گرایشهای جنبشی و شورشی مردم می توانند جلوی جنگ را بگیرند / اکبر دهقانی ناژوانی
گرایشهای جنبشی و شورشی مردم می توانند جلوی جنگ را بگیرند:
اگر از گرایشهای جنبشی و شورشی موجود در ذهن و روح فرد و افراد در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست درست استفاده کنیم این گرایشها درست رشد کرده و کنترل و تنظیم کننده گفتار و رفتار فردی و جمعی ما در هر شرایط خواهند بود، بخصوص در شورشها و جنبشهای اجتماعی.
درجه رشد گرایشهای شورشی و جنبشی در ذهن و روح ما:
بعد از انقلاب ۵۷ به مرور وضعیت ایران خراب تر و بحران بی نانی، بی آبی، ابرتورم و قحطی بالا رفته و بطور کلی ویرانی های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در سطح گسترده را دامن می زنند. آخوندیسم و مذهب افراطی و اربابانشان عامل این ویرانی ها هستند. اگر دیر بجنبیم یک جنگ تحمیلی همراه با قحطی و آوارگی گسترده را هم به آنها اضافه می کنند.
ما مردم ایران در این بحرانهای چند دهه بیماری جسمی و روحی گرفته و با ذهن و روح فردی خودمان می جنگیم. دوم با همدیگر می جنگیم. سوم با دشمن ایران و ایرانی و بشریت، یعنی آخوندیسم و مذهب افراطی ضد عقل می جنگیم. چهارم با اربابان جمهوری اسلامی می جنگیم که با کمک به این رژیم ضد بشری ملت ایران و منطقه خاورمیانه را جانی و مالی قربانی می کنند. این جنگهای بی حساب و کتاب متقابل سطح شورشی بودن اجتماع را بالا برده اند. جو شورشی در اجتماع و محیط زیست خرابی به بار آورده و بر ذهن و روح تک تک افراد تاثیرات مخرب می گذارد. این جو شورشی اجتماعی گرایشهای شورشی در ذهن و روح تک تک ما مردم را بطور مخرب تقویت و رشد داده و گرایشهای جنبشی را ضعیف و زیر سلطه گرایشهای شورشی می برد.
در چنین شرایط در جامعه خبر چندانی از منطق، مراعات، عقل، انصاف، رعایت حقوق، نظم و حقوق شهروندی و غیره وجود ندارد. همه دارای گرایش شورشی مفرط و با خوشان ذهنی و روحی مشکل و خودشان را تحقیر و سرزنش می کنند تا مرز خود کشی. یا با دیگران درگیر و آنها را حق یا ناحق مقصر می دانند. یا با رژیم مسبب تمام این بدبختی ها می جنگند. در این جنگها همه دارای ذهن و روح خاکستری، خسته، مردد، بلاتکلیف، ناآگاه، متوهم، باری به هر جهت، قضا قدری، آویزان به هم، بی منطق، طلبکار از هم، نگران ، ترسو، سردرگم، منزوی، خشن، افراطی، خیالباف و در سطحهای مختلف جنون، بیماری ذهنی، روحی و جسمی دارند که ذهن، روح، عقل، احساس و جسم آنها را به چالش می کشند. به همین نسبت گرایشهای شورشی در ذهن و روح تک تک ما مردم غالب و حرف اول را می زنند و با گرایشهای جنبشی ضعیف شده می جنگند. اما نتیجه دیگر اینکه این جنگهای درونی و بیرونی برای مردم ایران با تمام تلفات جانی و مالی زیاد، تجارب و شناختهای تلخ عقلی و احساسی چند دهه به بار آورده اند که برای بعضی ها خوب نبوده اند و سرنوشت آنها را به خطر انداخته اند. اما خوشبختانه عده ای از مردم در این جنگها با کمک این تجارب و شناختهای تلخ چند دهه خود دوام آورده و کم و بیش راه مبارزه را پیدا و کم کم آبدیده شده و از خودشان کاوه آهنگر ساخته اند.
