درمیان هیاهو
عبدالله امینی
در بحبوحه بمبارانها و جنگ و جدال بنیادگراها در خاورمیانه و گسترش حاکمیتهای فاشیستی در سراسر دنیا، ناگهان در گوشهای از خاورمیانه، مصاحبهای از بنگاه سخن پراکنی استعمارگر پیر پخش میشود که در آن یک گروه قدیمی سیاسی ایران ( حزب کمونیست ایران – کومله) علیه گروه قدیمی دیگر (سازمان مجاهدین خلق ایران)، مطالبی نادقیق را بیان میکند که موجب بحث و جدال ناخواسته میشوند. دو گروهی که رقیب هم نیستند و به قول خودشان در اولین انتخابات پس از سقوط دیکتاتوری شاه در سال ۱۳۵۷ و برای جلوگیری از حاکمیت دیکتاتوریای از نوعی دیگر، با هم ائتلاف کردند، هر چند موفق به جلوگیری از روی کار آمدن نوع دیگر تمامیت خواهی نشدند؛ اما اکنون کینه توزانه به جدالی میپردازند که ریشهاش در یک مصاحبه ای که اگر دقیق شویم در یک بیان سریع و نه چندان دقیق مطرح شده هست است٬ از آن بیان بسیار تند تند مصاحبه شونده ادیتور بی بی سی که تمام هدف اش از اختلاف افکنی در میان اپوزیسیون است بهره می برد٬ از خلال یک مصاحبه طولانی که سنت بی بی سی است که همیشه غیر ایرانی ها ادیت می کنند و سنتا از آن سو استفاده سیاسی خودشان را انجام دادند. تاسف آور آن است که این دو جریان که در فردای سرنگونی سلطنت برای جلوگیری از حاکمیت جدید تمامیتخواه توانستند با یکدیگر هماهنگ شوند٬ اما امروز که مردم تحت ستم از هر زمان دیگر به این هماهنگی برای مقابله با همان تمامیت خواهی و واژگونی این هیولا نیاز دارند، هر دو جریان ندای تفرقه سر میدهند.
این درگیری که باید با برخورد در شان جایگاه تاریخی دو نهاد باشد٬ ناخواسته نه تنها معنای آن ساز خود را ناهماهنگ با مردم کوک کردن و تکنوازی ناگواری سر بر آورده است که متاسفانه بیشتر گروههای سیاسی در این برهه دچار آن شدهاند. از این جهت لازم است ملاحظاتی چند را مورد توجه قرار دهیم.
یک- تا آنجا که حافظه و اسناد نشان میدهد، سازمان مجاهدین هیچگاه خواهان سلاح سنگین برای جنگیدن با مبارزان کرد نشده و اصلا در داخل مرزهای ایران هیچ گاه با کردها تخاصم نداشته است و حتا آن زمان که صدام برای مقابله با کردها از آنها کمک خواست، بنا به اظهار خودشان، به این امر جواب منفی دادند. باز کردن اختلافات اینگونه نیاز به یک شرایط باز سیاسی دارد و جریان امنیتی با استفاده از این شرایط سود خود را می برد.
دو- در این شرایط نه تنها باید از اختلافات کاهید، بلکه نقاط همگرایی و هماهنگی با اعتراضات مردمی را بیشتر کنیم. مسالهای اساسی که باید در نظر داشت این است که شعار اصلی و استراتژیک مردم در اعتراضات دو دهه گذشته تاکیدی اساسی بر این موضوع است که نسل جدید انقلابی دیگر توجهی به مسایل دینی و مذهبی از یک طرف و اعتقادات فرقهای ندارد و همچنین تمایلی در میان جوانان به قومگرایی و تعصبات قومی وجود ندارد. اگر هر دو سازمان این مساله اساسی را درک کنند قطعا در برخوردهایشان تغییراتی صورت خواهند داد، تغییراتی که وظیفه جریانات سیاسی قدیم است که روند تکاملی مبارزه را بررسی کرده و تجربیات به دست آمده در جریان مبارزه را جمع بندی کرده و به نسل های بعد منتقل کنند، تجربیاتی که بتواند زنگار کهنگی نظرات را از خود بزداید.
