بمب و اداره کار
https://roshangari.info
توماس فريدمان هم بالاخره فهميد
مقالات توماس فريدمان در مورد انتقال مشاغل بی ارزش به جهان سوم که در نيويورک تايمز چاپ شد، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و مقالات متعددي، اعم از نقد و طنز، در باره آن در مطبوعات آزاد جهان در اروپا و آمريکا منتشر شد. فريدمان در اين مقالات نه تنها از تبعيض شغلی دفاع کرد، بلکه با لحن نژاد پرستانه ای تلاش رقت آور کارگران هندی برای مخفی کردن مليت خود و تقليد لهجه آمريکايی را ستود. مقاله زير که در گاردين انگليس به چاپ رسيد از نوامی کلاين نويسنده و تحليل گر برجسته و مبتکر جنبش ضد لوگواست که بعد از اين آثاربيشتری از او در روشنگری ترجمه خواهد شد. متن اصلی مقاله را ميتوانيد در آرشيو نوامی کلاين در گاردين بخوانيد.
زهره سحر خيز
مراکز کار تلفنی يا نارنجک
نوامی کلاين
توماس فريدمان، بزرگ ترين هوراکش جهانی کردن، از تظاهرات سياتل عليه سازمان تجارت جهانی تاکنون اين چنين به هيجان نيامده بود. در آن زمان، اين ستاره ستون نويس های نيويورک تايمز به خوانندگانش گفته بود که فضای کار در کارخانه سکرت ويکتوريای سری لانکا آن قدر عالی است که ” با درنظرگرفتن شرايط، اجازه ميدادم دختران خودم آنجا کار کنند” .
فريدمان بعدا هرگز به خوانندگانش گزارش نداد که دخترها از بخيه زدن لباس های زير لذت بردند يا نه، ولی او از آن جا رفت به بانگلور و از فضای کار در مراکز کار تلفنی آن جا به وجد آمد. او در 29 فوريه نوشت اين شغل ها به آدم های جوان” اعتماد به نفس، حرمت و خوش بينی ميدهد” و اين فقط برای هندی ها خوب نيست، برای آمريکايی ها هم خوب است. کارگرهای شادی که به آنها پول داده ميشود تا به توريست های آمريکايی برای پيدا کردن باری که در پروازهای گم کرده اند کمک کنند، کمتر تمايل دارند که به خود ديناميت ببندند و هواپيما ها را منفجر کنند.
گيج شديد؟ فريدمان ارتباط دو موضوع را توضيح ميدهد: ” با گوش دادن به حرف های اين کارگرهای جوان يک چيزی کشف کردم. پنج ماه پيش من در رام الله، در ساحل غربی بودم و با سه جوان فلسطينی صحبت ميکردم، که بين 20 و 30 سال سن داشتند. آن ها ميگفتند هيچ اميدی ندارند، کاری پيدا نميکنند و حرمتی ندارند، و وقتی يکی از آن ها گفت که همه آنها در صف انتظار تبديل شدن به يک بمب زن انتحاری هستند، بقيه سر به تصديق تکان دادند.” فريدمن از اين جا نتيجه ميگيرد که انتقال مشاغل برای جنگ با تروريسم خوب است:” با انتقال مشاغلی که ” دستمزد آنها کم و از نظر پرستيژ در سطح پائين ” قرار دارند ” به مناطقی مثل هند يا پاکستان … ما نه تنها جهان را خوشبخت تر می کنيم، بلکه امنيت 20 ساله های خودمان را نيز تامين ميکنيم.”
در جهان فريدمن ،مراکز کار تلفنی خط مقدم جنگ سوم جهانی هستند: جنگ برای مدرنيته ، آدم های با پوست تيره رنگ را شجاعانه از چنگال حماس و القاعده نجات دادن.
ولی آيا اين مشاغل – که بسياری از آن ها مستلزم آن است که کارگران مليت خود را به فراموشی بسپارند، سعی کنند لهجه تقلبی غربی را تقليد کنند، و تمام شب را کار کنند – واقعا اعتماد به نفس به وجود می آورد؟ نه برای لوبنا بلوچ، يک زن پاکستانی که يک کار قرار دادی گرفته است تا پرونده های پزشکی را که دکتر ها در مرکز پزشکی کاليفرنيا- سانفرانسيسکو ديکته ميکنند بنويسد. بيمارستان معمولابرای هر خط 18 سنت ميدهد ولی به او فقط يک ششم اين مبلغ را می پردازند. عليرغم اين کارفرمای آمريکايی او – که خود دلال يک دلال و اين يکی دلال يک دلال ديگر است – نتوانسته همين مبلغ را هم به او بپردازد و بلوچ ميگويد که صدها دلار حقوق عقب افتاده خود راطلبکار است.
