Comments

انقلاب‌گرایی اراده‌گرا، و انقلاب‌گرایی واقع‌گرا<br> محمد علی اصفهانی — 9 دیدگاه

  1. سر ما های پادشاهان باستان فارسی را عربهای اسلامی بریدند تا دیکر فکر جهانگشائی نکنند!

  2. آقای نویسنده
    اتفاقا ربط در این است که درهم شکستن اسلام در ایران مارهای خوش خط وخالی با نام مستعار دگر اندیشان دینی!را در بر میگیرد.

  3. به جز کامنت اول که نشان از مطالعه دقیق مقاله دارد و سنجیده نوشته شده است، بقیه کامنت ها تا اینجا هیچ ربطی به مقاله ندارند. مخصوصاً سه تا کامنت یک خطی آخر.

  4. آقای نویسنده مقاله حال که خیابانها خبر از شکست اسلام میدهند واین شما هستید که باید شکست را بپذیرید.

  5. سلطنت مطلقه امپریالیستی ماقبل اسلام حالا ضد اسلام، پروزه غیر واقعگرانه و بالهوسانه ای است. فکر نمیکنم پا بگیرد. شکست ۱۴۰۰ ساله را بپذیر و نوگرا باش.

  6. ایستادن خاله خانباجی های بسیج دانشجوئی و…در کنار دختران وزنان آزاده ایران وسر دادن شعار چه بی حجاب چه با حجاب پیش بسوی انقلاب کاری بجز انحراف خط جنبش از پاک کردن ایران از نهاد آخوندی و… پیامی بجز لچک اسلامی را پوشش جا زدن ندارد.
    رژیم با این کارش میخواهد نشان دهد حجاب اسلامی نه محصول ترس از شمشیر محمدی و نه ترس از جهنم ساخته وی ونه نماد مالکیت زن توسط مرد مسلمان بلکه یک نوع از پوشش زنان است که آنان به میل خود بر سر میگذارند.
    این حرف مزخرف همان حرفی که مورد قبول خانواده اسلام ازآخوند تامجاهد و تا حزب توده و بسیاری از سلطنت طلبان برهبری رضا پهلوی وامثال شیرین عبادی و…همچنین مورد حمایت امپریالیستها که نان در اسلام دارند.
    در سوره بقره بطور روشن زن را مزرعه مردان میداند که بهر طریق که میل داشته باشند میتوانند با آنان رفتار داشته باشند وحتی آنان را کتک بزنند.
    اتفاقا چند روز پیش که طالبان دانشگاه ومدارس عالی را برای زنان ممنوع نمود و هوچی بازی همان امپریالیستهائی در نکوهش طالبان بالا گرفت که افغانستان را با میلیارد ها دلار لوازم جنگی از هلی کوپتر گرفته تا…بدست طالبان دادند از وزیر تحصیلات !طالبان پاسخ خوبی گرفتند .
    وی گفت تنها گناه ما این است که بر اساس امر الله عمل میکنیم.
    اکنون نیز رژیم بر اساس امر الله با مخالفانش عمل میکند وصد البته بسیار نرم تر ومحدود تر ازفرامین روشن قران در این زمینه.
    آیات بسیار روشنی در قران وجود دارد که بستن دست وپای مجرم وانداختنش به داخل آتش ویا دریا را تجویز میکند واگر جرم محاربه نباشد عطوفت اسلامی قطع کردن دست وپا را تجویز میکند.
    در دهه شصت آیت الله گیلانی و…در کشتن مجاهدین وتجاوز به دختر باکره در شب اعدام و… به همین آیات استناد میکردند.
    این چنین است که مردمان بدرستی میگویند تا آخوند کفن نشود این وطن وطن نشود.
    بسیار معلوم که با جمع شدن نهاد آخوندی ایران از اسلام این آئین خشن شیطانی وضد انسانی دوران برده داری پاک میشود.
    البته که امپریالیست ها بکمک پادوهائی مانند منافقین ورضا پهلوی وامیر طاهری آموزگار وی،و امثال شیرین عبادی واکبر پونز و…نخواهند گذاشت این چنین شود.
    اسلام در این چند سده گذشته همواره یکی از دو بازوی ستبر استعمار کهنه ونو بوده است.

