پانته ایسم در مکاتب آنارشیسم، کمونیسم، لیبرالیسم / آرام بختیاری
طبیعت خدایی فلسفی در مقابل خداباوری دینی.
پانته ایسم، جهانبینی است مادی که نه تنها طبیعت را خدا میداند بلکه بر این باور است که جهان بدون خدا میباشد ، شخصی بودن و استقلال خدا را نیز منکر میشود. پانته ایسم در فلسفه یونان باستان و در قرون وسطای اروپا نیز مطرح بود و بخشی از تفکر کفرآمیز مترقی بشمار می آمد. نمایندگان آن در یونان باستان: تالس و گزنوفان بودند که حدود 2600 سال پیش می زیستند. پانته ایسم بینشی است فلسفی که طبق آن خدا و جهان یکی هستند. پانته ایسم در یونان باستان در مقابل رواج چند خدایی، اندیشه ای توحیدی ماتریالیستی بود. پانته ایسم مدرن قرن 17 میلادی محصول دوره رنسانس است. متفکر مهم آن اسپینوزای هلندی یهودی مذهب(1677-1632.م) بود که میگفت: خدا خانه و مکان ارواح نیست.
در طول تاریخ معمولا اقشار مترقی جهانبینی طبیعت خدایی را نمایندگی میکردند. پانته ایسم همچون “فلسفه وجود” ادیان ابراهیمی، مدعی بود که خدا در تمام اشیاء و اجزاء: طبیعت، جهان، و کائنات وجود دارد. اسپینوزا مفهوم قرون وسطایی پانته ایسم را ماتریالیستی نمود. این کار او موجب خشم کلیسا و روحانیون کاتولیک شد. جردانو برونو (1600-1548.م) با تکیه بر نظرات کوپرنیک؛ ستاره شناس لهستانی، میگفت: خدا دلیل وجود همه چیز نیست. این ادعای کفرآمیز او موجب حکم اعدامش توسط سازمان تفتیش عقاید کلیسا گردید. زمانیکه اسپینوزا در “بحث و جدل پانته ایسمی” اشاره نمود که یکی دانستند طبیعت و خدا، نوعی آته ایسم است، مورد نقد و خشم: کانت، گوته، و مندلسن قرار گفت.
نحستین چهره تاریخی پانته ایسم طبیعت خدایی گزنوفان (480-570.پ.م.) بود که به چند خدایی یونان باستان پایان داد و احدیتی را در قالب طبیعت و کائنات معرفی نمود. تالس (547-625.پ.م) نیز پیش از گزنوفان پانته ایست بود. اوج جهانبینی طبیعت خدایی ماتریالیستی غربی در فلسفه اسپینوزا و در اندیشه های برونوس است. پانته ایسم کلاسیک با اسپینوزا تکمیل شد و به پایان رسید. پانته ایسم اسپینوزایی مقدمه نقد علمی دین بود. افکار پانته ایستی اسپینوزا تاثیر مهمی روی فلسفه روشنگری فرانسه و آلمان و روی آثار: لسینگ، هردر، گوته، هگل، و شلینگ، و روی فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان گذاشت. پانته ایسم پیشرفته نخستین بار در فلسفه سدههای میانه ظاهر شد که از طرف کلیسای کاتولیک و ایدئولوگ هایش گناهی کفرآمیز بشمارمی آمد. پانته ایسم واژه ایست یونانی و به معنی” جهانبینی طبیعت خدایی” است.
