Comments

برعليه تحريم و جنگ — 12 دیدگاه

  1. زنان و کارگران ایران وقتی با یک عقیده اجتماعی روبرو می شوند باید دو سئوال مهم طرح کنند:
    ۱ – چگونه آن عقیده مردسالاری را از بین می برد؟
    ۲ – چگونه آن عقیده سرمایه داری (بردگی مزدی) را از بین می برد؟
    اگر پاسخ ناروشن و پر از اما و اگر باشد، یعنی شامورتی بازی، و یا برداشتن این دو جهنم را مشروط به یک نوع دولت کند، عقیده ای برای اسارت آنهاست.
    انارشیست

  2. در ارتباط با وطن و وضعیت سیاسی مربوط به تاسیسات اتمی رژیم، یکی دو حکم کلی وجود دارد:
    گفته ها، سخنراتی ها، اطلاعیه ها و غیره، بازی های قدرت در میان مرتجعین است. تا وقتیکه ضرورت انقلاب آنارشیستی کمونیستی در ذهن توده ها وجود ندارد و واقعیت عملی-اجتماعی پیدانکرده، همه آنها نه برای دفاع از آزادی خود و یا دیگران، بلکه برای جمع کردن سیاه لشکر در رقابتهای درون طبقه شان است.
    این قضایا را میتوان کاملا باز کرد. این صفحه دیگر برای اینکار مناسب نیست چون طولانی شده است. احتمالا در مقالات بعدی.
    آنارشیست

  3. بعضی وقتها، وقتی که ارتجاع نه برای مجبورکردن بلکه برای حذف فیزیکی حمله میکند، مجبوریم تا دم آخر بجنگیم. در ارتباط با فضای نحس و مسموم و زشت و شیادانه وطن پرستی ی که امروز (بخشا نژاد پرستانه و قوم پرستانه) دارد بر جهان غلبه میکند، باید مقاومت کرد و پای این ایدئولوژی و در واقع تحریک نرفت. وحدت بر اساس انسان بودن و علیه اقتدارگرائی و علیه استثمارگری و کوشش در تقویت انترناسیونالیسم را نباید رها کرد. هرگونه وطن پرستی، حتی سوسیالیستی، چه دیکتاتوری و چه دموکراتیک، نظری بی پایه و ارتجاعی و مضر برای تمام بشریت است حتی قومها و یا ملیتهای امپریالیستی و حاکم.
    آنارشیست

  4. حال بعد دیگری از مسئله وطن:
    درباره گفته تهدید آمیز ترامپ و رد مذاکره توسط جمهوری اسلامی،
    1 – تمام تاسسیسات هسته ای ایران باید درهای باز داشته باشند تا زنان و کارگان ایران بتوانند از آن بازدید کنند و خبرنگاران و متخصصین بتوانند در مورد آن نظر بدهند. اما بهترین کار بستن در تاسسیسات هسته ای در ایران و جهان و بوجود آوردن تاسسیسات هسته ای غیر انتفاعی معینی است که از طریق کارگران جهان مدیریت و کنترل میشود.
    2 – بعلت 1، واضح است که تمام پروژه های هسته ای که در دست اقتدارگرایان و سرمایه دارن جهان است، خطرناک، مشکوک و در مجموع دارای ریسک و ضرر به حال بشر است چون تمام آنها دربسته هستند مخصوصا آنهائی که به تولیدات نظامی نزدیک هستند.
    3 – برجام قراری استعماری است، تحمیل شده از طریق استعمار روسی، چینی، آمریکائی و اروپائی. شواهد کافی نشان میدهد که در واقع اصل معاهده در عمل در دست امپریالیسم آمریکا بود و هست.
    4 – خامنه ای و پزشکی دروغ نمی گویند که رفتار ترامپ توهین آمیز است. اما ارتجاع حاکم بر ایران از ضعف امپریالیستها، در اینجا ضعف اخلاقی ترامپ، برای پوشش ضعف اخلاقی و رفتارهای ارتجاعی خود استفاده میکنند. مثلا، سرکوب زنان، سرکوب کارگران، خفه کردن عقاید مخالف سیاستهای دولت، سرکوب مخالف مذهب همگی توهین آمیز و زشت هستند.
    بهرحال،
    یک انقلاب آنارشیستی کمونیستی مسائل امپریالیستی را حل میکند. متاسفانه این انقلاب زمان می برد چون باید برای آن از پائین از طریق یاد نگیری و یا پاک سازی آموخته های بد، فرهنگ سازی کرد. امروزه شعار سرنگونی موجود در اپوزیسیون چپ و راست، ضد این فرهنگ سازی و در حقیقت ارتجاعی است. ما باید در اپوزیسیون، اقتدارگرایائی را نقد و ایزوله کنیم نه اینکه دنبال وحدت حول آن باشیم. وحدت اپوزیسیون باید بر اساس نقد و نفی اقتدارگرائی و استثمارگری در فرهنگ شکل بگیرد. الان اپوزیسیون در وضع ارتجاعی بسر می برد.
    آنارشیست

