مختصری در باره «دموکراسی مستقیم» سوییس
مطلب زیر بوسیله یکی از شهروندان سوییس تهیه شده است که بخاطر اهمیت موضوع برای آینده ایران، جهت اطلاع و انتشار حضورتان ارسال می گردد
ارسال توسط جواد قاسم آبادی
****************
سوئیس یک دموکراسی مستقیم است. سوئیسی ها علاوه بر حق رای که در کشورهای دموکراتیک مرسوم است، در مورد لوایح و موضوعات مشخص، نیز حق رای دارند. سوئیس توسط شورای فدرال اداره می شود، هیئتی متشکل از 7 عضو که تصمیمات خود را با اجماع اتخاذ می کند. در سوئیس، مردم اجازه دارند در هر سطح سیاسی نقشی کلیدی در تصمیم گیری های سیاسی ایفا کنند.
علاوه بر حق رای رایج در سایر کشورها برای انتخاب نمایندگان سیاسی، تمامی شهروندان سوئیسی بالای 18 سال نیز حق رای دادن در مورد لوایح را دارند. مردم حدوداً چهار بار در سال به پای صندوقهای رای فراخوانده میشوند تا به طور متوسط در مورد پانزده موضوع مشخص رای دهند. در دهه های اخیر، میانگین مشارکت اندکی بیش از 40 درصد بوده است.
ابتکار مردمی
شهروندان همچنین این فرصت را دارند که موضوعات مشخصی را خودشان در معرض رأی عمومی بگذارند. این امر با استفاده از ابزار ابتکار و همه پرسی انجام می شود که مورد اخیر حالت اختیاری و اجباری دارد. این سه ابزار هسته دموکراسی مستقیم را تشکیل می دهند.
ابتکار مردمی به شهروندان این امکان را می دهد تا پیشنهاداتی را برای تغییر یا بهبود قانون اساسی ارائه کنند. تأثیر آنها با برانگیختن یا راه اندازی مجدد بحث های سیاسی در مورد یک موضوع، کاملاً تعریف شده است. برای اینکه یک طرح مردمی معتبر باشد و به رای گذاشته شود، باید ۱۰۰۰۰۰ امضا ظرف ۱۸ ماه جمع آوری شود. مسئولین می توانند یک پیشنهاد متقابل به یک ابتکار مردمی ارائه دهند و امیدوار باشند که مردم و کانتون ها پیشنهاد آنها را در اولویت قرار دهند.
رفراندوم اختیاری
قوانین فدرال و سایر احکام مجلس فدرال مشمول همه پرسی اختیاری هستند. بدین ترتیب شهروندان می توانند خواستار ارائه قانون مصوب برای رأی گیری به مردم شوند. برای برگزاری همه پرسی باید ظرف ۱۰۰ روز پس از انتشار متن قانونی۵۰۰۰۰ امضا جمع آوری شود.
همه پرسی اجباری
هر گونه اصلاحیه قانون اساسی توسط پارلمان مشمول رفراندوم اجباری است، به این معنی که باید برای رای دادن به مردم ارائه شود. مانند پیوستن سوئیس به برخی سازمان های بین المللی .
.دموکراسی مستقیم به مردم این امکان را میدهد که در تصمیمگیریها در تمام سطوح سیاسی حرف مستقیم داشته باشند. این شیوه، فرصت های گسترده برای مشارکت مردم را امکان پذیر ساخته است. ابزارهای مختلف، امکان مشارکت حداکثری اقلیتها را فراهم میکنند، که یک ویژگی سیاسی مهم در کشوری با زبانها و فرهنگهای مختلف است. ساختار ایالتی فدرال این امکان را فراهم می کند که تا حد امکان به شهروندان نزدیکتر شود. سطحی که به مردم نزدیک است، یعنی جامعه، حداکثر قدرت را در اختیار دارد. صلاحیت ها در اختیار مردم است و فقط در صورت لزوم به کانتون ها و دولت فدرال واگذار می شود.
. شورای فدرال هیئتی متشکل از ۷ عضو است که تصمیمات خود را با اجماع اتخاذ می کند. اعضای شورای فدرال توسط مجمع فدرال متحد که از یک اتاق بزرگ و یک اتاق کوچک تشکیل شده است، انتخاب می شوند. اتاق بزرگ، همان شورای ملی، مرکب از نمایندگان مردم است، در حالی که اتاق کوچک، شورای ایالات، نماینده کانتون ها است که آن هم با رای مردم تعیین می شود.
