جنبش دمکراسی خواهی برای کی و چگونه؟
محمد حسین یحیایی
مدت ها است که جنبش عظیمی متشکل از جوانان، زنان، کارگران، دانشجویان و اقشار تهیدست جامعه پایه های استبداد و ارتجاع را در میهن به لرزه درآورده و آرامش حکمرانان، رانت خواران، مداحان جیره خوار و دیگر سود بران و سود جویان رژیم را بهم زده است تا جائیکه برخی سخن از نرمش و گفتگو بر زبان می آورند و برخی دیگر خواهان ادامه سرکوب و خشونت به شیوه های پیشین هستند، ولی آنچه مسلم است رهبری و ذوب شدگان در ولایت به وحشت افتاده اند و از ریزش مداوم در ارگان ها و نهاد های حکومتی به شدت نگرانند. علی خامنه ای شاید برای نخستین بار سخن از گسل اجتماعی و شکاف طبقاتی به میان می آورد و تلاش می ورزد آرامش دلخواه خود را به جامعه باز گرداند، در حالیکه می داند جامعه در حال تحول و پوست انداری است و به شرایط پیشین باز نخواهد گشت، هرچند نیرو های امنیتی با چراغ خاموش به سراغ کنشگران اجتماعی می روند و تعداد زیادی از دانشجویان را ستاره دار و اساتید دانشگاه ها را اخراج و یا بازنشسته اعلام می کنند، از سوی دیگر تعدادی از زندانیان را که مدت اندکی از حکمشان باقی مانده شامل عفو قرار می دهند تا با روان جامعه بازی کنند، ولی جامعه در التهاب و انتظار به سر می برد، رژیم به این باور رسیده است که بار دیگر تظاهرات این بار همراه با اعتصابات سراسری آغاز خواهد شد، شکاف در درون رژیم افزایش خواهد یافت و مکانیسم دولت و حکومت در هم خواهد ریخت. از این رو هم در درون میهن و هم در برون از آن فعالین سیاسی، اجتماعی و گاهی هنری و ورزشی به تکاپو افتاده اند و هر کدام تلاش می ورزند که جایگاهی در آینده کشور پیدا کنند.
در درون حاکمیت افرادی مانند « قالی باف » رئیس بی اختیار مجلس شورای اسلامی سخن از روش و تغییر حاکمیت به زبان می آورد و بیرون انداخته شدگان از قطار حاکمیت بیانیه صادر می کنند که گاهی تامل بر انگیزند، نخست بیانیه « میر حسین موسوی » که مدت ها است در حصر به سر می برد، جلب توجه می کند که در 15 بهمن ماه 1401 با عنوان « نجات ایران » منتشر شده است، در این بیانیه موسوی از نظام ولایت گذر کرده می نویسد که قانون اساسی کنونی کارساز نیست باید عوض شود، برای قانون اساسی جدید مجلس موسسان تشکیل می شود و در آن همه نمایندگان مردم مشارکت می کنند ولی در آن سخنی از سکولاریزم به چشم نمی خورد شاید هم هنوز موسوی به کارآیی آموزه های اسلامی برای اداره جامعه باور دارد، هرچند گریزی به فاصله طبقاتی، فساد مالی، ماجراجویی در سیاست خارجی، کاهش ارزش پول ملی و… می زند ولی چگونگی نجات را توضیح نمی دهد، اما بیانیه « محمد خاتمی » به مناسبت 44 مین سال انقلاب بگونه دیگری است. خاتمی می نویسد: خواسته های انقلاب محقق نشده است و راه خروج از بحران کنونی اصلاح شرایط است، خاتمی ادامه می دهد: البته قانون اساسی ظرفیت آن را دارد، باید به آن برگشت و مسیر اصلاحات را باز کرد، هرچند روش گذشته به بن بست خورده است ولی با خشونت پرهیزی و اصلاحات متناسب با خواسته های زمانه به بقای ایران می انجامد. در اینجا هم خاتمی گفته های کلیشه ای خود را تکرار می کند و راه کار جدیدی ارائه نمی دهد که باید تضاد های درونی خود خاتمی شکافته شود.
