مهرنوش شفیعی: نکاتی در رابطه با منشور مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران
از ارائه این منشور تا آنجايی که به طرح بخشی از خواست های ستم دیدگان می پردازد بخشی از همان مطالباتی که طی سال ها و در همین خیزش جاری ، پیشروان، مبارزان ، کارگران و مردم ستمدیده در زندان ها ، میادین و خیابانها، در سراسر این سرزمین رنج دیده فریاد زده اند، استقبال کرد و همچنین از آنجايی که طرح مواضع سیاسی از داخل کشور آمده است را مثبت دانست. همزمان نمی توان بخشی از امضاء کنندگان اولیه این منشور را که در عرصه مبارزاتی یا هویت مشخصی ندارند و یا اگر دارند در جهت حفظ نظم موجود بوده اند را در کنار تعدادی دیگر و مشخصا تشکل شناخته شده و معتبری چون شورای صنفی معلمان … و همراه نبودن یک سری تشکلات شناخته شده کارگری و دانشجويی و.. مبارز و خوشنام، را نشانه مثبتی دانست. متاسفانه،سرکوب و مسايل امنیتی و غیره را هم نمی توان توجیه گر ساز و کار، نحوه تدوین این منشور دانست.
ولی آنچه پاشنه آشیل این منشور است نادیده گرفتن آن نیرویی است که توان پاسخگويي و رفعِ رنج این ستم دیدیگان را دارد. این منشور هر چه هست منشور کارگران و ستمدیگان که حتی اشاره وار هم شده به مبارزه طبقاتی کارگران معطوف باشد نیست. و در واقع در کلیت خودش معطوف به قدرت سیاسی سرمایه دارانه است. معلوم نیست چرا برخی از جریان ها و نیروهای چپ و کمونیست، به ویژه در خارج از کشور این منشور را تقویت جنبش طبقاتی کارگران و زحمتکشان ارزیابی کرده و اطلاعیه می دهند که « باید تلاش کرد که جنبشهای ازادیخواهی و برابری طلبانه را حول آن برای پایان دادن به عمر ننگین جمهوری اسلامی و تحقق تمام و کمال مندرج دراین منشوربسیج کرد»( تاکید در نقل قول ها در همه جای این نوشته از من است)
تحقق تمام و کمال مندرج در این منشور نه کلمات و برخی پاراگراف های بی ربط به اساس و بنیاد منشور، ولی دلپسند ، بلکه در جايی است که نوشته می شود « .. در شرایط کنونی هیج چشم انداز روشن و قابل حصولی برای پایان دادن به بحران در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور نیست.» یعنی مشکل را نه ساختار که فقط روبنای سیاسی می داند که باید تغییر کند. همچنین در جايی که به کارگران می پردازد:
«تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نمایندههای منتخب تشکلهای مستقل و سراسری آنان.» ایا شباهت ماهوی این بند با قوانینِ تقریبا تمامی کشورهای سرمایه داری مشهود نیست؟ چگونه است که در اطلاعیه و فراوان سخنرانی ها فراخوان داده می شود که باید همه نیروها حول تحقق تمام و کمالِ مندرج در منشور بسیج بشوند. برای تحقق تمام و کمال این بند احتیاجی به تغییر ساختار سرمایه داری نیست، اصلا احتیاجی نداریم که در جهت کمک به ایفای نقش تعیین کننده طبقه کارگر در رهايی از ستم و استثمار فعال باشیم .
برای پرهیز از بلندی متن فقط به یکی دو مورد اشاره می کنم. بند چهار منشور می گوید:«اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی…… » آیا بدون تغییر ساختار سرمایه داری، امکان و فرصت ، یعنی امری اقتصادی و اجتماعی برای برخورداری از همان حقوق اعلام شده در قانون وجود دارد؟ و در ادامه کار خانگی و مراقبتی و ضرورت ارائه راه حل اجتماعی بدان، اصلا در این منشور مطرح نمی شود. حتی در حد تسهیلاتی که در همین جوامع اروپايی و در چهارچوب سرمایه داری برای ان در نظر گرفته شده است.
هم پیوندی جنبش ها از راه مطالبات مشترک ضرورت زمان ماست اما همیشه رابطه معینی بین خواسته ها یا همان مطالبات مشترک با قدرت سیاسی و استراتژی وجود دارد.
این منشور گامی فراتر از راه حل در چهارچوب تغییر روبنای سیاسی با همان ساختار سرمایه دارانه و رفرم در وضعیت زیستی جامعه نمی گذارد، ولی دوستانی در خارج از کشور بحث این منشور را تا حد اداره شورايي جامعه و …. تعریف می کنند.
دوستانی در رهبری جریاناتی، به عنوان مثال یکی از احزاب موسوم به کمونیست کارگری که خود را بسیار رادیکال می دانند، کلیپ پر می کنند که «از منشور…. حمایت می کنم زیرا اداره امور کشور را از طریق شورائی می داند» این ادعا از کجا آمده است؟ آیا دیدن کلمه شورا در بند ۸ منشور است. « بر چیده شدن ارگانهای سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری…..» دولتی بر فراز سرِ همه و « شوراهايی» برای دخالت، ایا این بند ربطی به اداره امور کشور به دست شوراها دارد ؟ که این دوستان سرمستانه بر گُرده این منشور سوار می کنند؟؟ آنچه که مهم است درک واقعی از این منشور و مزین نکردن آن با باورها و آرزوهای بی ربط به آن است.