آزادی عمل از جایگاه بالایی در نظام سیاسی سوئیس برخوردار است. فدرالیسم و دموکراسی مستقیم بیانگر این امر است. برن به عنوان پایتخت سوئیس عمل می کند، اما فقط یک شهر فدرال است. سوئیس به معنای معمول پایتخت ندارد. .دموکراسی مستقیم تعیین کننده این امر است. برن به عنوان پایتخت سوئیس عمل کند.
مرزهای ملی سوئیس در سال ۱۸۱۵ تعریف شد و در سطح بین المللی به رسمیت شناخته شد.
نظام سیاسی بر اساس قانون اساسی فدرال ۱۸۴۸ است. از آن زمان، قدرت فدرال، حقوق مردمی و تنوع سیاسی افزایش یافته است.
با انتخاب شهر برن به عنوان کرسی فدرال، این شهر به شهری فدرال تبدیل شد که «دفاکتو» نقش پایتخت را ایفا کرد.
در سوئیس سه سطح سیاسی وجود دارد: کنفدراسیون، ۲۶ کانتون و ۲۱۷۲ کمون .
دولت ایالتی سوئیس (شورای فدرال) دانشکده ای متشکل از ۷ عضو است که توسط پارلمان انتخاب می شوند و از قوی ترین احزاب می آیند. این شوراهای فدرال بین خود به توافق می رسند و بدین ترتیب امور کشور را اداره می کنند و به همین دلیل است که به این شکل از حکومت دموکراسی اجماعی می گویند.
پارلمان سوئیس (مجمع فدرال) دارای ۲۴۶ نماینده است که توسط مردم انتخاب می شوند. این شورا از دو مجلس تشکیل شده است: شورای ملی با 200 عضو و شورای ایالت ها با ۴۶ عضو.. ۱۱ حزب در پارلمان سوئیس نماینده دارند. احزاب با بیشترین نسبت رای دهندگان نیز در بوندسرات حضور دارند.
حدود 5.5 میلیون شهروند بالای ۱۸ سال، یعنی حدود ۶۳ درصد از کل جمعیت، واجد شرایط رای دادن در سطح فدرال هستند.
به ندرت در هیچ کشور دیگری مردم به اندازه سوئیس از حقوق مشترک برخوردارند.
در هیچ کشور دیگری مردم به اندازه سوئیس از حقوق مشترک برخوردار نیستند. همه پرسی سه تا چهار بار در سال برگزار می شود که در آن رای دهندگان می توانند در مورد لوایح تصمیم گیری کنند. نمایندگان مردم هر چهار سال یکبار انتخاب می شوند.
در دو کانتون گلاروس و اپنزل اینرهوردن رأیگیری و انتخابات کانتونی همچنان با بالا بردن دست در میدان شهر اصلی انجام میشود.
هر یک از اعضای شورای فدرال ریاست یک بخش را بر عهده دارد .
. هر عضو شورای فدرال به طور متناوب توسط مجمع فدرال بر اساس اصل ارشدیت، یعنی بر اساس مدت خدمت، به عنوان رئیس جمهور فدرال انتخاب می شود. رئیس جمهور فدرال ریاست جلسات دولت را بر عهده دارد و وظایف نمایندگی را به ویژه در خارج از کشور انجام می دهد.
دولت بر اساس اجماع،
در روح دموکراسی اجماعی، احزاب از هر رنگ متعهد به همکاری در دولت هستند. شورای فدرال یک مرجع هم پیمانی است، به این معنی که همه اعضای شورای فدرال باید تصمیمات این نهاد را به دنیای خارج نمایندگی کنند، حتی اگر شخصاً مخالف باشند.
ترکیب سیاسی شورای فدرال بر اساس کلید توزیع ۲:۲:۲:۱ است: بر این اساس، سه حزب بزرگ هر کدام با دو کرسی در این شورا، چهارمین حزب بزرگ با یک کرسی، نمایندگی می شوند. نمایندگان حزب لیبرال و سوسیال دموکرات و حزب مردم سوئیس هر کدام ۲ کرسی، و یک نماینده از حزب مردمی دموکرات مسیحی.
رئیس اداره فدرال
اعضای شورای فدرال معمولا هفته ای یک بار برای یک جلسه مشترک شورای فدرال تشکیل جلسه می دهند. این با بین ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ موضوع در دستور کار خود در سال سروکار دارد که توسط بخش های جداگانه و توسط صدراعظم فدرال، بخش اداری شورای فدرال تهیه می شود. صدراعظم فدرال به عنوان مشاور در جلسات شورای فدرال شرکت می کند.
