فردا و فرداها!<br> امیر جواهری لنگرودی — 6 دیدگاه

  1. درس آموری آنارشیستی از سرنگونی شاه،
    هدف مبارزه باید فرهنگ اقتدارگرایی و استثمار منتج از آن در تمام زمینه های زندگی باشد، از خانواده تا محل کار. فقط این بینش است که پیوندی سراسری، منطقه ای و بین المللی بوجود می آورد که ازادی بعد از سرنگونی ها را تضمین میکند.
    تمام “انقلابهای” تاریج بشر همگی در واقع شورشهای ارتجاعی بودند چون علیه اصل سلطه و استثمار نبودند. “انقلابهای” چین و روسیه و کوبا که به نفی استثمارگری نزدیکی داشتند، بعلت ندیدن اقتدارگرائی و درکهای غیر علمی از تاریخ، به نتیجه نرسیدند و حاکمیت ارتجاعی بوجود آوردند.
    ارتجاع صرفا دولتها نیستند، ارتجاع دیدگاههای اقتدارگرایانه در میان قربانیان ارتجاع است که اینهم چیزی نیست جز انتقال ذهنیت ارتجاع به قربانیان و از آنها برده سرکوبگر ساختن. فقط امپریالیستها و اسلامیون نیستند که دنبال سلطه بر ما هستند، یک کودک دو سه ساله هم گرایش به سلطه بر پدر و مادر خود دارد. اگر پدر و مادر حرف کوک را گوش کنند، برده امیال او می شوند. انقلاب نقد و نفی اقتدارگرائی در فرهنگ حاکم بر انسان و از بین بردن استثمارگری ناشی از آن است. برای همین انقلاب علیه همه این اشکال عینیت یافته اقتدارگرائی است نه فقط یکی یا چندتای آن: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصب و تبه کاری.
    آنارشیست

  2. کامنت دوم
    پیرامون دو نقل قول در کامنت قبلی:
    1 – در حقیقت ایشون مجذوب قشر حاکم و طبقه مردسالار و سرمایه دار غرب است وگرنه میگفت که مجذوب انقلابیون غربی است و انقلابی و ارتجاعی را در یک سبد نمیگذاشت. این مطلب را در نقل قول بعدی از او می توان براحتی فهمید.
    2 – اگر به تمام مقاله مراجعه کنیم، آنچه که از همه مهمتر است اصلاً وجود ندارد و آن اهمیت مرکزی استثمار نیروی کار است. در پایان مقاله هم، به نقل قول مراجعه کنید، همین بی توجهی نویسنده را با مسئله کار و استثمار میتوان دید. او دارد میگوید که آزادیخواهی ایشون متعلق به زنان و کارگران نیست، بلکه متعلق به طبقه سرمایه دار سکولار ایران است. شاید او دلسوز زنان و کارگران است، اما فقط ارباب بهتر می خواهد، در حالیکه مسئله نبودن ارباب است.
    3 – شناخت نظری از تئوری‌ها و فرضیه ها یک چیز است، برده مزدی بودن و فهمیدن برده بودن چیزی دیگر.
    4 – لیست جنایتکاری های فرهنگ حاکمین غربی آنقدر زیاد است که از آن میتوان یک کتاب قطور نوشت. معلوم نیست چطور ایشون همه این استثمارگری ها، استعمارگی ها و جنایتها را ول کرده و تعریف و تمجید لیبرال دموکراتهای غربی را از خودشان فرهنگ غرب می داند. فرهنگ غرب یک انقلابی ضد خود دارد و یک ارتجاعی محافظ خود.
    5 – فرهنگ سلطنتی، فرهنگ استعماری زمان شاه، فرهنگ واپسگرا و خرافی اسلامی فعلی ایرانی هم، یک فرهنگ ضد خود انقلابی دارد و یک فرهنگ محافظ خود ارتجاعی.
    6 – کلا فرهنگ حاکم بر بشر در تمام کشورها جفنگ، استثمارگرانه و اقتدارگرایانه است. انقلاب یعنی از بین بردن سلطه جوئی (اقتدارگرائی) و استثمارگری منتج از آن، ارتجاع یعنی حفظ و توجیه آنها.
    7 – تا وقتیکه (6) خوب درک نشود، هیچ انقلابی تحقق نخواهد یافت و هر گونه سرنگونی به ارتجاع ختم می شود. متاسفانه، مارکس و انگلس این مسئله را نفهمیدند و در دام دولتگرائی و شامورتی بازی های چند حزبی و لیبرال بازی ها افتادند و حتی توجیه “تئوریک” کردند که الان داریم نتیجه آنرا می بینیم.
    آنارشیست

