خدا، یا تباهی و پلیدی ملا
بهنام چنگائی
.
امروزه کارگران، جوانان، شهروندان رنجبر و زنان بجان آمده و دردمند ایران یکدست اسیرند؛ اسیر دام خدا و خریدار ناگزیر و زورکی دکان اسلام سیاسی ملا شده اند. آری ما همگی گرفتاریم، گرفتار در دام خودساخته ایم. ما برپادارنده همین فاشیسم مذهبی هار و مکار و فاسد می باشیم که خودمان با امید به فردائی بهتر درندگان و گردنکشان آنرا روزی نچندان دور با نام خدا و نااگانه از بازتاب های آتی این خودکامگی دینی برگزیدیم و دعاوی پوچ الهی اش را پذیرفتیم. سپس با آغوش باز حکمت و مدیریت بی پایه ی و ذهنی خدا را چندش برانگیزتر از همه به این ملای مرتجع و کلک باز، آنهم بر روی زمین شاه سوزانده سپردیم. و گوش بفرمانی بی چون و چرای وی و سروری او را بر خویش آسانِ آسان باوراندیم. این ما بودیم که فرمانروائی یک دروغگوی ماهر و واپسگرا همچون خمینی را پایه گذاری کردیم و او را به حکمرانی مطلق رساندیم. دیری نپائید که اوی ملا، بجای خدایش نشست، و درین کشتارگاه اسلامی یکه تازی مرگباری را بنام خدا که همو خودش بود آغاز کرد و مدعی رهبریت جهان اسلام شد. و در برابر مخالفان سیاسی اش دست به نسل کشی ۶۰ و ۶۷ برد که تا هماکنون ادامه دارد و خامنه ای بی آزرم راه ضدبشری اش را پیگیر ادامه می دهد.
راه خمینی جلاد و پیدائی دین دولتی او سرآغاز تروریسم منطقه ای ـ جهانی حکومت های تروریست اسلامی شد. و شگفت انگیزتر از آن، برپائی نظام بردگی دینی شیعی در ایران یا همین بندگی امت مسلمان بود و هست که بیش از پیش بسود مافیای ملاها و باند مکلاها و در هموندی تنگ و سرراست با سرمایه سالاران کوچک و بزرگ ایران، منطقه و جهانی گره محکم خورد؛ بسود بهره کشی های سرمایه علیه نیروی کار استوارشد و بر علیه کارگران و کارمزدان پیوسته شرربارتر گشت.
امروزه در بیشترین کشورهای تنگدست و مسلمان اوضاع زندگی زحمتکشان بسیار تلخ و ناگوارست، و کم و بیش چنین دردناک که در ایران ولائی ویرانگشته می باشد. همزمان اما سران مذهبی خود و حلال زادگان شان امروزه جزو دارندگان کم شمار و برجسته کشورهای اسلامی می باشند، همانگونه که در ایران هست و آشکارا می بینیم. همگام با آن نیز خوشبختانه رسوائی آخوندیسم با دامنه روشنگری ها، افشاگری ها، آشنائی ها از زیر عبا و خیمه های امامان، و آگاهی از کثافتکاری های ملا جماعت، اعتراض کارگری ـ توده ای از دیدن اینهمه تضاد حرف و عمل، و تناقض در وعده های دروغین عدالت اسلامی دینمداران و آنهم با داشتن کنونی اینچنین ثروت های بادآورده و زندگی های اشرافی، تک تک آنان گرسنه و بیکار در کشورهای شان از خشم و نفرت انباشته شده و گستره های آن روزانه بالا و بالاتررفته و می بینیم که هریک از قربانیان مذهبی یا اسلامزدگان فریبخورده اینجا و آنجا داد از بیدادها می زنند و معترضند و زندگی خود را دچار “کلک الهی” و یا در کمین مرگ همین تله های اسلام سیاسی می بینند که همه جا پهن می باشد و آنان هستی ناامید و زندگی بی بر و بار خودشان را شکارشده درین دام می دانند.
