کشتار و چپاول بخاطر اسلامِ خدا و ملا
بهنام چنگائی
.
در بن بست خدا و ملا و اسلام بدجوری گرفتاریم. باور بخدا و اسلام دمار از روزگار توده های ساده دل کار و زحمت درآورده است. خدا و اسلام اما، این دکان پرسود دین، از یکسو “بهشت ملاها و مکلاها و داراها بوده و هست” و از دیگرسو دین و دولت او”بن بست گرسنگی و تنگدستی و سرکوبشدگی و مرگ ۸۰% کارگران و زحمتکشان و مزدبگیران” بوده و می باشد. بن بست دین سالاری دشمنی افکن و سرکردگی دینی و تراژدی های بی پایان دین دولتی، همراه با چپاول خود سران و گردانندگان و فرزندان ملاها و مکلاهای آن و همزمان با همه ساختار خونخواری سرمایه سالاری درنده، مجموعه ای از خودکامگی ها و ویرانگرهائی ست که در کشور حاکم مطلق می باشد. استبداددینی ایکه در دور ۴۳ ساله پیدائی اش جز بیکاری، گرسنگی، فساد، نادانپروری، نابرابری، دشمنی، ستم، سرکوب و زن ستیزی و…نداشته و ندارد. آنهم در زمین سوخته و خونین و هولناکی که همین خدای رحیم اسلام و پدیدآورنده ی ملاها، هیچ نشانه ای از دادرسی برای بیدارسان نشان نداده و نمی دهد. چرا؟
در کشتارگاه های امروز الهی ـ اسلامی ـ ملائی ـ سرمایه سالاری پرسش های فراوانی وجوددارند که پیش از همه خود ما می بایست برای شان پاسخ عقلی و تجربی بیابیم.
مگرنه این است که ما باور به ازدواج داریم تا همدم و یاوری برای خود و پناهی برای سختی ها و ناگوارائی ها زندگی بیابیم؟ خانه ای درخور توان می سازیم تا برای خویش و فرزندان مان سرپوشی امن و گرم در همه فصل ها داشته باشیم؟ یا زمین را شخم می زنیم و آبیاری می کنیم تا برای زندگی مان با کشت، برداشت نیازهای غذائی مان را مهیا و برای مصرف روزمره تولید کرده باشیم؟ همچنانکه در رشته های خود کار می کنیم تا با تلاش و درآمد خویش نیازهای متنوع مان را برآوردکنیم و…! بنابرین هر نیاز، تلاش، وابستگی و دلبستگی هائی دلایل و انگیزه های ویژه خود را دارد و چرائی شان برایمان روشن است. بسیار خوب اینک پرسیدنی ست! ما خدا، دین، ملاها، مکلاهای، مسجدها، امامزاده ها و… را برای چه می خواهیم که چنین بخاطرشان تباه و توسط نمایندگان زمینی آن اینگونه به خواری و زاری کنونی رسیده و گرفتاریم؟
گول وعده ۱۴۰۰ ساله خوردن بس است و پاسخ منطقی باید این باشد که: باور به وجود خدا و اسلام، در اصل جز برای کمک و همراهی عینی و واقعی به بندگان باورمند او مجازنیست و نمی باید هم اعتبار داشته باشد، وگرنه باور مسلمان به خدا و اسلام معنی ارزشی و سنجشی نمی یابد و تفاوتی را با دیگران ایجادنمی کند! و تازه خدا هم به گفته ی ملاها نیاز بدان باور و تأیید انسانی ندارد. در حالیکه چنین نیست و بنا به گفته ی خدا و ملا، پاداش ایمان و مومن نه عینی و امروزی، بل ذهنی و غیبی و آخرتی ست! در حالیکه شگفتا ترور و کشتار و اعدام و … نقدی و جاری ست. مگر ندیدیم ساچمه باران همین دادخواهی ها و اعتراض های مسالمتجویانه ی کشاورزان اصفهان را!
