پسر کوچولو ۲۰۰۰۰۰ و مرد تُپل ۷۰۰۰۰ نفر را کشت
سوسن آرام
.
*آمریکا برای این که در این منازعه دست بالا را داشته باشد، با شتاب خطرناکی مردم را جلوی پوزه رژیم گرگ صفت هول میدهد .و رژیم اسلامی برای این که در این جنگ بربرمنشانه عقب نماند دایم دندان های خود را به مردم نشان می دهد و از آن ها قربانی می گیرد..
,روز مثل شب سیاه شد و رودخانه نیز، اما آسمان هم چنان می درخشید و صاف بود,*
آن روز که خورشید جدیدی در آسمان هویدا شد که تابش اش روز و روزگار مردم را سیاه می کرد، ۶ اوت ۱۹۴۵ بود. ساعت ۸٫۱۵ دقیقه صبح. مکان: هیروشیما.
روی زمین، کودکان تازه به کلاس ها رفته و بزرگترها داشتند کار روزانه را شروع می کردند…
در آسمان خلبان کلنل پل تیبتس در دفتر چه یادداشتش آن لحظه را این طور ثبت کرد:,, نور درون هواپیما را روشن کرد. ما برگشتیم و به هیروشیما نگاه کردیم. شهر زیر ابر ترسناکی پنهان شده بود. ابری که می جوشید و بالا می آمد، مثل یک قارچ. برای یک لحظه همه ساکت شدند. کمی بعد همه شروع کردند که یک چیزی بگویند., نگاه کن! نگاه کن! نگاه کن!,, این رابرت لوئیس کمک خلبان بود که با مشت روی شانه تیبتس می کوبید و فریاد میزد. لوئیس می گفت میتوانم مزه انفجار اتمی را حس می کنم. مثل سرب است. بعد برگشت که یاداشت کند و نوشت: ,خدای من! ما چه کرده ایم؟,,
چه کرده بودند؟! آن ها نخستین بمب اتمی جهان را روی یک شهر رها کرده بودند. کمتر از یک دقیقه بعد بمب به نقطه انفجار رسید. کسانی که زنده ماندند بعدها گفتند در لحظه انفجار دیدیم ناگهان خورشید دیگری در آسمان ظاهر شد.
انرژی ای که انفجار ایجاد کرد برابر بود با انفجار ۱۵ کیلوتن تی ان تی. نیمی از انرژی به جریان فشار تبدیل شد و ,بادهای, مخصوص انفجار را تولید کرد که در دایره ای به شعاع یک و نیم مایل با قدرت زیاد به حرکت درآمد و به کوه ها رسید و در این دایره هر چه را که بر سر راه بود از ساختمان و انسان ویران و نابود کرد و بعد از کوه ها دو باره به سوی مردم در مرکز شهر هیروشیما برگشت و وخیم ترین جراحات بمباران هیروشیما را به یاد گار گذاشت . یک سوم انرژی انفجار از طریق حرارتی که ایجاد کرد مصرف شد. این حرارت به ۷۰۰۰ درجه فارنهایت رسید. در پلکان یک بانک در ۱٫۸ مایلی مرکز انفجار مردی نشسته بودو منتظر باز شدن بانک بود. سطح سنگی که روی آن نشسته بود سالم ماند. انرژی انفجار را آن مرد به خود ,جذب, کرد.. و خاکستر شد و پلکان درست در جای نشستن اش دست نخورده باقی ماند. اما همه چیز دیگر, از سقف سرامیک خانه ها تا پلکان ها ی ساختمان ها, هرچه را که بدن های سوخته انسان ها محافظت نکرده بود، در شعاع ۱٫۳ مایلی ویران کرد.