و چه شکار بی دردسر و ماهرانه ای! آنهم با بهانه خدا و اولیا برای یاریرسانی به دردهای بی درمان جامعه چنددست و ساختار بهره کشی بورژوائی حاکم. خدائی که برای خود آنها هیچ و پوچ بوده و هرگز برایشان دارای هیچگونه نشانه و کمکی نبوده و دست رحمتی نداشته است. ولی ما بدین خدای ملا امید واهی بستیم! تا در آن فرصت و به پشتگرمی آن ترفندها و رویابافی ها، ملاها و مکلاها و دارندگان سرمایه های کلان بتوانند به اهداف و آمال جاهطلبانه خویش جامه عمل بپوشانند و پوشاندند و چه دمبه ها کلفت نکرده و چه کاخ ها، فسادها، نسل کشی ها، بیدادگری ها و غارت ها و… بنام الله شان نمی کنند؟ تک تک قربانیان اسلام سیاسی دیر یا زود بیشتر پی برده و یا همچون امروز سخت و سیاه بسیاری از ما بروشنی پی برده اند که در بازارگرمی دکان خدا با دسیسه ملا ناباورانه ولی فرومایه، فریب دردباری از ملای خدا خورده و آشکارا می بینند و یا بخشی ساده دل تر فردا خواهنددید که گفتمان رحمت خدا و حکمت اسلام و نمایندگی آن توسط ملا بر روی زمین جز کشک نبوده، نیست و توهم بدان جز گمراهی مطلق نمی باشد. زیرا فرهنگ مسلط ما ملا پرور و حاکم بر خودناباوری ماست و ما همگی همچون پیشینیان مان برابر او باختیم و ملای دیروزی و امروزی توانست به انباشت کلان از دارائی های ما دستبرد زند و زند. اینک آنها سرمایه سالاران قدری می باشند.
ما باختیم. زیراکه در سرتاسر تاریخ و خرد پیشرو، باور به فراروئی ها و تکیه بر هستی تجربی ـ انسانی ما نسل در نسل در گودال های نادانی و تاریکی اسلامی وامانده بود و هست. ما، ما قربانیان ساده دل و خودکم بین مستعد فریبخوری از ملا بودیم تا بشود بدان سادگی که شد توسط چند فرقه، باند و مافیاهای آخوندیسم ۱۴۰۰ ساله و حرفه ای که پیگیر مار خورده، افعی شده، و اینک توسط این چند ارگان های سیستماتیک اژدهاهای غیبی، بسیجی، تروریستی، سپاهی و مخوف امنیتی زائیده و می زایند اداره بی اراده شویم. آنان و اینان چنان بی شرمانه و بنام این خدای ویرانگر و خردکش شان اهداف اقتصادی و سیاسی سرکردگی خویش را برنامه ریزی پیشین کرده بودند که ما هرگز شگفتزده نشدیم و همراهی شان کردیم تا بتوانند نفت و توان مفت و مجانی ما را بکار سرکردگی ضدبشری و جهانی خویش بگمارند و گماردند. آنان در کوتاه زمانی چنان قدرت مالی و سیاسی شگرفی یافتند که دیگر نیازی به رفتن به آن بهشت پوچ آسمانی شان نبود. زیرا در همین زمین آنرا یافتند، بیاری ما آنرا برپاکردند و زندگی ما را برایش جهنمی سوزان ساختند. ما باختیم تا چند گروه “ملا و مکلا” بتوانند بدین سادگی و با نیرنگ خدا، خدای” دانا و بینا”شان که امثال خمینی ها باشد، بی هراس دست به نان و آب دارائی های مردم کار و تلاش برند و به انباشت آسان ثروت خود و مزدورانش بیفزایند و بیاری آن سرمایه های کلان، به چنین قدرت سیاسی مطلقی دست یازند و بتوانند همه چیز را از آن خودکنند که کرده اند. و سپس بر سر سرسپردگان یا بندگان نادان درگاه خود شیره ی خدائی بمالند و مالیدند و هنوز می مالند. همانگونه خمینی مالید، یا بن لادن ها و همینک خانواده ی سعودی می مالد که مالک و حکمفرمای عربستانند آنچنانکه باند خامنه ای می باشد.
مگرنه با حکومت الله و سرکردگی ملا گوشه بگوشه ایران و منطقه، و در زیر هرعمامه و عبا، یا در کنار هر گنبد آقاها، امامزاده ها، مسجدها و… از زمین و آسمان بر سر زنان، مظلومان، ناتوانان و تنگدستان لجن می بارد؟ یا در هر منطقه ای از جهان دیندار، بسان همین ایران اسلامی امروز، کشورهای مسلمان دچار دام ملا سرگرم دشمنی مذهبی، خشونت کور، همنوع کشی، ریاپردازی، پستی، پلیدی، تباهی و رندی آخوندسان شده و در دل امیدهای شان بخدا، خودحواهی و خودکامگی ملاها لانه و جوجه کرده و فساد سیستماتیک و گسترده همچون علف هرزه و قارچ سمی می روید؟! ما روشنگران فریبکاران و افشاگران نادان پروران و خود همین قربانیان و پاکباختگان حکومت دینی اینک بخوبی می بینیم که کشورمان بی کم و کاست گ … باران شده است. همه ما می بینیم این فاشیست های مذهبی، چپاولگر، خونخوار و بی شرم یکدست دشمن بشرند و پیاپی هارترشده و هر انسان کار، بیکاران مفلوک و ملیت های ستمزده سنی و گرسنگان نگونبخت آنانرا سرکوب مرگبارمی کند، و همچنین بردگان بیدادرس مومن را به وحی پوچ و دستور آسمانی ـ امامی خودشان، همگان را با زور مرگبار ناگزیر به نشستن در میان گو… بازار و بوگندوهای آخوندی می کنند، و جان سپردن درین مرداب زشت اسلامی با قوانین قضای ضدبشری جاری، رایج و روزانه کرده اند. پرسیدنی ست چرا و تاکی؟ آیا باورمندی ما به خدا سزاوار اینهمه سرزنش و آلودگی هاست که دین دولتی بر سر بردگان ساده دل آورده است؟ نفوذ دین و دینمداری بر همه بخش های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جز پرورش مشتی رانتخوار دینسالار سودی برای ما ندارد و موثر نیست که بیش ازین در ایران حکمرانی مطلق بنام خدا کند.