تظاهرات مداوم و گسترده که از سوی جوانان به شیوه های گوناگون به پیش می رود در برون از مرز های کشور انعکاس می یابد و فعالین اجتماعی و سیاسی را به تحول وا می دارد، کانال های تلویزیونی و سایت های خبری در انتقال خبر و تفسیر آن به رقابت بر می خیزند، احزاب سیاسی، گروه ها و افراد تلاش می ورزند تا جایگاه خود را در میان مردم پیدا کنند و استحکام بخشند، کنفرانس ها، سمینار ها و نشست های پی در پی برگزار می کنند که گاهی با کمبود ها و نارسایی های زیادی توام اند، شاید آخرین نمونه آن نشست « آینده جنبش دمکراسی ایران » در دانشگاه جورج تاون شهر واشنگتن در جمعه 10 فوریه 2023 باشد. در این نشست رضا پهلوی، حامد اسماعلیون، عبداله مهتدی از فعالان سیاسی،گلشیفته فراهانی و نازنین بنیادی از گروه هنرمندان، شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل و فعال حقوق بشر، مسیح علی نژاد روزنامه نگار و علی کریمی ورزشکار شرکت کردند. این گروه متنی را خواندند و به پرسش گزینشی خبرنگاران جواب دادند که اغلب ناتوانی و خشونت رژیم ولایت را در برخورد با تظاهر کنندگان بر زبان آوردند و گفتند که شورای گذار هموار کننده راه مردم ایران خواهد بود ( گلشیفته فراهانی ) و تکرار کردند که ایستگاه آخر انقلاب مهسا، سقوط جمهوری اسلامی است ( شیرین عبادی ) در آخر اعلام کردند که تا آخر ماه فوریه منشوری منتشر خواهند کرد که ساعت ها برای تهیه آن وقت گذاشتند ( مسیح علی نژاد )، در بخش پرسش و پاسخ، خبرنگاری پرسید که نمایندگان احزاب و گروه های شناخته شده در میان شما حضور ندارند که جواب رضا پهلوی جالب و همزمان تردید برانگیز بود. رضا پهلوی گفت: اتوبوس ما جای خالی دارد، بلیط هم مجانی است، هرکی خواست سوار می شود که گویای موج سواری ایشان در شرایط کنونی است. رضا پهلوی می داند که شعله های آتش خاموش شدنی نیست، جامعه در حال تغییر و پوست اندازی است، رژیم درمانده توان مدیریت و سیاست ورزی کار آیی ندارد، خواسته های مردم در کف خیابان گوناگون است که به نظر نمی رسد این گروه و یا گروه های دیگر با این بینش و نگرش انحصار طلبانه جوابگوی آنها باشند.
یکی از ویژگی های جامعه ایران گسست های تاریخی است، جنبش ها همواره از صفر شروع کرده اند از جنبش های پیشین تجربه و یا آموزه هایی کسب نکردند در نتیجه بر روی پایه های محکم و استوار سوار نشدند و با گذر زمان به انحراف رفتند. شاید اصیل ترین و بنیادی ترین انقلاب که بر پایه های تئوریک و اندیشه ورزی استوار بود، انقلاب مشروطه باشد، که قانون اساسی آن در سال 1285 بسیار پیشرفته و راهگشای دمکراسی برای آینده بود، در این قانون اساسی اصل ایالتی و ولایتی ( متمم قانون اساسی مواد 91 تا 96 ) دولت های محلی را پیش بینی کرده بود که هیچ مغایرتی با تمامیت ارضی نداشت. دولت های محلی مشارکت مردم را در سیاست و اقتصاد فراهم می کرد تا پایه های توسعه پایدار را در سیاست و فرهنگ و اقتصاد پی ریزی کنند. اجرای این قانون اساسی و تشکیل دولت های محلی مانع از پیدایش مشروطه مشروعه « شیخ فضل اله نوری »، استبداد « رضا شاهی »، ارتجاع « فدائیان اسلام » و ولایت « خمینی » می شد، زیرا این دولت های محلی نظارت بر عملکرد دولت مرکزی داشتند و مانع از شکل گیری یک استبداد مرکز گرا با استفاده از منابع سرشار اقتصادی و نظامی می شدند، از آن رو استبداد مرکز گرا با هرگونه جنبشی در پیرامون به شدت مخالفت می کرد، نمونه بارز آن مخالفت با فرقه دمکرات آذربایجان و حزب دمکرات کردستان ایران بود که از روز نخست با تهمت و افترا و دروغپراکنی مانع از فعالیت آنها شد در حالیکه آنها خواستار اجرای قانون اساسی مشروطه بودند، حکومت ملی بر آمده از فعالیت گسترده فرقه در آذربایجان آن را به اثبات رساند که در مدت کوتاهی زمینه های رشد فرهنگی و اقتصادی را فراهم کرد و ارتجاع را در منطقه به عقب راند..