پس اگر خدائی باشد و باور به وجود و حکمت الهی خویش را در ژرفای وجود نوع انسان که نه، بل تنها برای رضای مسلمانان آنرا آبیاری کند که نکرده است، پس پرسیدنی به چه دردی خدا و اسلام می خورد؟! اگر او امروز نیاید و نباید در چنین روزگار پست و پلشت ملائی کارگران و زحمتکشان و مزدبگیران و کشاورزان و زنان و جوانان را با شتاب مسئولانه و خدائی خویش یاری نرساند؛ پس این خدا و دین به چکاری می آید؟! چراکه نیازمندان پاکباخته یاری و همگامی الهی را در برابر ملاها و مکلاها و سرمایه دارها نیاز مبرم دارند و پیوسته این بندگان تنگدست و در طول تاریخ زیر تیغ بهره کشی انسان از انسان بی وقفه چلیده شده و نسل در نسل غارت می شوند و در طول زندگی دردبارشان همیشه رودرروی ناگوارائی های بهره کشی، مصیبت های فقر و عقده های نداری و ظلم ظالمان هردوره بمب باران مرگ و نابودی می شوند و سختی های زندگی اغلب آنان را ناتوان و همچون اسیر دچار در زیر دندان های نیز گرگان اسلامی سرمایه سالاری می کند. و بی کم و کاست درین دوره استبداددینی جزغاله شدگان دین دولتی را به وجود عدالت خدا بی اعتنا کرده و می کند. زیرا بیاری اوی خدا و دین اش کارگران و مزدبگیران فریب عدالت اسلامی را خوردند در برابر ستمگران و بهره کشان چنین زمینگیرشدند. پس کجاست خدا؟
ما آگاهانه تاریخ بربریت، واپسماندگی ها، جنگ ها، غارت ها، نابرابری ها، زن ستیزی ها، ستم ها، خونریزی ها و همنوع کشی های ۱۴۰۰ ساله اسلامی را ول کرده و تنها به همین امروز حکومت ولائی می چسبیم و می پرسیم: که خدا و اسلام و ملاها و مکلاها با این حکومت مطلق دینی شان و درین ۴۳ سال بربادرفتگی، برای ما مسلمانان و کشورمان چکارکرده است که ما همچنان و ناخودآگاه بدان رحمانیت و مدیریت و هدایت آلهی، و نمایندگان زمینی آن همچنان متعهد مانده و سناگوی خدا و اسلام و ولی والایش می باشیم؟ آیا این بندگی و بردگی درست هست؟ و آیا از خرد منطقی و تجربی و عقلی بدورنیست؟ که ما در پهنای سراسری کشور ویران خود هنوز، علیه این ترفند دین و دسیسه های ملاسالاری انقلاب رهائیبخش نکرده ایم و خود را نجات نداده ایم؟ علت این بردباری و اسارت خود خواسته چیست؟ خدا و دین! آنها که برایمان کارآمد نبوده و نیستند. تازه می بینیم که خود ملاها و مکلاها یکدست فاسد فاسدان شده اند و هیچکدام شان از رهبر تا پادوها تعهدی اندک هم به آخرت و معنویت و جزای اخروی ندارند و هرجنایت و کشتار و چپاولی را بخاطر حفظ دکان اسلامِ خدا و سروری حکومت ملائی خویش بکاربرده و می برند و یکایک گردانندگانش فاتحه دعاوی بهشت و جزای دوزخ فردائی را خوانده و بسیارانی شان کاخ نشینان اشرافی امروز ایران و جهان شده اند؟ تنها به فاجعه پیدائی خمینی و عملکردهای او و پاداش زمینی اش بنگرید که گورش به تنهائی برای ما چند میلیارددلار هزینه برداشته و ماهانه چندصدمیلیارد تومان هزینه برای جلال و شکوه آن و به قیمت گرسنگی مردم دردمند کار و رنج و گرسنگی هزینه می شود.
