تلاش رژیم٬ در بازسازی قدرتِ غارت و جنایت٬ از درون زندان ها / ناهید قادری
عاملان جنایت علیه بشریت و نسل کشی که محکوم و تحت تعقیب محاکمه در دادگاه های حقوق بشری مردم ایران و محاکم بین المللی، قرار خواهند گرفت٬ اینک در راستای تداوم جنایات خود، اقدام به نمایش عفو ملوکانه مبارزین می کنند.
تحولات شرایط زندان ها با تغییرٍ ،سیاست های کلان حاکمیت ها، همگام رُخ می دهند. امروزه بلحاظ تداوم و مقاومت جنش انقلابی و ناتوانی رژیم در سرکوبِ آن، ناگزیربه نمایش عفو در زندان ها برای سرپوش بر شکست خود پرداخته است.
رژیم، سر سوزنی نسبت به آزادی تجمعات، آزادیِ تشکل های مردم نهاد، رسانه و سیاست های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی عقب نشینی نکرده است و نمایش رأفت تنها در راستای تحکیم قدرت و ابزار سازی از شرایط زندانیان است.
تقسیم بندی مناطق و زندان ها توسط سازمان های حقوق بشری در جهت استخراج کامل آمار و شرایط زیست زندانیان٬ همچنین گسترش اشکال مختلف مبارز و تجمعات در مقابل زندان ها، توسط مبارزین داخل، برای تقویت جنبش ضروری است.
مردمی که نسبت به فجایع انسانی و شرایطِ کنونی ساکت اند٬ به زودی شرایط اقتصادی- اجتماعی آنچنان بر آنان سخت خواهد شد که یا باید به بردگی قناعت نموده و یا بالاجبار به اعتراض روی آورند٬ اما در شرایطی که ممکنست تنها بمانند.
عصاره و فشردۀ مناسبات و روابط قدرت ، سبک حکمرانی و حقوق طبقات و اقشار اجتماعی در یک کشور، در درون زندان ها بصورت شفاف تری تبلور و تجلی می یابد. به عبارتی، زندان ها معرفِ کارکرد و آینۀ تمام نمای مناسبات اقتصادی – اجتماعی یک حکومتند. در زندان، در یک فضای زیستِ بسیار تنگ که امکان انتخاب آزادانة روابط اجتماعی بشدّت محدود و فشرده است، روابط قدرت و تضادها، شکل عینی و ملموس تری بخود گرفته و لذا محتوای مناسبات اجتماعی، عیان تر و بسادگی قابل درک است. به همین لحاظ است که حکومت های فاشیستی و سرکوبگر از زندانیان بعنوان گروگان و ابزاری برای قدرت نمایی در کلِّ جامعه استفاده می کنند . از آتش سوزی عمدی در زندان ها، تا تحمیل احکام خرواری بی حدّ و حصر زندان، احکام ظالمانة اعدام و پیدا کردن گردنی برای طناب دارشان از ابزار مورد استفاده آنهاست. در کشاکش روابط انسان ها در درون جوامع، بجهت وجود تناقضات و تضادهای روابط اجتماعی که بدلیل تضاد اهداف٬ مطالبات٬ خواست ها٬ منافع و سبک زندگی، بین طبقۀ حاکم و محکوم و انعکاس آن بین اقشار و حتی آحاد جامعه برقرار است، نتیجتاً به رویارویی وتنش منتهی می شود. حکومت هایِ دیکتاتوری و سرکوبگر، بجای حلّ تضادها و تغییر فرایند ها و روابط اجتماعی٬کسانی را که بر علیه نظم موجود اعتراض می کنند را بطور مکانیکی و زور و از طریقِ ایجاد تضییقات، حذف، و فرسایش جسم و روح در یک محیط بشدت بسته و با محدودیت های متعدد نگهداری می کنند. در واقع زندان مکانی برای تخفیف دادن تضادها در جامعه، به سبک مکانیکی و سرکوب است. در درون محیط زندان، با فشرده شدن مناسبات و عریان ترِ قدرت، زندانیان برای سازگاری با شرایط؛ اجباراً به شناخت عمیق تر از مناسبات قدرت حاکم و نقش نهادهای مختلف، اعم از نیروی قهریۀ سرکوب، مناسبات غارتگرانۀ اقتصادی و شناخت وجوه مختلفِ سرکوب از جمله قوّۀ قضا، همچنین روبنای فرهنگی و مذهبی تحمیلی دست یافته و در مدّت زمان محدود تر، شاخت های عمیق و تجربیات عینی تری کسب می کنند. بسیاری از شناخت ها و درک واقعیات موجود و روش های برون رفت از بن بست های اجتماعی٬ مفاهیم و راهکاری نوین در درون زندان ها، نظریه پردازی و جمع بندی می شوند. بدین ترتیب که محیط زندان با فشردگی اش، بستری برای جمع بندی عملکردِ تاکنونی فرد و گروه اجتماعی و طبقات، و همچنین درک روشن و عیان تر، از قانونمندی ها و کارکرد نهادهایِ مختلف قدرت از یکطرف با تمامی آحاد اجتماعی در یک کشور، به مثابه منبع بهره کشی کسب می کنند.