طبیعت خدایی یا پانته ایسم به 2 شاخه ایده آلیستی و ماتریالیستی تقسیم میشود. پانته ایسم ماتریالیستی منجر به آته ایسم میشود و شوپنهاور آنرا “آته ایسم مودبانه” نامیده. در تاریخ فلسفه، هواداران پانته ایسم ایده آلیستی، اغلب در لباس عارف ظاهر شدند. پانته ایسم ماتریالیستی، خدا و جهان را مطلقن یکی میدانست، ولی پانته ایسم ایده آلیستی، یکی بودن آندو را نسبی بشمار می آورد. پانته ایسم ماتریالیستی ضد دین است. پانته ایسم ایده آلیستی مدعی است که خدا جهان را آفرید؛ خدایی که بصورت: روح مطلق، خرد مطلق، یا اراده مطلق، بر همه چیز غالب است. در پانته ایسم ایده آلیسی، خدا و جهان نه بشکل مطلق بلکه بشکل نسبی، یکی هستند؛ که با دین فرق دارد. پانته ایسم ایده الیستی نوعی تفکر مذهبی یا الهیات است و نه فلسفه. تا زمان هگل و فویرباخ پانته ایسم ماتریالیستی و ایده آلیستی بیان و نمایش ضد جزمی تفکرات دینی و ضد روحانیون مسیحی و بخشی از اپوزیسیون ایدئولوژیک بودند. پانته ایسم نوعی هستی شناسی و وجود ابدی ثابت و ایستا در مقابل ظواهر طبیعی متنوع و تکثر بود. پانته ایسم ایده آلیستی مدعی است که جهان در محاصره و محاط خالق و خداست.
در آلمان پانته ایسم اسپینوزا گرایی روی اندیشه های: گوته، لسینگ، هردر، هگل، شیلر، و هاینه تاثیر مهمی گذاشت. اوج پانته ایسم ایده آلیستی آلمان در قرون 17-13 میلادی در عرفان روحانیونی مانند: اکهارد، زئوس، تاولر، و در فلسفه مسیحی کوزانوس، و در جهانبینی بوهمه بود. در قرون 13-12 میلادی نمایندگان مهم پانته ایسم عرفانی: فان بناف و فان ینات بودند. قدرت پانته ایسم کلاسیک انتقادی ضد دینی و کنار زدن عناصر پانته ایستی فلسفه اواخر بورژوازی از طرف اندیشمندانی مانند: هارتمن، شلر، و اشترن بود. پانته ایسم مذهبی و آیده آلیستی مدتی علیه پانته ایسم اسپینوزایی فعال بود. پانته ایسم ایده آلیستی پایان قرون وسطا به معنی دوری عینی از دین نبود بلکه تمایل مجدد به آن بود.
از نظر تاریخی بعد از پایان سدههای میانه، در دوره رنسانس : طبیعت، کائنات، و جهان، موضوع تحقیقات و شناخت انسان و فلسفه شد. به این دلیل: فلسفه رنسانس طناب ایمان و عقیده و دین را قیچی کرد و دیگر خدای قادر ماورای همه چیز نبود. مبلغین دینی مدعی هستند که هر جهانبینی پانته ایستی شکلی از باور به احدیت و تک خدایی است. اشاره میشود که آخرین پیام و نوستالزی جردانو برونو پیش از اعدام، “وحدت با بی نهایت برای ابدیت” بود. با رشد مارکسیسم و شکوفایی فلسفه ماتریالیستی-دیالکتیکی، فلسفه کلاسیک بورژوازی بعد از هگل و فویرباخ نیز به پایان رسید. پانته ایسم تا آنزمان بیان نوعی مخالفت با تفکر جزمی دینی روحانیت مسیحی در لباس عرفان، نجوم، ستاره شناسی، و طبیعت گرایی بود.
پاسخ به این کامنت:
“اگر آنارشیسم ادعای اداره جامعه و سازماندهی آن را ندارد پس چه می خواهد؟ فلسفه را هم خزعبلات می نامد. ایران را تجزیه . این بی وطن. مردها باید خواجه شوند. مارکسیسم باید نابود شود. ! پس چه می خواهد.
در بحث سیاسی با : سفسطه و بول گرفتن و شارلاتانیسم و بندبازی سیرکی و حرافی آخوندی نمی توان مردم را فریب داد و استمناء روشنفکربازی نمود.
کسیکه از کلمات و فرهنگ اسلامی آخوندی مانند: اجماع- اقتدار- استمناء- حرمت- و ….. استفاده کند نباید اسم مستعار خودش را آنارشیست و کمونیست بنامد !این سوء استفاده از دهها هزار فدایی و قربانی مبارزه اجتماعی است.”
.
باز نفهمیده حرف زدی؟
اجماع یعنی توافق همه بر سر یک موضوع.
