میان دو دشمن
.
*رژیم که حریف هم جنس خود را می شناسد نهایت توحش خود را به نمایش گذاشته و با کارت حریف بازی می کند.
*درخواست کمک از آمریکا برای دمکراسی درست مثل درخواست کمک از جمهوری اسلامی برای مبارزه با استعمار است و به فاجعه انجامیده و می انجامد.
htthttp://roshangari.info//
در فوریه سال ۲۰۰۰ هانس فون اسپانک، مامور عالیرتبه سازمان ملل متحد برای هماهنگی برنامه ی “تحریم هوشمندانه” ی عراق، در اعتراض به این برنامه استعفا داد و آن را طرحی برای «تنبیه توده ای مردم عادی عراق به جرم این که دیکتاتوری بالای سر خود دارند» و بنابر این غیرقانونی خواند. دریک مصاحبه مطبوعاتی از او پرسیدند: اساسا چرا این ماموریت را پذیرفتی؟ گفت: خوش بین بودم. گفتند: حالا چه توصیه ای برای جانشین ات داری؟ پاسخ او تنها یک کلمه بود: صداقت .
اگر صداقتی در کار بود، معلوم میشد “تحریم هوشمندانه” طرحی است برای نابودی یک ملت و اگر مثل عراق فرصت داده شود تا به آخر به اجرا درآید، دیگر امکان شکل گیری یک دولت ملی – نه فقط دمکراسی – از بین میرود. و اگر صداقتی در کارباشد معلوم خواهد شد رژیم جمهوری اسلامی و دولت آمریکا، با دامن زدن به مناقشه هسته ای، ایران را در معرض چه مغاک هولناکی قرار داده اند.
اما انتظار صداقت داشتن از دو طرف مناقشه ی هسته ای ایران بلاهت محض است. بحث پرونده اصلی رژیم برای مردم یعنی سلب حاکمیت از ملت ایران به کنار، بحث مربوط به انگیزه های ضد مردمی درپس ساله تلاش مخفیانه برای دست یابی به توانایی هسته ای به کنار، اگر منافع این رژیم حتی یک میلیمتر با منافع ملی ایران انطباق داشت، حداقل زمانی که پرونده در آستانه ی ارجاع به شورای امنیت بود، به سرعت کنار می کشید وبه هر بهانه ای متوسل می شد تا باصدای بلند به نحوی که مردم جهان و نه فقط دولت ها بشنوند، اعلام کند اگر غنی سازی مبنای ارجاع پرونده به شورای امنیت و تحریم و جنگ است، آن را کنار می گذارد.
همینطور اگر منافع آمریکا در ایران حتی یک میلیمتر با منافع ملی ایران انطباق داشت، پرونده هسته ای را که کلید حل آن و پایان دادن به جنون هسته ای رژیم تنها و تنها در دست خودش بود می بست و این فشار سنگین بر مبارزات آزادیخواهانه در ایران، از روی دوش مردم برداشته میشد.
اما منافع این رژیم و منافع قدرتمندان آمریکا صد در صد با منافع مردم ایران در تضاد است و اساسا جنگ آن ها بر سرتصاحب ایران است. مناقشه هسته ای در خدمت این هدف، تا حدی دامن زده شده که اکنون متضمن عواقب خطرناکی برای هر سه طرف: رژیم، آمریکا و مردم ایران است. هم رژیم و هم آمریکا سعی می کنند به ضرر مردم ایران و به نفع خود این مناقشه را جلو برانند. رژیم که حریف هم جنس خود را می شناسد نهایت توحش خود را به نمایش گذاشته و با کارت حریف بازی می کند. حمله نظامی؟ با سلاح هسته ای؟ تحریم اقتصادی به شیوه ای که با سیاست آمریکا مطابق باشد؟ و همه این ها در شرایط یک شکست تاریخی در عراق که آن را بزرگ تر و بد عاقبت تر از شکست ویتنام خوانده اند؟ اگر آمریکا این اهرم های خود را بدون تدارک کافی مورد استفاده قرار دهد عواقب ویرانگری خواهد داشت که می تواند جهان را بلرزاند. پس رژیم می تازاند و همه چیز را جلو می اندازد تا همه را و حتی حریف را از عواقب به کارگیری سلاح های خود او بترساند و امیدوار است که از این طریق او را موقتا هم که شده به پای میز مذاکره بکشاند تا باردیگر و زمانی دیگر این جنگ خانه خراب کن از نو آغاز شد.