چرا شما تجارب و شناختهای تلخ به ما مردم نق می زنید؟
ما تجارب و شناختهای تلخ در ذهن و روح شما مردم در وضعیتهای مخرب ذکر شده در بالا به دست آمده ایم و بیمار هستیم. ذهن و روح شما را مثل خوره می خوریم و شما را به خودتان مشغول می کنیم. اما به همین نسبت برای شما مردم در این چند دهه درس عبرت و پند هم به شمار می آییم. از طرفی دیگر شما مردم با کمک ما توانسته اید این اواخر دشمن واقعی خود، یعنی مذهب افراطی و آخوندیسم افراطی را بهتر بشناسید و به آنها پشت کنید و بجنگید. به همین خاطر رژیم منفور آخوندی وضعیتش خراب تر و بیشتر با شما مردم آتش به اختیار عمل می کند. متقابلا با کمک ما تجارب و شناختهای تلخ صفبندی های شورشی شما مردم گسترده تر و بر علیه رژیم منفور آخوندی شورش وار می جنگید و کمتر بر علیه خودتان شورشی برخورد می کنید. در چنین وضعیت شورشی همه جانبه اجتماعی، تنها وسیله جنگی شما مردم ما تجارب و شناختهای تلخ عقلی و احساسی چند دهه هستیم. شما در دی ماه ۹۶، آبان ۹۸ و در جنبش انقلابی مهسا با کمک ما تجارب و شناختهای تلخ خودتان با رژیم منفور آخوندی جنگیدید، پس بنابراین قدر و منزلت ما را بدانید. دوم منتظر اصلاحات رژیم آخوندی نباشید. خودتان خودتان را اصلاح کنید.
اصلاح به این معنی است که مشکلات فردی و جمعی همه با هم دست به یخه(یقه) شده اند. راه حل فردی وجود ندارد. شما مردم با هم دو نفره، سه نفره و چند نفره در سطح خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و غیره سیاسی تا آن حدی که می توانید هسته هایی تشکیل و کارهای تشکیلاتی دو نفره و چند نفره انجام دهید. به مرور با امنیت لازم بر دامنه هسته های خود بیفزایید. کم کم هسته ها را به هم پیوند و گسترش دهید. یا اگر سازمان، گروه و حزبی تشکیل داده اید در درون تشکیلات خودتان افرادی که همدیگر را بهتر می فهمند با هم هسته های دو نفره و چند نفره تشکیل دهند. هر هسته در حد نفرات و توانایی های خود کار تشکیلاتی هسته ای زیر نظر سازمان، گروه و یا حزب خود انجام دهد. در این هسته ها تعداد افراد کمتر و تفاهم بین آنها بیشتر و هسته ها بهتر رشد و جا می افتند. تشکل های هسته ای، بخصوص برای نوجوانان و جوان خیلی خوب است. در نهایت هسته های مختلف از همدیگر خیلی چیزها یاد می گیرند که باعث تقویت سازمان، گروه و حزب و گسترش آنها می شود و این تشکلها حرف بیشتر و بهتری برای گفتن و ارائه کردن پیدا می کنند و در جامعه تاثیر می گذارند.
چه بصورت متفرقه و چه به صورت سازمانی، گروهی و حزبی کار تشکیلاتی مربوط به موضوعات و مسائل شخصی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مددکاری اجتماعی می باشند. در این کار تشکیلاتی متناسب با واقعیات اجتماعی و محیط زیست ویران ایران باید اولا دو نفره و یا چند نفره بجا و به موقع عقل و احساس فردی و جمعی خودتان را بکار بگیرید. دوم هر کاری در هر سطحی می خواهید بکنید آنها را با ما تجارب و شناختهای عقلی و احساسی تلخ خودتان مقایسه کنید تا بی جا، بی خود، بی مؤرد و بی موقع از عقل و احساس خود اشتباهی استفاده نکنید. عقل و احساس با ما تجارب و شناختهای تلخ چند دهه با هم می توانیم وضعیت گرایش های شورشی در ذهن و روح تک تک شما را که از اجتماع، اقتصاد و سیاست خراب تاثیرات مخرب گرفته اند را اصلاح کنیم.