ایران سرزمین وسیع با تاریخ کهن مسکن مردمانی است که زبان، تبار، فرهنگ و… گوناگونی دارند، سال های طولانی این مردم در کنار هم زندگی کردند، پیوند و پیوستگی های زیادی باهم دارند که این خود یک سرمایه بزرگی برای پیشرفت و توسعه پایدار است، باید از تنگ نظری ها گذر کرد، قدرت متمرکز و مرکز گرا به استبداد می انجامد، دو رژیم گذشته و کنونی آن را به اثبات رساندند، در شرایط کنونی اداره و مدیریت جامعه از یک مرکز قابل قبول نیست، بنابرین باید از گذشته ها و تاریخ آموخت و آن را بکار برد. تاریخ احزاب سیاسی در ایران به چندین دهه می رسد هرچند استبداد مانع از فعالیت آنها در همه دوران شده ولی آموزه های آنها در ادبیات سیاسی، سیاست ورزی و آموزه های سیاسی موجود است، باید از آن منابع استفاده کرد و در مبارزه سیاسی پیوستگی بوجود آورد، از اینکه جوانان پای در میدان سیاست گذارده اند، جای مباهات و افتخار و غرور دارد ولی هر شورا، گروه و نشستی که به آینده ایران فکر می کند و می اندیشد باید از احزاب محلی ( فرقه دمکرات آذربایجان، حزب دمکرات کردستان ایران، احزاب سیستان و بلوچستان، احزاب خلق عرب و دیگران ) و تجربه آنها استفاده کند. بدون مشارکت آنها پیشرفتی در رشد دمکراسی در کشور مشاهده نخواهد شد زیرا دمکراسی نیازمند نظارت همیشگی است بویژه در کشوری که دولت بسیار ثروتمندی دارد و می تواند همه اهرم های سرکوب را در دست خود جمع کند، تشکیل دولت های محلی ضرورت تاریخی است که باید مورد توجه گروه ها، افراد، احزاب و.. قرار گیرد…
محمد حسین یحیایی
mhyahyai@yahoo.se
اگر مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و استبداد سلسله مراتبی را برداریم، نه دموکراسی وجود خواهد داشت و نه وطن ؛ آنچه که باقی می ماند دنیائی است از زن و مرد آزاد از استثمار و تحقیر و سلطه. در این دنیای جدید زندگی اجتماعی از طریق کلکتیو ها مدیریت میشود. در این دنیا دیگر ارباب و رئیس و نظامی و جنگ و بمب و اسلحه و قلدری مرد ها وجود نخواهد داشت. وقتی به انقلاب فکر میکنید باید اینطوری فکر کنید نه اینکه یک رئیس جمهور و پارلمان تصور کنید. واقعیت دولت جمهوری دموکراتیک پر است از تحصیل کرده های حقوق دان و دنبال پول درآوردن و در انتها نوکر و کلفت سرمایه داران ثروتمند. اگر دولتهای دموکراتیک امپریالیستی غربی را ایده ال خود کنید، ممکن است علیه جمهوری اسلامی باشید اما نه علیه ارتجاع که هست: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و استبداد سلسله مراتبی.
در ارتباط با پرویز ثابتی و سایر آدمهای سیاسی و یا در ارتباط با سیاست،
مهم نیست که دست اند کار چه کارهائی بودند و هستند، مهم این است که الان در مورد نظام سرمایه داری (بردگی مزدی) چه فکر میکند. اگر فکر میکنند که نظام سرمایه داری مترقی و یا خوب است، ارتجاعی هستند.