ذوق زدگی و شعف فراوانی که در بین بسیاری از نیروهای چپ و کمونیست در پی انتشار منشور …. پیش آمد، انسانهایی که سال ها در دغدغه رشد و بالندگی جنبش کارگری رنجِ سرکوب را تحمل کرده اند و در شرایط کنونی شاهد تاخت وتاز نیروهای سرمایه داری هار و به ویژه نئوفاشیست سلطنتی هستند ،البته که می تواند احساسی انسانی و شرافتمندانه باشد چنانچه در تعدادی تبدیل نشود به با دستپاچگی آویزان شدن به یک تِرند نو و مسدود کردن تعمق و نقد دلسوزانه. بستر سالم برای برخورد مسئولانه، نه مسابقات تبلیغاتی حمایتی، و در فشار گذاشتن نیروهای دیگر برای شرکت در این مسابقه بلکه کمک و تقویت نظرات، عناصر ونیروهای علیه نظم موجود ، حتی در تدوین کنندگان همین منشور است.
همانطور که در بالا نوشتم می توان از ارائه این منشور استقبال کرد، منتظر منشورهای دیگری، به ویژه از جانب دیگر نیروهای کارگری و چپ و سوسیالیست جامعه بود وفرصتی برای نقد و کمک عملی را غنیمت شمرد.
مهرنوش شفیعی
درباره کامنت،
گمانم متوجه نیستید که نیروهای دموکرات همان نیروهای سرمایه داری جهانی هستند. چپ یعنی کمونیست. دموکرات یعنی سرمایه دار سکولار ملی. مهمترین کتاب مارکس تحت نام کاپیتال با جمله “کارگران جهان متحد شوید” شروع می شود، نه کارگران و سرمایه داران دموکرات ملی متحد شوید!!!!! مهمترین تشکیلاتی که مارکس در آن عضو بود ملی نبود بین المللی بود.هیچ وجه اشتراکی بین چپ و دموکرات ملی و سرمایه دار وجود ندارد. سرمایه داران جهانی خودشان وطن دارند و داد و فریاد وطن پرستی می کنند و هر یک در کشورهائی سازماندهی شده اند که ارتشهای مخوف ملی دارند. کمونیسم وافعی همیشه انترناسیونالیسم بوده نه ملی گرا.
با اعلام جمهوری خواه بودن رضا پهلوی، دیگر سلطنتی در کار نخواهد بود و فاشیسم ملیگرا و جمهوریخواهی دموکراتیک ملی و بلشویسم سرمایه داری دولتی هستتد که خطر برای کارگرانند. البته رژیم اسلامی جای خودش. سرمایه داری جهانی، سوسیالیسم ناسیونالیستی که سرمایه داری دولتی است، حال چه مارکسیستی و چه ناریستی، طاعون بشریت هستند. نمیشه چپ را با ناسیونالیسم دموکراتیک مخلوط کرد و از آن چیزی جز ضد انقلاب درآورد. استثمار شدن و استثمارکردن دوچیز کاملا جدا شده و تفکیک شده است و نمی توان مخرج مشترک گرفت. کار چپ (کمونیست) سرنگونی سرمایه دار دموکرات و دیکتاتور و فاشیست در ایران و تمام دنیاست نه اتحاد با یکی علیه دیگری.
سلام خانم شفیعی، به گمانم شما متوجه ابعاد خطری که توسط دولتهای بزرگ سرمایه داری جهانی برای رهبرسازی از جریانات سلطنت و چند مزدور دیگر به راه انداختند نیستید. در جریان اعتراضات مردمی خوشبختانه هیچ نام و نشانه ای از وجود و تاثیر گذاری جریاناتی مثل سلطنت طلب، مجاهد و چند مزدورتازه بدوران رسیده نبود. و این زنگ خطری بود برای سرمایه داری قُلدر جهانی: نکند جریان واقعا دمکراتیک و یا برابری خواه پیروز آینده نبرد جاری باشد. برای مقابله با همین “خطر” با پول و پشتوانه تقریبا انحصار مالکیت خبرگزاری ها به فکر ایجاد اپوزیسیون از مزدوران نامبرده در بالا شدند. چپ و دیگر نیروهای دمکرات ایران از امکانات مالی و رسانه ای آنها برخوردار نیستند، ما که یکدست نیستیم، و قرار هم نیست باشیم، اما باید سر بسیاری نکات مشترک و جمع کردن نیروهایمان قویتر شویم تا توان مقابله با این ترفند اپوزیسیون سازی سرمایه داری قُلدر جهانی و تعیین سرنوشت آینده جنبش را داشته باشیم. بدیهی است جمع شدن برسر نکات مشترک به معنای فراموشی نکات ویژه و مختص خودمان نخواهد بود.