کوچهای که در بمباران شب آخر جنگ از بین رفت، از یک خوابگاه دخترانه فقط یک نفر زنده ماند
گزارش میدانی هممیهن از کوچهای در محله سید خندان که در بمباران شب آخر جنگ از بین رفت
خوابگاه سوخته، کوچه ویران
از یک خوابگاه دخترانه فقط یک نفر زنده ماند
الهه محمدی( خبرنگار گروه جامعه)
چند ساعت قبل از انفجار، «مهتاب» در تختش به خواب رفت و بعد حدود چهار بامداد در کوچه از خواب بیدار شد. مهتاب ساکن خوابگاهی دخترانه در محله سید خندان بود. انفجار شب آخر حملات شدید اسرائیل به تهران چند ساختمان آن طرفتر رخ داد اما موجش او را با تن زخمی و لباسی اندک به بیرون پرتاب کرده بود.
همان موقع مهدی که در کوچه بالاتر زندگی میکرد و خودش هم بر اثر موج انفجار از جا کنده و پرت شده بود، مهتاب را میان خون و خاک و هیاهو در خیابان دید؛ هراسان، مبهوت، بدون کفش و با کلماتی بریده بریده. مهتاب را سوار موتورش کرد، به خانه مادرش برد زخمهایش را بستند، لباس تنش کردند و بعد با اورژانس تماس گرفتند. پلیس هم آمد. مهتاب را بردند. مهدی به «هممیهن» میگوید هنوز صدای او در گوشش مانده که مدام میگفته: «دوستام … دوستام… دوستام سوختن.»: «آمدم سر خیابان دیدم از کوچه پایینی دود و آتش به هوا میرود. رفتم موتورم را برداشتم و خیابان شریعتی را آمدم پایین دیدم یک دختر خونی مدام جیغ میکشید. نمیفهمید چی دور و برش است و فقط داد میزد. بردمش خانه مادرم.»
مهدی میگوید مادر ۶۱ سالهاش سرطان پیشرفته دارد و بدنش پر از بخیه است. او آن شب به دلیل موج انفجار به دیوار کوبیده شد و هنوز هم نمیتواند حرف بزند: «انگار غم عالم را ریخته باشند توی صورتش. وقتی آن دختر میگفت دوستانش سوختهاند، مادرم مبهوت نگاهش میکرد. آنطور که خود آن دختر میگفت از آن خوابگاه دخترانه سه دختر دیگر بیرون نیامدند و او فقط زنده مانده بود.»
خوابگاه حالا فقط یک دیوار نیمه فروریخته است: ته مانده آینهای شکسته، رد چند چمدان، یک سماور و چند لیوان شکسته. به دلیل همین دیوار فروریخته خوابگاه است که کفشهای دخترها که در ورودی خوابگاه در قفسههاست، هنوز پیداست. کفشهای زنانهای که حالا پوشیده از خاک است. زن میانسالی که در طبقه پایین خانهای اطراف خوابگاه زندگی میکند میگوید: «آن خوابگاه هر شب پر از صدای دخترانه بود. حالا نگاه کن، سکوت، ترس و بوی خاک.»
«علی»، مرد ۴۵ ساله ای که در کوچه مسجد دفتر کار داشته و حالا اثری از آن نیست شنیده دخترانی که در این خوابگاه بودند، زخمی شدهاند اما زخمشان آنقدر زیاد بوده که احتمالاً زنده نماندهاند: «ساکنان محله همان شب دختری را دیده بودند که با صورتی زخمی در کوچه میدوید.»
در کوچهای منهدم شده بالای پل سید خندان حالا فقط صدای خاک است که روی خاک مینشیند. کوچهای که برای آوار برداری دور تا دورش را پارچه کشیدهاند تا دو جرثقیل بزرگ سنگ و آهنها را از روی خانههای مخروبه بردارند؛ سه شب از بمباران آخر گذشته اما بوی آوار و گوگرد هنوز در هوا مانده. اما آن چیزی که رفته فقط چند دیوار و سقف نیست و این کوچه مثل حفرهای در این محله شده؛ ساکنان کوچه کناری میگویند بچه پنج سالهای را هم دیدهاند که از زیر آوار بیرون میکشیدند.
در میانه کوچه منهدمشده خیابان شریعتی که دیگر خانهای در آن سالم نمانده، ساختمانی است که یک روز آرایشگاه بود، یک دفتر کار داشت و چند اتاق برای زندگی. علی که دفتر کارش در این ساختمان مخروبه بوده «میثم» پسر نوجوانی را نشان میدهد که پدر و مادرش صاحب کل ساختمان بودند. او که همراه خانواده ۱۰ نفرهاش چندروز پیش این ساختمان را ترک و به شهری دیگر رفته بودند، از دیروز برگشتهاند تا ببینند میشود چیزی از دل این سنگها و آجرها بیرون کشید؟ ماشینشان که جلوی ساختمان پارک بوده.
دیگر چیزی از خانه تقریباً نمانده؛ یک اسکلت و راهپلههایی که میشود هنوز از آن بالا رفت. میثم که سر تا پایش خاکی است، میگوید بیا خودت از نزدیک ببین چه بلایی بر سر ساختمانمان آمده؛ ساختمانی چهارطبقه و تودرتو، از آن خانههای قدیمی محله سید خندان که حالا سنگ و شیشههای آن زیر پا لق لق میکرد. در طبقه همکف خانه، آرایشگاه زنانهای که الان صندلیها، سشوارها و لوازم آرایشش با خاک پوشانده شده روزی بروبیایی برای خودش داشته؛ آرایشگاهی که مادر میثم چند ماه پیش راه انداخته بود تا دست دخترش را که در همان ساختمان زندگی میکرده، بند کند.
مبلمان کمدها، سقف همه بر سر هم افتادهاند؛ قابلمههای مچاله شده در آشپزخانه روی هم ریخته بودند، تمام بشقابها شکسته و انگار این آشپزخانه از همان اول همین بوده؛ مخروبهای بدون پیچیدن بوی غذا در آن.
Comments
کوچهای که در بمباران شب آخر جنگ از بین رفت، از یک خوابگاه دخترانه فقط یک نفر زنده ماند — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>