آخر نباید از خود ویلان و داغان گشته بپرسیم، از درد همدردان زمینگیرشده و همه ی شبیخونزدگان ولائی اسلامی بیآموزیم که اینهمه جنایت ها، پلیدی ها، پستی ها، خردکشی ها، تباهی ها و از همه ناگوارتر زن ستیزی ها و کارگر گریزی ها از کجا آمده و سرچشمه ی آنها در کجاست؟! جز در پوشش همین فرمان”خدای پنداشته” و یا موهوم باشد که ملای پست نهاد و مفتخور قرن های قرن بر سر سفره سیری ناپذیرش آن نشسته است و تا می تواند گ…کاری دیروز و امروز کرده و زندگی ما را در همین زمین ولائی به لجنزاری بوگندو کشانده که در آن تنها دروغ، پستی، یلیدی، تباهی، فساد، گرسنگی، ترس، مرگ و دشمنی و…می روید؟! مگر نه این است ما قرن ها در گزارش های پیشینیان خوانده، از نسل های لهیده شده ادیان شنیده، با چشم تاریخ بارهای بار دیده و اینک نیز خود روزانه می بینیم که در ایران ولائی، عربستان مکه ای و جهان اسلام، این دینکاران دانش انسان را سرکوب کرده، پویش و جویش خردورزان را سرزنش نموده و جان دانایان را در جولانگاه های ملاها، و به اصطلاح بفرمان خدا و بنام کافر گرفته اند، و بکام پاسداران سرمایه سالار، مبارزان انقلابی و برابریجو را پیوسته سربریده و یا بنام دشمن خدا بدار آسمانی ـ الهی قرآن بالا کشیده و یا بسیاران همچنان بدار کشیده می شوند.
دیری ست پیرامون چند و چون ادیان ضدبشری و همین اسلام انسان ستیز توسز انقلابیون نوعدوست روشنگری های مفیدی داده می شود، و راهبران سرکش و نادان جهان اسلام رسواترمی شوند، و سرنوشت فلاکتبار دینمداران ساده دل اش به تصویر تاریخ درآمده و به هولناک ترین چهره ی ترس جهانی در نمایشگاه های مرگباران اسلامی تبدیل گشته و به نمایش آموزنده ای برای ساده دلان گذارده شده است. جهان دردمند و مترقی در بازار شبیخون ویرانگران اسلامی بپاخاسته، و آشکارا و آموزنده انسانمداری اجتماعی آموخته می آموزاند. و در سوی بسوی جهان یکه تازی اسلام رحمانی، توحش و بربریت را به نمایش گذارده است. پرسیدنی ست! چرا مای ایرانی و بسیارانی دیگر در کشورهای بویژه اسلامی می خواهیم و یا می توانیم همچنان بار سنگین، و خواری و زاری ننگین این جنایت های ضدبشری را بنام خدا و بردبارانه برکول بکشیم؟ و چرا چشم به راه بهبود فردای پوچ تر و بی بارتر نسخه های اسلامی از هر نوع اش نشسته ایم؟! این اسلام و بسان دیگر ادیان چه سودی برای مسلمان و مومنان خود داشته و دارد که ما اینهمه تباهی ها و نابکاری ها و نابسامانی های آنرا همچنان برمی تابیم؟ آیا ما بیرون از زمان و مکانیم و روی ابر خیال لمیده ایم؟ ما که نان و آب هم دیگر نداریم! آیا ما زنده ایم؟ اگر ما زنده ایم! پس نشانه های بودن و شدن، جویش فراروئی ها و پویش راهکارهای فردائی مان را کجا گم و رها کرده ایم؟
پرسیدنی ست! چیرگی اسلام بر خردورزی انسان ناشی از واماندگی ساختار سرمایه سالاری نیست؟ یا نه برتری ذاتی و نهادی دین برجستگی دارد؟ به گمان من سرمایه داری بدون ارزش تولیدی و کار سود انگیز و خود نیروی کار وجود خارجی ندارد و محکوم به نابودی ست. همچنانکه خدا و دین و ملا بدون دین باوران بادسرگردان می باشد. بهررو فراموش نباید کرد و ما بخوبی می دانیم که سرمایه و دین هردو برده و بنده پرورند و هیچکدام اراده ی آگاه و اداره ی مستقل انسانمداری اجتماعی ـ طبقاتی نمی پذیرند و پیدائی آنرا هرگز بر نتابیده و نخواهندتابید. برتری این دو ( سرمایه و دین ) در به بردگی کشاندن توان انسان کار نهفته است. همانگونه که شاه بالانشین چنین بود، ملا هم هست و سرمایه سالار نیز. همگی اینان دشمنان مایند.