تحولات درونی زندان همگام با تغییرٍ سیاست های کلان اجتماعی حکومت ها
رژیم های سرکوبگر، با زندان در مراحل و منزلگاه های چرخۀ قدرت گیری خود، یعنی دورانٍ «اوج – ثبات – افولِ» سیاست های متضادی به کار می گیرند در از اواخر سال 55 با سازش شاه و اعضای مؤتلفه و روحانیون، با جشن “سپاس شاهنشاه” آنها، برای پیوستن به قدرت، از زندان آزاد شدند، اما در دی و بهمن 57 وقتی که تمامی خیابان ها توسط مردم تسخیر شده بود و رژیم در نهایتِ افول قدرتش قرار داشت کلیّۀ زندانیان مبارز با نیروی مردم آزاد شدند.
از سال 1359 در دورۀ قدرت گیری نظامِ داعشیِ ولایت فقیه در ایران، ده ها هزار مبارز و مقاوم در برابر دستگاهِ انحصار و سرکوب دستگیر و زندانی شدند. در این سال ها بسیاری از آنها برای تثبت قدرت جدید حتی بدون محاکمه اعدام شدند. در سال 67 و پایان جنگ ایران و عراق که رژیم مهر تأیید تداوم نظام ولایت فقیه از طرف قدرت های بزرگ در توازن منطقه ای را کسب نمود. برای سهولت و بسط نظام تمامیت خواهانه در عرصه اقتصادی و منابع کشور، در سال ۶۷ در اقدامی که جنایت علیه بشریت و کشتار نسلی بود همۀ زندانیان مقاوم را بدون محاکمه و اثبات هیچ جرمی اعدام کرد. بطوریکه تاریخ چنین جنایات و نسل کشی در یک میهن کمتر به خود دیده است. طی 33 سال پس از آن، رژیم که با دوران ثبات و بقول خودش سازندگی همراه بود، تلاش کرد فضای زندان ها را عادی سازی نماید٬ تا سوابق و خاطرۀ کشتار ها و جنایات گذشته را از اذهان بزداید. در مقاطع مختلف با قتل های زنجیره ای مستمر در درون جوامع و همچنین درون زندان ها سیاست های یکدست سازی را به پیش می برد، تا زندانیان و مبارزان همواره شمشیر داموکلس را بالای سر خود احساس کنند.
