اعمال کثیف “بازی های امنیتی” جمهوری اسلامی و دستگیری دو سندیکالیست فرانسوی
احمد بخردطبع
.
اعتراضات گسترده ی اجتماعی در تمام سطوح دامنگیر نظام جمهوری اسلامی گشته است و تداوم این مبارزات خواب را بیش از گذشته از رهبران جنایت کار این نظام ربوده است. آنها برای مهار جنبش همه گیر اجتماعی و ادامه ی حیات ننگین حاکمیت خویش باید چاره ای بیابند و نظام اسلامی خویش را از چنین مخمصه ی عظیمی “نجات” دهند و چون همیشه چاره جویی به روش “سرویس های امنیتی” محول می شود تا از این طریق به اهداف نامشروع خود نائل گردد. زیرا اعتراضات همه روزه و وسیع کارگران در بخش های مختلف، اعم از تولیدی و خدماتی و نیز آموزشی (نظیر معلمان) و در چنین راستایی تظاهرات بازنشستگان که قسمت اعظمی از آنها را کارگران بازنشسته ی “تامین اجتماعی” تشکیل می دهند، نظام جمهوری اسلامی را در بن بست همه جانبه و حتا در خطر احتمالی سقوط قرار داده است و از آنجا که سرکوب و بازداشت های وسیع چون همیشه نمی تواند پاسخگو به نیازها گردد و مشروعیت نظام کثیف و آدمکش جمهوری اسلامی ایران را فراهم نماید، بنابراین آلترناتیو بهره گیری روش “سرویس های امنیتی” که همان ابزارهای فریب و توطئه است، باقی می ماند و در این راه نیروهای کارگری از قشر های متفاوت آن در داخل و نیز خارج کشور، از جمله و بویژه کمونیست های انقلابی، باید کمال دقت را مبذول دارند تا اهداف فریب کارانه و توطئه گرانه رژیم، علیه جنبش های کارگری و اجتماعی حنثا و نیز بطور وسیع در افکار عمومی جامعه افشا گردد، زیرا سکوت و در زمان مناسب عدم طرح حقایق، باعث آن خواهد گشت که ایزارهای توطئه گرانه و در تداوم آن، آزار و سرکوب جنبش های اجتماعی در ارتباط با مقاصد رژیم اسلامی، افشا نگشته و دست های آنها همواره در جهت مفاصد نامشروع دیگری باز بماند و در این راه بازداشت و زندانی نمودن دو سندیکالیست فرانسوی نه اولین و نه آخرین شان خواهند بود.
گزینه های سرویس های جنایت کاران امنیتی
از روی تجربه و تداوم مبارزه ی سیاسی ـ اجتماعی و بویژه کارگری در طی سالیان متمادی میدانیم که “سرویس های امنیتی”، برای خدشه وارد آوردن و سوزاندن پدیده ای کوچک تا بزرگ و یا نیرویی سیاسی و حتا یک فرد، گزینه های امنیتی دارند و این گزینه ها برای تمامی “سرویس های امنیتی” جهان یکسان می باشند. بعنوان نمونه؛ بخشی از سرویس های مخفی جهان در دو سال آخر قرن بیستم یعنی سال ۱۹۹۸ برای اهداف و ابقای امنیت سرمایه داری جهانی ، تحقیقاتی صورت میدهند که در “گزارش لوگانو” که مفهوم واقعی آن “چگونگی تامین و بقای نظام سرمایه داری در قرن بیست و یکم” نام دارد ، تدوین شده و بطور غیر ارادی علنی شده است. در رابطه با جنبش کارگری و مطالبات ملی ، آنها از ترفند های روانشناسانه استفاده میکنند و بدنبال دو هدف می باشند. اولین شرط ایجاد اختلاف در داخل نیروها و عناصر فعال و دومین شرط، مختل نمودن همبستگی جهانی است که تحت عنوان “سیاست شناسائی” نام گذاری می شود.