استمنا یک لغت روانشناختی است و مارکس هم از آن استفاده کرده و فلسفه را توصیف کرده ، در واقع من بحث مارکس را نوشتم.
اقتدار لغتی است که به اسلام ربط ندارد و در جامعه شناسی از آن استفاده می شود.
.
فکر کنم تو داری از ده ها هزار فدایی استفاده میکنی تا وطن نازیستی درست کنی.، من که نمیخواهم وطن و یا دولت درست کنم. تو اصلا نم فهمی آنارشیسم یعنی چه در مورد کامنتهای من و آنارشیسم نظری میدهی. بحثهای کامنتهای این صفحه به فدا و شهید شدن چه ربطی دارد؟
.
کامنتهای تو بی ثبات است، یکبار میگی آنارشیسم بد است و یک دفعه دیگر میگی که آنارشیسم خوب است اما من دارم بدنام ش میکنم.
.
حالا تو با وطن پرستی و نازیسم میخواهی کمونیسم و آنارشیسم را خوش نام کنی؟ اصلا نمیدانی که در کمونیسم و آنارشیسم وطن پرستی وجود ندارد. حتی در مارکسیسم هم اگر واقعا تابع مارکس باشد، وطن پرستی وجود ندارد، برایت نوشتم، شعار مارکس بود: “کارکران جهان متحد شوید.”
.
در ذهن تو ایندو یکی است:
.
“اگر آنارشیسم نیز ادعای قدرت سیاسی و اداره جامعه را دارد”
و
“اگر آنارشیسم ادعای اداره جامعه و سازماندهی آن را ندارد”
.
اول برو افکارت را جمع و جور کن بعد ادعاهایت را بنویس.
.
از جملات من نقل قول نمی آوری و در مورد آنها بحث نمیکنی. باید جملات من را بشکافی، توضیح بخواهی، در مورد معنی لغات و تعاریفش بحث کنی. همش فحش میدهی و تهمت می زنی. هیچ ترقی نکرده ای.
.
اینجا حالا من شدم معلم تصحیح یک شاگردی که از پنج جمله ای که میگه چهارتاش متناقص و بی منطق و فاقد سندیت است. خودت داری میگی فحش میخواهی اما من فقط بحث میکنم. هرچه در مورد مارکسیسم نوشتم بحث بود نه تهمت، هر چه تو مینویسی بحث نیست، تهمت است. یادبگیر، انقدر یک دنده نباش. امیدوارم روزی بفهمی که منطق و استدلال چیست، روش علمی چیست وگرنه به زندگی ات خیلی بدی میکنی.
.
آنارشیست-کمونیست
میتوان از کلمات یک ایدئولوژی استفاده کرد و کلی نوشت..
در اینجا من از حجاب اجباری بزبان اسلامی دفاع میکنم:
برای شما پیامبر فرستادم تا با پارچه زنانتان را بپوشانید تا رستگار شوید. زنانی که بدون پوشش مو و دست و پا در تلویزین و خیابان ظاهر می شوند از دستورات امام زمان تبری نمیکنند و در عذاب خواهند بود چون مومنین راه بهشت را میدانند و خداوند شما همیشه رحیم است.
حال فرض کنید این کامنت را در سایت کیهان بگذارم. کلی قمه کش میشوند سیاه لشکر من و حکومت اسلامی تضمین بقا پیدا میکند.
حالا مارکسیستی در “اثبات” حاکمیت مطلق حزب:
سرنگونی دولت بورژوازی میسر شده اما مقاومت آنها هرگز بدون تمرکز و یکپارچگی دولت وطن سوسیالیستی و سرکوب عناصر و توطئه های عناصر و بقایای آنها میسیر نیست. این جز همان دیکتاتوری پرولتاریا و حزب راستین و مارکسی نیست، مارکس همان نابغه ای که با کشف کشف قوانین تکامل مادی بشر را در مسیر تکاملی درست تاریخ قرار داد.
حالا در دفاع از حاکمیت بورژوازی و پارلمان:
بر اساس قوانین علمی جهان شمول تکامل تاریخی مارکس نمیتوان از نظام عقب افتاده و روستایی مذهبی به سوسیالیسم و سپس محو طبقات و دولت حرکت نمود مگر اژ طریق دموکراسی فعلا موجود.