جهان ما نیاز به دگرگونی بنیادین دارد. زیرا در همین جهان نابرابر و سرمایه سالار وحشی با این قوانین جنگ سالار و ساختار نئولیبرالیسم اش می بینیم که انسان کار با همه ی تلاش هایش حقوق کافی ندارد و بسادگی در ماشین بهره کشی سرمایه لهیده و فرسوده می شود. یا در همین دین دولتی هراسناک و درنده ی ولائی و سرمایه سالار انسان اندیشمند، خودباور و یا زنان آزاده و سنت شکن سرکوب خونین می شوند و بیرون از اندکی تفاوت در چهره های هریک از گرایش های مذاهب اسلامی و دیگر ادیان، همه ی آنها در انسان ستیزی یکدست و همجورند و همگی یک پرچم سرزنش الهی در دست گرفته و خردستیز و دشمن انسانمداری می باشند. و هریک از ادیان و مذاهب دیگری را با چندش و چانه زنی ( در بهتر بودن مذهب اش از دیگری ) سرزنش کرده و و کافر می نامد تا که اگر توانست مخالف را مستوجب مرگ کند. برای نمونه در حالیکه اسلام ین خدا دارد و همگی پرچم لا الله اله الله او را بر کول مای نوعی در سراسر جهان، آنهم بی هیچ هزینه و مزدی کشیده و می کشانند و سودش را خود می برند. این روزها اگر درست بنگریم با همین شیوه های بی آبرو سران اسلام ابزار سرزنش خود را در دیده ی جهانیان مترقی و آگاه شفاف تر ساخته اند. بویژه آنگاه که این نوعدوستان پیشرفته ی جهان بدانند که قلیان ها و رشنوها این سپیده های خردورزی انسان تنها، بخاطر دادخواست حقوق بشری خویش در سیاهچال های رژیم انسانخوار گرفتارند و در حالیکه قالیباف ها و مکارم شیرازی ها با آنهمه تباهی ها، غارت ها و فسادها آزادند تا بتوانند خودباوران و اندیشه ورزان را بجویند و بیابند و به زندان بکشند.
آیا همین یک تناقض آشکار، بی پایه و بنیاد بودن دین و عدالت قضای خدا را اثبات نمی کند؟ آنهم برای آن توهمی که قرن هاست آغاز و پایان دانش و خرد و نهادهای ارزشگذاری تاریخی را ناکافی و ناشایست می داند و توان اندیشه ورزی انسان را ناچیز و در برابر خدا جز نادان نمی شمارد. آیا این خدا بینا و آگاه هست؟ و چیره بر همه ی هسته های ازلی و ابدی می باشد! گزافه گوئی کافی ست.
برای تک تک ما فاجعه دین دولتی و سرکردگی درندگان خدا یا ملاهایش کافی ست. بزرگترین اهرم و راهکار فراروئی ما بسوی فردا از سرنگونی یکدست حکومت می گذرد. خدا و دین و ملا می باید از پهنه سیاست اجتماعی بیرون رانده شود و خصوصی شود. و بجای امت سالاری شایسته است که انسانمداری طبقاتی ـ اجتماعی گذارده شده و اداره امور آن یکراست شورائی و از پائین هدایت شود. آنجا که پیش از همه چیز حقوق انسان آغار و نابرابری انسان ها پایان داده می شود. هدف آغازینی که آن نیز بدون کنار زدن بهره کشی انسان از انسان ممکن و متصور نیست.
بهنام چنگائی هفدهم شهریور ۱۴۰۱
Comments
خدا، یا تباهی و پلیدی ملا<br> بهنام چنگائی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>