آنها حتا از بدنام کردن نیروها و نهادهای سیاسی و افرادی که فعالیت مستمر سیاسی اختیار کرده اند ، نمیگذرند و در این زمینه مینویسند: «در مقابل ، تمام پیشروانی که از دیدگاه فکری پرقدرت اند و استراتژی جهانی و اتحاد را علیه نظم سرمایه داری ، سرلوحه ی اعمال خود قرار میدهند…..میباید با تمام قوا (واقعی و یا غیر واقعی) بی اعتبار شوند تا اعتمادشان در رابطه با جنبش های اجتماعی… سلب گشته و ابتکار آنها از بین برود. باید زمینه های بی اعتباری و بی اعتمادی… عوامل و دلایل متفاوت و گوناگونی داشته باشد. به هر صورت باید کاری نمود تا درستکاری شان خدشه دار شود.(۱).
در چنین راستایی نظام ستمگر طبقاتی جمهوری اسلامی نیز از آنجا که رژیمی بطور کامل پلیسی و امنیتی است و مبارزات اعتراضی کارگران در بخش های مختلف آن جریان دارد، بیش از سایر سرویس های امنیتی جهان بدان روی می آورد و در این “عمل امنیتی” می تواند واقعی و یا غیر وافعی باشد. در ارتباط با عمل غیر واقعی روش “بازی امنیتی” به خود می گیرد همانند دستگیری و زندانی نمودن “کلوتیلد رایس” که بطور واقعی عضو سرویس مخفی و اطلاعاتی فرانسه بود و با یادگیری کامل زبان فارسی و جهت تدریس زبان فرانسه در دانشگاه أصفهان وارد ایران می شود. در چنین راستایی رژیم جمهوری اسلامی ایران موفق می گردد که معامله ای با دولت وقت فرانسه انجام دهد و در عوض دو تروریست ایرانی، قاتلین بختیار و دستیار آن، به ایران مسترد گردند.
در حالت دوم، کاربرد و یا عمل سرویس اطلاعاتی، واقعی نیست ولی با توطئه و فریب کاری صورت می پذیرد که این مسئله بیش از بیش در مورد دستگیری دو سندیکالیست فرانسوی به نام های خانم Cécile Kohler و نیز آقای Jacques Paris که زندگی مشترکی نیز با یکدیگر دارند، صادق است. اینجاست که روش اطلاعاتی بصورت “بازی امنیتی” بازتاب خواهد یافت، زیرا روش یاد شده بر مبنای جعلیات و دروغ و توطئه ردیف شده است. این دو شیوه ی یاد شده ی امنیتی، ولی اهداف واحد و مشترکی را تعقیب می نمایند و مبتنی بر وضعیت مشخصی، خواهان رسیدن به استراتژی معینی می باشند که در آن می تواند تخریب جنبش های اجتماعی، خدشه دار نمودن شخصیت های فکری و رهبران و فعالین سطوح متفاوت جامعه و نیز جنبش های اجتماعی آن و همبستگی های جهانی و معامله با دولت ها و… عملی گردد.