سوم با اصلاح نسبی اجتماع و محیط زیست توسط شما جو شورشی بر اجتماع و محیط زیست کمتر می شود. این محیط های اصلاح شده متقابلا روی ذهن، روح، عقل و احساس شما مردم تاثیرات درست می گذارند. به همین نسبت ذهن و روح شما هماهنگ تر با واقعیات این محیط ها و اصلاح تر می شوند، به عبارت دیگر با نبرد های درست و بجای شما مردم وبا کمکهای ما تجارب و شناختهای تلخ است که ۱- عقل و احساس شما بیشتر با هم آشتی و می توانند ذهن و روح شورشی شما مردم را اصلاح و درست تنظیم کنند. ۲- با تعادل نسبی عقل و احساس گرایشهای شورشی بجا و به موقع از افراط خود می کاهند و تعادل نسبی بین گرایشهای شورشی و جنبشی در ذهن و روح شما بوجود می آیند و این دو اصلاح و با هم آشتی می کنند. ۳- به خاطر این تعادل و آشتی از توهم، انزوا، خاکستری بودن، ترس و خیالپردازی ذهن و روح شما مردم کاسته می شود. ۴- ذهن، روح، عقل و احساس شما بیشتر به خود متکی و تسلیم جو خراب حاکم بر اجتماع و محیط زیست و تسلیم جو مذهبی رژیم آخوندی نمی شوند. با چنین اصلاحاتی شما مردم در برخورد با خودتان و در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست حساب شده جنبشی و شورشی برخورد می کنید. اما با رژیم آخوندی حساب شده شورشی برخورد کنید، چون رژیم آخوندی چیزی از اصلاحات و جنبشی نمی فهمد. سال ۵۷ آنها را آوردند که بیشتر خراب بکنند. از نظر آخوند مردم باید اصلاحاتی در حق آخوندها به عمل آورند و نه برعکس. برخورد های جنبشی از نظر دید آنها، یعنی در حق ما آخوندها خوبی کنید، خیر ما را بخواهید و جانی و مالی در راه رضای ما خدمت کنید و گندکاریهای ما را به گردن بگیرید و ماله کشی کنید تا خدا شما را در دنیا و آخرت ببخشد.
شورشی و جنبشی برخورد کردن در کف خیابان:
همانطور که در بالا گفته شد وضعیت جامعه همه جوره خراب و بحرانی و سگ صاحبش را نمی شناسد. بی نانی، بی آبی، بی کاری و اَبَر تورم بیداد می کنند. شورش گرسنگان و جان به لب رسیده ها در راه است. قبل از شورش گرسنگان مردم، بخصوص یک درصدی های مردمی همدیگر را آگاه و در حق هم از گرایشهای جنبشی بیشتر استفاده و از گرایشهای شورشی کمتر، یعنی مردم و یک درصدی های مردمی باید نسبت به هم مددیار، خودمانی، متحد، متشکل، انعطاف پذیر، تعامل پذیر، هوشیار، همنوع دوست، مردم دوست، منطقی، راسخ، جدی، موقعیت شناس، گوش به زنگ، قاطع، آگاهی دهنده و کمک کننده در هر سطحی به هم و هوای هم را داشته باشند. در همه جا بجا، به موقع و حساب شده از خطاهای هم جلوگیری کنند. اما در شورش مردمی در کف خیابان در عین حال که مردم گرایش جنبشی بالا را دارند و نسبت به هم جنبشی برخورد و هوای هم را دارند، ولی لازم است حساب شده بر گرایشهای شورشی خودشان افزوده تا شورش مردم بر علیه رژیم آخوندی تقویت شود، چون رژیم آتش به اختیار و اصلاح ناپذیر است. اگر لازم شد دست به اسلحه هم خواهیم برد.