با این کامنتها در شرایط مناسب میتوان کلی قمه کش جمع کرد بدون اینکه الزامی به بحث و استدلال و دیالوگ وجود داشته باشد. برای همین ذکر کردم که اگر شورشی پیش آمد، بازخواهم گشت تا جلوی قمه کش جمع کردن را بگیرم.
آنارشیست-کمونیست
حتی اگر ایران سوپر صنعتی و دموکرات غربی بشه، باز هم سرمایه دارها به خبرچین و مذهبی و تروریسیت و لیبرال و دموکرات و مارکسیست جعلی احتیاج دارند و می آفرینند. همانطور که در کامنتها می بینیم به دیالکتیک و فلسفه بافی احتیاجی نیست، همان علم استدلال سنتی و رایج در علوم میتواند ارتجاع را نشان دهد. انقلابی خواستار دیالوگ در محل کار و زندگی است، ااما ارتجاعی برهم زننده و مخرب آن و خواستار حکم قانون و سکوت در برابر آن. علم با دیالوگ کار میکند، ارتجاع با شعار و عبارت پردازی. ریشه ارتجاع و سرمایه داری نه رشد نیروهای مولده که بر اساس منطق و استدلال و روش علمی است، بلکه ابتدا مغلطه و سپس زور، تفنگ، زندان و ترور و اعدام است. وقتی میگوییم شورا در محل کار و زندگی، نه پارلمان ، وقتی می گوییم کلکتیو، یعنی دیالوگ و عمل جاری، نه دیالکتیک و فلسفه بافی در اتاقهای پارلمانی و دولتی. کامنتها اثبات عینی آنهاست. ارتجاع در اینجا صرفا کامنت و بحث است ولی در واقعیت تفنگ و ترور. ارتجاع حاکم اسلامی هم قبل از تفنگ و زندان و اعدام کردن، بازنده دیالوگها بود. ضرورت اصلی، ضرورت قوانین استدلال و روش پایه ای علم است.
آنارشیست-کمونیست
شاید هم اگر وطن پرست مارکسیسم را خوب مطالعه کند و به یکی از تشکلات مارکسیستی برود روزی بفهمد آنارشیسم یعنی چی و از گفته هایش پشیمان شود.
آنارشیست-کمونیست
فعلا شورش ها فروکش کرده و برخورد به موضع گیری های سیاسی ضرورت فوری ندارد. وطن پرست هم ذهن مرده و مریضی دارد و قابل اصلاح نیست. اگر شورشها دوباره اوج گرفت، ممکن است برای خواندن مقالات و برخورد به نظرات به روشنگری برگردم.
آنارشیست-کمونیست
آیا آنارشیسم مانند شترمرغ است ؟ موقع بارکشیدن میشود مرغ. موقع تخم گذاشتن میشود شتر !
اگر آنارشیسم ادعای اداره جامعه و سازماندهی آن را ندارد پس چه می خواهد؟ فلسفه را هم خزعبلات می نامد. ایران را تجزیه . این بی وطن. مردها باید خواجه شوند. مارکسیسم باید نابود شود. ! پس چه می خواهد.
در بحث سیاسی با : سفسطه و بول گرفتن و شارلاتانیسم و بندبازی سیرکی و حرافی آخوندی نمی توان مردم را فریب داد و استمناء روشنفکربازی نمود.
کسیکه از کلمات و فرهنگ اسلامی آخوندی مانند: اجماع- اقتدار- استمناء- حرمت- و ….. استفاده کند نباید اسم مستعار خودش را آنارشیست و کمونیست بنامد !این سوء استفاده از دهها هزار فدایی و قربانی مبارزه اجتماعی است.
مدعی آنارشیسم باز هم نشان داد که سواد تئوریک ندارد و فقط قصدش اینست که زیر زحمات دیگران پارازیت بگذارد تا بقول خودش در آرشیو این سایت به ابدیت به پیوندد ! فقط دنبال نام و شهرت است این انقلابی اقلیمی تجزیه طلب !