سه- سازمانی که همچنان بر بنیانهای شیعی و آن هم از نوع دوازده امامیاش تاکید ویژه دارد و به این حرکت عظیم مردمی در کشور توجه نداشته باشد، عیب بزرگی است که نتیجه اش دوری هر چه بیشتر نسل گذشته را از نسلهای پیش رو جدا میکند. امروز دیگر نه تنها مردم ایران، بلکه مردم خاورمیانه از داعش و طالبان و حزباله و صهیونیزم و کلیه گروههای بنیادگرا نه تنها متنفرند بلکه آنان را سر منشا بدبختی و حاصل تداوم استعمار و استثمار میدانند. کمی باید در میان مردم بود و مشکلات آنها را لمس کرد تا این امر را در سراسر خاورمیانه و از جمله ایران دریافت. از همین روست که استعمارگران قدیمی و سلطهطلبان جهانی از این بنیادگرایی و گروههای بنیادگرا به نوعی حمایت میکنند و مدام بر شعله جنگهای بنیادگرایانه میدمند تا خاموش نشود.
چهار- در چنین شرایطی آیا واقعا سادهانگارانه و عقبگرد نیست که سازمان های قدیمی سیاسی که تجربیاتی بیش از پنجاه سال در امر آزادیخواهی دارند، به راحتی در دامهای گسترده سلطهطلبان بیافتند و از مسیر اصلی منحرف شوند. امروز دیگر تودههای مردم خاورمیانه نه سمت و سوی مذهبی دارند و نه سمت و سوی قومی را میپسندند، بلکه خواهان آزادی لامذهبی و عبور از قومیتگرایی هستند، و این امر را در شعارهای روزانه مردم ایران میتوان مشاهده کرد. از همین جهت است که تمامی مرتجعین بر طبل تمامیت ارضی میکوبند، تو گویی، مبارزات مردم برای آزادی، همه تجزیهطلبانه است، این درحالی است که مردم در شعارهای آزادیخواهانهشان هر گونه مذهبگرایی و قومگرایی را حذف میکند.
پنج- هر دو جریان مورد اشاره باید بدانند که امروز نه بحث کارگر و سرمایهدار است و نه بحث قومیت و ملیت و نه بحث برداشت انقلابی و ارتجاعی از دین است. بحث، بحث ثروت و سرمایههای کلان در دست عدهای خاص است و در برابر، تودههای مردم فقیر و ناتوان. هر گونه دین و بیدینی میخواهی داشته باش و هر گونه قومیت و ملیتی که داری مهم نیست، ثروت و قدرت در دست عدهای خاص است که ارتشها و گردانها و نظامیان سرکوبگر را تجهیز میکند و با ثروت و توانی که دارند هر روزه از خیل عظیم بیکاران و گرسنگان برای تجهیز گروههای سرکوبگر استفاده میکنند تا ثروت و قدرت، هر دو را حفظ کنند و فرهنگ سلطه و مناسبات سلطه را تداوم بخشند.
حال به قول ایرج میرزا تو هی ضجه بزن حسین مرده یا آنکه حسین انقلابی بوده و فلان ملت مبارز بوده است و پدران ما شجاع و بیباک.