  7. خیابان در خود حضورتفکراتی که نویسنده توضیح داده است را تائید نمیکند.
    این تفکرات در فضای مجازی زنده است ونه در خیابان.
    اما شوربختانه سالهاست که حکومت ها در خیابان تعین تکلیف نمیشوند بلکه خیابانها به ارباب جهان فرصت تغیر حاکمیتها را میدهد وصد البته چنانچه بخواهد.
    اگر هم خیابانی وجود نداشت ارباب جهان با جنگ ویا دخالت بشر دوستانه خواست خود را تحمیل میکند.
    درمورد برخورد ارباب با اعتراضات ایران بروشنی شاهد لفاظی وهوچی بازی سیاسی ورسانه ای بجای عمل منطبق با میثاق های بین المللی و…سازمان ملل میباشیم که برای حفظ جمهوری اسلامی میباشد اما از آنجا که ارباب جهان عاقبت اندیش است به موازات هوچی بازی ها و…خط آلترناتیو سازی بسیار علنی را نیز برای روز مبادا به پیش میبرد.
    اما نمونه ای از این هوچی بازی ها تشکیل کمیته حقیقت یاب شورای حقوق بشر سازمان ملل با بوق وکرنا میباشد.
    اما جالب اینکه فرد انتخاب شده برای انجام تحقیقات زنی بنام تارا سپهری فر است از نایاک مورد تجویز رابرت مالی با سابقه روشن مزدوری برای رژیم وتاثیر گذاری در گزارشات پیشین همین نهاد بنفع جمهوری اسلامی.
    اما در مورد خط موازی آلترناتیو سازی به چهره سازی علنی رسانه ای از عقب افتاده ای بنام رضا پهلوی رضا و گماردن دست چینی از مهر های شناخته شده و همچنین جدید النام در کنار وی میباشد.
    اندر عقب افتادگی رضا پهلوی همان بس که دوهفته پیش در هیبت رهبر!انقلاب ظاهر شد و در رهنمود وراه گشائی سرنگونی نپرداختن فبوض آب وبرق و مالیات را از شروط اصلی اعلام کرد ودر نمایشی دیگر از عقب افتادگی سه نفر را در حالی نخبه سیاسی!خواند که یکی فوتبالیست حامی اعتراضات ودیگر فعال مدنی در کانادا وسومی نیز خبرنگار سابق مجلس وحوش اسلامی میباشد که ارباب بطرز حال بهم زنی در حال چهره سازی از وی میباشد.
    مواضع رضا پهلوی در خصوص حفظ سپاه و امنیتی ها و…به اصطلاح نیروی انتظامی وحفظ نهاد آخوندی و…بیانگر چهارچوب حاکمیت مورد رضایت ارباب برای جانشینی البته در صورت لزوم میباشد.
    اینکه تضادی بنیادین بین شعارهای خیابان بعنوان بدنه هرم جنبش و مواضع آنانکه بزور رسانه های غرب بر بالای هرم قرار داده شده اند وجود دارد احتیاج به دانشمند بودن ندارد تا انسان متوجه این تضاد بنیادین بویژه بر سر نگاه خیابان به نهاد آخوندی وسپاه و…نگاه رضا پهلوی و…به این نهاد ها شود.
    اکنون روز بروز بر تعداد سلطنت طلب های قدیمی در یوتیوب که بر علیه رضا پهلوی برخاسته اند اضافه میشود.
    تا آنجا که یکی از آنان رضا پهلوی را سلمان پارسی خواند ودیگری در مصاحبه با یک تلویزیون لس آنجلسی رهبری ومواضع وی را در حد کارتون نامید.
    اما مهمتر افشا گری های با فاکت یکی دیگر از تلویزیون های یوتیوبی سلطنت طلب در خصوص تعداد زیادی از امنیتی ها ودوم خردادها و…سابق در جمع فرشگرد وهمچنین لو دادن جوانانی که در داخل ایران روی دیوارها شعار نویسی میکنند توسط زنی از اعضاء همین فرشگرد رضا پهلوی میباشد.
    براستی هرگز فکر نمی کردم روزی برسد تا بعنوان کسیکه همه سلول هایش جاوید شاه و پاینده باد ایران فریاد میزدند از شاهزاده !ای که قاتلان مردم را می ستاید و در مقام عمله خط جهانی سازی خواستار دموکراسی!و حفظ نهاد آخوندی وسپاه وبسیج و…میباشد بیشتر از منافقین حالم بهم بخورد ومن تنها نیستم.