به وطن پرست،
شانس آورده ای که کسی کامنتهای روشنگری را نمی خواند، اگر میخواندند و مارکسیست بودند، میگفتند داری از مارکسیسم برای افکار ناریستی استفاده میکنی و آبروی مارکسیسم را به خطر انداخته ای.
آنارشیست-کمونیست
درباره این کامنت:
“کم بگو ، سنجیده بگو !
اکنون برای اداره جوامع، حداقل رقابت بین مکاتب: سوسیالیسم-سوسیال دمکراسی- ولیبرالیسم است.
انواع جمهوری ها را در ایران میتوان جزء مکاتب لیبرالبیم یا سوسیال دمکراسی فرض کرد.
اگر آنارشیسم نیز ادعای قدرت سیاسی و اداره جامعه را دارد، اول باید خودش را از زبان یک آنارشیست اقلیمی تجزیه طلب ضد ایران و ایرانی تعریف کند. نه آدرس لینک های اینترنتی و ویکیپدیایی! …”
.
درست است کم بگو و سنجیده بگو، من هم کم گفتم و سنجیده گفتم ولی تو نه خواندی و یا نه فهمیدی. مشکل تو درک قضایاست.
یک مشکل نمونه واضح از خزعبلات موجود در افکار تو:
” اگر آنارشیسم نیز اذعای قدرت سیاسی و اداره جامعه را دارد …”
کی گفته آنارشیستها دنبال قدرت سیاسی هستند و اداره جامعه هستند؟
باز نفهمیده حرف زدی؟!
آنارشیست-کمونیست
کم بگو ، سنجیده بگو !
اکنون برای اداره جوامع، حداقل رقابت بین مکاتب: سوسیالیسم-سوسیال دمکراسی- ولیبرالیسم است.
انواع جمهوری ها را در ایران میتوان جزء مکاتب لیبرالبیم یا سوسیال دمکراسی فرض کرد.
اگر آنارشیسم نیز ادعای قدرت سیاسی و اداره جامعه را دارد، اول باید خودش را از زبان یک آنارشیست اقلیمی تجزیه طلب ضد ایران و ایرانی تعریف کند. نه آدرس لینک های اینترنتی و ویکیپدیایی!
– آیا آنارشیسم مانند مارکسیسم یک ایدئولوژی یا جهانبینی یا مرام سیاسی با سیستم فلسفی است؟
یعنی برای غالب موضوعات اجتماعی پاسخ و طرح دارد؟
– آیا آنارشیسم یک ایدئولوژی ماتریالیستی دیالکتیکی یا منطقی تاریخی است؟ پاسخ باید از مدعی آنارشیست باشد و نه از لینک مجازی اینترنتی !
-آنارشیسم آینده برای :ایران و یا برای اقلیم و استانها و ولایات تجزیه شده: در مورد اقتصاد و رابطه با همسایه ها و در باره دین و اخلاق و آموزش و پرورش و ازدواج و وجود مساجد و رابطه دختر و پسر و آزادی انسان و آزادی اقتصادی یا برنامه ریزی اقتصادی چه نظر و پیشنهادی دارد؟
— آنارشیسم آینده ایرانی برای آزادی یا ممنوعیت: تفکر و اندیشه و تولید کتاب در رشته های؟ فلسفه و دین و مارکسیسم و لیبرالیسم و آزادی فرقه ها و غیره چه برنامه ای دارد ؟
— آنارشیسم پیشنهادی برای مردم ایران ؟ ماتریالیستی است یا ایده آلیستی؟ موافق یا مخالف: آخوند و اسلام و مولوی های سنی است؟ دیالکتیکی است یا رمانتیک و شعاری و توهمی؟
توضیح :اگر مدعی آنارشیسم به عنوان یک ایدئولوژی و سیستم فکری فلسفی، برای اداره آینده ایران پاسخی برای پرسشهای فوق ندارد، اجازه ندارد در میان اپوزیسیون ایرانی تبلیغ یک مرام ناشناخته و ناتوان و فرضی را بنماید ! و از این سایت سوء استفاده کند برای آرشیو کمنت ها پروپاگاندیستی اش!
