توجیه حقوقی سلطنت پهلوی ها،
فرزین خوشچین
در این اوضاع طرفداران سلطنت پهلوی تبلیغ برای رژیم پادشاهی را فراموش نمی کنند.
و اما، آن رفیقی، که همچنان به زندانی سیاسی بودن خودش در زمان شاه می بالد و این را به سرمایۀ سیاسی-اقتصادی امروز خودش نیز تبدیل کرده است، دست کم باید در این 40 سال، که از عمر ننگین جمهوری اسلامی می گذرد، توانسته باشد خود را از نظر تئوریک بگونه ای پرورش دهد، که امروز توان تبلیغ اصولی را علیه رژیم پادشاهی داشته باشد و نگذارد توده ها صرفا به این خاطر جذب تبلیغات رژیم پهلوی شوند، که جمهوری اسلامی دست به هر کاری می زند، گندکاری، جنایت، دزدی، فساد و ویرانی به بار می آورد!
یکی آمده بود در یکی از برنامه های تلویزیونی باد به غبغب انداخته بود و رژیم پهلوی را در برابر منقدانش «از نظر حقوقی» می خواست توجیه کند، اما چیزی به نظرش نمی رسید، جز همین عبارت «از نظر حقوقی». یارو خودش را استاد دانشکدۀ حقوق هم معرفی می کرد! کدام دانشکدۀ حقوق؟ دانسته نیست. اما در هر دانشکدۀ حقوق در سرتاسر جهان، بخشی در درسها وجود دارد، به نام «مبحث قراردادها»- از قرارداد سادۀ میان دو تن گرفته، تا قرادداهای بزرگتر و چند جانبه میان دولتها و شرکتها. موضع اصلی این است، که اگر یکی از طرفین قرارداد، به هر علتی بمیرد، کشته بشود یا کناره گیری کند، آن قرارداد فسخ می شود و اعتباری ندارد. مگر اینکه وارث آن طرف همۀ هزینه های انرا بپردازد و بخواهد آن قرارداد را ادامه دهد.
من پیشتر مقالۀ کوتاهی علیه دیدگاه آقای ماشالله اجودانی نوشته بودم- «تاریخ بطریقۀ شامورتی بازی». در آنجا این ادعای آقای آجودانی را رد کرده بودم، که می گوید؛ رضاخان قهرمان انقلاب مشروطه بود!!! زیرا ما قهرمانان انقلاب مشروطه را می شناسیم- ستارخان و باقرخان، یفرم خان و طالبوف و میرزادۀ عشقی و … اما رضاخان در هنگ لیاخوف مامور سرکوب جنبش مشروطه بود و بسیاری را با 60 تیر خودش به خاک و خون افکنده بود. رضاخان در به توپ بستن مجلس نیز نقش داشت. رضاخان علیه حکومت مشروطۀ قاجار دست به کودتا زد. در مبحث مربوط به قراردادها، هیچکس حق ندارد یکی از طرفین قرارداد را یا بکشد، یا تهدید کند و فراری بدهد، آنگاه خودش بخواهد به جای او آن قرارداد را ادامه بدهد. در چنین صورتی، آن قرارداد خود-به-خود فسخ شده و از درجۀ اعتبار ساقط است. بدینسان، رضاخان نمی توانست هم بارها علیه انقلاب مشروطه اقدام کرده باشد و مردم را کشتار کرده باشد، هم علیه رژیم مشروطه ای کودتا کرده باشد، که در نتیجۀ قرارداد اجتماعی میان مردم و آن رژیم برپا شده است، و هم خودش را وارث و ادامه دهندۀ آن قرارداد اجتماعی قلمداد کند و هم قهرمان انقلاب مشروطه نامیده شود! اینگونه قالب کردن رضاخان به مردم امروز ایران، نه بحثی حقوقی، بلکه شامورتی بازی و شارلاتانیسم سیاسی می باشد!
حاکمیت بورژواها در همه اشکال آن هم هیچ توجیه حقوقی ندارد و خودشان با حق وتو قوانین خود را زیر پا میگذارند.
آنارشیست