چنین میزانی از خشونت دولتی در ایران و جهان کم سابقه است! / جواد قاسم آبادی
آنچه مسلم است، بخشی از نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی در صدد دستگیری فردی بوده اند که «متهم» به دزدیدن خودرو بوده است. بدلیل عدم توجه سهوی و یا عمدی راننده به دستور ایست و عدم توقف، خودروی تحت تعقیب به رگبار گلوله بسته می شود و در اثر تیراندازی وحشیانه مزدوران مسلح، راننده متهم به دزدی متوقف و دستگیر و کودک ۹ ساله این خانواده در اثر اثابت رگبار گلوله هایی که بسوی خودرو سرازیر شده است، کشته می شود!
این نخستین فاجعه از این دست نیست که با تیراندازی ماموران «انتظامی» به سوی خودرویی «مشکوک»، سرنشینان بی گناه خودرو کشته می شوند. این میزان از سبعیت نیروهای سرکوب چه در ایران و چه در هر نقطه ای از جهان، کم سابقه و شدیداً محکوم و منفور است!
هر کودک دبستانی می داند که یک خودرو بیش از هزار کیلومتر سوخت حمل نمی کند و زودتر و یا کمی دیرتر و با پایان سوخت، خواهد ایستاد. پس چرا تروریست های ملقب به نیروی انتظامی، بجای تعقیب خودرو تا توقف، خودرو را بگلوله می بندند و مثل آبکش سوراخ سوراخ می کنند؟
صد هزار رحمت به تروریست های غیردولتی که وقتی مهرههایی همچون فخرزاده را بگلوله می بندند؛ به اعتراف خود حاکمیت؛ حتی خون از بینی سرنشین همراه فخرزاده بر زمین نمی ریزد!
چنین سیاستی در بگلوله بستن کسانی که به ایست مزدوران مسلح حاکمیت سرمایه در ایران توجه نمی کنند، بواقع مصداق ترور دولتی ست و ارتکاب به چنین جنایات دولتی در ایران و جهان اگرچه کم سابقه است اما بی سابقه نیست!
در دهه هفتاد میلادی که تظاهرات اعتراضی متعدد سراسر آمریکای شمالی و جنوبی را در برگرفته بود و باعث رشد اجتماعی و سازماندهی انقلابی نیروهای ضدسرمایهداری می شد، جهت سرکوب مخالفان سیستم امپریالیستی از هر گرایشی که می خواهند باشند، «سیاست دست به ماشه» در دستور اداره اطلاعات آمریکا قرار گرفت و در خود ایالات متحده آمریکا و آمریکای لاتین تحت اسارت عموسام اجرایی شد!
همین سیاست در دهه پنجاه با «کمک های بشر دوستانه» اداره اطلاعات آمریکا و بوسیله یوزی های تر و تمیز اسراییلی در ایران اجرایی شد. داستان از این قرار است که اجرای این سیاست «دست به ماشه» و تیراندازی به هر جنبنده ای که به ایست ماموران توجه نکند، عملا باعث شد تا در ایران در مواردی ماموران اداره آگاهی و اداره مبارزه با موادمخدر و رکن دوم ارتش شاهنشاهی و مزدوران اداره سوم سیاساخته ساواک؛ که در حال گشت زدن و شکار طعمه های خود در خیابان های شهرهای بزرگ ایران بودند؛ بخاطر گستردگی میدان و تعدد واحدهای شکار انسان و عدم هماهنگی بین فرماندهان خود، گاه به اشتباه با یکدیگر درگیر می شدند و خون و خونریزی خیابانی مابین خود نیروهای سرکوب اتفاق می افتاد!
این درگیری ها بین نیروهای خودی باعث شد تا با تجربیات غنی سازمان اطلاعات آمریکا در سرکوب نهضت های انقلابی آمریکای شمالی و جنوبی، «کمیته مشترک ضدخرابکاری» با مرکزیت ساواک و رهبری پرویز ثابتی و فرماندهی میدانی مزدور فراستی، آغاز بکار کند. هدف اصلی این کمیته مشترک ایجاد فرماندهی یگانه برای نیروهای مسلح میدانی حافظ حاکمیت اعلیحضرت همایونی « آریامهر» بزرگ ارتشتاران بود تا ضمن پیشگیری از درگیری های احتمالی بین نیروهای سرکوب خودی، این نیروها در شکار انسان های معترض به یکدیگر یاری رسانند!