به همین جهت خامنه ای با استدلال های ریاکارانه و خلاف واقعیات مسلم در مورد پایه توده ای رژیم خود، تلاش کرد «مبالغه در قدرت آمریکا وپول و زور سیاسی و نظامی و جنگ افزار مدرن و انبوه آن» را ترفندی آمریکایی برای جلوگیری از «مقاومت» بخواند. خامنه ای در یک اصل مهم مغالطه می کند تا مردم متوجه نشوند که رژیم اسلامی، با اتخاذ سیاست رویارویی، مردم ایران را به عنوان ضربگیر و حایل، بین خود و ضربات احتمالی از طرف نیرویی بس مهیب واسطه کرده است و امیدوار است از این طریق عمر خود را طولانی تر کند.
اما رژیم اسلامی نهایتا با موجودیت ایران و جان مردم ما بازی می کند که در این جنگ ناخواسته به گروگان گرفته شده اند. دولت آمریکا نیز نیرویی غیر قابل محاسبه است و هر دو حریف برای پیروزی در این جنگ شوم هیچ رحمی به ایران و مردمش ندارند و از انجام هیچگونه جنایتی خودداری نخواهند کرد. در چنین جنگی حتی اگر ضعیف ترین احتمال وجود داشت که ایران زیر ضرب قرار گیرد باید آن را به عنوان خطری عظیم تلقی میکردیم. تفاوتی زیادی ندارد که این ضربات نخست با بمب ها فرود آید، یا با تحریم. در عراق دیدیم تحریم نقشی ویرانگرتر از بمب ها بازی کرد. در مقابل قدرت های مخرب و مهیب مثل رژیم اسلامی و دولت آمریکا باید مقاومت کرد اما این مقاومت نه بر توحش و ویرانگری و جنگ افروزی، بلکه بر دموکراسی باید تکیه کند که زیر بنای چنین قدرت هایی نقب میزند و آن ها را از پا می اندازد.
تحریم فاجعه ای است که در نتیجه سیاست های رژیم بر سر مردم ما نازل شده است. تحریم اقتصادی علاوه بر عواقب انسانی خود ویژه، در تداوم خود از تلاش برای ایجاد شکاف فرقه ای و جنگ قومی و دامن زدن به جنگ داخلی و فروپاشی وحدت ملی و مداخله نظامی جدا نیست. این تجربه در یوگسلاوی و عراق به کار گرفته شد و به فجایعی انجامید که میدانیم. به همین جهت باید به این تجارب با چشم باز نگاه کرد و چگونگی سیر اوضاع در جریان اعمال تحریم اقتصادی و برپایی جنگ داخلی و تهاجم نظامی، و نتایج آن ها را در این نمونه ها مورد بررسی قرار داد و تاکتیک و استراتژی آمریکا و سایر دول را شناخت و به ابعاد مهیب آن پی برد و برخلاف آنچه خامنه ای می گوید برآن تاکید کرد، زیرا این تاکید در عین حال تاکیدی است بر عواقب خطرناک و جنایت بار سیاستی که رژیم پیش می برد و تلاش برای مقابله با آن.