در دوران جنبش های ادواری در سال های ۷۸- ۸۸- ۹۶-۹۸ و … با پُر کردن زندان ها، شکنجه ها و کشتارهای وسیع، توانست جنبش ها را سرکوب نماید. با وقوع جنبشِ انقلابی « زن، زندگی – آزادی » که با اعتراضات گسترده، بجهتِ اوج گیری و گسترشٍ اَبَر بحران های همه جانیه و اوج گیری تضادهای مختلف اقتصادی- اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و مبارزات همه جانبۀ مردم به جان آمده مواجه شد، طی پنج ماه جاری قادر به سرکوب جنش نگردید. لذا رژیم مجدد به سبک کشتارهای دهۀ 60 رجعت کرد٬ اما بلحاظ بحران های متعدد و همه جانبۀ چند وجهی و فقدان مشروعیت و امکان گسترش مبارزات، اقداماتش با شکست مواجه شد. سرکوب گسترده منجر به تعمیق گسل بین مردم و رژیم و اتحاد سراسری مردم در سراسر پهنۀ کشور گردید. لذا ضربات مهلکی دریافت نموده و هژمونی و جایگاه داخلی، منطقه ای و جهانی اش را به میزان زیادی از دست داد. در این مرحله که تمامی مردم ناراضی هنوز به جنبش اعتراضی نپیوسته اند، رژیم با سلاخی و ددّ منشی توانست یک تعادل و ثبات نسبی برقرار کند، لذا دست به خٌدعۀ آخوندی و مانورهای تبلیغاتی برای تغییر پوشش سرکوبٍ بی رحمانۀ خود و فریب افکار بین المللی زده است. رزیم که در مورد زندانیان، ظاهرا عقب نشینی می کند، سر سوزنی نسبت به آزادی تجمعات، آزادیِ تشکل های مردمی، آزادی رسانه و حوزه های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی عقب نشینی نمی نماید. نمایشٍ مضحکِ رأفت تنها در راستای تحکیم قدرت و استفاده ابزاری از بخش کوچکی از ده ها هزار زندانی را جلوی صحنه آورده، که در واقع همان مسیر تداوم قهر و سلاخی و سرکوب و ارعاب در پوشش «عفو» صورت می دهد. در حالیکه خود بعنوان جنایت علیه بشریت و نسل کشی محکوم و می بایست در دادگاه های با ساز و کار حقوق بشری در داخل و خارج از کشور تحت محاکمه قرار گیرد، شیادانه گذشته را موجّه و سعی می کند خود را تثبیت و نیروهای سرکوب را بازسازی کند. اگر رژیم در این بازی شیطانی خود موفق شود – که نخواهد شد – نه در حورۀ حلّ تناقضات اجتماعی و اَبَر بحران ها، بلکه با حیله گری و خدعه و کلاهبردازی و وارونه سازی، جایگاه خود را موجّه خواهد کرد. در ابن رابطه می توان گفت که بن بست ها و وجود اَبَر بحران های اقتصادی، زیست محیطی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و همچنین حضور در باتلاق جنگ اکراین، هیچ فضایی برای تحقق ( برای – برای – برای … برای های بی تکرار) مندرج در مانیفست انقلابی جنش کسب نکرده و امکانی برای برقراری آزادی، برابری و دمکراسی در جامعه باقی نمی گذارد، لذا همچنان هر انسان با شرف و آزاده ای مبارزه برای تغییر ساختار سیاسی و اقتصادی را در سر لوحۀ زندگیش قرار خواهد داد. از طرف دیگر با شناخت عینی تر از ددّ منشی و شرایط بغایت غارتگرانه که در اقتصاد و نفی آزادی های اجتماعی که در جامعه برقرار کرده است، نه تنها زندانیان٬ در زندگی برده وار در جامعۀ غارت شده انگیزه و ارزشی نمی بینند، بلکه نیروهای مبارز و مقاوم در جامعه نیز با شکستی که در دیواره هایِ سست و عنکبوتی استبداد و سرکوب حاصل شده بسیار جسورانه تر عمل کرده و از اینکه دستگیر و زندانی و حتی شکنجه شوند در قبال هزاران عزیزی که به خاک افتادند، یا نقص عضو و زندانی شده انگیزۀ صد چندان می یابد. مجید رضا رهنورد- بعنوان سَمبُلِ و قهرمان جنبش که در راستای قدرت نمایی پوشالیِ رژیم اعدام شد، در پای چوبۀ دار با تابو و سنّت شکنی و صلابت اظهار کرد که « در مزارش شادی و رقص کنند،» وی امری که از وی و همۀ مردم ایران دریغ شده را می خواست پس از مرگش زنده و جاری سازد. در شرایط کنونی جامعه که همگان از حداقل آزادی های و زندگی واقعی بی بهره اند، می بینند که این زندگی توأم با مرگ تدریحی، تفاوتی با زندانی بودن و یا تصادفا مرگی شورانگیز همانند هزاران جان باخته ندارد. با توجه به ضرورت تداوم جنبش انقلابی و تمرکز رژیم بر زندانیان ، امروزه تمرکز بر حمایت ز ندانیان سیاسی یک کلید راهبردی برای پیشبرد جنبش است. ولذا باید :
1-. برای آزادی همۀ زندانیان سیاسی نیاز است، مبارزه در تمامی اشکالش و در هر کوی و برزن و خیابان ها و مقابل زندان ها را گسترش و رژیم را مجبور به عقب نشینی کرد. این خود شور رهائی را تقویت می کند.