اشعه رادیو اکتیو در دایره ای به شعاع یک و نیم مایل منتشر شدو آثار خود را برجای گذاشت، نسل بعد از نسل. به صورت انسان های معیوب، ژن های معیوب و نوزادان معیوب. بمب هیروشیما تا پایان سال ۱۹۴۶، ۱۴۰۰۰۰ نفر را کشته بود. مجموعه قربانیان این بمب ۲۰۰۰۰۰ نفر بود، در یک شهر ۳۵۰۰۰۰ نفری.
در واشینگتن با شنیدن خبر انفجار لبخند پیروزی بر لبان مردان فاتح نقش بست. حتی مردم در خیابان ها و میدان ها جمع شدند و به هلهله و شادی پرداختند. شاید نمی دانستند بمب چرا منفجر شده و چه کرده است. اما سکانداران قدرت میدانستند و موفقیت در هدف به حدی بود که آن ها سه روز بعد بمب بزرگتری را رها کردند. برروی مردم ناکازاکی. هرچند مردم ناکازاکی، خوش شانس,بودند. آخر همیشه باید نیمه پر لیوان را دید. موقعیت جغرافیایی شهرشان به کمک شان آمد و شمار قربانیان بمب بزرگ تر را نسبت به بمب کوچک تر پائین آورد: “فقط” ۷۰۰۰۰ نفر تا پایان سال مرده بودند.
اگر مردم نمی دانستند، سکانداران قدرت می دانستند چرا از بمب اتمی استفاده کرده اند و بمب با مردم هیروشیما و ناکازاکی چه کرده است. هر دو مساله را قبلا با دقت و به شیوه “علمی” و “خردمندانه” مورد بحث قرار داده بودند. هدف این بود: باید قدرت ویران سازی کامل خود را به نمایش بگذاریم. و نتیجه: موفقیت آمیز بود.
وزیر دفاع وقت ،هنری استیمسون، در کتاب خاطرات خود در تاریخ ۶ ژوئن ۱۹۴۵ ، یعنی درست دو ماه قبل از بمب گذاری نوشت: ” به پرزیدنت روزولت گفتم من در باره این اسباب جنگی به دو دلیل نگرانم. یکی این که نمی خواهم شهرت پیدا کند که آمریکا در جنایت از هیتلر هم پیشی می گیرد. و دوم کمی از این نگرانم که مبادا قبل ازاین که [ برای بمباران اتمی ]آماده شویم نیروی هوایی آمریکا ژاپن را زیر بمب چنان ویران کرده باشد که دیگر چیزی باقی نمانده باشد تا بتوانیم قدرت خود را به نمایش بگذاریم. او خندید و گفت می فهمد.,
برای رفع این نگرانی و جلوگیری از این “خطر” که ویرانی ناشی از بمب های معمولی، مانع نمایش قدرت ویرانگر هسته ای شود، دولت آمریکا به «کمیته هدف گیری آمریکا» دستور دارد ,برای این تضمین اینکه اثرات بمب با دقت قابل مشاهده باشد، لیستی تهیه کند تا نیروی هوایی آمریکا شهرهایی را که قرار بود هدف بمب اتمی قرار گیرند هدف بمباران های عادی خود قرار ندهد.
بمباران هیچ هدفی غیر از این نداشت که هژمونی بلامنازع آمریکا متکی بر قدرتمندترین سلاح های ویرانگر را به نمایش بگذارد. ژنرال دوایت آیزنهاور بعد از وقوع این بدترین جنایت تمام قرن ۲۰ نوشت: «ژاپن شکست خورده بود. بمباران کاملا بیهوده بود»
تمام داستان هایی که بعدا ساخته شد تا انفجار بمب را تنها ابزار شکست ژاپن نشان دهد فقط برای رفع نگرانی اول آقای وزیردفاع بود: بمب هیروشیما واقعا از همه جنایات هیتلر پیشی گرفته بود.
اسناد کافی هست که نشان میدهد ژاپن شکست خورده و آماده تسلیم می شد. ترومن دستور انفجار را صادر کرد تا ازاعلام رسمی شکست ژاپن و پایان جنگ، قبل از اقدام به انفجار نخستین بمب اتمی جهان توسط ایالت متحده جلوگیری کند.