مارکسیسم رئالیست است و نه ایده آلیست ! آنارشیست کیست؟ چیست ؟
بستا ! تامام !
مارکسیستها اگر علمی بودند بعد از فاشیستی شدن حزب بلشویک و یا بعد از نوکر امپریالیستهای غربی شدن سوسیال دموکراتها، به یک اجماع جهانی میرسیدند که چرا به این فلاکت افتاه اند. اما ما مارکسیستهای سابق حالا میدانیم که چرا حزب بلشویک ارتجاعی شد، میدانیم چه در احراب سوسیال دموکرات بود که آنها را نوکر امپریالیستهای غربی کرد، برای همین آنارشیست شدیم. دیدیم علت اصلی اش نبودن نقد اقتدارگرائی و حتی بد تر تقدیس آن است. شوراها را کسی اختراع نکرد، از روند خودآموزی کارگران و شرایطشان است. آنارشیستها این ایده را با واژه کللتیو بیان کردند و مارکسیستها با واژه شورا. اما بحث کلکتیو عمیق تر است و آتوریته پذیر نیست، ولی بحث شواری مارکسیستها جز در نزد کمی از آنها، همیشه ابزار حزب و نخبه های پشت میز نشین بوروکرات مارکسیست است. خیلی از احزاب و سازمانهای مارکسیستی دیکتاتوری و خشک مغزی خود را پشت ایده شورا پنهان میکنند.
آنارشیست-کمونیست
بنفع هواداران مارکس است که از عقاید مارکس اصول دین مارکسیستی نسازند. آنها باید عقاید مارکس را در زمینه های مختلف مطالعه کنند و اگر میخواهند از آنها جدا جدا دفاع کنند و در فعالیتهای اجتماعی شان امتحان نمایند. فعالیت انقلابی امتحان علمی نظریات مشخص در زمینه های مشخص است. مثلا،یک تشکیلات نظر اقتصادی اش را در ارتباط با شرایط مشخص جامعه بر اساس نظریه مارکس شکل بدهد.همان تشکیلات، نظرش را در ارتباط با تاریخ تکامل جامعه بیان کند و در فعالیتهای اجتماعی اش آن را به محک تجربه بگذارد و هر نوع انتقاد را در ارتباط با پیشرفت علم، تجربه و تغییر و تحولات اجتماعی بپذیرد. اگر همه مسائل اجتماعی را تحت یک واژه قرار بدهند و آنرا معیار کنند، یعنی مارکسیسم، امکان تجدید نظر علمی در موضوعات مشخص از بین می رود. باید امکان دور انداختن احکام غلط و امکان شناخت را فهمید تا تفکر علمی داشت. در علم همیشه امکان دور انداختن ایده ها و احکام وجود دارد.
وضع فعلی و مارکسیسم سازی و مارکسیست پروری باعث شده ایده کمونیسم بدنام و تضعیف شود. در حفیفت مارکسیستها باید از رویزیونیسم در ایده های مارکس استقبال کنند و کلا چیزی بنام مارکسیسم را دور بیاندازند چون ننگ در تفکر علمی است و باعث خجالت و رسوایی.
اما دلیل مارکسیسم سازی دفاع از علم نبود بلکه درست کردن حزب و جمع کردن سیاه لشکر برای ژنرالهای پشت میز نشین حزبی بود که از طریق انتخابات به دولتها وارد شوند. مارکسیسم اختراع شد تا توده ها مهره شوند نه آگاه.
امروز هم دگمهای مارکسیست پشت میز نشسته اند و از راه دور شعار سرنگونی تبلیغ میکنند تا توده های کارگر برایشان رژیم سرنگون کند تا آنها ایران بروند و برای حزبشان براحتی سیاه لشکر جمع کنند.بیخود نیست که تمام جامعه سرمایه داری است و بردگی مزدی باید از بین برود اما آنها دوست دارند رژیم دموکراتیک بورژوایی درست شود نا آنها در دولت سهمی داشته باشند. سرمایه داران جهانی در دموکراسی ها از طریق پول تسلط دارند و آن دولتها برای کارگران بی مصرف هستند و آن مارکسیستها یا نابود می شوند و یا نوکر.