2- سازمان های حقوق بشری خارج از کشور، بعنوان یک پروژه٬ با تقسیم بندی زندان ها و مناطق جغرافیایی و با تقسیم کار، جهت شناسائی و استخراج آمار کلّیۀ زندانیان در زندان ها و مناطق را نموده و شرایط هر زندانی مشخص شود. زندانیان بدانند که برای رهائی آنان فعالیت های برنامه ریزی شده در جریان است.
۳- – با کارهای ترویجی و توضیحی از طریق رسانه های ارتباط جمعی و تهیه و انتشار تراکت در داخل به همۀ اقوام وخانواده های زندانی آموزش و آگاه کرد که با ثبت زندانی خود جان و حقوق وی را بیمه می کنند و بی اطلاعی و بی خبری از وضع زندانیان اولین وسیله و امکان از بین بردن آنانست.
۴- با هماهنگی با سازمان های حقوق بشری، برای تأمین حقوق و آزادی های استاندارد همۀ زندانیان تلاش و هر محرومیت و فشاری بر زندانیان را بر ملا کرد.
۵- با ایجاد صندوق های مالی کمک به خانواده های سیاسی فاقد درآمد و تأمین مالی خود زندانیان را اقدام کنیم.
مانورهای تو خالی توسط کسانی که در تمامی عمر جز کشتار و غارت کار دیگری نکرده اند، در صورت موفقیت گریبانگیر تمامی مردم و نیروهای مبارز و معترض به وضع موجود خواهد شد. نیاز است٬که تلاش های خود را صد چندان افزایش دهیم. همچنین مردمی که نسبت به جنایت علیه بشریت و غارت و تاراج سرزمین و دارائی های مردم امروزه بی تفاوت و ساکتند مطمئن باشند شرایط و فضای زندگی آنچنان بر آنان سخت خواهد شد که یا باید به زندگی برده وار قتاعت کرده و یا بالاجبار به اعتراض روی خواهند آورد، منتهی در زمانی که رژیم بتواند بر جنبش زندۀ موجود غلبه کند٬ آنگاه غلبه بر آنان و به اسارت گرفتن شان چندان سخت نخواهد بود.
ناهید قادری – فعالین ایجاد تشکل های سراسری
پاسخ به این کامنت:
“نظر آنارشیست غیر ایرانی در مورد تمامیت ارضی دقیقا نظر تلویزیون فاشیستی آذری گوناز و نظر تجزیه طلبان کرد و ترک است.
در دفاع از تمامیت ارضی ایران تمام نیروهای چپ و راست و مذهبی یک نظر هستند و در لحظه ماسب تمام مزدوران و فریبکاران را به سوی ماوراءالنهر و ماوراء البحر شوت خواهند نمود.
ضد اقتدار واژه ایست عربی اسلامی غیرایرانی و نماد فرهنگ ارتجاع قرون وسطایی مذهبی زن ستیزانه !”
#
نظر من و آنارشیستهائی مثل من در مورد تمامیت ارضی خیلی روشن ضد استثمارگری است. وقتی استثمار وجود نداشته باشد، دولت و وطن هم وجود نخواهد داشت. چون ضد استثمار هستیم، وطن پرست نیستیم و چون تو هوادار استثمار هستی، وطن پرست هستی.