در ماه اکتبر گذشته او ،که از رئيس اش که به ای – ميل های او جواب نميدادنااميد شده بود، با مرکز پزشکی کاليفرنيا تماس ميگيردو تهديد ميکند که ” پرونده های بيماران و صدای پزشکان را روی اينترنت ميگذارد” او بعدا تهديد خود را پس ميگيرد: ” من احساس ميکردم به حق ام تجاوز شده، فريادرس ندارم، بدبخت ترين آدم جهان بودم.” اين از اعتماد به نفس.
فريدمان راست ميگويد وقتی که – سرانجام – تصديق ميکند که يک رابطه روشن بين مبارزه با فقر و مبارزه با تروريسم وجود دارد. اما اشتباه ميکند – البته وقتی که ميگويد سياست ها ی تجارت آزاد فقر را از بين ميبرد: در حقيقت اين سياست ها موتور موثر سلب مالکيت، بيرون انداختن زارعين کوچک از مزارع شان ، بيکارکردن کارگران بخش عمومی است که برای آن نوع مشاغل در مراکز کار تلفنی دلتا و کارخانه سکرت ويکتوريا نا اميد های محتاج فراهم می آورد.
ووقتی به مناطق اشغالی ميرسيم، هر پژوهش معتبراقتصادی نشان ميدهد که علت منحصر به فرد بيکاری فلسطينی ها – که حالا بالای 50 در صد است – خود اشغال است. سياست مجرمانه اسرائيل مبنی بربستن شهرها و روستاهای فلسطينی- به وسيله مراکز کنترل، بلوک بندی راه ها، سيم های خاردار، تجسس ها، و اکنون ديوارشرم آور” امنيتی”- بر اساس گزارش سپتامبر 2003 عفو بين الملل ” اقتصاد فلسطين را بکلی نابود کرده است” . به عبارت ديگر توسعه اقتصادی فلسطين از طريق کال سنتر ها تحقق نخواهد يافت، بلکه از طريق آزاد شدن آن متحقق خواهد شد. وقتی فريدمن همين استدلال را برای کشوری که در آن تروريسم ازهرجای ديگر داشت سريع تر رشد ميکرد – يعنی عراق- به کار ميبرد، به همين اندازه بيهوده ميگفت. عراق مثل فلسطين در برابر بحران رشد يابنده بيکاری قرار داشت، بحرانی که اشغال به آن دامن ميزد. و جای تعجب نيست: اولين کار پل برمر، نماينده ايالت متحده بيکار کردن 400000 سرباز و ساير کارکنان بخش دولتی بود. حرکت دوم او طاق باز کردن مرزهای عراق به روی صادرات ارزان بود که همانطور که پيش بينی ميشد صدها شرکت محلی را ورشکسته کرد.
کارگران بيکار شده که در جستجوی کاری برای بازسازی کشور ويران شده خود هستند، بيشترشان موفق نميشوند: بازسازی عراق يک برنامه وسيعا شغل ساز برای آمريکا ئی هاست،که در آن هاليبورتن و شرکاء کارگر آمريکايي، نه تنها مهندس ، بلکه آشپز، راننده کاميون و آرايشگر را نيز وارد ميکنند. مشاغل دست دوم به کارگران آسيايی داده ميشود و عراقی ها آشغال جمع کنند.
اين سياست ها ست که به خشونتی دامن زد که عراق را درّآستانه جنگ داخلی قراردا. حسام خادم ، يک مرد 27 ساله ساکن شهر صدر به نيويورک تايمز گفت آن قدر محتاج کار است که ” اگر کسی به من 50 دلار بدهد و بخواهد يک نارنجک روی آمريکايی ها بيندازم، اين کار را با کمال ميل خواهم کرد.”
ايده درخشان فريدمن مبنی بر مبارزه با تروريسم توسط انتقال مشاغل پست آمريکايی بيش از حد پيچيده است. يک طرح بهتر اين است که به اشغال پايان داده شود و ديگر کارگران آمريکايی را نفرستند که شغل عراقی ها را بدزدند.
از آرشیو
Comments
بمب و اداره کار — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>