گرایشهای جنبشی و شورشی در هر شرایط و در هر کجا و در هر زمان لازم و ملزوم هم هستند، یعنی آنها در خانه، مدرسه، محیط کار، سیاست، فرهنگ، اقتصاد، صنعت، در تظاهرات، اعتصابات، مبارزات با حجاب اجباری و شورش همگانی بکار می روند. فقط در شرایط مختلف باید میزان کاربرد آنها را حساب شده کم و زیاد کرد تا یکی بر دیگری بی جا غلبه نکند، بخصوص در شورش ها مردم با خودشان جنبشی و بر علیه رژیم آخوندی شورشی برخورد می کنند.
در اعتراضات همگانی و شورشی مردم هر نوع اشتباهاتی توسط مردم و یا هر نوع اعمال نفوز توسط افراد نفوزی می توانند خطرناک و شورش مردم را منحرف و آن را به جنگ داخلی تبدیل کنند، پس بنابراین مردم، بخصوص یک درصدی های مردمی شرایط و وضعیت مردم در شورش را برای هم ترسیم، به هم تفهیم و به هم یاد می دهند تا صفوف و حرکت شورشی مردم بر علیه خودشان تبدیل نشود و جلوی نفوزی ها نیز گرفته شود. گرایشهای جنبشی با هماهنگی با گرایشهای شورشی، مردم را بطور شورشی بر علیه آخوندیسم و مذهب افراطی و نوکران و اربابانشان بسیج و به حرکت در می آورند تا سرنگونی رژیم و عقیم گذاشتن یک جنگ تحمیلی، قحطی و آوارگی گسترده. بعد از سرنگونی گرایشهای جنبشی و شورشی مردم حرفهایی برای گفتن دارند.
بستر رهبری شورش مردم در کف خیابان همه جوره رشد کرده و کم و بیش از درون رهبران خودش را پیدا کرده است و رشدیابنده به جلو می رود. باید از این بستر رهبری همه جوره پاسداری کنیم.
سرمایه داری، صهیونیسم و رژیم آخوندی در باتلاق هم گیرکرده اند.:
بستر رهبری کهنه، راکد و منزوی ایدئولوژی ها، بخصوص مذهب افراطی اصلاح نا پذیر و رنگ باخته اند، چون به اندازه کافی هر کدام از آنها هزاران سال وقت داشته اند که خودشان را اصلاح کنند، ولی نتوانسته و نخواسته اند.
از طرفی دیگر هر نوع اصلاح برای ایدئولوژی ها خیلی سخت است، چون سرمایه داران عقلگرایکور انحصارگرای بی احساس از این عقب ماندگی مردم و این گرایشهای ایدئولوژیکی کور آنها نهایت سوء استفاده را می کنند تا با قربانی و غارت کردن مردم فقیر سرمایه داران قدرتمند تر و انحصاری همه کاره جهان شوند. اگر در سیستم سرمایه داری طبقه متوسط و طبقه کارگر آن قوی باشند که بتوانند تعادل نسبی بین طبقه فقیر و طبقه سرمایه داران بوجود آورند سرمایه داری بیشتر دوام می آورد. در غیر این صورت کم کم طبقه متوسط و کارگر ضعیف تر و بر طبقه فقیر افزوده و نظام سرمایه داری بیشتر از حد انحصاری و جوامع را دو قطبی می کند. اگر سرمایه داری به موقع اصلاح نشود کم کم راکد و به بن بست رسیده و مثل کمونیسم نهایتا به ایدئولوژی راکد، منزوی و شبیه مذهب افراطی تبدیل و از بین می رود. سرمایه داری امروزه انحصاری و بحرانزا است. امثال ترامپ با یک لگد دموکراسی نیمبند سرمایه داری را به هوا می فرستند. سرمایه داران افراطی کم و بیش مثل ترامپ شورشی هستند و گرایشهای جنبشی کمی دارند. اصلاحات و دموکراسی را کمتر می خواهند.
