تاریخچه اینترنتی چند ساله هفت خوان بی تپه
بهروزسگوند
در بحیوبه مبارزات کارگران که هر روز جامعه در فقر، بی حقوقی، بیکاری و سرکوب لجام گسیخته بیشتری فرو می رود و جنبش کارگری در حال یک بازسازی عظیم است و با انتشار منشور حداقلی جنبش کارگری – مدنی توانسته تمامی جریانات وابسته به سرمایه داری جهانی را حاشیه کند و یکی از امضا کنندگان آن منشور هم سندیکای کارگران هفت تپه است و در یکسال گذشته بازنشستگان و فعالین سندیکای هفت تپه فعال ترین بخش بازنشستگان کشور بوده اند که تحسین بسیاری را برانگیخته و شجاعت فعالین اش زبانزد عام و خاص است ، کتابی در تلگرام موسوم به هفت تپه انتشار می یابد (که استناد به ادعاهای ع.ع فعال شناخته شده جنبش کارگری به ادعای خودش درحالیکه تعدادی از فعالین کارگری چندین بار شاهد ورود او به خانه های امن بوده اند واز نقش تخریبی و منفعل کننده اش در فعالیتهای کارگری بخوبی آگاه هستند) اما مهمتر از همه چند موضوع را مطرح می کند که نمی توان از کنار آن گذشت.
۱- این کتاب که سراسر جعلی است و بعضی از نویسندگان اشان بعد از شروع اعتراضات سال های ۱۳۸۵ در هفت تپه خود را بزور وارد کردند و می خواستند خود را حامیان هفت تپه نشان دهند در اساس مناقشات بسیاری را دامن زدند که نه کار مثبتی انجام دادند و حتی در به بیراهه کشیدن آن مبارزات و دستگیری ، اخراج ها و بازنشستگی زود رس بسیاری را را باعث و بر کارگران تحمیل کردند و حتی در کمک کردن به اینکه هفت طرح صاحب هفت تپه بشود هم نقش داشتند.(هفت طرح وابسته به بنیاد مستضعفان ) حال بماند جریانات بسیاری در دهه هشتاد و نود از این نفوذی ها صحبت کردند ولی داد زدن های مدعیانی با بلندگوهای مجازی اجازه شنیده شدن آن حرف ها را نداد و هنوز هم همان جریانات در جا انداختن و پذیرفته شدن جریانات عدالتخواه سنگ تمام می گذارند.
۲- در رابطه با شکلگیری تشکل هفت تپه هم آدرس عوضی می دهند ، چون می دانند که جامعه ایدئولوژی زده بسیار زود هر چیزی را بدون تحقیق باور می کنند و بقول دروغ گوبلزی «در دروغ بزرگ همواره نیروی قابل باور بودن موجود است.» . حال این دروغ بزرگ برای انتقال از جریانی استفاده می کند که با جریان عدالتخواه همگام بوده و بلندگوی مناسبی است برای ضربه زدن به جنبش کارگری ،، البته مشکل اصلی تر این است که جریانی که بزرگ کردن این افراد و به اینجا کشیدن هفت تپه نقش داشته اند هیچگاه به خودشان انتقاد نکردند.
۳-اینکه جریاناتی مشکوک با تحلیل وارونه و کپی و پیست مطالب اینترنتی می خواهند موضوعاتی حاشیه ای را اصلی نشان دهند و پای تشکلات سندیکای دیگری را به میان می آورند(سندیکای واحد ص ۲۳) ، نشان می دهد که نویسندگان هدفمند آدرس عوضی می دهند و انتشار مطلب آن جریان زیر نام کسی که معلوم است مقام اش چیست پخش می شود دیر یا زود روشن می شود از کجا شارژ می شوند، چرا که رسانه های ضد کارگری در این دوره از ضربه زدن به منشور حداقلی از مطالب همین افراد و تلگرام استفاده می کنند. (رجوع شود به مقاله سعید جهانگیری تکرار تکرارها)
۴- بازچاپ مطالب گذشته با چاشنی ادعاهای رادیکال نشان از یک کاسب کاری است که نویسندگان این کتاب تنها برای یک موضوع این کار را کرده اند و تمام موضوع کتاب هم در صفحه ۲۳ و ۲۴ است و مساله مالی در جنبش کارگری و گرفتن کمک مالی.
جرات مطرح کردن این ادعاها را بیشتر ناشی از کسانی است که با هدف کمک صادقانه منابع مالی را به شخصی یا اشخاصی سپردند و به آنها اعتماد کردند در حالیکه این شخص هرگز امانتدار خوبی نبود و معلوم نیست با چه هدف و انگیزه ای و چه مبلغ از این پولها را صرف جنبش کارگری کرده است اما این افراد تامین کننده هرگز نخواستند بدانند که سرنوشت کمکهایشان چه شد چرا همیشه به بهانه امنیت وادار به سکوت شدند و غافل از اینکه این پول صرف تخریب جنبش کارگری شده است اما اکنون باید پرسید این اشخاص تا چه حد در مقابل عملکرد سهوی خود إحساس مسئولیت می کنند.