  3. کامنت اول
    در ارتباط با این مقاله از آقای مهرداد درویش پور:
    تجربه فردی من از انقلاب ایران

    خواندن این مقاله را به تمام ایرانی های ایران و خارج از ایران توضیه میکنیم.

    نویسنده در مقاله ذکر میکند که مجذوب فرهنگ غرب بود:
    “من نیز به رغم نگاه سخت انتقادی نسبت به نابرابری اجتماعی ها، دیکتاتوری و میراث استعماری غرب و کودتای سال ۳۲ ، به “مدرنیته رادیکال” و فرهنگ غربی نظر مثبتی داشتم.”

    در انتهای مقاله می نویسد:
    “خلاصه کنم: اگر بخواهم از درسهایی برخاسته از “پیش درک” تجربی خود از تجربه انقلاب بهمن سخن بگویم، نقد خوشبینی و تقدیرگرایی تاریخی، ضرورت ایستادگی در برابر هرگونه مداخله مذهب در سیاست و دولت که الزاما به معنای مذهب ستیزی نیست، فاصله گذاری از آن گونه گفتمان ضد امپریالیستی که مبلغ واپس گرایی یا همسویی با آن است، ایستادگی در دفاع از آزادی و دمکراسی و در رویاررویی با هر گونه اقتدارگرایی موروثی، دینی و ایدئولوژیک و توجه به نقش زنان و مبارزه علیه تبعیض جنسیتی (و دیگر اشکال تبعیض نیز) از جمله درس های گرانبها و البته پر هزینه ای است که تجربه انقلاب پنجاه و هفت به همراه داشته است. ”
    ادامه در کامنت بعدی …

  4. سرمقاله امروز سی ان ان
    https://www.cnn.com/2025/02/13/politics/us-european-relations-trump-putin-analysis/index.html
    در مقاله می بینیم که دعوای ترامپ با اروپا این است که ترامپ میگوید ما پول امنیت شما را میدهیم و شما بجای قبول سهم خود آنرا به طبقه کارگر خود میدهید.
    اگر بخواهیم این بحث مابین امپریالیستها را به بحثهای این مقاله و این صفحه مربوط کنیم، دموکراسی غربی که بدون رفاه اجتماعی ممکن نیست در حقیقت ریشه امپریالیستی دارد و چون ریشه امپریالیستی دارد و ایران نمیتواند امپریالیست شود، دموکراسی خواهی که توسط بورژوا سکولارها ترویج می شود، برای زنان و کارگران ایران نیست، بلکه برای بورژوازی سکولار ضعیف ایران است که دنبال وابستگی و حمایت از امپریالیستهای غربی هستند. یک نمونه روز آن روژاواست. در حقیقت، دموکراسی خواهی امروز میان ایرانی ها هم ضد کمونیستی است و هم امپریالیستی.
    این هم یک واقعیت است که حکومت اسلامی مردسالار و بردگی مزدی از کثافت بورژوازی سکولار خودی و خارجی سر برآورد. در دوران مشروطه ارتجاع اسلامی سخت از بورژوا سکولارهای مکار شکست خوردند ولی بعد توانستند با همان سلاح سرمایه داری خودشان آنها را شکست بدهند و ارباب زنان وکارگران شوند.
    راه چاره؟
    ما زنان و کارگران ایران و خارج باید ایده های کمونیستی خودمان را پرورش بدهیم و دنبال سیاستمداران مکار دموکراسی خواه راه نیافتیم چون راه آنها برای ما هیچ چیز نیست جر بردگی ابدی.
    آنارشیست