صهیونیسم بحرانزا، جمهوری اسلامی بحرانزا و سرمایه داری بحرانزا با مردم کشورهای خود مشکل دارند و می خواهند اگر بتوانند جنگ خاورمیانه را گسترش بدهند که تا مردم منطقه، بخصوص ایران را مالی و جانی قربانی و یک جنگ چند ساله منطقه ای و جهانی را روی دست مردم ایران، مردم اسرائیل، کشورهای منطقه، آمریکا، اروپا و کلا تمام جهان بگذارند. این خطر را همه مردم جهان حس کرده اند. فقط سرمایه داران عقلگرایکور انحصارگرای میلیاردر که دشمن احساس و دشمن منطق و قانون هستند نمی توانند این خطر را بفهمند و وقتی هم فهمیدند خیلی دیر است، البته سرمایه داران متوسط میلیونر کمتر شورشی و کمتر مثل آنها فکر می کنند. به همین خاطر آنها با جنگی که رژیم اسرائیل آن را دامن می زند و می خواهد پای آمریکا را به میان بکشد چندان مطمئن به نتیجه آن نیستند و با آن مردد برخورد می کنند. آنها تا حدودی از گذشته هر چند دیر درس گرفته اند ، مثل اشتباهات آنها در جنگ آمریکا با ویتنام، عراق، افغانستان، سوریه، یمن، لیبی و الآن هم جنگ اسرائیل و فلسطین که ممکن است به منطقه و ایران و جهان کشیده شود. یا جنگ روسیه و اوکراین و یا نزاع های کره شمالی با کره جنوبی و یا درگیری های لفظی بین چین و تایوان و مشکلاتی که در آفریقا وجود دارد. همه اینها در آن واحد که از بحرانهای سرمایه داری حکایت کرده و می کنند از هزینه زیاد و شکست آنها هم حکایت می کنند. همه اینها نشان می دهند که این جنگها بحران سرمایه داری را بطور موقت تا حدودی بر طرف کرده اند. اما بحرانهای سرمایه داری خیلی بزرگ و با این راه حل ها نه فقط حل نمی شوند، بلکه به مرور هم بیشتر می شوند. چرا ؟، چون جنگهای امروزه جنگهای قدیمی نیستند که سرمایه داری بتواند با آنها بر سر مردمان کشورهای فقیر خراب شود و بحرانهای داخلی خودش را حل کند. امروزه بحرانهای سرمایه داری خیلی زیاد و از طرفی دیگر علم هم قدرتمند عمل می کند و نمی توان به آن معنی علم را فقط به کشورهای ثروتمند سرمایه داری و فقط به سرمایه داران منحصر کرد. دامنه علم گسترده و تمام جهانیان را در بر گرفته و می گیرد. مردم به برکت علم آگاه تر و مثل قدیم زیر بار کسی و یا کشوری نمی روند. اگر سرمایه داری که بحرانهای زیادی دارد بخواهد وارد جنگ و یا جنگهای جدید شود به خاطر پیشرفت علم و تاثیرات آن در سیستم نظامی و گستردگی سیستم نظامی در سراسر جهان ویرانی این جنگها زیاد است. از طرفی دیگر با کمک همین علم مردم جهان آگاه تر و هشیار تر و زیر بار این جنگها نمی روند. این جنگها ضربه سنگینی در درجه اول به مردم جهان و سپس به نظام سرمایه داری در سراسر جهان وارد می کنند، نمونه اش جنگ بین اسرائیل و فلسطین و روسیه و اوکراین که نسل کشی هستند و صدای همه را در آورده اند. دولتها از درون با مردم خود بر سر این جنگها اختلاف بیشتری پیدا کرده اند، پس بنابراین نه فقط مردم جهان، بلکه دولتها در برابر جنگ غزه و لبنان و منطقه خاورمیانه و یا جنگ روسیه با اوکراین باید موضع جدی و قاطع بگیرند قبل از اینکه خیلی دیر شود، بخصوص مردم ایران، مردم اسرائیل، منطقه خاورمیانه ، روسیه و اوکراین.