آنارشیست-کمونیست
پاسخ به این:
“فرق مارکسیسم با آنارشیسم اینست که مارکسیسم خود را قادر به پاسخ به تمام موضوعات علوم انسانی و اجتماعی می بیند. ولی آنارشیسم که نه علم اجتماع است و نه اصالت دارد از پاسخ ناتوان است و …”
.
اثبات غیر علمی و ضد علمی بودن مارکسیسم (نه عقیده اقتصادی مارکس) کار مشکلی نیست. خود واژه “مارکسیسم” ضد علم و غیر علمی است.
.
در آنارشیسم ادعای علمی بودن وجود ندارد، اما آنارشیستها بهتر است از علم استفاده کنند تا موفق باشند. ضدیت با اتوریته بخشی از منطق است. استناد به اتوریته یکی از انواع مغلطه است.متاسفانه مارکسیسم یعنی استناد به آتوریته، برای همین غیر منطقی است.
.
مثل وطن پرستی است. در وطن پرستی ادعای علمی بودن وجود ندارد اما گزینه استفاده از علم در موضوعات مشخص میتواند برایش مفید باشد و یا نباشد. به اعتقاد من، استفاده از علم در آنارشیسم بسیار مفید است. اما مارکسیسم نه علم است و نه در خدمت آنارشیسم.
.
آنارشیست-کمونیست
فرق مارکسیسم با آنارشیسم اینست که مارکسیسم خود را قادر به پاسخ به تمام موضوعات علوم انسانی و اجتماعی می بیند. ولی آنارشیسم که نه علم اجتماع است و نه اصالت دارد از پاسخ ناتوان است و فقط شعارهای رمانتیک تخیلی و محدود میدهد.بعضی از مدعیان آنارشیسم نیز فقط تهمت و جعل و توهین و سفسطه و دروغ را پیشه خود ساخته اند تا ناتوانی نظری شان را مخفی کنند و بیشتر آبروی این ایدئولوژی التقاطی را ببرند.
مارکسیستها فقط سیاسی اند نه علمی. آنها از جامعه فقط سیاست می فهمند. وقتی حرف علمی میزنند، غیر از اقتصاد، فقط خزعبلات فلسفه بار میکنند. تمام آنها اصلا به پرورش آگاهی توده های کارگر کاری ندارند جز آگاهی یکجانبه سیاسی و فلسفه بافی برای اینکه توده ها به آنها موقعیت و مقام رهبری و دولت بدهند. همه چیز را موکول کرده اند به گرفتن قدرت سیاسی. بورژوازی هم دست آنها را خوانده و جبهه به چبهه شکستشان میدهد.
آنارشیست-کمونیست
افکار مارکس دو وجه دارد. یک وجه آن فرضیه و یا عبارت پردازی سیاسی است و وجه دیگرش علمی. نظریه اقتصاد مارکس علمی است. نظریات دیگرش مربوط به تکامل جامعه و مسائل سیاسی یا فرضیه های ناپخته هستند و یا عبارت پردازی. مارکسیستها فرضیات ناپخته و عبارت پردازی ها را حقیقت می فهمند، مثل مذهبیون که مطالب کتاب آسمانی شان را حقیقی فرض میکنند. مارکسیستها همشون طلبه هستند برای همین است که احزاب سیاسی شان شکست خوردند. بورژواها در شکست دادن مارکسیستها علمی تر برخورد کردند تا مارکسیستها علیه بورژواها.
آنارشیست-کمونیست
این مقاله هیچ ربطی به آنارشیسم ندارد.
مطالب فلسفی اش هم تخیلاتی است که مارکس میگفت شبیه استمناء است، یعنی لذت از معشوق خیالی.در فلسفه لذت وجود دارد اما چون اثبات تجربی ندارد، به انواع و اقسام خزعبلات لذت بخش تبدیل می شود که آقای بختیاری صبح تا شب مشغول آن است. آفرین به مارکس، بد به حال مارکسیستها که واقعا ورشکسته شده اند.
آنارشیست-کمونیست