بر این اساس در ادامه این مقاله برنامه “تحریم هوشمند” عراق به طورمفصل مورد بحث قرار خواهد گرفت. به طور خلاصه خواهیم دید: هدف کوتاه مدت آمریکا در اعمال “تحریم هوشمند”، مسدود کردن آخرین منفذ باقی مانده برای ادامه حیات مردم عراق یعنی واردات غیر قانونی و فراهم آوردن اجماع بین المللی برای تداوم برنامه ” تحریم جامع” بود که ائتلاف بین المللی پشت آن شکسته شده بود، تا جایی که صدام یک سال تمام با “تحریم هوشمند” مخالفت کرده وادامه تحریم جامع را به آن ترجیح میداد.
هدف دراز مدت که همراه با طرح Regim Change و کارزارهای گسترده بمباران در سه بازوی به هم پیوسته پیش رفت، غیرممکن کردن حکومت ملی بعد از سقوط صدام بود که از طریق انهدام شبکه زیربنایی در هر سه بخش اقتصادی، سیاسی و نظامی صورت گرفت و طی آن شرایط شکل گیری شبکه مقاومت دموکراتیک از بین رفت، تربیت نسلی از رهبران ملی به شدت دچار آسیب شد، زمینه اداره دارایی های کشور توسط قدرت ها و سرمایه های بین المللی فراهم آمد، شرایط برای جایگزینی ارتش کشوری با میلیشیای فرقه های قومی و مذهبی آماده و راه برای اشغال باز شد. ایجاد شکاف فرقه ای در کشور و بمباران مداوم زیربنای مدنی حتی بیمارستان ها و آزمایشگاه ها بخش مهمی از این سیاست بود و خود برنامه ریزان نظامی آمریکا اعلام کردند در این رابطه حملات نظامی تنها نقش مکمل تحریم را بازی کرده است.
قبل از شرح مفصل شواهد، دو نکته را باید یادآوری کرد که در رابطه با آینده ایران نیز مهم است.
تعمد وآگاهی نسبت به عواقب انسانی: فاجعه انسانی ناشی از عواقب تحریم اقتصادی عراق، یا آنچه که سازمان ملل آنرا «بحران انسانی» خواند، از نتایج ضمنی و ناخواسته ی طرح نبود و طراحان “تحریم هوشمند” نتایج طرح را از پیش می دانستند و عامدانه آن ها را طراحی کرده بودند. در جریان عمل نیز با رضایتی که بعدا مادلین آلبرایت به آن رسمیت داد، در مورد آن گزارش می گرفتند. سه دبیرکل سازمان ملل، دو مسوول هماهنگ کننده کمک های سازمان ملل، سازمان غذای ملل متحد، سازمان بهداشت جهانی، یونیسف، کمیته حقوق فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل، یک کمیته برگزیده مجلس عوام انگلیس، صدرالدین آقاخان به عنوان نماینده دبیر کل سازمان ملل، چندین نماینده و کمیته برگزیده دبیرکل سازمان ملل، نمایندگان و سفرای بسیاری از کشورها، هیات تحریریه نشریه پزشکی معتبر لانست انگلیس، بیش از ده نهاد از معتبرترین نهادهای حقوق بشری در نظام کنونی جهان که بیشتر آن ها به سازمان ملل و یا نهادهای کلیسایی معتبر جهان وابسته بودند و سازمان های حقوق بشری متعدد دیگر در مورد بحران انسانی و فاجعه ای که در حال وقوع بود گزارشات رسمی و جزوات حاوی اطلاعات دقیق تهیه کرده و به سازمان ملل، دولت های آمریکا و انگلیس و پارلمان های جهان ارائه کرده بودند. اما آمریکا نمی خواست گوش بدهد. در جلسه ای که قرار بود نهادهای حقوق بشر سازمان ملل بحران انسانی ناشی از تحریم هوشمند را گزارش دهند، نماینده آمریکا در مقابل حیرت حضار با خونسردی گوشی را از گوش برداشت و از سالن خارج شد.