در اواسط ژوئن ۱۹۴۵ یعنی یک ماه و نیم قبل از بمباران هیروشیما ۶ عضو شورای عالی جنگ ژاپن به وزیر خارجه ژاپن توگو دستور دادند با شوروی که در حال جنگ رسمی با ژاپن نبود تماس بگیرد تا آن ها واسطه شوند و تدارکات لازم برای خاتمه جنگ را انجام دهند. ,اگر ممکن باشد تا پایان سپتامبر,.
چند هفته بعد یعنی در ۱۳ جولای ۱۹۴۵ ، ۲۰ روز قبل از بمباران و چهار روز قبل از آن که هری ترومن، وینستون چرچیل و استالین بعد از تسلیم آلمان در پتسدام گردهم بیایند تا به جنگ خاتمه دهند، توگو تلگرامی به ساتو سفیر ژاپن در مسکو فرستاد تا مقررات تسلیم ژاپن را به اجرا در آورد. , تسلیم بلامنازع تنها مانع صلح است. آرزوی شاه این است که جنگ سریعا خاتمه داده شود.,
اما خبر رسیده بود که پروژه مانهاتان ، یعنی تولید بمب هسته ای ، از اولین آزمایش در مکزیکو ، نخستین آزمایش اتمی جهان در ۱۶ جولای موفق بیرون آمده است . در ۱۸ جولای ترومن در دفتر خاطراتش نوشت:«فکر می کنم ژاپی ها [ ژاپنی ها] قبل از این که روسیه بیاید از پا بیفتند. وقتی مانهاتان بالای وطن شان ظاهرشود از پا در آمده اند»
ترومن نمی خواست فرصتی برای تدارک تسلیم رسمی ژاپن به روسیه بدهد. بمب باید در شرایطی منفجر می شد که جنگ ادامه داشت. وگرنه توجیه بمباران اتمی بسیار دشوار بود.
آدمیرال لیهی که سرپرست کارکنان روزولت و ترومن بود در ۱۹۵۰ در دفتر خاطرات خود نوشت:«استفاده از سلاح بربرمنشانه هسته ای در هیروشیما و ناکازاکی در جنگ ما با ژاپن هیچ نقش کمکی نداشت. ما با استفاده از آن یک معیار اخلاقی را بنا گذاشتیم که با بربر منشی عصر تاریکی ها منطبق بود. جنگی از این نوع با آموزه های من هم خوانی نداشت. و جنگ را نمی توان با کشتار کودکان و زنان به پیروزی رسانید»
دولت آمریکا ازقبل از ابعاد ویرانگری هم مطلع بود و اساسا به همین دلیل به سلاح هسته ای علاقمند بود. درجه قدرت با ظرفیت نظامی کشور برای ویرانگری محاسبه میشد. این مساله هم دقیق و در همه جوانب مورد بحث قرار گرفته بود. در ۱۱ ژوئن ۱۹۴۵ یعنی همان روزی که شورای عالی جنگ ژاپن تصمیم به تسلیم گرفت، جیمز فرانک و چند دانشمند دیگر در یک نامه سری به کمیته هدف گیری آمریکا نوشتند:« بمب اتمی نمی تواند بیش از چند سال یک سلاح مخفی و مختص آمریکا بماند… اگر آمریکا اولین کشوری باشد که این سلاح انهدام را روی سر بشر رها کند حمایت توده جهان مردم رااز دست می دهد، مسابقه تسلیحاتی را تسریع می کند و موقعیت خود را در تلاش برای رسیدن به یک توافق بین المللی برای کنترل چنین سلاح هایی خراب می کند»
اما دولتمداران آمریکا خیال کنترل تسلیحات رانداشتند . تلاش های چندین ساله اینشتاین و گروه هایی از دانشمندان برای تشویق دولتمداران آمریکا به در پیش گرفتن سیاستی برای جلوگیری از ساختن سلاح های اتمی به جای جنگ سرد تنها به منزوی کردن آن ها انجامیده بود. سیاست گزین شده، تحمیل جنگ سرد به جهان بود. هدف جنگ سرد شوروی هم نبود. همینگوی بود [ یا یک نویسنده آزاده ی دیگربود؟] گفته بود، اگر شوروی هم نبود یک چیز دیگر را درست می کردند. چنانکه بعد از فروپاشی شوروی “تمدن شرور” را اختراع کردند و با سیاستی که بر مبنای آن در پیش گرفتند، به معنای واقعی کلمه اکنون یک “ملت اسلام” کین توز و متمایل به تروریسم و ,واقعا موجود، درست شده است. بر زمینه این سیاست بود که القاعده بوجود آمد و خمینسم تروریستی میان “ملت اسلام واقعا موجود” گسترش یافت و به مبنای ائتلاف های – یا بامن ، یا با او- تبدیل شد.