خواست ما از هر دو جریان:
امروز نظریه پردازان٬ نیروهای پیشرو٬ تشکلات واقعی در میان جامعه نیروهای هستند که در کنار زحمتکشان نه بر اساس دین و قومیت بلکه بر انسانیت و حق زندگی انسانی تاکید کنند جای می گیرند و جریانات سیاسی باید همه تلاش خود را برای ارتقا آرمان انسانها و انسانیت قرار دهند. روشنفکر پیشرو دیگر آن نیست که برداشت متفاوتی از دین یا قومیت داشته باشد بلکه آنی است که برداشت انسانی از انسانیت داشته باشد و فعالیت کند است. به همان میزان که در میان نسل جدید و آزادیخواه دین و قومیت کمرنگ شده است ولی در میان فاشیستها و مرتجعین و قدرتمداران جایگاه مهمتری مییابد و دنبالچههای آنان نیز به همین سمت میروند. امروز دیگر آزادی مذهب امری بیمعنی ست، بلکه آزادی نداشتن مذهب مفهومی امروزی است. گویا هنوز این گروهها پیام جنبش مهسا را درک نکرده اند که به روشنی میگوید: هر کس با هر عقیده و نظری حق دارد برای آزادی مبارزه کند، بیدین باشد یا با دین، کرد باشد یا بلوچ، فارس یا کسی که خارج از ایران زندگی کند. این پیام به روشنی میگوید، باورها امر شخصی افراد است و قومیت میتواند ضرورت وجودی افراد باشد. اما انسانها که همه انسانند، و حکومتها و نه تنها دولتها وظیفهشان تامین معیشت مردم است و نه چیز دیگر. دین و ملیت نه تنها از دولتها، بلکه از کل حکومتها باید جدا باشد. جریانات گاها در گذشته همچنان در جا می زنند و این پیام ها را درک نکردهاند و از همین جهت است که هنوز به یکدیگر شاخ و شانه میکشند و نه آنجا که باید. آنها سوراخ دعا را گم کردهاند.
بازگشت نو بناپارتیسم و نو فاشیسم در جای جای دنیا که نتیجه غارت کار و منابع زحمتکشان و دستمزدبگیران است٬ هر روز به تحکیم و گسترش نهادهای سرکوب در سراسر دنیا دست میزند و هر روز مردم بیدفاع را به فقر و فلاکت بیشتر میکشاند، فقر و فلاکتی که دیگر هیچ مرزی نمیشناسد. ایلان ماسکها و بابک زنجانیها یک مسیر را میروند و مردم بی دفاع همه در کنار یکدیگر همه به یک وجه استثمار میشوند.
چرا باید در این شرایط با تاکید بگوییم که صحبت از عقبگردها مهم است و چرا باید مسایل اصلی را جلوی صحنه سیاست بیاوریم و اشاره کنیم٬ تاکید و خواست جریانی بر مساله “جدایی دین از دولت” در ایران از آن عقبگردهای عجیب است که از سوی آنها مطرح میشود٬ انگار همه جنایتها تنها به دست هیات دولت انجام میشود، این در حالی است که نقش مذهب در تمامی ارکان حکومت از جمله قوه قضاییه و مقننه و … در تباهی٬ اعدامها و شلاقها و شکنجهها نقش دارند. سیستم بهرهکشی حاکم بر جامعه نیز در تمامی این جنایات به اندازه خود سهم دارد. و تا زمانی که این سیستم سرمایه داری عقب مانده مذهبی بر کلیه نهادها مستقر است٬ چپاولها در دست عدهای خاص قرار میگیرد، دین نیز امری است در دست تمامی حاکمیت از قوه قضایه و مقننه و مجریه و سایر نهادهای حفظ سلطه بهرهکشی جریان دارد و انداختن تمامی این مسایل به حکومت عقبگردی است که راه اشتباه به مردم نشان میدهد.
خواست ابتدایی از دو جریان سیاسی این است که با نقد درست٬ نه تخریبی به عملکرد همدیگر زمینه ای امیدی را بوجود آورند که مبارزین نسلهای قدیمی و جدید و میانه به گونهای به درک درست مسایل در این برهه از زمان برسند تا با همگرایی٬ همکاری همه نیرویی ایندوره که سرنوشت ساز هستند٬ به نیروی مقاومت محکم در برابر مسدود کنندگان آزادی تبدیل شوند.
عبدالله امینی
۲۸ شهریور ۱۴۰۴
Comments
درمیان هیاهو <br> عبدالله امینی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>