فدرالیسم
ساختار سیاسی سوئیس از کنفدراسیون، ۲۶ کانتون و بیش از ۲۰۰۰ کمون تشکیل شده است. قوای سیاسی و قانونگذاری بین این سه سطح تقسیم شده است تا هر کدام تا حد ممکن دارای خودمختاری باشند. به این ترتیب می توان تنوع زیادی را زیر یک سقف سیاسی آورد. کانتون ها که وظیفه ایالت های تشکیل دهنده را بر عهده می گیرند، قانون اساسی، پارلمان، دولت و دادگاه های خاص خود را دارند.
نام رسمی سوئیس، کنفدراسیون سوئیس، دلایل تاریخی دارد و ریشه در افسانه تأسیس این کشور، سوگند سه کانتون موسس دارد. با این حال، سوئیس از سال ۱۸۴۸ یک کشور فدرال بوده است. این کشور فدرال با برن به عنوان شهر فدرال. پایتخت واقعی، کانتون ها به عنوان کشورهای عضو و شهرداری ها در قدرت ایالتی مشترک هستند. هر سه سطح دارای یک قوه مقننه (قوه مقننه) و یک مجریه (دولت) هستند. قدرت قضایی منحصراً توسط کنفدراسیون و کانتون ها اعمال می شود.
تنوع در وحدت
دولت وحدت ملی و تنوع فرهنگی را در کشوری متشکل از چندین گروه مذهبی و زبانی تضمین می کند. در کنار دموکراسی مستقیم، فدرالیسم یکی از ارکان اصلی نظام سیاسی سوئیس است. در فدرالیسم، سیاست تا حد امکان به شهروند نزدیک است. جوامع کوچکتر در اوقات فراغت توسط اعضای خود کنترل می شوند.
برای اطمینان از اینکه تمامی ۲۶ کانتون علیرغم اندازه ها، فرهنگ ها و فرقه های مختلف به طور مساوی در سطح فدرال نمایندگی دارند، هر کانتون دو نماینده را به شورای ایالات می فرستد. شورای ایالات یکی از دو اتاق مجلس فدرال است. ۶ کانتون موسوم به نیم کانتون، هر کدام تنها یک کرسی در شورای ایالات دارند. کانتون ها همچنین دارای حق رفراندوم هستند که به آنها این فرصت را می دهد که در صورت درخواست حداقل 8 کانتون، قانون فدرال را مجبور به همه پرسی کنند.
خود تعیینی به عنوان یک اصل راهنما
قدرت در ساختار دولت بر اساس اصل تابعیت توزیع می شود. کوچکترین واحد سیاسی، شهرداری، حداکثر حق تعیین سرنوشت را دریافت می کند. این به شهرداری این امکان را می دهد که تا حد ممکن وظایف خود را انجام دهد. وظایف فقط به سطح بالاتر بعدی، یعنی به کانتون ها، جایی که منطقی است، واگذار می شود. همین امر در مورد بالاترین سطح، کنفدراسیون نیز صدق می کند.
یک مثال: شهرداری زیرساخت های خود را اعم از خیابان یا ساختمان های عمومی مانند مدارس حفظ و تعیین می کند. کانتون ها وظایف مهمی مانند مدرسه یا سیستم پلیس را بر عهده می گیرند. دولت فدرال نیز به نوبه خود وظایفی مانند دفاع ملی یا سیاست خارجی را بر عهده می گیرد. هر سطح برای تکمیل وظایف محوله مالیات خود را افزایش می دهد.
پارلمان سوئیس از دو مجلس شورای ملی و شورای ایالت ها تشکیل شده است. شورای ملی نماینده جمعیت است، در حالی که شورای ایالات نماینده کانتون ها است. در مجموع ۲۴۶ عضو هر دو شورا هر۴ سال یکبار توسط مردم، در شورای ملی با نمایندگان نسبی و در شورای ایالت ها با انتخابات اکثریت انتخاب می شوند.
مجلس فدرال، نهاد قانونگذاری فدرال، قوه مقننه است. این شورا از دو مجلس تشکیل شده است: شورای ملی و شورای ایالات. دو اتاق دارای قدرت یکسانی هستند، اما برای دوره های مختلف جلسات می نشینند. یک جلسه در سوئیس جلسه نامیده می شود.