آنارشیست-کمونیست
پاسخ به دزد نام “ضد-اقتدار” در این کامنت ش:
“رمانتیسم کارگر گرایی را آنارشیست ها از مارکسیست ها …”
اول دست از دزدی بردار تا بعد ببینیم که مفزت درست کار میکند که بحث نظری را بفهمی یا نه.
زنده باد کمونیسم-آنارشیستی
ضد-اقتدار
رمانتیسم کارگر گرایی را آنارشیست ها از مارکسیست ها گرفتند. البته در زمان مارکسیست ها در اروپا طبقه متوسط و زنان بشکل ملیونی بخشی از جامعه نشده بودند.
شناخت آنارشیسم از ساختار جامعه ایران دچار غرب زدگی نئوکلنیالیسم استعمار نو است چون قراموش میکند حدالق یک سوم ساکنین ایران روستائیان هستند و یک سوم زنان شاغل و روشنفکران و تحصیل کردهها و کارمندان جزء و روحانیون میباشند.
بنابراین کارگر گرایی و بت ساختن از طیقه کارکر خیانت به انقلاب و به 70 درصد مردم دیگر ساکن فلات ایران میباشند.
در جفرافیای اتنیکی قومی ایران که طبق ادعای تجزیه طلبان و آنارشیست ها، کارخانه ای نیست که طبقه کارگری باشد.
بنابراین رمانتیسم شعاری اتوپیستی آنارشیست ها ،فقط علیه سایر نیروهای ملی و مبارز و کارگری و چپ و ایرانی، و حامی ارتجاع دینی آخوندها و امپریالیسم امریکا- روسیه، چینی است.
ضد-اقتدار
درباره این مقاله از آقای صالحی نیا:
https://www.azadi-b.com/?p=31144
“بیانیه میر حسین موسوی و “پیوستن جناح ریزشی رژیم اسلامی به راست ضد انقلاب خارج کشور”
در مجموع مقاله خوبی است اما میخوانیم:
“در ایران و جوامع حاشیه ای سرمایه داری تنها و تنها سهم مردم سرکوب و دیکتاتوری بوده و خواهد بود. اینست که مخالفت با “الترناتیو” راست در سکوی چپ به معنی دخالت مستقیم و میلیونی طبقه کارگر و زحمتکشان در هزاران شورا و حق دخالت واقعی مردم در تغیین سرنوشتشان آلترناتیو طبقه کارگر است.”
اینکه روشنفکران مارکسیست با بیانیه های دست راستی مخالفت می کنند آنها را نماینده طبقه کارگر نمیکند. طبقه کارگر اگر زبان داشته باشد، خودش موضع گیری ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی میکند، اگر زبان نداشته باشد، ناآگاه است و برنامه های دست راستی های ارباب بردگی مزدی را را می پذیرد. وقتی مارکسیستها خود را نماینده کارگران بدانند یعنی اینکه حکومت کارگری آخر مقاله هم حکومت مارکسیستهائی است که خود را طبقه کارگر میدانند. چنین نمایندگی ی هم به کثافت دولت لنینیستی و استالین لنینیست منجر شد و خواهد شد.
خیر،
کسی نماینده کسی نیست. اگر کارگران بخواهند در مقابل راست مذهبی و غیر مذهبی خودی باشند، تشکلات کلکتیو ضد سرمایه داری، ضد مردسالاری، ضد امپریالیستی و ضد استبداد سلسله مراتبی می سازند.
آنارشیست-کمونیست
ایده مرکز گریزی در مقاله در ارتباط با ساختار مدیرت کلان جامعه، ایده درستی است. اما با بردگی مزدی در تناقض است چون بردگی مزدی موجب انباشت و انحصار می شوند و پشت صحنه و با کمک ثروت خود بلاخره مرکزی را شکل میدهند و یا میخرد که در خدمت سرمایه های بزرگ باشد. ایده مرکزگریزی را با الغای بردگی مزدی در آمیزید، ایده شما درست از آب در می آید.
آنارشیست-کمونیست