علیه افغانستیزی! / گروه کمونیستهای انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران
علیه افغانستیزی!
چرا افغانستیزی* در میان بخشی از ایرانیان پا گرفته است؟
رهایی واقعی با کدام رویکرد!؟
پس از توقف حملات فاشیستی اسرائیل و آمریکا به ایران، سران جمهوری اسلامی فرصت را مغتنم شمرده، موج اخراج مردم شریف مهاجر افغانستان بهمثابه نعمت جنگ تشدید کردند. این مصداق بارز نژادپرستی است.
اخراج مهاجران افغانستانی توسط نظام ضد بشری جمهوری اسلامی با برخوردهای متفاوتی در ایران از سوی گروههای اجتماعی مختلف روبرو شد؛ یکی از آنها برخورد بخشی از طبقه متوسط خردهبورژوازی با رویکرد عظمت طلبانه و نژادپرستانه است.
روشن است دیدگاهی که با رویکرد نژادپرستانه ناسیونالیسم شونیستیِ عظمت طلبانه و یک بخش کاملاً مرتجع (سلطنتطلبان و رضا پهلوی منتظرالسلطنه) که تحت عنوان ” ایران را دوباره باعظمت کنیم” به مهاجران شریف افغانستان برخورد میکند یک پدیده ملی نیست بلکه جهانی است که طبق آن حاکمان فاشیسم سفید سالار همچون ترامپ در آمریکا ( با شعار “اول آمریکا. و عظمت را به آمریکا بازگردانیم!) و فاشیستهای راسیست ضد مهاجر همچون لوپن در فرانسه، آلمان و بقیه اروپا علیه مهاجرین لاتین تبار و سیاهپوست آفریقاییتبار کلیه مشکلات، تشدید تضادهای حاد اجتماعی ناشی از بحران سیاسی، اقتصادی و بیکاری و تورم در جامعه را بر سر آنها انداخته و فرهنگ شونیسم ارتجاعی خارجی ستیزی و مهاجرت ستیزی را در جامعه نهادینه مینمایند و بخشی از خردهبورژوازی جامعه را به دنبال خویش روان میکنند!
یکی از بزرگترین دلایلی که جمهوری اسلامی این موج و پروژه افغانستیزی را به راه انداخته، به خاطر اینه که تقصیر بیکفایتی، عدم توانیاش در حل مشکلات و وضعیت بد کشور، اعم از شکست مفتضحانهاش در جنگ با اسرائیل، به درک واصل شدن فرماندهان ارشد ارتش، سپاه و دانشمندان هستهای، سرکوب خونین اقلیتهای ملی، مذهبی، جنسیتی، بیکاری، اشتغال، گرانی و تورم و غیره رو به گردن دیگری بیندازد. در این میان چه گردنی از افغانی باریکتر؟
دراینبین ناسیونالیسم افراطی و فاشیسم هم با تمام قدرت پا بهپای حکومت جلو میرود! و متأسفانه شماری از خردهبورژوازی ایران حتی افغانستانیها را بهطور ناصحیح و تنگنظرانه جاسوس موساد قلمداد میکنند و شانهبهشانه نظام ضد بشری جمهوری اسلامی میسایند!
جمهوری اسلامی در شرایطی بسر میبرد که بحرانهای چندلایه اقتصادی، و سیاسی، زیستمحیطی و تضادهای حاد اجتماعی ( بهویژه تضاد مردم ستمکش ایران باکلیت این نظام ضد بشری) به اوج رسیدهاند و تشدید شدهاند. در این وضعیت پیش رو، حاکمان نظام جمهوری اسلامی ضرورت و لازمه برای حفظ سلطهاش را در خلق افکار نژادپرستانه عمومی و مهندسی کردن در به وجود آوردن دشمنی که طبق آن سرنیزه مبارزه تودههای مردم ستمبر ایران را بهجای هدف قرار دادن حاکمیت به آن تغییر دهد. این دقیقاً همان چیزی است که مارکس در نقد ایدئولوژی حاکم گفت: «افکار حاکم بر جامعه، افکار طبقهٔ حاکمه هست!» همصدایی و همگرایی با چنین رویکرد نژادپرستانه سران جمهوری اسلامی شایسته کسانی که ادعای آزادی و برابری طلبی میکنند نیست و چنین رویکردی به رهایی واقعی و عدالت اجتماعی ختم نمیشود!