هدف بمب اعمال سرکردگی بر اساس قدرت نظامی بود. ژنرال ابی زید فرمانده نیروهای آمریکا در عراق این سیاست را بهتر از هرکس فرموله کرده است: «من نمی فهمم چطور ممکن است کسی بخواهد چنان آشکارا علیه ما عمل کنند که باعث بشود مانیروی هوایی و دریایی خود را به کار بگیریم .. ما در هر اینچ مکعب از زمین میتوانیم بیش از هر کس در جهان قدرت نظامی تولید کنیم… و همه این را میدانند…. شما فقط اگر توان هسته ای ما را در نظر بگیرید میتوانید به قدرت نظامی آمریکا پی ببرید» و همین است که هنوز هم به گسترش سلاح های اتمی می انجامد و بدترین نیروهای واپسگرای جهان -و همین رژیم اسلامی را – به جستجوی آن وا میدارد.
جهان اکنون زیر تهدید کوهی ترسناک از سلاح ها ی هسته ای ترسناک تر از بمب های هیروشیما و ناکازاکی قرار گرفته است. بشر هزاران سال بعد از اعصار بی گناهی که عصر توحش خوانده می شود بار دیگر به سفید و سرخ و زرد و سیاه، به آریایی و سامی و کولی ، به یهود و ترسا و مسلمان تجزیه شده و با سلاح بمب و ترور و مرگ و نابودی به نابودی هم نوع برخاسته است. کارشناسان هشدار داده اند تا چند سال دیگر این سلاح ها در دست نیروهایی چون القاعده خواهد بود و اگر روندهای سیاسی این چنین پیش رود هیچ چیز نمی تواند مانع آن شود. ذوالفقار علی بوتو در ۱۹۷۷ در زندان نوشته بود:« ما می دانیم اسرائیل و آفریقای جنوبی قدرت اتمی دارند. تمدن های مسیحی، یهودی و هندو توان هسته ای خود را دارند. قدرت های کمونیستی بمب اتمی دارند. ما مسلمان ها باید با هم همکاری کنیم تا بی توجه به تلاش سازمان ملل برای جلوگیری از گسترش سلاح های هسته ای، بمب اتمی داشته باشیم». حالا آن ها هم یک بمب اسلامی دارند. و جهان نا امن تر شده است.
کلوب اتمی جهان که تا دندان به سلاح اتمی مجهز است با منطق غریبی که از یک منظر تاریخی فقط می توان آن را وقیحانه توصیف کرد، ادعا می کند که می خواهد مانع گسترش تولید سلاح های اتمی شود، در حالیکه خود تا دندان به سلاح اتمی مجهز است و دایم این تجهیزات را پیچیده تر می کند. ۹۶ درصد سلاح های اتمی جهان فقط در دو کشور آمریکا و روسیه انبار شده است. مردم جهان به سلاح اتمی نیاز ندارند. امااگر آن ها نتوانند کلید داران انبارهای تسلیحات هسته ای را وادار به عقب نشینی کنند، این مسابقه وحشت ادامه خواهد یافت . چون این مسابقه ای برای اعمال قدرت بر مردم و حفظ حکومت است. و همیشه نیروهایی پیدا خواهند شده که بخواهند از طریق این مسابقه روی صندلی قدرت بنشینند.