۵- اینکه نویسندگان مبالغی که معلوم نیست گیرندگان اش چه کسانی بوده اند و در چه دوره زمانی جابجا شده است ( رجوع شود به مقاله قبلی دست از تخریب جنبش کارگری بردارید -بهروز سگوند) حتی مبلغ یورویی را می آورند و مطمئنن حاضر هستند فیش دفتر ارزی را هم در مقاله بعدی اشان چاپ کنند (گر چه در کتاب ادعای ۲۱ هزار یورو مطرح است اما فقط فیش ۶۰۰۰ یورو در ایران موجود است.) برای بستن دهان عده ای مشخص آورده شده است. ما امیدواریم کسانی که این افراد را از نزدیک در کشور محل سکونت منصوران و ع.ع می شناسند و کاملا به نیت اشان آگاه هستند تا دیر نشده است دست بقلم ببرند. نگذارند کسانی که نوار صوتی پر می کنند وآنها را تهدید می کنند، از این بیشتر جنبش کارگری را در باتلاق فرو بکشانند.
۶- هدف نویسندگان برای طرح موضوع مالی از این زاویه است که می دانند هیچ کسی از این افراد نه می تواند و نه امکان دفاع از خود را دارند و نویسندکان کتاب حاضر نیستند که بگویند که بخشی از این کمک ها با فشار و التماس به این افراد داده شده است.
ورجوع به توییتر عده ای از کارگران نشان می دهد که یکی از کارگران مدعی است که از ۱۳۹۶ دیگر کمک مالی دریافت نکرده است و یکی از بازنشستگان سندیکا در جواب این ادعا می نویسد بگو قبل از ۹۶ چه کسی به تو پول داد. متاسفانه نیروهای نفوذی جمهوری اسلامی با حربه کمک مالی تفرقه عمیقی بین کارگران بوجود آوردند و از طرفی به مدرکی علیه کارگران نیز تبدیل شده است. ایجاد جو بی اعتمادی بین صفوف کارگران دقیقا از سوی نیروهای نفوذی جمهوری اسلامی حربه کارآمدی تا کنون بوده است.
۷- البته مدعیان رادیکال ما نمی توانند نشان دهند در مقابل فعالیت های همین افراد سابق در اعتراض به خواسته هایشان در هفت تپه در خیابان های شوش، مقابل فرمانداری، به چالش کشیدن معاون رئیسی وووو را در کارنامه عملی خود دارند، اما چه کارهایی را دوستان اشان(سندیکای مستقل) انجام داده اند. باز پخش فعالیت های دیگر جریانات کارگری در سراسر ایران چرا در هفت تپه اتفاق نمی افتد؟ مگر هفت تپه و شوش مدرسه ندارد، آیا تا بحال یک اعتراض معلمان ثبت شده است؟ چرا سندیکای مستقل فقط به بالا رفتن از سکو در محوطه کارخانه بسنده کرده است در حالیکه مردم و بازنشستگان در خیابانها فریاد اعتراض سر می دهند برای اینها فقط بالای سکو رفتن معجزه می کند؟ چرا هیچ سازماندهی در دیگر بخش ها نمی شود؟
حسن ختام
پس باید به کتابی که چاپ شده نه مدال تفرقه انگیزترین داده شود بلکه باید گفت که محتویات این کتاب قبلا در اطاق های بازجویی استفاده شده است و اگر کسی این نوع کمک ها را گرفته و در جهت شخصی بیش از نیاز اش استفاده کرده جواب پس بدهد و رو به جنبش بگوید که این افراد و نهادهایی که کمکی به جنبش کارگری می کنند نه همانند کار جریانات سرمایه داری غربی، کار مفیدی برای جنبش کارگری انجام نمی دهند.
مدعی و نویسنده این کتاب در دل خود را همزمان دو گرایش را می پروراند، گرایش نفوذی وایدئولوژیک. گرایش نفوذی خط اصلی است که پیدا کردن اش سخت است ودر توان جنبش سیاسی نیست که خط اشان را بشناسد. خط نفوذی (عدالتخواهان – امنیتی کاران) همان نقشی را اجرا می کنند که نهاوندی برای رادمنش اجرا کرد وتا روز آخر هم رادمنش حاضر نشد بپذیرد که نقش نهاوندی چه بود.
فروردین ۱۴۰۲
بهروزسگوند
دست رفیق سگوند درد نکند که حداقل نوری انداخت به کسانی که دست از تخریب کارگران بر نمی دارند. البته از قدیم کفته اند بر سنگ نرود میخ آهنین