جاده توحش
نفت خواری يا آدمخواری
https://roshangari.info
نه رسانه های بزرگ گزارش دادند، نه به خبرنگاران مستقل، پرسنل پزشکی، کارکنان امداد، وساکنان يا مهاجران اجازه گزارش دادند. وقتی صحنه جنايت را برای مردم جهان تاريک کردند، علاوه بر سربازان آمريکايي، موجودات ديگری هم در شهر آزاد بودند: سگ های گرسنه ی کشوری که ده سال تحت تحريم و زير بمباران بود.و سگ ها ناگهان کره زمين را سفره برکت خيزی يافتند که در آن مرگ مائده می آفريد، و آن ها آن قدر گوشت و استخوان جويدند که فلوجه به بزرگ ترين سلاخ خانه ای تبديل شد که تاريخ به خود ديده است، پر از استخوان و پوست و گوشت انسان.
وقتی سگ ها سيرشوند، نوبت کوسه هاست. وسگ ها بنا بر خوی طبيعی حيوان وقتی سير می شوند، حرص نمی زنند. اما اين کوسه ها برعکس، آن ها تجسم حرص اند در هيبت انسان.
آن ها در ماه دسامبردر کلوپ پاريس نشستند، و گفتند قرار است 40 ميليارد دلار از بدهی های صدام حسين به کلوپ پاريس را ببخشند. بدهی هايی که عمدتا در جريان حمله به ايران، از کوسه ها دريافت کرده بود و در ذات خود غيرقانونی بود. گفتند 30 در صد را بدون شرط می بخشيم، 30 در صد را وقتی می بخشيم که عراق نوين با صندوق بين المللی پول قرار داد ببندد و ” تعديل ساختاری ” را به اجرا درآورد. اين تعديل به معنای اجرای قانون پل برمر است، يعنی قانون مصادره کليه دارايی های ملت عراق. نفت که قبلا از طريق ايجاد يک کميسيون به کوسه ها واگذار شده است، بقيه دارايی های مردم عراق از کارخانه تا مراکز توليد کشاورزی و کارهای ساختمانی و حتی فروشگاه ها بايد به بخش خصوصی يعنی شرکت های خارجی ? عمدتا آمريکايی- واگذارشود. وقتی سه سال از اجرای “برنامه تعديل” يعنی انتقال رسمی اسناد مالکيت عراق به شرکت های خارجی گذشت و معلوم شد عراق تعهدات خود را ” خوب ” به اجرا گذاشته و از آن سلب مالکيت شده است، 20 درصد ديگر بخشيده خواهد شد. و آنگاه 8 ميليارد دلار ديگر از بدهی ها بايد به طلبکارانی که ديگر همه عراق را جويده اند و آن پوست و استخوان هم که سگ ها گذاشته اند نمانده است، پرداخت شود! تازه اين بخشی از قروض صدام است که از آن به مثابه وسيله ديگری برای گروگان گيری استفاده می شود.
به راستی عراق و مردم اش را که می خورد؟ سگ ها يا کمپانی های غارتگر بين المللي؟
آيا کارگزاران عراقی آمريکا هيچ به فکر فردای کشور نيستند؟ اوه ، چرا! آن ها نه فقط به حال بلکه به ويژه به آينده فکر می کنند. اردوی غارتگران چندان بسيط و يک دست نيست و بين آن ها برای برداشتن سهم بيشتری از لاشه ی درخون تپيده و غارت شده ی عراق رقابت درنده ای برقرار است و نان کارگزاران در روغن. حتی هم اکنون هرگروه و دسته از”شخصيت” های عراقی به کارتل ها و شرکت های ويژه ای وصل شده اند. نام چلبی بر تارک دستگاه کارگزاري، چون هيبت امام و سرمشق و وحی دهنده می درخشد.
مزدوری حرفه ای است نان و آب دار، چه برای رژيم اسلامی باشد چه برای رژيم آمريکايي، چه باک از بی آبرويی: وقتی کودکان دبستانی عراق شعری را خواندند که با مصرع زير آغاز می شد، ناگهان تمامی شعر به سرود مقاومت در برابر اشغال تبديل شد که در هر کوی و برزن و در هر تظاهرات، توسط مردم تکرار می شد:
ای علاوي، ای جبن،
ای اميرالآمريکن…
[ اى علاوي، ای بزدل
ای امير آمريکايی… ]
*برای اطلاع از برنامه های مالی که بر اساس آن قرار است از مردم عراق به طور کامل سلب مالکيت شود و هرنوع دولتی در آينده را موظف به اجرای تعهدات آن کرده اند، به مقاله نوامی کلاين[بغداد، سال صفر] در مجله آمريکايی هارپرمراجعه کنيد:
http://www.harpers.org/BaghdadYearZero.html
و نيز به مقاله زير در اخبار نيوزاستاندارد:
http://newstandardnews.net/content/index.cfm/items/1340
توضيح عکس ها: چهار عکس اجسادی است که سگ ها آن را خورده اند. يک عکس جوانی است غير نظامی که پرچم سفيد در دست دارد. در گزارشات متعدد آمده است جوانانی که برای حفاظت از خانه خود در شهر مانده بودند، پس از حمله به فلوجه در مخصمه ای گير افتادند که راه بيرون رفت نداشت، بسياری برای نجات جان و خروج از شهر پارچه ای سفيد در دست گرفتند که هدف حمله قرار نگيرند، اما هر مرد فلوجه ای در سنينی که می تواند خدمت نظام انجام دهد يک مظنون بالقوه است . عکس ديگر صحنه ای است از زخمی و جسد زير چکمه اشغال.
زهره سحرخيز
Comments
جاده توحش — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>