توجه به این نکته ضروری است که در این پروژه، «مهاجر افغان» نقش یا قربانی جایگزین رو بازی میکند. چون بهلحاظ تاریخی و طبقاتی، نه قدرت دفاع سازمانیافته دارد، نه رسانه، نه حمایت رسمی. نظام جمهوری اسلامی، مثل هر رژیم سرکوبگر دیگر در جهان، تلاش میکند با دامن زدن به بیگانههراسی مردم را از تضاد اصلی یعنی تضاد بین تودهها مردم ایران و طبقه حاکمه منحرف کند.
ناگفته روشن است که مهاجرین افغانی کارگران روزمزدی هستند و در شرایط طاقتفرسا کار تولیدی و خدماتی با کمترین دستمزد انجام میدهند، از طرف سرمایهداران بهشدت مافوق استثمار و به آنها ستم و رنج بی وصفی روا میشود.
ناسیونالیسم ایرانی که رگههای فاشیستی، آریاییگرایانه، و ضد عرب، ضد کرد، ضد ترک، ضد بلوچ، لر و ضد افغان در آن قوی هست بهعنوان نیروی مکمل برای ادامه عمر نکبتبار و غیرضروری وارد میشود و با تسلیم طلبی اعلام میکند:«ما خودمان حق خودمان رو نمیتوانیم بگیریم، جوانهای خودمان در چه شرایطی زندگی میکنن، دلمان اول برای خودمون بسوزه.»! واقعاً چرا چنین فکر میکنی!؟ چرا فکر میکنی «خودمان حق خودمان رو نمیتوانیم بگیریم؟» آیا خواهان مبارزه با کلیه روابط ستمگرانه و رفع ستم طبقاتی و فرهنگی که به ادامه چنان روابطی پا میدهد برای رهایی واقعی هستی یا نه!؟ این دیدگاه ناصحیح و رویکرد غیرعلمی به بازتولید آن روابط نظم سرمایه دارای ختم میشود و نه به الغا و فرارفتن از آن بر مبنای منافع درازمدت ستمکشترین طبقه تحتانی فقیر در اعماق جامعه طبقاتی ایران!
این نوع ناسیونالیسم همواره ابزاری بوده برای دامن زدن به شکافهای قومی، زبانی و ملی، و این بار در خدمت ایدئولوژی حکومتی قرارگرفته که لازمه بقایش تحکیم سلطه دیکتاتوری تئوکراتیک با رویکرد خارجی ستیزی است. هرچند ناسیونالیستهای سکولار، مرکزگرایان سلطنتطلب و جمهوری تئوکراتیک اسلامی ازنظر شکل باهم متفاوتاند، ولی هر دو در این پروژه همراه هستند.
بقول یکی از رفقای ما در ایران که در دوران حملات اسرائیل بهطور صحیح گفتند: «در دل جامعه هم مستقیماً با فاشیستها وارد بحث نشن و به جاش با افراد دیگر مستقیماً از این حرف بزنند که هر دو طرف جنگ رو باید رد کرد و نباید اجازه داد فضای گفتگو بین مردم با ارعاب سلطنتطلبها خاموش بشه.» در این برهه از مبارزات این مرعوب نشدن به صحبتهای نژادپرستانه و ضد افغانستانی سلطنتطلبان همچنان ضروری است در مبارزه با دیدگاههای ناصحیح مردم ستمکش که راه صحیح را از چاله تشخیص نمیدهند همچنان در دستور روز ما کمونیستهای انقلابی برای دامن زدن به یک انقلاب واقعی باشد.
این نکته را هم باید در نظر داشت، و همه تودههای مردمی که به رویکرد نژادپرستی روی میبرند همه سلطنتطلب نیستند زیرا «مردم ممکن است از سرِ عدم حساسیت ضد نژادپرستانه، ضد تبعیض و دشواری شرایط زندگی بهراحتی جذب بیگانهستیزی شوند؛ اما این حکومت است که با اتخاذ اینگونه سیاستها این احساسات را دامن میزند.» (۱) و به یک معنای واقعی جمهوری اسلامی بخشی ناآگاه از خردهبورژوازی مذبذب و نامصصم در مبارزه علیه دشمن را یا بهطرف خود میشکاند و یا بهطرف سلطنتطلبان نژادپرست حول میدهد! اینیکی به آن و آن دیگری به این طبقه ارتجاعی برای خلق افکار نژادپرستانه ضد افغانی کمک میکند.