آنچه امروز با قربانی کردن بیگناهان غیرمسلح، در خیابان های ایران شاهد آن هستیم، دقیقاً ادامه سیاست بغایت وحشیانه «دست به ماشه» در نیمه دوم دهه ۵۰ در حکومت پهلوی-ثابتی و تحت رهبری و اجرای رهنمودهای سازمان اطلاعات آمریکاست که جمهوری اسلامی ایران حداقل از آغاز دهه ۶۰ تا همین امروز، در سایه حمایت و رهنمودهای دیگر قدرت های بزرگ جهانی «برادر» رقیب عموسام، در سراسر ایران اعمال می کند!بیایید در این تابستان کم آب و گرم و خونین و طولانی ۱۴۰۲ با طرح و پیگیری خواست شناسایی و محاکمه آمران و عاملان انواع ترورهای دولتی؛ از کشتار های دهه شصت تا احضار و اخراج فعالان مدنی تا بکارگیری سیستماتیک شکنجه و اعدام، تا مسمومیت نونهالان در مدارس، تا کشتار خیابانی معترضان غیرمسلح، تا بی مهابا بگلوله بستن فراریان؛ هجمه کم سابقه و فزاینده ترور دولتی در ایران را درهم شکنیم!
جواد قاسم آبادی
آموزگار تبعیدی، پاریس
خردادماه ۱۴۰۲
ghassemabadi@yahoo.fr
این ایده که مارکسیسم لنینیسم و سرنگونی دولت موقت انقلابی بود، مثل همین سرنگونی طلبی بی محتوا و ضد انقلابی در وضعیت فعلی جامعه ماست. حزب بلشویک برای کسب قدرت تر و خشک را با هم سوزاند و یک سیستم سرمایه داری دولتی فاشیستی و استالینیستی تحویل داد که سران حزبی خودش هم قربانیانش بودند. جمهوری اسلامی هم شباهت زیادی به آنها دارد چون بعد از سرکوب مخالفان شروع کرد به سرکوب خودی ها. البته اعمال ضد انقلابی بلشویکها سوسیال دموکراسی پرو امپریالیسم را توجیه نمیکند. راه قدرت و دولت سازی به جنایتکاری منجر می شود.
آنارشیست
دلیل اینکه تروتسکیستها خیلی پر رو هستند و حتی احساس انقلابی بودن میکنند، برغم آدم کشی های ترتسکی و سوسیالیستی دانستن اقتصاد روسیه توسط او در زمان استالین، قربانی بودن ترتسکی است. بعضی وقتها قربانیان ارتجاع به اندازه ارتجاع ضد انقلاب هستند.
آنارشیست
کردستان ایران، افغانستان امپریالیستهای غربی و شرقی است، زمستان تسخیر روسیه است. رژیم مجبور میشود لشکر های خود را برگرداند. لشکر کشی هزینه دارد، رژیم تحت تحریم و ورشکسته نمیتواند وارد جنگهای طولانی بشود. کافی ست که کردها صبور باشند و کودکان و جوانهای خود را ریسک نکنند. علاوه بر این، چون رژیم شیعی هست، امکان نفوذو گسترش ندارد، نقطه قوت رژیم، نقطه ضعف ش هم هست، خودش میداند.
در تهران ومناطق دیگر، باید صبور بود و با تبلیغ و ترویج ضد اقتدارگرایی (در تمام جوانب آن) ریشه های ارتجاع را سوزاند.
صبور باید بود. ارتجاع نیز مثل همه موجودات زنده، پیر و ضعیف میشود.
انقلاب تازه در ایران دارد شکل میگیرد، اگر روحیه شورایی و کلکتیو را پرورش بدهیم، ما جوان خواهیم بود، آنها پیر و ضعیف.
اراده جوان، همان جبر تاریخ است.
آنارشیست
مبارزه با سلسه مراتب مبارزه با استبداد و فاشیسم در میان مخالفان دولت ایران و سایر دولتهاست.
در تحت سیستم سلسله مراتب است که مستبدین آینده در میان مخالفین حاکمیت پرورش پیدا میکنند.
سیستم حاکمیت اقتدارگرایان صرفا مکانیسم اقتصادی استثمار نیروی کار نیست، خیلی بیشتر است.
جامعه ایران و یا جوامع کشورهای دیگر، دارای چندین نوع سازماندهی هستند، خانواده، مغازه، مزرعه، شرکت ها، نهادهای دولتی، نهادهای سرکوب، احزاب، انجمنها، نهادهای مذهبی و مدارس. تشکل این سازمانها سلسله مراتبی ست.
درخانواده، مرد (شوهر، پدر و یا برادر بزرگ) معمولا حاکم است ، خانواده تشکل سلسله مراتبی کم عمق است. در شرکتهای بزرگ سیستم سلسه مراتب چند طبقه و عمیقتر است. سلسله مراتب در بقیه انواع تشکل جامعه نیز قابل مشاهده و بیان است.
در این تقسیم قدرت از بالا به پائین است که روحیه خفه کردن، سرکوب کردن، محدود کردن ، سانسور کردن، حذف کردن، محروم کردن و سایر تعرضات حفظ شده و پرورش داده می شود. بدون این سیستم سازماندهی، استثمار نیروی کار ممکن نیست.