  5. باز هم درباره وطن
    قسمت دوم
    رژیم خمینی با ادعای وظن پرستی آمد اما با ۲ ، ۳، ۴، ۵ و ۶ وطن فروش شد.
    دو گروه وطن پرست فوق مجبور می شود در یوزگی امپریالیستها را بپذیرد.
    وطن پرستی در ایران غیر قابل اجراست چون امپریالیستها اجازه نمی دهند. سرمایه داری و امپریالیسم آن کاملا جهانی شده است و با اطلاعات کافی جلوی هر گونه کشور کوچک را میگیرد تا رقیب نشود. آنها از طریق ثروت نفوذ میکنند و عناصر ضد خود را خنثی یا نابود میکنند.
    تمام بازی های پروژه اتمی و غیره برای جلوگیری از تولد وطن پرستی در ایران است.
    حتی کشورهایی مثل هندوستان و چین تا مغز استخوان وابسته هستند.
    —-
    کلا، در دنیای امروز،
    ۱ – وطن پرستی یا امپریالیستی است و یا اصلا ممکن نیست.
    ۲ – کشورهای فاقد علم و صنایع بعلت اهمیت تکنولوژی نظامی، وابسته می شوند و حتی اگر استقلال سیاسی داشته باشند، مثل ایران و کوبا و غیره، ایزوله میشوند. کروه شمالی استثناء است.
    —-
    در انتها:
    راه حل واقعی رهایی زنان و کارگران ایران و جهان، نگرش کمونیستی-آنارشیستی- انترناسیونالیستی و انقلاب کردن با این دیدگاه است. در غیر اینصورت، بردگی و بازیچه بودن و ابزار بودن انها ادامه خواهد یافت. همه زنان و کارگران دنیا الان ابزارند.
    راه حلی تحت نام دولت شورایی متعلق به بعضی از مارکسیست ها بدرد نمیخورد چون وابسته به احزابی است که خودشان غیر شورایی هستند. یک عده اقتدارگرا ی سازماندهی شده در سلسله مراتب به کارگران پیشنهاد میدهند که اقتدارگرا نباشند و تشکل شورایی داشته باشند. این شیادی است.
    آنارشیست

  6. باز هم درباره وطن
    قسمت اول
    —-
    برای ما آنارشیستها چیزی بنام وطن وجود ندارد.
    اما ببینیم که از زاویه وطن پرستی چه چیزهایی وطن فروشی است.
    ۱ – قبول فرهنگ خارجی. غربی ها خودشان چنین دیدگاهی دارند و از فرهنگ غیر خودی متنفرند.
    ۲ – همکاری سران مذهبی و دولتی با خارجی ها در استثمار توده های وطن خود.
    ۳ – باز گذاشتن در وطن برای ورود و خروج و خبرگذاری ها ، جاسوسها و رفت و آمدهای خارجی ها.
    ۴ – سیاست رشد نیروهای مولده و نظامی کردن صنایع و مراقبت از مرزها نداشتن.
    ۵ – اجازه قاچاق و مافیا و فحشا و گانگستری دادن ، یا زیر زیرگی آن راه ان را نبستن چون موجب فساد جامعه می شود.
    ۶ – تحریک خارجی ها و جنگ راه انداختن که موجب قتل اهالی وطن می شود.
    —-
    حال با معیارهای فوق، چه جریانات سیاسی ی واقعا وطن فروش هستند؟
    ۱ – شاهان اخیر ایران.
    ۲ – روحانیون حاکم فعلی و روحانیون هوادار شاهان اخیر.
    ۳ – همه ملیگراهای سکولار، دموکراتها، سرمایه داران وابسته به سرمایه خارجی از جمله دولتها.
    ۴ – مارکسیتهای سوسیال دموکرات. مارکسیستهای استالینیست. دومی ها بی ارباب شده اند.
    —-
    چه نیروی سیاسی ی واقعا وطن پرست است:
    اسلامیون ضد خارجی و ضد دموکراسی و ضد سکولاریسم.
    نازی ها و فاشیستهای ایرانی.
    ادامه دارد