و آمریکا نمی خواست مردم جهان ببینند و با قدرت مهیب خود همه دولت ها را وادار به اجرای نقشه خود برای ویرانی عراق نمود، سازمان ملل را به بزرگ ترین ناقص حقوق بشر تمام قرن ۲۰ تبدیل کرد که مکررا و ماده به ماده اصول کنوانسیون ژنو از حقوق کودک وزن گرفته تا نسل کشی را علیرغم گزارش رسمی نهادهای خود نقض نمود و آن را وادار کرد که به سطح مقاطعه کار نازلی تنزل پیدا کند که بسیاری از کارمندان آن با پول خون مردم و دلارهای نفتی غصب شده به تجارت پرداختند. این کشتار توده ای نه چند هفته و چند ماه، بلکه ۱۳ سال تمام ادامه یافت و صدام و شرکایش نیز تا به آخر به دزدی و سرکوب و کشتار گروهی ادامه داده و مانند خامنه ای و سردارانش رجز خوانی و ربودن دل توده های سرخورده عرب را متوقف نکردند و هنوز هم در دادگاه تقلبی آمریکا رجز خوانی ها را ادامه میدهند و برای کنفرانس سران فاسد عرب پیام و رهنمود می فرستند. اما این بار با اتکاء به شواهد واقعی جنایات آمریکا.
پشت پرده سکوت: تمام مراحل اجرای برنامه، به کمک کمپانی های خبری انحصاری، پشت پرده سکوت عظیم و تخریب اطلاعاتی سازمان داده شد و این علیرغم آن بود که مناقشات گسترده ای در سازمان ملل جریان داشت و اختلافات بر سرتحریم عراق بسیار گسترده تر از مورد ایران بود و بصورت ناروشن و جهت دار در رسانه ها نیز بازتاب می یافت.
توطئه سکوت و تخریب اطلاعاتی تا حدی بود که جان پیلجر در مورد آن نوشته است باین وسیله توانسته اند این پرده هولناک از تاریخ معاصر جهان را به میزان بالایی از تاریخ حذف کنند. این توطئه اطلاعاتی تا آنجاست که حالا تنها یک رقم رسمی، مرگ ۵۱۰ هزار کودک به عنوان سمبول فجایع این تاریخ برجا مانده است که آن هم به علت انتشار گزارش یونیسف بود که به سفارش مجله پزشکی لانست که پرستیژ بسیار بالایی دارد تهیه شده بود. در حالیکه ابعاد فاجعه بسیار گسترده تر بود و در واقع آنچه امروز خود را به نمایش می گذارد و کمپانی های بزرگ خبری و قلم به مزدان آن، بنا بر تمایل کاخ سفید آن را حاصل فرقه گرایی سنتی [!] جامعه عراق جلوه میدهند، در پایه محصول آن دوران است.
تازه این در مورد عراق است که هرچه باشد هم در مورد تحریم هوشمندانه و هم در مورد جنگ نوعی حمایت ضمنی یا مخالفت دنیای عرب، ترکیه، اردن و دیگر همسایگان، روسیه و چین، و مخالف های موضعی فرانسه ، کانادا، آلمان و چند کشور دیگر شامل حال آن بود. در حالیکه رژیم اسلامی با انزوای کامل خود، مردم ایران را چنان در معرض خطر قرار داده است که بنا بر گزارشی در نیویورکر یک مقام آمریکا یی در این رابطه گفت : ایران دوستی ندارد. میتوانیم تا هروقت بخواهیم به بمباران آن ادامه دهیم. ممکن است مقام مزبور به منظور ارعاب و به قصد جنگ روانی چنین چیزی را گفته باشد. اما در این گفته حقیقتی نهفته است: اگر هدایت سرنگونی جمهوری اسلامی به ,جامعه بین المللی، یعنی به دست آمریکا سپرده شود، آمریکا از غایت انزوای رژیم و سیاست های جنون آمیز آن، نهایت استفاده را برای اجرای هولناک ترین طرح ها علیه مردم ایران به عمل خواهد آورد.
