آيا خداوند قادر متعال يک تروريست است؟
آيا خدا اين ها را تروريست کرده يا اين ها خدا را تروريست کرده اند؟
گمان نکنيد اين سوال برای تشويق کفر و بی دينی عنوان شده است. تور بيل گرن که يک نويسنده سوئدی است، وقتی پای صحبت تعدادی از روحانيون و مردان مومن خدا نشست، متوجه شد اعمال و رفتار خدای اين آقايان کاملا به اعمال و رفتار يک تروريست شباهت دارد.
اگر باور نداريد به سايت www.godhatesfags.com برويد و خودتان تحقيق کنيد. در اين سايت می خوانيد:”خدايا به خاطر 11 سپتامبر ترا شکر گزاريم.”و: ” ايدز درمان هم جنس گرايی است.”
گروهی که اين سايت را اداره می کنند، کارزاری عليه هم جنس گرايی به راه انداخته اند . پشت اين گروه کشيش کليسای باپتيست کانزاس قرار دارد. او می گويد با رواج هم جنس گرايی و ساير گناهان، خداوند به فکر آن افتاده بنده گان خود را به راه راست هدايت کند. از اين روست که با حوادثی مثل 11 سپتامبر ، توفان مونسون، زلزله، سيل و امثال آن انسان را کيفر می دهد تا او را متوجه خطاهای خود کند و ايدز رانيز برای جلوگيری از هم جنس گرايی به زمين فرستاده است.
ضمنا اين گروه خواهان آن شده اند که کالاهای سوئدی تحريم شود، چرا؟ چون در سوئد در سال 1994 قوانين ازدواج به نفع هم جنس گرايان تغيير داده شد. در آن جا هم يک کشيش اعلام کرد که فجايعی که در سال های اخير در سوئد اتفاق افتاده از قبيل غرق شدن يک کشتی با سرنشينانش، کيفر خدا به خاطر تصويب اين قانون است. او هشدار داد: چه كسى گفته است كه ما به خاطر گناهانمان با خطر يك زلزله كه در يك لحظه هزاران نفر را به قتل برساند روبرو نخواهيم شد… كسانى كه راه خدا را كنار گذاشته اند ممکن است و بايد هر لحظه در انتظار عذاب الهى باشند.
[ خزعلی خودمان هم گفته بودعلت زلزله بم خشم الهى از گسترش بى حجابى و بى عفتى و اباحه گرى و فساد جنسى و روگردانى از دستورات معنوى روحانيون است.]
وقتی آقای بيل گرن استدلال های اين گروه ها را شنيد، نشست و خوب فکرهايش را کردو ديد اگر فرض اين ها درست باشد و خداوند، هم جنس گرايی را گناه بداند، وبعد برای گناه بخش کوچکی از مردم تمام گروه های ديگر جامعه را هم به غضب الهی خود گرفتار کند، پس بايد راست و حسينی قبول کرد خداوند متعال اخلاق تروريستی دارد. همان اخلاق که در مادريد در بهار گذشته صدها مسافر قطار را به خاطر موضع چند دولت مرد اسپانيا در مورد جنگ عراق مجازات کرد. همان اخلاقی که به خاطر موضع دولت پوتين، 400 نفر و در ميان آن ها تعداد زيادی بچه معصوم را گروگان گرفت و به کشتن داد، همان اخلاقی که 12 کارگر نپالی را به خاطر گناه ديگران گردن زد. و اصلا چرا راه دور برويم: خود 11 سپتامبر . در اين مورد نه تنها اخلاق خدای اين مومنان و اخلاق تروريست ها يکی است، بلکه اين اخلاق در يک اقدام مشترک به ثمر می رسد و جان هزاران بی گناه را می گيرد!
انسان ها خدای شان را شبيه خودشان و به کمک اصول اخلاقی خودشان می سازند. خدای بنياد گرايان هم درست مثل خودشان است:دگر انديشی را با مرگ و وحشت کيفر می دهد، با ايجاد رعب و اقدام به جنايت آشکار و نقض حقوق بشر اقتدار خود را بر بشر حفظ می کند، بی گناهان را کيفر می دهد تا از شدت ترس گناهکاران را برانند و خوداز “گناه” پرهيز کنند، دسته جمعی مجازات می کندو تر وخشک را با هم می سوزاند، وبرای کنوانسيون ژنو و حقوق بشر تره هم خرد نمی کند.
با خلق چنين خدايی بر بالای سر، بنياد گرايان چاره ای به جز تروريست شدن ندارند- يا تروريست دولتی يا تروريست ,توده ای,- يا بايد تروريست اسلامی بشوند و اتوبوس کودکان مدرسه ای را منفجر کنند، يا بايد مثل اسرائیل شهر به شهر مردم را دسته جمعی با بمب و راکت کيفر بدهند. در عراق و افغانستان يا بايد به گناه اعمال غير انسانی صدام ، طالبان یا داعش تمام مردم عراق و افغانستان را زير بمب و راکت بگيرند يا بايد خبرنگاران را گروگان بگيرند و سر ببرند.
حالا اين سوال به جا می ماند که آيا خدا اين ها را تروريست کرده است يا اين ها خدا را تروريست کرده اند؟ يک نکته راهنما برای پاسخ به اين سوال:
قبل از اين که خدای خزعلی 35000 نفر مردم بی گناه بم را به خاطر روگردانی مردم ايران از روحانيون در زلزله ای مهيب له کند، خود آقايان به محض رويگردانی هر گروه تازه از مردم ايران ، همه را زير ضربات مرگبارخود گرفتند و هرگاه ديده اند اوضاع خراب است و احتمال دارد مردم ايران ميزان “کفر” – يعنی رويگردانی از روحانيون- را شدت ببخشند، فورا به جان زنان بی گناه ايران افتاده اند و برای جلوگيری از چنين خطری به روسری و جوراب زنان گير داده و سرکوب زنان را شدت بخشيده اند .
زهره سحرخیز
مذهب به علت عتیق بودنش و پیدایش مردسالاری از آن دوران، نمیتواند تفسیر غیر مردسالارانه داشته باشد. نقد مردسالاری دوران سرمایه داری سکولار هنر است. اینکه چطور سیاستمداران لیبرال دموکرات زن بورژوا هم طالبان و هم رژیم جمهوری اسلامی و هم عربستان را به آنارشیسم کمونیستی ترجیح میدهند و زنان جنگجو و جلاد می سازند. اینکه از میان برده های سیاه هوادار بردگی می سازند مهم است. خانم های بورژوا لیبرال هستند که زیر لایحه های ضد امتیاز دادن به زنها را امضاء میکنند، چون پول مول خوبی در آن هست. نقد این جنبه هنر است. وقتی فردریک دوگلاس گفت بین برده خانه و برده مزرعه تفاوت هست، بما گفت که برده داری، در بحث این صفحه، مردسالاری، باید دقیقا درک شود. آیا وحدت با برده خانه علیه برده دار سفید پوست ممکن است یا اینکه برده خانه جنبش برده مزرعه را به بقای برده داری تبدیل میکند و آنرا سفید شوئی میکند. ضد-اقتدار