دفاع از صلح کاری است دشوارتر از آن که در نگاه اول به نظر می آید. دشوار تر از محکوم کردن و یا تشویق دیگران به محکوم کردن. دشوار تر از غم خوردن برای قربانیان جنگ و افشای جنایات جنگی. دشوارتر از اعلامیه صادر کردن. برای دفاع از صلح باید در مقابل قدرت ها ایستاد. درست مثل دفاع از عدالت . درست مثل دفاع از آزادی.
در روزهایی که جهان برای تدارک برگزاری سالگرد بمباران هیروشیما آماده می شد، مردم کشور ما گرفتار شتاب یافتن مناقشه هسته ای بین آمریکا و جمهوری اسلامی بودند. [ اروپا که در این میان فقط پوشش است] . هیچ تردیدی در ظرفیت حیرت انگیز توحش هر دو طرف نباید داشت. این دو قدرت، برای پیشبرد اهداف خود بی آن که خم به ابرو بیاورند حاضرند صد ها هزار نفر را به کشتن بدهند. آمریکا برای این که در این منازعه دست بالا را داشته باشد، با شتاب خطرناکی مردم را جلوی پوزه رژیم گرگ صفت هول میدهد .و رژیم اسلامی برای این که در این جنگ بربرمنشانه عقب نماند دایم دندان های خود را به مردم نشان می دهد و از آن ها قربانی می گیرد..
یک بار دیگر باید تاکید کرد با اطلاعاتی که اکنون در دسترس همه هست اکر ریگی به کفش نباشد، دیگر نمی توان در مقاصد شوم دولت های آمریکا و رژیم اسلامی ایران در این منازعه و میزان توحشی که آن ها آماده اند در این مسیر از خود نشان دهند، به خود تردید روا داد. جمهوری اسلامی را که می شناسیم. این رژیم سبعیت خود را از همان آغاز در بمباران کردستان، در کشتارهای ۶۰ و ۶۷ هر مرزی از جنایت دولتی را درهم نوردید نشان داده است و دیگر تشخیص ماهیت این رژیم برای اکثریتی قاطعی از مردم ایران دشوار نیست. در رابطه با دولت آمریکا همین کافی است که به یاد بیاوریم این دولت بمبی را که ۲۰۰۰۰۰ هزار نفررا کشت با خونسردی پسر کوچولو Little Boy نامید و بمبی را که ۷۰۰۰۰ نفر را کشت Fat Man مرد تپل!!
برای ما مردم ایران تنها راه دفاع از صلح و دمکراسی در ایران و جهان در شرایط امروز دنیا این است که محکم برپای خود بایستیم و بگوئیم دست رژیم اسلامی و آمریکا از جان و مال و خاک ایران – و از نفت ایران – و از حق مسلم مردم ایران برای حاکمیت بر این کشور کوتاه. هم جنگ این دو نیروی بربر و هم سازش شان با هم، مردم ایران و ملت های منطقه را به فلاکت، اگر نه خاک و خون، خواهد نشاند. تنها راه ما برای نجات از چنگال این دو نیروی بربرمنش ، و کمک به دمکراسی و صلح در جهان این است که صدای رسای ,نه, ما به هر دو بطور رسا به گوش جهان برسد.
Comments
پسر کوچولو ۲۰۰۰۰۰ و مرد تُپل ۷۰۰۰۰ نفر را کشت<br> سوسن آرام — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>