اما نصیحت ما تجارب و شناختهای تلخ به شما مردم ایران، شما عزیزان با این گرایش های جنبشی و شورشی خود باید بر علیه رژیم آخوندی و برعلیه هرنوع جنگ و قحطی بطور گسترده شورش کنید، البته اگر بتوانید قبل از هر جنگی بر علیه رژیم منفور شورش کنید چه بهتر و می توانید جلوی یک جنگ، قحطی و آوارگی گسترده را بگیرید. امیدواریم که جنگی درنگیرد. اگر هم جنگی درگرفت باز هم شما مردم ایران باید هوای هم را داشته و بر علیه رژیم و جنگ افروزان ارتجاعی شورش کنید. اگر هم لازم شد اسلحه به دست بگیرید، البته تظاهرات گسترده و سراسری تلفات کمتر و شاید نیاز به اسلحه نباشد. شما مردم با سرنگونی رژیم منفور آخوندی جلوی هر نوع جنگ، قحطی و آوارگی گسترده را می گیرید و آنها در نطفه خفه می کنید و حرفهایی برای آینده خود دارید.
موفق و پیروز باشید! پاینده و جاویدان ایران عزیز ما!
چرا دولتهای غربی از اعدام وطن پرست ایرانی انقدر پریشان شده اند. چرا کاردار اسرائیل را احضار نمیکنند که تا بحال بیش از 20 هزار کودک را کشته است؟ معلومه که این جاوید ایران بازی ها هوادار غربی هم دارد.
اینکه لیبرال و محافظه کار و مارکسیست بلشویک و مارکسیست سوسیال دموکرات و انواع مذهبیون و غیره همه در پارلمان جمع می شوند که اسمش هست دموکراسی، قابل تعجب نیست؟ مضحک نیست؟ بقای استثمار و سلطه نیست؟ بازی با افکار توده ها و زنان و کارگران نیست؟ سرگردان کردن و گمره کردن نیست؟ حقیقت قابل فهم است، اینهمه ایدئولوژی و شامورتی بازی و قاطی کردن فاشیست با “انقلابی” و حق رای دادن و انتخاب شدن جانیان سیاسی، بانکداران،سرمایه داران بزرگ، ارتشی های سابق، امنیتی های سابق. تازه پشت صحنه هم دارد، گانگسترهای بزرگ و دست نخورده و حضور دایم مواد مخدر و قاجاق و فاحشه خانه و کلاه برداری و دزدی و اختلاس در غرب و شرق و جنوب و شمال. به آمار اقتصاد زیر زمینی کشورها مراجعه کنید که بالای ۱۵ درصد مجموعه درآمد هر کشوری است.
حال، بیشتر از یک سال است که اهالی غزه را قتل عام میکنند و به لبنان هم حمله کرده اند.کشورهای مثلا دموکراتیک به دولت اسرائیل اسلحه صادر میکند و هیچ کشوری جز محور مقامت کاری موثر انجام نمیدهد و محور مقاومت هم خودش استثمارگر و عملش به دلیل قدرت رقیب است.
این حقایق و فاکتها علائم چه واقعیتی است؟
این واقعیت که ساختار جوامع امروزی مثل همیشه اساسا فاشیستی است و دموکراسی بازی و حقوق بشر و غیره همه ریاکاری است. ریاکاری آخوندی یک طرف ریاکاری سکولار در طرف دیگر، ارکسترسنفونی گمراه کردن و فریب دادن و بخور و بی خیال کردن و حقایق جامعه را پنهان کردن.