  8. جناب نویسنده،
    اگر پیشنهادات شما با دقت و وسواس علمی دنبال شود به این نتیجه می رسیم که جنبش انقلابی فقط جنبش کمونیستی-آنارشیستی است. من و بسیاری مثل من این راه شما را رفته ایم. نتیجه این بوده که در رویکرد استدلالی-علمی نه آرمانگرائی داریم و نه ارادهگرائی، نه انقلابگرائی و نه ایده گرائی یا آنچه که ذکر کرده اید، ایده الیسم. تنها راه رویکرد علمی است.
    در رویکرد علمی سعی میکنیم که انسان را بشناسیم. مهمترین علم این شناخت انسان شناسی است. اگر این انسانشناسی بما بگوید که بنظر می آید باید بساط مردسالاری و بردگی مزدی و امپریالیسم و سیستم سلسله مراتبی جمع شود تا بشر بتواند قدمی بجلو بگذارد و دست از تخریب خود بردارد، مثل درست کردن هواپیما و کامپیوتر، ما مغزهای مهندسی شده را با شناخت پر میکنیم و بعنوان انقلابی جامعه را بر طبق منافع اکثریت جامعه نه گروه حاکم مهندسی فکری کن و آدم کش، تغییر میدهیم. با آخر مقاله هم موافقم، باید کار کرد که هست عمل. کار در علم هست آزمایش فرضیه ها، مشاهده برای جمع کردن اطلاعات و یا امتحان فرضیات، تجربه یعنی اصلاح فرضیات و بکارگیری آنها برای تغییر واقعیات عینی مفید برای صاحب علم.
    درباره نظر مارکسیستها در مورد ایدالیسم و اراده گرائی،
    مارکسیستها از کلمه ایده الیسم در مقابل ماتریالیسم استفاده میکنند. این تفاوت کمکی به اندیشه آنها نکرده و بدتر آنها را گیج کرده است مخصوصا وقتی که مسئله شناخت از حد عامیانه فراتر می رود و وارد به روانشاسی شناخت می شود. مشکلی که مارکسیستها در آن گیر میکنند این است که فکر طبیعی است نه ماورالطبیعه، برای همین نمیتوان گفت یا ماده و یا فکر. مارکسیستها مجبورند بپذیرند که هم فکر وجود دارد و هم ماده. اگر ماده همان طبیعت است، ذهن (فکر) و عین وجوهی از طبیعت هستند نه دو عنصر متضاد با هم. برای همین باید در نظریه پردازی، کلمه ایده الیسم و ماتریالیسم، کلمه ماده و فکر را انداخت دور وگرنه نمیتوان انسجام نظری داشت. اصل قضیه نه تضاد بین ماده و فکر و یا ماتریالیسم و ایده الیسم، بلکه تضاد بین طبیعتگرائی و اعتقاد به ماورالطبیعه است. برای کسانی که معتقدند درست این است که علمی فکری کنیم، تفکرات ماورالطبیعه خرافی و بدرد نخور هستند.
    در ارتباط با ارادهگرائی،
    مارکسیستها معتقدند که اراده گرائی بکل مردود است چون جامعه بر اساس مناسباتی وجود دارد که از اراده آنها نیست. گرچه در مبحث ماتریالیسم و ایده الیسم میتوان استدلال کرد که مارکس ماتریالیست فلسفی نبوده (مراجعه کنید به بحث های مارکسیست هومانیستها) اما در مبحث ماتریالیسم تاریخی، مارکس کاملا میزند به سیم آخر و مناسبات انسانها مشتقل از فکر و تصمیم و اراده آنها می پندارد. اما واقعیت این است که ما انسانها ایده می سازیم، مناسبات ما بین خود را بر اساس ایده ها برقرار میکنیم و دنیای خود را بر اساس آن ایده ها با اراده تغییر میدهیم.
    حرکت از ایده به عمل در مقاله شما، با اراده ممکن است. برای همین است که ما مثلا میگوئیم اراده قوی دارد و یا اراده سستی دارد.
    البته، نمیتوان چیزی را که از لحاظ علمی ممکن پذیر نیست را با اراده ممکن ساخت چون روند علم اینطور است که ایده ها را بر اساس وجود عینی و روابط عینی شکل میدهد و الگو میکند. اگر الگو علمی نباشد، عملی نیست.
    این مقاله و این کامنت به وضعیت شورشهای فعلی چه ربطی دارد؟ خیلی ربط دارد. این نظر من است بطور کوتاه:
    مهندسی فکری کردن توده های استثمار شوند، یعنی زنان و مردان کارگر ایرانی، کاری است علمی. مرتجعین اقتدارگرا در این کار علمی موفق بوده اند. شورشهای زنان و مردان کارگر علیه سیستم جمهوری اسلامی شورشهائی برای رهائی از وضع موجود است. اما از آنجا که برای رهائی به شناخت جامعه نیاز داریم و این شناخت در شورشیان کامل نیست، امکان موفقیت، حتی با سرنگونی، ممکن نیست. یکی از عوامل عدم امکان پیروزی وجود سیاستهای جنایتکارانه و مکارانه امپریالیستهای غرب و شرق است. شرقی هایش، سرکوبهای رژیم را برسمیت می شناسند، غربی هایش سعی میکنند ایدئولوژی شورشها را بدست بگیرند که بنظر من موفق بوده اند. رقابت در مهندسی فکری بین رژیم و امپریالیستهای غربی، کار را به آنجا کشیده که تنها راه در چهارچوب وضعیت فکری فعلی، سرنگونی رژیم از طریق حمله نظامی است که یا توسط غربی ها ممکن است و یا با حمایت آنها. شرایط این هم فعلا موجود نیست اما در حال شکل گیری است و کلا یکی از اهداف تحریمها همین بوده است. پس، شورشهای کنونی در وضعیت بسیار ضعیفی قرار دارند. راه کار پاک کردن مهندسی فکری رژیم و امپریالیسهای غربی و و گول امپریالیستهای شرقی را نخوردن است و تعویض ذهنیت فعلی با شنناخت است. این آخری کار می برد، مخصوصا به این علت که مارکسیسم با تمام گند کاری های تاریخی اش هنوز ایدئولوژی آموزگاران رهائی زنان و مردان کارگر است. باید مارکس را از مارکسیستها نجات داد و بصورت یک آدم قابل مطالعه نه مقدس نشاند. در سیسستم هائی که بردگی مزدی را برسمیت می شناسند اصلا هیچ روزنه رهائی وجود ندارد، هرچه هست، تاریکی است.
    ببخشید، وقت اصلاح انشائی و دیکته ای کامنتم را ندارم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>