ياد مصدق و نفی بازی باخت – باخت
سوسن آرام

*در اين بازی هرطرف که برنده شود حاکميت مردم بر سرنوشت شان است که بر باد رفته باقی خواهد ماند.
سايه کودتای 28 مرداد 1332 بسيار درازتر از آن بود که در خود آن روزها قابل پيش بينی باشد. سايه شومی که اول به صورت سلطنت استبدادی و بعد بصورت استبداد اسلامی تا هم امروز بر سر مردم ايران سنگينی می کند.
اين روزها که مجادله اتمی جمهوری اسلامی و آمريکا بالا گرفته است، در رسانه های جهان مکررا به رابطه آن کودتای فاجعه بار با استبدادی که امروز بر ايران حکومت می کند، اشاره می رود و اغلب با تاسف بسيار.
اما تاسف بارتر اين است که کودتا آسان پيروز شد و اين پيروزی آسان حتی کودتا گران را غافلگير کرد. امااز تاسف بر گذشته چه حاصل، اگر گذشته چراغ راه آينده نباشد.
مصدق سياستمداری پاک بود که می خواست به مردم خدمت کند. اما او سياستمداری قديمی و عصر قاجاری بود که هرگز نمی توانست به اين فکر کند مردم را بايد آماده کرد تا به خود خدمت کنند.
به همين جهت دولت قانون و آزادی ها و استقلال او بر توازن قوايی ايستاده بود که از فشار متقابل قدرت های بالا ناشی ميشد و توسط نخبگان سياسی و مذهبی در بالای صحنه سياست اعمال می شد. نخبگانی که نيمی به بازوی داخلی متجاوزان انگليسی و آمريکايی تبديل شده و خود کودتا چی شدند، عده ای با باد رفتند، عداه ای آشفته به اين سو و آن سو کشيده شدند و پاک ترين ها که متعهد و وفادار به حقوق مردم ايران ماندند، تارو مار شده و خون شان دلمه بسته روی چاقوی شعبان بی مخ ها به نشانه وفاداری به سلطان کودتا هديه شد.
مصدق در خانه خودش تبعيد شد و به دانه های زنجيری که نقل محفل زندانيان استبداد و ستم بودند حسرت خورد. و مردم ايران گرفتار شب شدند و اشباح و خفاش هايی که در شب به پرواز در می آيند و قلب مردم را در چنگال خود فشار می دهند.
شب دراز خاموشی ملت سرانجام به فريادی که جهان را لرزاند ختم شد. اما هم آن خاموشی و هم اين فرياد را قدرتمندان به ابزار بازی شومی با سرنوشت مردم تبديل کردند. با اولی تاجداران وابسته انقلاب سفيد کردند و با دومی عمامه داران مستقل انقلاب مردم را سياه کردند. ولفظ انقلاب به نفی حق حاکميت مردم معنا شد. انقلاب شد ضدانقلاب، و ضد انقلاب شد انقلاب.
و هنوز حاکميت مردم ايران هم چنان از درون و بيرون لگد مال و تهديد می شود و مصدق نامی شده است بر هويت ملی مردمی که حق حاکميت شان سرکوب شده است. تلاشی از بالا برای احيای انقلاب مشروطيت ايران که يک بار ديگر شکست خورد.
امروز مصدق و نفی مصدق، مصدق و کودتای 28 مرداد چنان باهم در آميخته اند که آن ها را نمی توان از هم جدا کرد. خاطره مصدق و کودتا، با هم يا هر يک به تنهايی خاطره يک تلاش و شکست آن تلاش است برای احيای حق حاکميت مردم.
باشد که اين خاطره متناقض، انگيزه ای باشد برای بيداری و ادعای حق حاکميت مردم در برابر هردو قدرت مهاجم داخلی و خارجی.
امروز مردم ايران يک بار ديگر در برابر همان دشمنانی قرار گرفته اند که در سال 32 با آن روبرو بودند: استبداد داخلی و استعمار خارجی. هر چند يارگيری ها تفاوت کرده است و اين دو قدرت ضد ملی نه فقط در برابر مردم بلکه در برابر هم نيز قرار گرفته اند. اين واقعيت از يک لحاظ کار دفاع از حاکميت ملی را دشوارتر کرده است. زير دو طرف تلاش می کنند يک بازی باخت باخت را به مردم ايران تحميل کنند. در اين بازی هرطرف که برنده شود حاکميت مردم بر سرنوشت شان است که بر باد رفته باقی خواهد ماند. و همراه آن همه چيزهای خوبی که تنها در شرايط حاکميت مردم می تواند به دست آيد:دمکراسي، آزادي، عدالت. حاکميتی که مردم دريک راهپيمايی 45 ساله تلاش می کنند از چنگال رژيم بيرون بکشند.
ياد مصدق، و محکوميت کودتا عليه دولت او به اين خاطر است که هنوز الهام بخش است. و به اين دليل است که هم استبداد داخلی و هم استعمار خارجی هنوز با ياد مصدق در می افتند و به اين دليل است که هرکس به سمت استبداد داخلی و يا استعمار خارجی چرخش پيدا می کند، از محکوميت جدی کودتا سرباز می زند.
ادامه “مجادله اتمی”، حالا، در ارتباط با بازی نامه ترامپ،
انقلابیون باید با خود و توده ها رو راست باشند و حقایق را بگویند. این کامنت کوتاه در خدمت چنین کاری است.
