سید ضیاالدین طباطبائى، ظل السلطان
.
سید ضیاالدین طباطبائى
سید ضیاالدین فرزند روحانى معروف سید على آقاى یزدى مىباشد. سید ضیا از چهره هاى طرفدار انگلیس بود که حتى در دوران پیرى در مصاحبه اى که انجام داد منکر آن نشد.در زمان طفولیت همراه پدر به تبریز رفته و در آنجا تحصیلات مقدماتى را انجام داد, و همزمان زبانهاى روسى و فرانسه را فرا گرفت. در پانزده سالگى به تهران آمد و در جریان مشروطیت به صف طرفداران مشروطه پیوست. بعداز صدور مشروطیت به شیراز رفته و روزنامه اى به نام ¨اسلام¨ و سپس روزنامه ¨نداى اسلام¨ را منتشر مىکرد.بعداز خلع محمدعلیشاه روزنامه هاى ¨شرق¨ و سپس ¨برق¨ را منتشر مىکرد که در آنها علیه نمایندگان مجلس دوم شوراى ملى مقالات تندى مىنوشت که موجب توقیف روزنامه اش شد و وى که تحت تعقیب بود به خارج رفت
پس از بازگشت به ایران روزنامه رعد را منتشر نمود, وى و روزنامه اش دراین دوره مدافع سرسخت دولت وثوق الدوله که از منافع انگلیس دفاع مىکرد بود. ضمن پشتیبانى از وثوق الدوله لبه تیز حملاتش را متوجه شخصیتهاى ملى بویژه آنان که مخالف سیاست استعمارى دولت انگلیس بودند مىکرد. وى طرفدار جدى قرارداد خائنانه ۱۹۱۹ ایران و انگلیس بود که با پرداختن رشوه از طرف انگلیسیها به وثوق الدوله و دو تن از وزیرانش توسط آنها امضا شده بود. برخلاف بسیارى از وطن فروشان وابسته به قدرتهاى خارجى, سید ضیا ارتباط و نزدیکى خود را با سفارت انگلیس و دفاع از منافع آنها را پنهان نمىکرد
وقتى مجلس بخاطرمخالفت افکار عمومى و همچنین مخالفت تعداد زیادى از نمایندگان ملى از تصویب قرارداد خائنانه ۱۹۱۹ خوددارى کرد و وجهه انگلیس و شخصیتهاى ایرانى وابسته به آنها کاملا بى اعتبار شد, انگلیسیها در صدد برآمدند تا از طریق کودتایى که در آن مخالفین ایرانى انگلیس از طریق خود ایرانیها قل و قمع شوند سیاست خود را به پیش ببرند. لذا اول فرمانده نیروى قزاق را خلع و رضا خان میرپنج را به جاى آن نشاندند, سپس از طریق سید ضیا که نقش اصلى را در تهیه مقدمات کودتا داشت در سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدى دولت قانونى را سرنگون کرده و سید ضیا با حمایت بازوى نظامى کودتا یعنى رضاخان به مقام رئیس الوزرایى رسید. اما صدارت ضیا بیش از سه ماه طول نکشید. هم بخاطر مخالفت احمدشاه با تندرویهاى وى و نفرتى که شخصا از سید داشت و هم مخالفت رضاخان متحد قبلى اش که وى را رقیبى براى خود میدید و مخالفت بخش وسیعى از سیاستمداران از طیف ملى تا شاهزاده هاى قاجار که منافع خود را در خطر مىدیدند روز چهارم خرداد ۱۳۰۰ با صدور حکمى از طرف احمد شاه از مقام نخست وزیرى عزل گردید
بعداز برکنارى از ریاست دولت با دریافت ۲۵ هزارتومان هزینه سفر از ایران تبعید گردید , بعداز سقوط رضاشاه به ایران بازگشته و از یزد نماینده مجلس شد و حزبى بنام ¨اراده ملى¨ تاسیس کرد ولى بخاطر مخالفت افکارعمومى نتوانست نیرویى پیرامون خود جمع کند
ظل السلطان(مسعود میرزا)
ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه از مستبد ترین شاهزادگان دوره ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه بود. وى در ۱۱ سالگى به حکومت مازندران, و در ۱۳ سالگى به حکومت فارس و در ۱۷ سالگى به حکومت اصفهان رسید. بسیار فسى القلب و در عین حال مقتدرترین شخصیت بعداز شاه بود. کنترل بیش از نیمى از ایران در دستهاى وى بود. در دوران حکومت طولانى خود در اصفهان دست به جنایات متعددى علیه مردم زد و املاک بسیارى را تصرف و به تملک خود درآورد
قدرت او حتى ناصرالدینشاه را به واهمه انداخته, وى را به تهران احضار و تا حدودى قدرتش را محدود ساخته و حکومت بعضى ولایات را از او گرفته و فقط حکومت اصفهان در دستش ماند. در زمان مظفرالدینشاه همچنان در این سمت باقى ماند.در دوران محمدعلیشاه باز هم حکومت اصفهان را به او واگذار کردند, اما مردم اصفهان اعتراض کرده و در تلگرافخانه متحصن شدند, لذا محمدعلیشاه مجبور شد حکومت فارس را به وى بدهد. در نظر داشت محمد علیشاه را برکنار و پسر خود را جانشین وى کند, اما این امر برملا گشته و ظل السلطان به اروپا عزیمت کرد
چندى بعد از فتح تهران توسط مشروطه خواهان به ایران بازگشت, در بندر انزلى مجاهدین وى را دستگیر کرده و با گرفتن سیصد هزار تومان بعنوان جریمه وى را به داخل کشور راه نداده, ناگزیر از همانجا به اروپا برگشت. در اواخر عمر به ایران بازگشت و در اصفهان اقامت گزید. در سن هفتاد سالگى در تیر ماه ۱۲۹۷ درگذشت
Comments
سید ضیاالدین طباطبائى، ظل السلطان — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>