بنابراین نباید تصور کرد مصیبتی که جمهوری اسلامی با سیاست هسته ای خود ما را به سوی آن می برد، خود به خود و بلافاصله افکار عمومی جهان را آشفته خواهد کرد و به حمایت از ما بر خواهد انگیخت. برخلاف جمهوری اسلامی که می تواند با سرکوب دهان ها را ببندد و قلم ها را بشکند ولی قدرت ندارد حقیقت را از مردم مخفی کند، دولت آمریکا نمی تواند و جرات ندارد دهان ها را ببندد و قلم ها را بشکند، ولی متاسفانه قدرت دارد حقیقت را لااقل تا مدت ها از چشم مردم مخفی کند و حتی می تواند دیو سیرت خود را مدت ها پشت چهره فرشته پنهان نماید. برخلاف جمهوری اسلامی که دیو سیرت خود را در صورتش به عیان به نمایش می گذارد و همین خصلت هم به نقشه های آمریکا کمک می کند.
نه در نقش قربانی: مطالعه تاریخ “تحریم هوشمندانه” که در عراق به اجرا گذاشته شد، اهداف و استراتژی ها را به نمایش می گذارد، نه اشکال اجرای آن را در آینده . روشن است که اشکال اجرا در ایران به شرایط مشخص انطباق داده خواهد شد.
این اهداف و استراتژی محدود به دولت جرج بوش و تیم نومحافظه کاران نیست و در مورد عراق دیدیم که سه دولت آمریکا، یکی از آن ها کلینتون و تیم اش، آن را پی گیری کردند.
جمهوری اسلامی و آمریکا درس های خود را از تجربه عراق گرفته اند و آن را مورد استفاده قرار میدهند. زیر و بم های سیاست های کنونی رژیم و دولت آمریکا را در پرتو این واقعیت بهتر می توان درک کرد. باید یادآوری کرد هردو طرف اکنون بخشی از جنگ ویرانگرانه ی خود را آغاز کرده اند. بطوریکه دیگر مشکل بتوان دریافت کدام بیشتر زوزه ی جنگ سر میدهد، کدام بیشتر مردم را به تحمل تحریم برای دستیابی به «هدف بزرگ مردم ایران» دعوت می کند، درمناطق مرزی نیروهای یکدیگر را لت و پار می کنندو معلوم نیست در استان های آذربایجان و بلوچستان و کردستان اجیران کدام یک در تحمیل جنگ مصنوعی قومی بر مبارزات دمکراتیک ملی مردم دست بالا را دارند، و معلوم نیست در اتحادهای ضد ایرانی و «تحت الحمایه» که عمدتا در خارج تشکیل می شوند و میکوشند با داخل کشور نیز ارتباط بگیرند، کدام ها عوامل رژیم هستند، کدام ها عوامل آمریکا و کسانی که از راه “اپوزیسیون” بودن امرار معاش می کنند از کدام منبع پول می گیرند: آنکه سنای آمریکا اختصاص داده یا آنکه دفتر جماران تصویب کرده است.
اما ما ایرانیان نیز باید درس خود را از آن تجربه خونین بگیریم، و آن این که: در مناقشه هسته ای یک طرف سوم هست که هردو طرف دیگر یعنی رژیم اسلامی و آمریکا، آن را به ضمیمه سیاست های خود و بنابراین به قربانی تقلیل میدهند: ایران و مردم ایران. ما نباید نقش دلخواه آن ها – نقش قربانی – را بازی کنیم. ایران و ایرانی ها نباید قربانی این جنگ ارتجاعی شوند. وبرای اینکه چنین نشود، باید با سیاست های هردو طرف به پیکار برخاست. ما نه انرژی هسته ای رژیم را می خواهیم و نه شلاق تحریم و نه چکمه نظامی آمریکا و یا ناتو را. برای امر دموکراسی و مبارزه با رژیم در ایران هیچ چیز بدتر از تحمیل مناقشه هسته ای بر مبارزه دمکراتیک مردم نیست.