۱ – دلیلی وجود ندارد که جمهوری اسلامی که روی منابع عظیم نفت و گاز نشسته، پروژه های اتمی داشته باشد.
۲ – دلیلی ندارد که وقتی ادعا داری که برنامه هسته ای ات نظامی نیست، درهای مراکز هسته ای ات را کاملا باز برای بازدید زنان و کارگران ایران نگه نداری، حالا امپریالیستها به درک. زنان و کارگران ایران نباید احازه بدهند که پروژهای هسته ای نظامی شود جون با زنان و کارگران جهان هم منافع هستند.
۳ – امپریالیستها از جمله آمریکا، چین و روسیه همگی پروژه های هسته ای نظامی دارند. برای همین دفاع از محکوم کردنها و تحریمهای آنها دفاع از ارتجاع است.
—-
راه حل انقلابی که باید خوب درک شود:
۱ – سلاحهای اتمی، همانطور که استفاده آنرا توسط آمریکا علیه ژاپنی ها دیدیم، نه برای از بین بردن ارتش ها بلکه برای از بین بردن زنان و کارگران ساخته شده. چرا؟ زیرا توانایی نابود کننده بودنش از حدود نابودی ارتش ها بسیار فراتر است.
۲ -ساختن سلاحهای اتمی پلیدترین ابداعات ساخته شده توسط انگلهای اقتدارگرا و استثمارگر موجود در جهان است، حال چه سازنده دیکتاتوری چینی باشد، یا روسی و یا دموکراسی آمریکایی.
۳ – وجود سلاحهای اتمی و پروژه های آن یکی از دهها دلایل ضرورت انقلاب آنارشیستی کمونیستی است. اگر دقت کنید، هر دو اتقلاب مارکسیستی به پیدایش دولتهایی تبدیل شد که هر دو سازنده این سلاحهای مخرب و بغایت پلید هستند. این بیان جعلی بودن انقلاب مارکسیستی هم هست. شرم بر سوسیال دموکراتها که با دولتهای بمب اتم ساز دموکراتیک خود همکاری میکنند.
آنارشیست
در ارتباط با “مجادله اتمی”،
ایران ادعا میکند که دنبال ساختن سلاح هسته ای نیست.
ترامپ هم میگوید که ایران نباید سلاح هسته ای داشته باشد.
بنظر اوضاع خوب است.
یعنی،
هر دو با هم موافقند، فقط مانده جشن عقد. ایا این جشن عقد بنفع مردم ایران است؟
صد درصد. چرا؟
تحریمهای مربوط به پروژه های اتمی کنار می رود و بردگی مزدی ایران از وضعیت داغون الان ش به وضعیت عادی تر نزدیک می شود.
حال،
اگر توافقی حاصل نشود، چه نتیجه ای میتوان گرفت؟
دلیلی ندارد توافقی حاصل نشود. اما بفرض،
اگر عدم توافق تقصیر خامنه ای باشد، حتی اگر دنبال سلاح هسته ای نباشد، دنبال جنگ است.
اگر تقصیر ترامپ باشد، دولت آمریکا دنبال بهانه برای جنگ است.
وضعیت انقلاب این وسط کجای کار است؟
فعلا انقلابی در کار نیست. سرنگونی انقلاب نیست و حتی سرنگونی هم چندان قابل تصور نیست.
پس، انقلابیون مثل گذشته، کنترلی بر وقایعی که در زندگی آنها تاثیر میگذارد نخواهند داشت تا جبهه انقلاب قوی شود و یا شرایط تغییر پیدا کند.
آنارشیست
کسانیکه معتقد ایران باید یک کشور دموکراتیک و مستقل بشود باید بتوانند بروشنی توضیح بدهند که تکلیف روابط بردگی مزدی و رابطه با استعمارگران خارجی چه میشود. متاسفانه، همه این دموکراتها هیچ نظر مشخصی ندارند و دیکتاتوری رژیم را بهانه انتقام جوئی از رژیم کرده اند. انتقام جوئی انقلاب نیست و برای انقلاب مضر است.
آنارشیست
در روابط جهانی، بازی مساوی که نداریم؛ با این حساب در مجادله اتمی شما پیشاپیش تصمیم گرفتین سیاهیلشگر جبهه جانیان خارجی بشین در مقابل جانیانداخلی.
بااین منطقتون در ترکمنچای هم واسه اینکه به ارتجاع قاجاری کمک نکنید حتماً و حکماً سیاهیلشگر تزار روس میشدین! تا بعد سرنگونی قاجار، ترکمنچای رو خودتون لغو کنین. مگه نه؟
آی اسفندیار مغموم!
چون مردم از استثمارگر و استثمار شونده تشکیل شده، چیزی بصورت حاکمیت مشترک استثمارشونده و استثمارکننده ممکن نیست و اگر باشد بی ثبات خواهد بود. یا استثمارگر باید ثبات پیدا کند که با کودتا کرد، یا استثمارشونده باید جامعه را تحت کنترل قرار دهد که بعلت ضدیت با اقتدارگرایی نمیتواند بصورت دموکراسی یعنی دولتی قابل تصور باشد.
آلترناتیو منطقی و انقلابی حاکمیت زنان و مردان در محل کار و زندگی است نه در اقتداری مرکزی بصورت دولت.
آنارشیست