آن چپهائی که وطن پرست هستند با بورژواها سازش کرده اند و در استثمار نیروی کار زن و مرد کارگر ایرانی وحدت دارند و توده ها را مثل تو فریب میدهند. البته مخالف جنگ هستیم، اما وطن پرست نیستیم و خیلی انسانی و درست هم فکر میکنیم. زن و مرد کارگر ایرانی در ایران و در جهان وطن نباید داشته باشد وگرنه علیه منافع خود فکر و عمل میکند. منطق و علم را نمیتوانی تحمل کنی، خودتو شوت کن.
#
آنارشیست-کمونیست
نظر آنارشیست غیر ایرانی در مورد تمامیت ارضی دقیقا نظر تلویزیون فاشیستی آذری گوناز و نظر تجزیه طلبان کرد و ترک است.
در دفاع از تمامیت ارضی ایران تمام نیروهای چپ و راست و مذهبی یک نظر هستند و در لحظه ماسب تمام مزدوران و فریبکاران را به سوی ماوراءالنهر و ماوراء البحر شوت خواهند نمود.
ضد اقتدار واژه ایست عربی اسلامی غیرایرانی و نماد فرهنگ ارتجاع قرون وسطایی مذهبی زن ستیزانه !
ایرانبان
حفظ تمامیت ارضی ایده ارتجاعی و ضد بشری است. کشور منطقه ای است که یکسری از اربابان برای خود بساط استثمارگری راه انداخته اند و نمی خواهند استثمارگران دیگر ارباب برده هایشان شوند.
ضد-اقتدار
درباره این کامنت:
“جالب است که کمنت کذار در لباس آنارشیست، این بار مانند سابق، آدرس غلط نداد، تا مارکس و لنین و بلشویک و منشویک و ملی گرا و مرکز گرا و تمامیت ارضی و توده و فدایی و فارس و ایرانی را مقصر معرفی کند …”
.
مبارزه با مردسالاری نفاق بین مرد و زن نیست، مبارزه علیه نفاقی است که حاکمیت مردها در انسانیت بوجود آورده اند.
مبارزه زنها با حاکمیت مرد ها مبارزه طبقاتی است چون طبقه یعنی یک عده که در یک چیز منافع دارند.
ضد-اقتدار
جالب است که کمنت کذار در لباس آنارشیست، این بار مانند سابق، آدرس غلط نداد، تا مارکس و لنین و بلشویک و منشویک و ملی گرا و مرکز گرا و تمامیت ارضی و توده و فدایی و فارس و ایرانی را مقصر معرفی کند !ولی بدلیل زن بودن میکوشد حالا بجای تضاد کار و سرمایه ، در میان ایرانیان ، تضاد مرد و زن را عمده ،تا این دو جنس میلیونی و طبقه اکثریت، با هم متحد نشوند و آخوندها همچون گذشته بر اریکه و عریکه قدرت باقی بمانند.این یعنی نفاق به سبک آنارشیسم اقلیمی.
ضد-اقتدار
سیاست رژیم این بود که تا میتواند دستگیر کند تا شورش تمام شود یا محدود شود. سیاست رژیم این نبود تا همه را نگه دارد. هم برای دستگیری تبلیغ کرد و هم برای آزاد کردنها تبلیغ میکند. مقاله بدرستی می گوید که رژیم به کسی لطف نمیکند و آزاد کردنها ماهیت رژیم را تغییر نمیدهد. اما ماهیت رژیم فقط در استبدادی بودنش نیست، ماهیت رژیم در مردسالار بودن، سرمایه داری بودن و غیره هم هست.
مشکل قضیه این است که شعار “آزادی، برابری و دمکراسی” در مقاله، خیلی کلی است و مسائل اکثریت زنان و کارگران ایران را حل نمیکند و راحت میتوان نشان داد که دغدغه تحصیل کرده های طرفدار فرهنگ دولتهای دموکراتیک امپریالیستی غربی است. برای اینکه جامعه یک تکان درست و انقلابی بخورد باید خواسته ها کلی نباشند، باید مشخص باشند. انقلاب که کلاه برداری نیست. در قراردادهای مهم اقتصادی و سیاسی، تفصیلات خیلی مهم است و کسی زیر سندهای کلی و توده گول زنک را امضاء نمیکند و کوشش باید این باشد که زن و مرد کارگر چنین سندی را امضاء نکنند.
آنارشیست-کمونیست