اپوزیسیون ضد اقتدار (ضد مردسالاری، ضد سرمایه داری، ضد امپریالیسم) نمیتواند کاری واقعا جدی وموثر انجام دهد، اما با سلسله مراتب مبارزه نکند. برای همین است که میگوییم اپوزیسیون رژیم خودش با نداشتن رویکرد ضد سلسه مراتبی (نداشتن روحیه کلکتیو و شورایی)، یک مسئله است، یا بعبارت دیگر، خودش ارتجاع است چون در این وجه از اقتدارگرایی دارند زندگی میکند.
دوام ارتجاع در ایران و سایر کشورها از طریق سیستم سلسله مراتبی اعمال قدرت ممکن میشود.
دیکتاتوری و سرکوب از طریق این نوع سیستم تشکل تحقق پیدا میکند.
برای همین است که از آنارشیسم متنفرهستند، از بلشویسم و سوسیال دموکراسی گرفته تا خرده بورژوا ها، بورژواها، دولتها، مذهبیون و حتی روشنفکران چپ و راست. بجای مبارزه با اقتدارگرایی و پرورش سیستم گفت و شنود و تصمیم گیری در خدمت منافع همه افراد جمع شده، روحیه رقابت و برتریو بالا رفتن از سلسله مراتب وجود دارد. سلسله مراتب، یا بعبارت دیکر، شکل گروهی اقتدار، یعنی سلسله مراتب است که مبارزه با اشکال عینی ارتجاع را تخریب میکند و هر سرنگونی ی به پیدایش یک ارتجاع دیگر منجر می شود و بساط استثمار و استبداد دوباره برقرار میشود.
برای درک نظری بهتر ارتجاع سلسله مراتب میتوانید به توابع بازگشتی (recursive function) در ریاضیات فکر کنید. گرایش به اقتدار بصورت این تابع عمل میکند.
انقلاب واقعی با تعرض به سبستم سلسله مراتبی کار گروهی آغاز میشود نه با بوجود آوردن آن،
یا باید شیوه کلکتیو و شورایی را در روابط روزمره و حل مسایل تمرین کرد و آموخت و یا بهتر است انقلاب نکرد.
زنان و کارگران ایران گول انقلابیون جعلی را نخورند.
ارتجاع یک روحیه است و نه صرفا افراد خاصی، ارتجاع در میان خود ما و درخود ما نیز وجود دارد.
انقلاب یک روحیه است، روحیه کار گروهی بدون سلطه کسی بر کسی دیگر، روحیه ضد اقتدارگرایی = آنارشیسم.
هیچ انقلاب اصیلی بدون آنارشیسم قابل تصور نیست. حتی مارکسیسم هم با قبول جامعه بدون دولت، این حکم را پذیرفت. انقلاب بسیار عمیق تر و وسیع تر از صرفا الغای مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است. اقتصاد تعیین کننده نیست، اقتصاد بخشی ارگانیک از موجودیت ارتجاع است، یعنی ارتجاع دارای ارگانهای دیکر است. اما کنه ارتجاع، روحیه سلطه جویی تاریخی در انسان می باشد. عادی بودن حیوان کشی و تغذیه را تصور کنید و جدی بگیرید، راه درک ارتجاع برایتان باز می شود. آری ارتجاع صرفا استثمار نیروی کار نیست. درک استثمار نیروی کار، البته، ضروری است.
آنارشیست-کمونیست
نویسنده اشتباه میکند. خشونتی که الان در اوکراین و اسرائیل وجود دارد از خشونت رژیم علیه زنان و کارگران ایران بیشتر است.
البته، تمام دولتهای اقتدارگرایان برای حفظ اقتدار به خشونت متوسل می شوند.
میزان خشونت سیاسی مهم نیست، وجود خشونت سیاسی مهم است. میزان خشونت سیاسی به عوامل زیادی بستگی دارد، وجود خشونت سیاسی از گرایش به سلطه نشات میگیرد. منشاء را باید هدف قرار داد..
گرایش به سلطه، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و غیره را از طریق خشونت بوجود آورده و فرهنگی کرده است.
فقط انقلاب آنارشیستی کمونیستی میتواند خشونت سیاسی را در جامعه از بین ببرد.
انقلاب آنارشیستی کمونیستی انقلاب علیه تمام اشکال اقتدار (سلطه ) از جمله مردسالاری و بردگی مزدی است.
اتخاذ رویکرد آنارشیستی کمونیستی برای زنان و کارگران ایران ضروری و کلیدی است تا ریشه فرهنگ چند هزار ساله اقتدارگرایی در ایران و جهان مغلوب شود.
وجود اپوزیسیون اقتدارگرا بخشی از مسئله است.
آنارشیست-کمونیست
ترور و سرکوب در ایران بخشی از سیاست حفظ روابط سرمایه داری است. برای مبارزه با ترور و سرکوب باید سرمایه داری را از برد.
نه خدا، نه ارباب
ضداقتدار