گاهی حقيقت خودسخن ميگويد
https://roshangari.info/
برای گريگوری پک برخلاف فرانک سيناترا موفقيت شخصی بالاتر از اصول نبود، هر دو آنها بی ترديد هنرمندان موفقی بودند ، اما وفاداری ساده گريگوری پک به حقيقت، اصول و اخلاق انسانی به شخصيت اوبه عنوان يک هنرمند شکوهی می بخشيد که امپراطوری پول و قدرت که سيناترا بر آن تکيه داشت، از بدست آوردن آن عاجز بود. اين واقعيت وقتی هنرمند در در 87 سالگی چشم از جهان فرو بست خود را روشن به نمايش گذاشت. خانواده سيناترا اعلام کرده بودند که پنج سال پس از مرگ سيناترا در سالن شکوهمند راديو موزيک سيتی نيويورک کنسرت مجللی تحت عنوان”سيناترا: صدايش، جهانش، راهش” برگزار ميکنند که خوانندگان، رقاصان ويک ارکستر 40 نفره تحت رهبری جان پيزارلی جازيست مشهور در آن شرکت ميکنند . به گفته خانواده اش به اين ترتيب شکوه ابدی او به نمايش گذاشته ميشود.
برای تجليل ازگريگوری پک اما نياز به سالن مجلل نيست ، کافی است اورا همانطور که بود به خاطر آوريم. وقتی او در خواب و آرامش کامل چشم خود را از جهان برای هميشه فرو بست ، ارکستری از صدای انسانی در سراسر جهان اورا ستودند. حتی آنها که به اصول و حقيقت چندان وفادار نيستند مجبور شدند به احترام او سر فرو بياورند و اعتراف کنند کيفيت اخلاقی او بود که به شخصيت هنری اش جلوه ميبخشيد.
ديلی ميرور در باره او نوشت:
“او همانست که در فيلمهايش ديديد، انسان خوب با حضوری شگرف که تمام 87 سال زندگی اش را صرف آن کرد که عملش درست باشد.
چه بسيار هنرمندان که بسيار موفق به خاک رفتند بدون آنکه بتوانند به چنين افتخاری دست يابند.
اما گريگوری پک که کار هنری شگفتش شامل نزديک 60 فيلم است، هرگز در مورد اصول مصالحه نکرد و اصالت و شرافت ذاتی خود را از دست نداد. “
بوستون گلوب هنگام اعلام درگذشت او نوشت:
” او بيش از آنکه به خاطرانواع نقشهايش شهرت داشته باشد، به خاطر شخصيت و شرافتش شهرت داشت، هرچند در همه فيلمهايش ، حتی اولين آنها ” روزهای پيروزی” از موقعيت يک ستاره برخوردار بود. او دربيش از 50 فيلمی که بازی کرد، ترکيبی از رفتار محجوب و وفاداری اخلاقی را حفظ کرد.”
گاردين نوشت:
“…هنرمندی که شايد بيش از هرکس ديگری از نسل خود شرف و کمال انسانی را در شخصيت سينمايی خودا به نمايش گذاشت در 87 سالگی در گذشت.”
همين روزنامه با اشاره به نقشی که او در فيلم ” کشتن مرغ مقلد” بازی کرد، مينويسد اين نقش آينه ای بود که تصوير او را بازتاب ميداد. پک در اين فيلم در نقش اتيکوس فينچ يک وکيل سفيد پوست جنوبی ظاهر ميشود که از سياه پوستی که متهم به تجاوز بود دفاع ميکند. يک هفته قبل از مرگ گريگوری پک ، انستيتوی فيلم آمريکا آنرا به عنوان بزرگترين فيلم قهرمانی سراسر تاريخ برگزيد. پک زمانی گفته بود ” من بی نهايت خوشوقتم که چنين فيلمی را در سابقه خود دارم، چرا که اين فيلم فراموش شدنی نيست. ” فينچ در فيلم جمله ای ادا ميکند که جنبش های حقوق بشر هنوزاز آن به عنوان شعار خود ياد ميکنند: ” در دادگاههای ما همه انسانها برابر آفريده شده اند”
گاردين مينويسد گريگوری پک که همه عمر يک ليبرال باقی ماند با انگيزه ای مشابه وکيل شرافتمند در فيلم بود که وقتی رونالد ريگان خود رابرای استانداری کاليفرنيا کانديد کرد، تصميم گرفت با او به رقابت برخيزد. هر چند بعد خودرا کنار کشيد ولی تمايل دمکراتيک او در ذهن مردم باقی ماند.
گريگوری پک حاضر نشد برای کسب موفقيت چه در زندگی شخصی و چه در زندگی اجتماعی به کارهايی دست بزند که با اصولی اخلاقی مورد پذيرشش در تضاد بود. از اين رو هم از جنجالهای هاليوودی برکنار ماند، و هم به نصايح کسانی که از او ميخواستند برای جلب حمايت محافل قدرتمند به تمايلات آنها تن در دهد بی اعتنا ماند و بهانه آورد که ريشه ايرلندی اش اورا کله شق بار آورده است.
گريگوری پک که قبل از شروع فعاليت سينمايی اش دانشجوی پزشکی بود، در اوج فعاليت هنری خود نيز در فعاليت اجتماعی شرکت داشت . او از اعضای فعال انستيتوی فيلم آمريکا و عضو شورای ملی هنربود. او در فاصله سالهای 1967 تا1970 رئيس آکادمی هنرهای سينمايی علوم بود.
گريگوری پک در ايران طی ساليان دراز طيف وسيع و متنوعی از تماشاگران را مجذوب خود کرده بود. فيلم هايی چون جدال در آفتاب، برفهای کليمانجارو، تعطيلات در رم ، توپهای ناوارون، طلای مک کنا مورد استقبال وسيع تماشاچيان ايرانی باسليقه های گوناگون قرار ميگرفت.
از آرشیو
سلبرتی ها از طریق مردم دوستی محبوبیت پیدا میکنند و پول بیشتر در می آورند. محبوبیت آنها هرگز علیه سیستمی (بردگی مزدی) که جیب آنها را پر میکند نیست. ورزش و ادبیات و فیلم کاملا در انحصار سرمایه دارهاست و آنها در اتحاد کامل با سیاستمداران و دولتهایشان قرار دارند و گهگاهی هم ژست مردم دوستی می بینیم که خودش برای آرام کردن و تمیز کردن کثافت سیستم است. لیبرالیسم سیستم بردگی مزدی را تمیز نمیکند، به بقای آن از طریق متعادل (نه چپ نه راست) کردن آن کمک میکند.
نه خدا، نه ارباب
آنارکوسندیکالیست
لیبرال در امریکا زیاد است و اکثر آنها علاوه بر سرمایه دار بودن (استثمارگر بودن)، امپریالیست هم هستند. اطلاعات مقاله در مورد عقاید گریکوری پک بسیار کم است. گاردین و بوستون لیبرال همیشه رسانه های امپریالیستی بوده اند. علاقه ایرانها به این هنرپیشه بعلت نفوذ فرهنگ امپریالیستی-آمریکایی بود. ایرانی ها در زمان شاه خیلی از خوانندگان و هنرپیشه های دیگر (سلبرتیهای) غربی را دوست داشتند. روشنگری طرفدار کودتای بیست و هست مرداد هم شده؟
نه خدا، نه سرمایه، نه ارباب ، نه استعمار
ضداقتدار