در مقابل چنان دیدگاه تنگنظرانه و نژادپرستانه ما کمونیستهای انقلابی (بهویژه کمونیستهای طرفدار سنتز نوین کمونیسم باب آواکیان) نیاز دارند که بهعنوان رها کنندگان نوع بشر مبارزهای که بر اساس شناخت از واقعیت پیش رو (ضرورت) است را با رویکرد علم کمونیسم بهپیش ببریم. زیرا همانگونه که مارکس به ما آموخت پرولتاریا فقط با رها کردن بشریت است که میتواند خود را رها کند؛ رفیق باب آواکیان در ارم مورد چینی توضیح میدهد « بهعبارتدیگر، باید کل دنیا را تغییر داد. شما باید چهار کلیت را در مقیاسی جهانی محقق کنید، در غیر این صورت پرولتاریا بهمثابه یک طبقه در شرایط استثمار باقی خواهد ماند چون تا زمانی که این سیستم کار میکند، تا زمانی که روابط بنیادین و فرایند انباشت سرمایهداری، باعث قوای محرکۀ اساسی و بنیادینی شود که صحنه را رقم میزند و ضرورتاً طبقهای استثمارشده وجود خواهد داشت. فقط با محو کلیه اینها در سراسر دنیا، با تحقق چهار کلیت در مقیاس جهانی است که پرولترها بهمثابه طبقۀ تحت استثمار میتوانند خود را واقعاً رها کنند. این دو درگرو یکدیگرند. بنابراین این جهت قضیه، بهروشنی جهت انترناسیونالیسم را هم در برمیگیرد. ایجاد دنیایی کاملاً متفاوت، عاری از همۀ این روابط اقتصادی استثمارگرانه، همۀ این تمایزات طبقاتی، تمام روابط اجتماعی ستمگرانه و تمامی ایدههایی که از روابط استثمار و ستم برمیخیزند و این روابط را تقویت میکنند. همە اینها، و نیز جنبه بینالمللی(انترناسیونالیسم)، در فرمولبندی رهاکنندگان نوع بشر متبلور است. همۀ اینها در فراخوانی که به مردم میدهیم و در مبارزهای که با مردم میکنیم متبلور است، یعنی نهفقط باید بجنگیم تا از ستمهای مشخصی خلاص شویم که مستقیماً بر ما یا بر بخشی از جامعه وارد میآید که به آنها ربط داریم و دغدغه فوری ماست بلکه باید برای ریشهکن کردن مستقیماً این کلیت و پشت سرنهادن همه این چیزها بجنگیم. زندگی در دنیای موجود، شایستۀ هیچکس نیست. شرایط و امکان پشت سرنهادن همۀ این چیزها وجود دارد، اما این کار درگرو مبارزهای سخت است. باید مردم را قانع کنیم که این هدف را ببینند و برایش بجنگند.» (نقل از ” کتاب کمونیسم نوین” بخش “رهاکنندگان نوع بشر” نوشتهشده توسط باب آواکیان”)
انترناسیونالیسم: بشریت ستمبر کل جهان مقدم است!
تنها با سرنگونی سرمایهداری جمهوری اسلامی میتوان به ستم و استثمار کارگران ایران، ستم بر زنان، نسلکشی اقلیتهای ملی، نادیده انگاشتنِ حق تعیین سرنوشت آنها از سوی ستمگران، به سرکوب اقلیتهای مذهبی و جنسیتی، به سرکوب، تحقیر و اخراج مهاجرین زحمتکش افغانی، خاتمه داد و چوبه دار معترضین، زنجیر زندانیان سیاسی و حجاب این نهاد ستم، اسارت و بندگی زنان را در یک انقلاب واقعی برای رهایی همه بشریت تحت ستم و استثمار، بر اساس منافع کوتاهمدت ولی مهمتر منافع اساسی درازمدت طبقه تحتانی جامعه(پرولتاریا) برچید.
سرنگونی انقلابی نظام سرمایهداری حاکم بر ایران و تارومار کردن ماشین دولتی جمهوری اسلامی هم مطلوب، هم ضروری و هم ممکن است!
انقلاب و نه چیزی کمتر!
نه به جنگ، نه به اعدام و نه به جنگ نژادپرستانه علیه افغانستانیهای مهاجر
۹ تیر ۱۴۰۴– ۳۰ ژوئن ۲۰۲۵
گروه کمونیستهای انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران
پانویس:
*حس و دیدگاه ناصحیح رایج در میان بخشی از خردهبورژوازی ایران اینگونه بیان میشود: «ما خودمان حق خودمان رو نمیتوانیم بگیریم، جوانهای خودمان در چه شرایطی زندگی میکنن، دلمان اول برای خودمون بسوزه.»!
۱- نقل از «مهرداد درویشپور»، جامعهشناس و استاد دانشگاه مالاردالن سوید، در مصاحبه با وبسایت خبری “ایران وایر” منتشر شده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴.
منتشر شده در کانال کمونیسم نوین در لینک زیر:
https://t.me/New_Communism/3249
Comments
علیه افغانستیزی! / گروه کمونیستهای انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>