چرا توش و توان و دارائی های هنگفت ایران امروز نه مال مای کارگران گرسنه و سرکوبشده و بیکار سازنده ی آن بل، یکجا سرنوشت ما و هستی کشورمان در اختیار و تملک مافیاها و باندهای ملاها و مکلاها و فرزندان آنها و سرمایه سالارهاست و مای پاکباخته، ساده دلانه و همچنان خوشبین به خدا و اسلام و دین حکومتی ملایانیم؟ و همزمان در چنگ باور و در اسارت صدها هزار منارها، مسجدها و منبرها و امامزاده ها و… ویرانگر گرفتاریم؟ گرفتار در اهرم و ابزاهای دینی که منبع سرمستی ملاها و مکلاهاست و به آنها یاری رسانده تا بسادگی هستی ما را بنام خدا و دین بربایند و ربوده اند و ما را دربند خودباختگی اسیرکرده اند؟
آنهم در شرایطی که ابراهیم رزاقی اقتصاددان حکومتی در روز ۵ آذر در تلویزیون حکومتی شبکه دو میگوید:
60 میلیون انسان زیر خط فقر هستند و ۲،۵ میلیون خانه خالی هم هست که صاحبان آن، پی بازارگرمی و گرانترشدن آن می باشند! تا درآمد تجاری شان انباشته تربشود. بگفته او: این نشان میدهد که رژیم یک برنامه ریزی دقیق برای کسانی بوده و دارد که سرمایه داری نئولیبرال را در ایران پیاده کرده اند.
و چندش انگیزتر از آن، فراخوان جذب دانشجو در رشته شناخت اندیشههای خامنه ای توسط دانشگاه امام حسین وابسته به سپاه هست! که می خواهند الگوی خمینی ـ خامنه ای و حکومت ضدبشری شان را منطقه ای ـ جهانی کنند. و علم الهدی پدر زن رئیس جمهوری در برابر دادخواهی کشاورزان اصفهان چنین می گوید: مشکل آب با تجمع در مقابل خدا که حل نمی شود و فایده ای هم ندارد؛ به جایش بیائید و نماز باران بخوانید تا نزول آسمانی میسرشود!؟ این نسخه مال این باوجدان گردن سپر است که تبر هم بسادگی گردن چرندبافی هایش را نمی زند. کارگران و توده ها در فقر و فاقه دست و پا میزند و کشور بخاطر رؤیای اسلام هستهای رو به نابودی دارد، و همایش این سوداگران تنها برای سروری خود و بقای دین شان است!
روند و قانون زندگی با باور مذهبی ـ ایدئولوژیک سازگاری نداشته و ندارد. هیچ کار مفید و اراده ای ارزنده و سازنده بیرون از توان انسان موجودنبوده و نیست. ما باید و شایسته است بخود اراده و اداره ی اجتماعی ـ طبقاتی مان بازگردیم و به وجود آن ایمان بیاوریم و همبسته تر از هرزمان دست در دست و سراسری این انگل های مفتخور را از کاخ ها و سریرهای حکومتی شان بی هیچگونه سازش و نرمشی به زیر کشیم، و آن نیز با کنار زدن و رفتن دین از حکومت هموارمی شود، در غیر اینصورت چنین ضرورت و خواستی حیاتی ای ممکن نمی شود و کشتار و چپاول بخاطر اسلامِ خدا و سرکردگی ملا و مکلا و سرمایه سالار بی هرگونه خوشباوری ادامه خواهدداشت. یادمان باشد که رژیم با پول ما مزدور حرفه و در لباس های متنوع تربیت کرده و زور اسلحه دارد! با این وجود اما، دو و یا سه میلیون وابسته بیش نیستند که بتوانند در برابر ۸۰ میلیون بایستند؛ نه آنها در برابر ما متحد هیچ هیچ اند و با فوتی همزمان درهم فرومی ریزند. بیائید باهم و همزمان خود و کشورمان را تسخیر و آزاد و خودِ خودمان مدیریت اش کنیم؛ تنهائی و پراکندگی بسود بقای رژیم بوده و هست.
بهنام چنگائی ۸ آذر ۱۴۰۰
Comments
کشتار و چپاول بخاطر اسلامِ خدا و ملا<br>بهنام چنگائی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>