آیا مارکس نقش سلطه بانکها در جنگها و سرمایه داری غرب را توضیح داده است؟
چرا اکثر نمایندگان دموکراسی آمریکا می ایستند و بمدت سه دقیقه برای سخنرانی فاشیستی ناتانیاهو دست می زنند؟
چرا انقلاب زن زندگی آزادی یک ذره ضد بردگی مزدی و امپریالیسم و هیراشی نبود؟
عقل و احساس حکم میکند که انقلاب واقعی انقلاب آنارشیستی کمونیستی است، بقیه گمراه و رقابت برای دست یابی به دولت و قدرت.
حمع بندی تاریخی از جنگ داخلی در اسپانیا، در سالهای حواشی ۱۹۳۶، نشان میدهد که چطور انواع نگرشهای اجتماعی اروپائی فاشیستی بودند جز آنارشیسم. بعلاوه، نشان میدهد که همکاری با مارکسیستها فایده ندارد و کمک به ارتجاع است. مارکسیسم باید حتما نخبه گرایی، آتوریته گرائی و تمایلات دولت سازی خود را نقد کند و کنار بگذارد تا قابل وحدت باشد.
بنظر می آید که یک وبلاگ برای ارائه کامل این مطالب لازم است.
چرا آنارشیسم-کمونیسم تنها نگرش آزادیخواهانه است؟
به علت وجود دو عنصر ساده بهم پیوسته که در هیچ دیدگاه دیگری وجود ندارد.
یک عنصر، آزادی از آتوریته است که موجب میشود افراد بطور مستقل پرورش پیدا کنند و سوء استفاده نشوند.
عنصر دیگر، آزادی از اسارت جسمی است که باعث میشود فعالیت فیزیکی و جسمی تولیدی در خدمت هر فرد یا جمع افراد باشد نه ارباب.
اگر نقطه نظرات غیر آنارشیستی-کمونیستی را مطالعه کنیم می بینیم که همه آنها فاقد یک یا هر دوی این دو عناصر هستند:
وطن پرستی – برایش محدوده ارضی مهم است و نه با آتوریته مشکل دارد و نه به بردگی جسمی. برای همین است که برایش استالین و مصدق و کوروش یکی است.
لیبرالیسم – همه آتوریته چی هست و هم هوادار اسارت جسمی یعنی استثمار.
محافظه کار – مثل لیبرال ، اما اعتقاد ندارد که همه اربابان در دولت شرکت کنند.
مارکسیسم – به اسارت جسمی (استثمار) اعتقاد ندارد اما آنرا از طریق آتوریته نگه میدارد.
فاشیسم – فاشیسم اصل آتوریته است. برای همین همه نگرشهای غیر آنارشیستی-کمونیستی در کنه خود فاشیستی هستند.
در حقیقت، در بعد کلان سیاست، یعنی وقتی که دولت وجود دارد، ما فقط دو نگرش داریم، فاشیسم و آنارشیسم کمونیستی.
اساسا، فاشیسم بر چهره اش نقاب میگذارد و خود را بصورتهای گوناگون برای فریب عرضه میکند.
حتما خصوصیات اصلی فاشیسم را مطالعه کنید تا ببینید که اصل لیبرالیسم، محافظه کاری، وطن دوستی و حتی مارکسیسم است.
مارکسیسم سعی دارد در وسط قرار بگیرد اما با توجیه ضرورت آتوریته، کماکان در فاشیسم سیر میکند. مارکسیسم، هم از لحاظ نظری فاقد توانائی دفاع از آتوریته است و هم از لحاظ عملی نشان داده است که فاشیستی است.
مارکسیسم شورایی که بعد از تجریه سوسیال دموکراسی و بلشویکی پیدایش یافت، سعی میکند با فاشیسم این دو فاصله بکیرد. این کوشش میتواند موفق باشد بشرطی که حزب گرایی مارکس را نقد کند. با نقد حزب گرایی و نقد آتوریته گرایی، مارکسیسم شورایی میشود آنارشیسم کمونیستی.