  5. جناب خدامراد فولادی در مقالات متعددی استدلال میکند که چون ایرانی های کمونیست در کشورهای غربی زندگی میکنند و این کشورها دموکراسی هستند، آنها حق ندارند که بگویند زنان و کارگران ایران دنبال دموکراسی نروند چون خودشان از دموکراسی دارند استفاده میکنند.
    پاسخ به این استدلال ضعیف و شیادانه بسیار ساده است.
    اول ساده بودن را توضیح بدهم، بعد شیادانه بودنش را.
    اولی،
    کارگران کمونیست ایرانی مقیم کشورهای دموکراتیک بردگی مزدی-استعماری غرب چون برده مزدی هستند و نتایج آنرا دارند تجربه میکنند میگویند که دموکراسی بدرد نمیخورد و بهتر است زنان و کارگران ایران با مردسالاری و بردگی مزدی بجنگند و سیاه لشکر دموکراسی خواهی طبقه سرمایه دار سکولار در اپوزیسیون ایران نشوند.
    دومی،
    شیادانه است چون خود او ادعا میکند کمونیست است ولی از سیستم سلطه و حاکمیت و جنایت و استعمار علیه زنان و کارگران غربی و غیر غربی جهان دفاع میکند.
    البته،
    ایشون، با دو حقه بازی، بی عملی کمونیستی و عملگرایی بورژوایی خود را توجیه میکند. به این دو بپردازیم.
    نقد توجیه اول،
    این است که مارکس گفته اول باید جامعه ایران دموکراسی بشود تا بتواند کمونیستی شود.
    اول اینکه چون فلانی گفته که استدلال درست و علمی نیست.
    دوم اینکه بورژوازی دموکرات غرب همیشه ضد کمونیست و ضد کارگر بوده نه در خدمت کمونیسم، پس معیار نیست.
    بلاخره، مارکس هم نگفته اول دموکراسی بعد کمونیسم. مارکس گفته اول سرمایه داری بعد کمونیسم که تازه اینهم درست و معقول و علمی نیست.
    نقد توجیه دوم،
    اگر زنان و کارگران ایران یک حکومت مردسالار و بردگی مزدی مثل غرب بخواهند، و اگر زنان و کارگران غربی هم چنین انتخابی داشته باشند، انتخاب کرده اند که برده صفت باشند. برده صفتی بد و ضد انقلابی است، نه انقلابی و کمونیستی. برده صفتی به ضرر زنان و کارگران است.
    آنارشیست

  6. مقاله میگوید که برای دموکراسی با مخالفان دموکراسی باید جنگید. یعنی استثمارگران سکولار (سرمایه داران = اربابان بردگی مزدی) مقیم ایران و خارج باید با زنان و کارگران کمونیست بجنگند. شما بورژواهای سکولار ایران پول کافی ندارید که دموکراسی درست کنید. برای اینکه دموکراسی درست کنید باید امپریالیست بشوید که برای اقتصاد ایران دیر است. چین هم که شد سرمایه داری بزرگ خصوصی-دولتی، که البته وابستگی زیادی به سرمایه داری غرب دارد، با انقلاب مارکسیستی توانست سرمایه داری درست کند. احتمالا راه شما هم باید چیزی شبیه آنها باشد که رنگ و بوی چپ دارد اما در اصل راست و پرو ارباب سکولار است.
    اولین سئوالی که زنان و کارگران ایران باید از دموکراسی خواهان بکنند این است که تکلیف ما بردگان (زنان و کارگران) چه میشود و مرنجعین ایران (مردسالاران، ارباب اسلامی و سکولارها و حتی خارجی ها) آیا بعد از دموکراسی ارباب خواهند بود یا نه؟ جواب نویسنده هست: آری ارباب خواهند بود و شما باید بروید سر کار و خانه داری کنید و مزد بگیرد. پاسخ ما هم هست نه به دموکراسی و دیکتاتوری، زنده باد انقلاب کمونیستی-آنارشیستی.
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>