  7. درباره کامنت ایرانگرا علیه سایت روشنگری،
    از لحاظ ایرانگرا شاه و آمریکا باید خمینی را قبل از اینکه رهبر میشد میکشتند و قدرت آخوندها را با زندان و دستگیری و اعدام کم میکردند و کلا ریشه هر چه اسلام و اسلامی هست را می زدند. حال چون اینکار را نکردند، ایشون دشمن آنها شده و احساس میکند وطن عزیزش که ۱۴۰۰ سال است از دست پادشاهان غیر اسلامی خرافی امپریالیست درآمده ، بر باد رفته. او اینطور فکر میکند که فرانسوی ها و ایتالیایی ها و حتی آمریکایی ها همه وطن دارند اما او دیگر ندارد، چون وطن با وجود اسلامیون ممکن نیست. او از انارشیسم هم نفرت دارد چون آنارشیستها به دولت و وطن اعتقاد ندارند و میگوید خائن هستند. او میتواند با مارکسیستها کنار بیاید اگر انترناسیونالیسم کارگری شان را فراموش کنند و مثل استالین و سوسیال دموکراتها وطن پرست و سکولار باشند. دشمنی ایشون با روشنگری به این علت است که روشنگری ضد اسلامی نیست و نمیخواهد چند ده میلیون مسلمان ایرانی را مثل رفتار دولت اسراییل با غزه قتل عام کند.
    حال اگر ایشون طور دیگری فکر میکند ، میتواند با اعصاب راحت تر و با جملاتی روشنتر برای ما توضیح دهد که چه فکر میکند. فکر کنم اگر دنبال دیالوگ با او را بگیریم به نتایج ذکر شده خواهیم رسید. ولی دیکتاتورها اهل دیالوگ نیستند.
    حال، دیدگاه روشنگری چیست؟
    نظرات رسمی روشنگری خیلی واضح هستند. روشنگری دنبال زدن پایه اسلام نیست، به یک حکومت لیبرال دموکراتیک اعتقاد دارد که در ان سوسیالیستها وجود داشته باشند تا جلوی تند روی ها را بگیرند تا روند اقتصاد بردگی مزدی رشد و نمو قابل کنترل داشته باشد . برای همین است که دوستار مصدق است. میتوان گفت، سوسیالیسم مصدقی. واقعی تر، سوسیالیسم روشنگری از نوع سرمایه داری دولتی در کنار سرمایه داری خصوصی است با سیستم سیاسی جند حزبی نه مثل چین. کلا، روشنگری میانه اپوزیسیون است. درست است، روشنگری میتواند با شاه کاملا مشروطه شده، مثل بعضی از کشورهای اروپایی کنار بیاید. اما دیگر ممکن نیست. اشتباه رضا پهلوی این بود که شده رادیکال پرو اسراییل ضد اسلام که در حقیقت برای همیشه پایه سیاسی خود را زده است. رضا پهلوی هم هیچ اینده سیاسی دیگر ندارد جز با تسخیر نظامی خارجی، استقرار فاشیسم ضد اسلامی و ضد کمونیست و ضد آنارشیست.
    انارشیست

  8. روشنگری چه بخواهدچه نخواهد وچه بداند وچه نداند آتش بیار معرکه “تحریم وجنگ” چهل ساله استعماری-ارتجاعی شده است.
    به استناد سر فصل های گوناگونی که رژیم اشغالگر اسلامی دربحران وبویژه بحران اجتماعی فرو رفته این معرکه اتمی بازی همواره در خدمت رفع بحران بوده است.
    این فریب خوردن روشنگری در زمانی هست که حتی اکثرضدامپریالیستها وچپها نیز برای این معرکه کهنه ولو رفته ارزشی بمانند گذشته قائل نیستند ومنافقین هم فهمیده اند از این معرکه آبی برای آنها گرم نمیشود وبلبل زبانی های گذشته در این مورد را ترک کرده اند.
    چه برای تحریم؟!وجنگ!هورا بکشیم وچه محکوم کنیم وچه در صف استعمار بایستیم وچه در صف رژیم اشغالگر اسلامی آتش بیاراین معرکه شده ایم.
    بسیارتعجب از اینکه روشنگری پس ازچهل وپنج سال تجربه خالی بندی های امثال بوش باز هم فریب هیاهوی رسانه ای وسیاسی و خالی بندی های ترامپی را خورده است که در اجرای فرامین! صادر شده اش که غیر قابل مقایسه با فرمان جنگ است حتی درمبارزه! با فساد!و چپاول نهاد های گوناگون امریکا واخراج جنایت کارانی که جرم آنها اثبات شده و… مرتب از دو قاضی!فدرال وحتی قضات منتحب خودش دربالاترین مرجع قضائی امریکا سیلی خورده است.
    روشنگری باید مطمئن باشد رهبرمعظم انقلاب هرچه هست احمق نیست که اگر تهدید به جنگ ترامپ را واقعی میدانست از خیرپول وقدرت در بگذرد وجلوی تهدید وی بایستد.
    امام گور بگوریش با آنهمه اولوم و تولومش وبا آن دریای حمایت امت زمانی که دید امریکا درآتش بس رژیم اشغالگر با عراق جدی است جام زهر را سر کشید وای به این بابا واین حال روزاجتماعی و…