شورای ملی
شورای ملی، به اصطلاح “اتاق بزرگ” نماینده مردم است. متشکل از۲۰۰ عضو است که برای یک دوره چهار ساله انتخاب می شوند. تعداد نمایندگان در هر کانتون به جمعیت آن بستگی دارد. یک کانتون حق دارد به ازای هر ۴۰۰۰۰ نفر یک شورای ملی داشته باشد.
قانون اساسی برای هر کانتون حداقل یک کرسی تضمین می کند، حتی اگر کانتون کمتر از۴۰۰۰۰ نفر جمعیت داشته باشد. کانتون های آپنزل-آسررودن، آپنزل-اینرهودن، اوبوالدن، نیدوالدن، اوری و گلاروس هر کدام تنها یک نماینده به شورای ملی می فرستند. از سوی دیگر، پرجمعیتترین کانتون، زوریخ، ۳۵ عضو شورای ملی را به برن میفرستد. اینها با نمایندگی تناسبی انتخاب می شوند که در سوئیس نمایندگی تناسبی نامیده می شود.
شورای ایالات
شورای ایالات، “اتاق کوچک” نماینده کانتون ها است. متشکل از ۴۶ عضو است که برای یک دوره چهار ساله نیز توسط مردم انتخاب می شوند. با این حال، در اینجا با رای اکثریت، رای اکثریت. صرف نظر از جمعیت خود، هر کانتون دو نماینده به شورای ایالت ها می فرستد، به استثنای شش نیم کانتون اپنزل -آسودن، آپنزل-اینرهودن، ابوالدن، نیدو الدن، بازل-استاد و بازل-لند که هر کدام حق دارند. فقط به 1 نماینده در شورای ایالات.
اگرچه اعضای شورای ایالت ها نماینده کانتون ها هستند، اما بدون هیچ دستورالعملی از سوی دولت یا پارلمان کانتونی خود عمل می کنند.
شایستگی ها و روش های کار
شورای ملی و شورای ایالات به طور جداگانه چهار بار در سال برای جلسات سه هفته ای تشکیل جلسه می دهند. این دو مجلس در مورد اصلاحات قانون اساسی قبل از ارائه به مردم برای رای گیری تصمیم می گیرند. آنها همچنین قوانین جدیدی را تصویب می کنند، قوانین موجود را تغییر می دهند یا آنها را لغو می کنند.
شورای ملی و شورای ایالت ها حداقل سالی یک بار با هم ملاقات می کنند. مجمع متحد فدرال معمولاً در ماه دسامبر تشکیل جلسه می دهد. مجمع فدرال مسئول اصلی انتخاب اعضای شورای فدرال و دادگاه عالی فدرال است.
مجلس فدرال یک پارلمان شبه حرفه ای (یا نیمه حرفه ای) است، زیرا اکثر اعضای شورا نیز شغل دارند. یک نماینده پارلمان سوئیس به طور متوسط 60 درصد از زمان کار خود را صرف ماموریت خود می کند.
بی طرفی یکی از پایه های سیاست خارجی سوئیس است. این کشور سوئیس را از شرکت در درگیری های مسلحانه و ورود به اتحادهای نظامی منع می کند. سوئیس از سال ۱۸۱۵ توسط جامعه بین المللی به عنوان یک کشور بی طرف به رسمیت شناخته شده است.
سازمان ملل در ژنو.
سنت بشردوستانه و بی طرفی سوئیس منجر به تاسیس سازمان ملل متحد و سازمان های غیردولتی متعدد در ژنو شده است. © FDFA، حضور سوئیس
بی طرفی سوئیس به شکست کنفدراسیون ها در ماریگ نانو در سال۱۵۱۵ و به پیمان صلح وستفالیا در سال ۱۶۴۸ برمی گردد که به جنگ سی ساله پایان داد. با این حال، تا سال ۱۸۱۵ در کنگره وین توسط جامعه بین المللی به رسمیت شناخته نشد. سوئیس به عنوان یک کشور بی طرف در درگیری های سایر کشورها شرکت نمی کند، کمک مسلحانه نمی کند و به هیچ اتحاد نظامی نمی پیوندد. در سال ۱۹۰۷، سوئیس با پیوستن به کنوانسیون لاهه این نگرش را رسمیت داد. این کنوانسیون حقوق و وظایف کشورهای بی طرف در زمان جنگ را تنظیم می کند.