ایران باید صدای مستقلی داشته باشد. این صدا اکنون دیگر مشخصه ی روشنی دارد: با هردو دشمن اکنون فعال در صحنه سیاست ایران، همزمان به چالش بر می خیزد، ماهیت هولناک آن ها را افشا می کند، و به هیچ بهانه ای خطر یکی را نسبت به دیگری کوچک نمی کند.
ما در جنگ با رژیم و در جنگ با استعمار باید قطعا از رژیم و آمریکا بطور آشتی ناپذیر فاصله بگیریم. درخواست کمک از آمریکا برای دمکراسی درست مثل درخواست کمک از جمهوری اسلامی برای مبارزه با استعمار است و به فاجعه انجامیده و می انجامد.
درست است، ایران در شرایط ویژه ای قرار گرفته است: ما در درجه اول باید خود را از شر این رژیم خلاص کنیم و ما باید در درجه اول اجازه ندهیم مبارزه ما با رژیم راه را برای ورود چکمه آمریکا به ایران باز کند. یعنی مبارزه با این دو تقدم و تاخر ندارد و به هم پیوسته است. این امرتناقضات ویژه و دشواری های بزرگ در راه مبارزه ایجاد میکند. اما تا وقتی صدای مستقل ضعیف است چنین است، ودرصورتی که این صدا را بر کشیم همین مانع به یک شانس در مبارزه آزادیخواهی تبدیل میشود تا بتوان سرهر دو دشمن را با هم کوبید.
باید تاکید کرد این صدای صدیق، صدای اکثریت مردم ایران است و درمیان روشنفکران ایران اکثریت دارد. فقط باید از سلامت سیاسی و شجاعت اخلاقی برخوردار بود و از های هوی و جنجال عوامل دو طرف هراسی به خود راه نداد. آن ها که حقوق بگیرند اقلیتی در طرف رژیم و تعداد بسیار معدودترچند صد نفری در طرف آمریکا هستند که بر کوهی از دلار تکیه کرده اند. و آن ها که فریب خورده اند، با پیشرفت این جنگ از هر دو طرف می ریزند. در طرف رژیم فریب خورده زیاد نمانده است، هرچند پرونده هسته ای در این جهت به طور محدود به رژیم خدمت می کند. به آمریکا و تحت الحمایگان آمریکا نیز باید اطمینان داد وقتی نخستین آثار سیاست های تخریبی آن ها در ایران بر مردم روشن شود، ریزش فریب خوردگان آمریکا نیز، مثل فریب خوردگان جدید رژیم آغاز خواهد شد.
امروز تنها و تنها یک عامل است که حساسیت مردم ایران را به سیاست های استعماری آمریکا و عوامل وابسته به آن کم کرده است و آن وجود و حضور جمهوری اسلامی است. درست مثل عراق که سقوط صدام، شعله مقاومت در برابر اشغال را برافروخت، در ایران هم با آغاز فروپاشی و سقوط رژیم، آمریکا و تک تک عواملی که امروز خود را به گاری آن بسته اند مثل چلبی و حامیانش در پنتاگون افشا خواهند شد و هدف خصومت مردم ایران قرار خواهند، بویژه که صد سال مبارزه عمیقا دمکراتیک و درخشان پشتوانه ی آگاهی اکنون خفته ی مردم ایران است. حالا در شرایطی قرار گرفته ایم که صدای روشنفکران صادق رو به فزونی خواهد گذاشت. آنچه مهم است زمان است. نباید بگذاریم دیر بشود و این صدا مثل صدام مردم عراق به صدای قربانی تبدیل بشود.
سوسن آرام
Comments
میان دو دشمن — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>