برعليه تحريم و جنگ
روشنگری. می دانيم که با يا بدون جمهوری اسلامی هم آمريکا دست از سر ايران برنخواهد داشت و نفت و منابع استراتژيک ايران را می خواهد، و تا به آن نرسد از هيچ توطئه و جنايتی در حق کشور ما فروگذار نخواهد کرد، می دانيم که حفظ استقلال ملی ايران با يا بدون نظام ملاها هزينه دارد، اما اگر بناست مستقل باشيم و هزينه بدهيم نمی خواهيم و نمی توانيم اين هزينه را به جيب نظامی که همچون ويروسی بيگانه و کشنده در پيکر ملت ايران است بريزيم. نمی توانيم و نمی خواهيم نسلی را قربانی ببينيم و 16 میلیون زیر خط فقر و 20 میلیون حاشیه نشین داشته باشیم (طبق آمار خودشان) و جوانان ما پرپر شوند برای اين که حق حيات رژيمی که فاسد، ظالم، نامشروع و بلای جان ايران و ايرانی و عامل عقب ماندگی و انزوای اين کشور است حفظ شود. رژيمی که هزاران انسان آزاديخواه را در دادگاههای سرپايی چند دقيقه ای به اعدام محکوم کرده و پيکرهای قربانيان را با کانتيرهای حمل گوشت در بيابان ها دفن کرده است، رژيمی که با وجود بيش از ميلياردها دلار درآمد نفتی، ميليونها بيسواد، معتاد، حاشيه نشين، کارتن خواب، تن فروش و کودک خيابانی ثمره کارش بوده و در حالی که شيخ نشين ها از ثروت های غارت شده آقازاده های اين ها آباد شده اند، ماشين آدم کشی اش در داخل کشور هر روز تعدادی از قربانيان فساد و جنايت و تباهی حکومتيان را به دار می کشد؛ قصاص می کند. اين ها می خواهند اول ما را قربانی کنند و بعد روی استخوان های ما جشن پيروزی خودشان را بگيرند، کما اين که حالا يک طرف در ايران روی اجساد کودکان بی گناه فلسطینی و لبنانی بشکن می زند و در نماز جمعه ها عربده “ما پيروز میشویم” سر می دهد, طرف ديگر در حال بازنگری است که چرا نتوانست در در این مدت آنقدر زن و مرد و کودک بيگناه فلسطینی و لبنانی را بکشد و آنقدر پل و جاده ، خانه و مدرسه و درمانگاه ويران کند که ديگر نفس کشی باقی نمانده باشد؟
ما نمی توانيم، نمی خواهيم و حق نداريم رژيم دار و سنگسار و فساد و جنايت را نماينده منافع و مصالح ملت ايران در رويارويی با سلطه طلبی آمريکا و اسراييل بدانيم. هم چنانکه نمی توانيم و به نام منطق و انسانيت حق نداريم بایدن، کییر استارمر، اولاف شولتس و ماکرون را که بايد حداقل به خاطر همدستی با نتانیاهو در جنايات شان در فلسطين و لبنان به عنوان جنايتکار جنگی محاکمه شوند نماد دمکراسی و ارزش های دموکراتيک بخوانيم. به همين دليل است که مخالفت قاطع با تجاوز خارجی و دفاع از صلح و اعتراض به جنگ و جنگ طلبی با مبارزه پيگير برای برچيدن بساط رژيم جمهوری اسلامی گره خورده است..
در جدال جمهوری اسلامی و آمريکا هر طرف ببرد ما بازنده ايم و استخوان های ماست که درهم خواهد شکست. به همين دليل ما ناچاريم نه فقط عليه تحريم و عليه خطر جنگ که عليه هر گونه سياستی از هر دو سو که کار را به تحريم و جنگ بکشاند تا جايی که می کشاند معترض باشيم..
چند نوشته مرتبط:
یک دستاورد بزرگ علمی انسان شناسانه از مطالعه جنبشهای ضد ارتجاع در اروپا، از دهه آخر قرن شانزدهم تا آخر قرن بیستم این است که دولتها مهم نیستند، طبقات مهم هستند. تغییر دولتها هیچ تاثیر کلیدی و پایه ای در وضعیت جوامع بوجود نمی آورد و از بین رفتن وطن های قدیم و آمدن وطن های جدید هم هیچ تفاوتی در وضعیت طبقاتی جامعه بوجود نیاورده است.
برای همین، پیشنهاد من به سایت روشنگری این است که بجای تمرکز روی وطن پرستی، روی وجود طبقات تکیه کند، مسئله ازادی شهروندان نیست، ازادی از سلطه طبقاتی است.
معنی مارکسیستی طبقه محدود است و در وجه اقتصادی محدود شده و به بن بست رسیده است. معنای درست طبقه بر اساس گرایش به سلطه است. ما همیشه فقط یک طبقه نداشته ایم بلکه طبقات اجتماعی داشته ایم. امروزه ، طبقات حاکم مردها، سرمایه داران، امپریالیستها و نژادپرستان هستند. نیاز به سلطه گرایشی روحی است اما این گرایش با وجه عینی اش نهادینه می شود. ذهنیت ئو عینیت سلطه را میگوئیم ارتجاع. از بین بردن سلطه را میگوئیم انقلاب.
روشنگری باید علیه ارتجاع باشد و به فرم سیاسی و محدوده ارضی ارتجاع توجه نکند تا در پرورش دیدگاه و روحیه انقلابی سهم داشته باشد.
ارتجاع از روحیه سلطه شروع میشود و به عینیت سلطه می انجامد. نقش هیراشی اعمال موثر سلطه در عینیات ارتجاع است. برای همین شکل انقلاب بجای دولت دموکراتیک، شکل کلکتیو و شورائی در محل کار و زندگی است. تغییر شکل دولتها نمیتواند طبقات را از بین ببرد و ابزار درستی نیست چون خودش بخشی از سلطه است. دولت باید بر کل جامعه آتوریته داشته باشد تا موثر واقع شود، برای همین دولت ذاتا علیه کوشش انسانها در تعیین سرنوشت اجتماعی شان است. برخلاف دیدگاه مارکس، دولت ابزار یک طبقه نیست، دولت ابزار سلطه جوئی (ارتجاع) است.
درست،
وجوه مشترک دو طرف:
مردسالار
باب بردگی مزدی
امپریالیست و یا داشتن تمایل امپریالیستی
سیستم هیراشی کار گروهی
انواع تبعیض
وقتی دنبال نفی ارتجاع باشیم متوجه می شویم که بدون کمک توده های ضد ارتجاع منطقه و جهان، شکست میخوریم، پس اتقلاب واقعا استقلال طلبانه نیست، انترناسیونالیستی است.