پایان جنگ سرد سوئیس را بر آن داشت تا مفهوم بی طرفی خود را بازنگری کند. این کشور در تحریم های اقتصادی علیه عراق در طول جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ شرکت کرد، در سال ۱۹۹۶ در “مشارکت برای صلح” ناتو مشارکت داشت و در سال ۱۹۹۹ داوطلبان غیر مسلح ارتش را برای حمایت از تلاش های صلح در کوزوو فرستاد.
به مناسبت یک همه پرسی در سال ۲۰۰۱، رای دهندگان سوئیسی با اکثریت ناچیز تسلیح نیروهای سوئیسی در عملیات حفظ صلح را تایید کردند. در سال ۲۰۰۲، سوئیس با عضویت در سازمان ملل گام دیگری به سوی سیاست بی طرفی فعال تر برداشت.
بی طرفی بخشی از وجدان عمومی سوئیس است و اکثریت زیادی از مردم از آن حمایت می کنند. علاوه بر این، انسجام داخلی میان گروهها و دستههای مختلف زبانی را ممکن میسازد و همچنین نقش تعیینکنندهای برای سوئیس در ارائه خدمات موثر توسط دفاتر سازمان های بین المللی مستقر در آن را ایفا میکند.
امضاء محفوظ
سوییس، خرداد 1402
حتی دموکراسی مستقیم هم میتواند ارتجاعی باشد. همانطورکه ذکرکردم، باید دید اقتصاد سرمایه داری در سوئیس چگونه است. ارتجاع صرفا یک جنبه ندارد. مجموعه ای از پدیده های عینیت یافته سلطه گری است. همانطور که فردریک دوگلاس بدرستی گفت: وقتی خانه ارباب آتش میگیرد، برده خانه میگوید آب بیاورید، برده مزرعه میگوید نفت بیاورید. اهالی دموکراسی سوئیس میتوانند برده های خانه باشند.
ضداقتدار
“منطق آنارشیست نمای اقلیمی اینست که ویگیپدیا را بعنوان دارالعلوم خود به خوانندگام معرفی میکند ولی ژست…”
چه گفته که آنارشیسم را بد نام کرده؟ هر چه گفته آنارشیستی است.
منطق آنارشیست نمای اقلیمی اینست که ویگیپدیا را بعنوان دارالعلوم خود به خوانندگام معرفی میکند ولی ژست مخالفت با بی بی سی را میگیرد !!!
فکر و اندیشه این فرد پر از تضاد و تناقض است و تاکنون حیثیت آنارشیسم را اینجا برباد داده .
این کامنت:
“سوئیس ایران نیست. خوش بحال سوئیسی ها. از طریق بانکداری و گاو داری و پنیر فروشی و ساعت سازی، اقتصاد یک کشور کوچگ کم جمعیت طبق مراد می چرخد. فقط زنها تا 70 سال پیش آدم نیودند و از این دمکراسی بهره ای نداشتند و حق رای را آرزو میکردند …”
از ایدئولوژی بی بی سی است. هم ضد دموکراسی و هم ضد آنارشیسم، هواداری از سلطنت پشت صحنه.
آنارکوسندیکالیست
مقاله فاقد فاکت کافی در مورد سرمایه داری در سوئیس است. کارکران ایران را با دموکراسی خواهی فریب ندهید.
آنارکوسندیکالیست
سوئیس ایران نیست. خوش بحال سوئیسی ها. از طریق بانکداری و گاو داری و پنیر فروشی و ساعت سازی، اقتصاد یک کشور کوچگ کم جمعیت طبق مراد می چرخد. فقط زنها تا 70 سال پیش آدم نیودند و از این دمکراسی بهره ای نداشتند و حق رای را آرزو میکردند. سه زبان و سه فرهنگ و سه ملت در این کشور نشان میدهد که آنارشیسم اقلیمی ویکیپدیای تجزیه طلب ضد وطن در این کشور وچود ندارد. هر گردی گردو نیست!
طبق این دمکراسی ناسیونالیستی ،پناهندگان و خارجی ها اغلب قربانی این خودسری رای عموم میشوند. در حالیکه هزاران سوئیسی در سراسر جهان سرمایه گذاری میکنند و سودهای بادآورده را به کشور خود منتقل میکنند.نمیدانم موضوع نمایشنامه دزدهای شیلر در سوئیس در چه موردی است|؟
ضد-اقتدار