پس،
فقط مقاله شباهنگ راد هست که بورژوا سکولار ضد آمپریالیستی نیست، بقیه همه هست. یکی از آنها، از فولادی، که اصلا ضد امپریالیستی هم نیست و فقط بورژوا لیبرالی است.
با در نظر گرفتن ترافیک پائین روشنگری
آیااین سایت ارزش کامنت دارد؟
یا اینکه بهتر است راهی دیگر رفت؟
پیشنهاد من به سایت روشنگری این است که این سایت به فوروم بحث تغییر کند.
خوانندگان چه فکر میکنند؟
جناب ناژوانی،
*
نوشته اید:
“اگر سرمایه داری به موقع اصلاح نشود کم کم راکد و به بن بست رسیده و مثل کمونیسم نهایتا به ایدئولوژی راکد، منزوی و شبیه مذهب افراطی تبدیل و از بین می رود. ”
*
شما میگوئید که باید از تاریخ درس گرفت اما مقاله تان نشان میدهد که خودتان اصلا درسی نگرفته اید و افکارتان هنوز در ما قبل قرن نوزدهم سیر میکند، حتی بدتر، میتوان گفت افکار شما ماقبل اکتشافات ارسطوی عهد عتیق است چون ارسطور به روابط طبقاتی جامعه پی برده بود ولی شما با استفاده از کلمه “مردم” نشان میدهید نه.
*
شما از بدی سرمایه داری میگوئید اما نمیداند سرمایه داری روابط طبقاتی است. اگر میدانستید سرمایه داری یعنی چه، یعنی اگر از درسهای قرن نوزدهم اروپا چیزی یاد گرفته بودید، متوجه بودید که جامعه سرمایه داری (مردم) به استثمارگر و استعمارگر تقسیم شده اند و رژیم در حقیقت هوادار استثمارگری سرمایه داری است.
*
در ایران، در محل کار، مستقل از اینکه کارفرما اسلامی باشد یا ضد اسلامی، رژیم میخواهد استثمارگر حاکم باشد. رژیم فقط میخواهد استثمارگر سکولار دولت نداشته باشد ولی اجازه دارد که استثمار کند.
*
دغدغه شما این است که چرا ایران عزیز تون در دست سرمایه داران اسلامی است نه در دست سرمایه داران غیر اسلامی.
*
خیر جناب ناژوانی، کمونیسم یعنی اینکه استثمار نیروی کار وجود نداشته باشد. اینکه بگوئیم سرمایه داری استثمارگری است ، این ایدئولوژی بازی نیست، این یک حقیقت عینی است مثل وجود خورشید در آسمان. حالا که شما خیلی فهمیده هستید برای ما زنان و کارگران توضیح بدهید که چرا سرمایه داری استثمارگری نیست و چرا کمونیسم که یعنی از بین بردن استثمار سرمایه داری ، بد است.
*
معلوم نیست بد و خوب شما چیست. هی میگوئید “خوب” اما استثمار سرمایه داری را رد نمیکنید و بدتر کمونیسم را نهی میکنید.
*
نه، کمونیسم خوب است چون جامعه ای است که در آن استثمار وجود ندارد، اول کمونیسم را یاد بگیرید بعد میرویم سر اینکه کمونیسم در حقیقت آنارشیسم هم هست.
*
فرض کنید اینجا همان خانه و همسایگی است. شما میتوانید کامنت من را نقد کنید. منتظر نقدتان هستم، یا اینکه فقط اهالی داخل ایران باید همدیگر را “اصلاح” کنند. این به عقل جور در نمی اید.
قربان شکل نویسنده که چشم برآنکه در دنیای واقعی جلوی جنگ را گرفت و همواره با منافق بازی سد راه پیروزی خیزش ها وجنبش براندازی زن زندگی آزادی گردید بسته و با این نوشته سالهای نوری بدور ازواقعیت ذهنش را خانه تکانی میکند.