در چنین رابطه ای آنچه که اهمیت بسزایی می یابد، دستگیری این دو سندیکالیست فرانسه است که رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی در چارچوب روش اطلاعاتی و جهت پیشبرد “بازی امنیتی”، و نائل گشتن به اهداف خود، آنها را جاسوس های امنیتی خوانده است. واقعیت اینست که خانم “سه سیل کولر” با سندیکای معلمین فرانسه و سندیکای “اف او” (Force Ouvrière) فعلیت دارد و آقای “ژاک پاری” فقط عضو سندیکای “اف او” می باشد. این دو سندیکالیست بنا به تحقیقات و ارتباط شخصی ام با رفقای فعال سیاسی و نیز سندیکایی فرانسه، و نه سندیکالیت، نام های آشنایی نیستند و فقط در حوزه های سندیکایی خویش فعال اند. سندیکای “اف او” در برابر سندیکاهای دیگر بسیار ضعیف است و درفقدان بار طبقاتی است. این سندیکا در “کلتیو سندیکایی فرانسه” جای ندارد، زیرا “کلکتیو…” یاد شده در کنفرانس “ث ژ ت” در تاریخ ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۹ در مقر مرکزی سندیکای “ث ژ ت” که در آن حضور داشتم و پیشنهاد آنرا داده بودم، از ابتدای سال ۲۰۱۰ تشکیل می شود. بنابراین هیچگاه سندیکای “اف او” نقشی نداشت. ولی جمهوری اسلامی با دستگیری دو سندیکالیست “اف او” چه هدفی را دنبال می نماید. این را باید فعالین کارگری و اجتماعی در داخل کشور بدانند و رژیم جمهوری اسلامی باید در “بازی امنیتی” خویش که از روی فریب و ریا و توطئه ساخته می شود افشا گردد.
واقعیت اینست که این دو نفر از سفارت پاریس تحت نظر بودند، زیرایکی از آنها دو سه باری برای گذراندن تعطیلات به ایران سفر کرده بود. روشن است که در داخل کشور نیز تحت نظر قرار می گیرند و این مسئله پاسخی دقیق و روشن دارد و در آینده باید در سطح افکار عمومی و جهت حقیقت یابی علیه نظام فاسد و جنایت کار جمهوری اسلامی افشا شود تا بار دیگر بر اثر فقدان آگاهی، جنبش پیشرو کارگری ما دچار آن نگردد و بویژه فعالین درون کشور از چنین ضرباتی در چارچوب “بازی های امنیتی” در امان بمانند. از آنجا که ما در چارچوب جنبش کارگری فعالیت مینماییم، مسئولیت سنگین و پر باری روی دوش های ما سنگینی می کند و نمی توان در برابر فاجعه ی یاد شده ساکت ماند. در این زمینه حتا می توان “طراحی سوخته” ی مجتمع صنعتی هفت تپه را با آن مقایسه کرد که همگی از طریق طرح بازی های امنیتی رژیم جمهوری اسلامی به صحنه آمدند. اینکه چرا اینگونه معضلات از فرانسه آغاز می شود، پاسخ روشن خود را دارد. فرانسه محلی نیست که همانند برخی از پایتخت های کشورهای اروپایی و کانادایی، اپوزیسیون ایرانی (منظور کسانی است که خود را فعال کارگری می دانند)، پرچم سرخ به اهتزاز آورند و از این گذشته فعالین کارگری که مبارزات شان مبتنی برمبارزات طبقاتی و کمونیسم انقلابی است، نباید حق فعالیت داشته باشند، زیرا در اینجا افکار و روش “توده ای” جریان دارد و شرکای “اکثریتی” و ناسیونالیت های ایرانی و کردی تحت نام های مختلف، آنهم گاه گاه سرک می کشند، در چنین صحنه ای است که هر گونه اتفاق ناگوار و حتا دروغین و غیر واقعی می تواند خوراک تبلیغات ضد جنبش کارگری را فراهم سازد. من با تمام وجود در برابر اینگونه معضلات اجتماعی ایستاده ام و از آنجا که این صحنه ها را بخوبی می شناسم از این دو سندیکالیست فرانسوی یعنی خانم “سه سیل کولر” و آقای “ژاک پاری” در برابر توطئه های جمهوری اسلامی ایران دفاع می کنم.
۱۹ تیر ۱۴۰۱ ـ ۱۰ ژوئیه ۲۰۲۲
منبع:
(۱) : Le Rapport Lugano. Assurer la pérennité de Capitalisme au xx1E siècle – Susan George. Edition L’aube
Comments
اعمال کثیف “بازی های امنیتی” جمهوری اسلامی و دستگیری دو سندیکالیست فرانسوی<br> احمد بخردطبع — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>