  9. گفته شد که سرنگونی در مقاله به معنی دیکتاتوری سرمایه داری علیه زنان و‌کارگران و انواع دیگر معترضین خواهد بود. گفته شد، استقلالی هم در کار نخواهد بود.
    پس، در وضعیت فعلی چکار باید کرد؟
    وضعیت فعلی هست:
    ۱ – تهدید به جنگ توسط دولت آمریکا و اسرائیل که اروپایی ها هم حتما همکاری خواهند کرد و کمکی خواهد بود در معامله بر سر اوکراین،‌ هر چند موقت و یا تجربی.
    ۲ – تحمل رژیم سرکوبگر واپسگرای اسلامی حامی بردگی مزدی و دزد سرمایه های کشور از جمله نفت و تقسیم آن بین خودی ها.
    —-
    همیشه، موقعیت فعلی بد نتیجه انجام ندادن کار خوب و درست در گذشته است. این جبر واقعی است.
    از آنجا که کاری برای انقلاب کمونیستی آنارشیستی صورت نگرفته، هیچ احدی در اپوزیسیون نمیتواند وضعیت فعلی را در کوتاه مدت تغییر دهد. کامنتهای انارشیستی در سایت روشنگری هم برای تاثیر کوتاه مدت نبوده است.
    پس،
    هر چه پیش آید تقصیر ما زنان و کارگران آنارشیست کمونیست ایرانی نیست.
    این تنها چیزی است که میتوان گفت.
    جنبش ضد جنگ هم بدرد نمیخورد وقتی که یک جنبش نمیداند میخواهد بدون جنگ چکار کند:
    ضد جنگ میشود هوادار رژیم و هوادار رژیم میشود هوادار دزدی، استثمار، سرمایه داری و واپسکرائی.
    فعلا فقط میتوان تماشا کرد. دوستی و‌دشمنی آنها برای انقلاب آنارشیستی کمونیستی تفاوتی ندارد، هر دو هم خوب هستند و‌هم بد، چون آنارشیستهای کمونیست بر اساس ذات دولتها حرکت نمیکنند، بر اساس ذات فرهنگ حرکت میکنند.
    انارشیست

  10. اصل قضیه و معنی آزادی و انقلاب از زاویه نکرش آنارشیستی در دو کامنت قبل توضیح داده شد، که البته چند ماه از آن گذشته. تکرار آن لازم نیست. حال کمی مسئله را باز کنیم.
    سرنگونی طلبی مقاله خالی از آلترناتیو مشخص است، اما میتوان حدس زد که این سرنگونی برای درست کردن دموکراسی و استقلال در ایران است.استقلال (سیاسی) که فی الحال وجود دارد، می ماند دموکراسی. این دموکراسی بعد از رژیم بسرعت به دیکتاتوری و حتی عدم استقلال می انجامد. حال چرا؟ دلیل نظری آن این است که دموکراسی نمیتواند بدون دیکتاتوری وجود داشته باشد.این یک حکم کلی است، به جزئیات وارد شویم.
    ۱ – اقتصاد داغون شده، بورژوا سکولارهای آزاد شده، قرار داد خارجی و سرمایه گذاری خارجی میطلبد. جلوگیری از این گرایش لازم است چون پول از خارج ، سیاست از خارج می آورد، سرکوب انهم می شود دیکتاتوری. سرکوب نکردن، یعنی فروش استقلال.
    ۲ – مارکسیستهای چپ و کارگران شان خواهان حق اعتصاب، تشکل، حزب و دولت سرمایه داری دولتی خواهند بود که بورژوا سکولارهای آزاد شده و اربابان خارجی شان سرکوب آنها را میخواهند و بهانه هم ثبات اقتصادی است. اینجا هم نه دموکراسی هست و نه استقلال، دموکراسی برای سرمایه دار، دیکتاتوری علیه کارگر بلشویک (سرمایه دار دولتی) شده.
    ۳ – زنان کالایی می شوند، مردان زن باز آزاد تر و مدرن تر، مواد مخدر و مشروب و عیش و نوش و سینما و موسیقی و انباشت ثروت و پول، حسادت و رقابت و فحشا و بلاخره احیای اسلام می آورد که باید سرکوب شود. اینهم هست دیکتاتوری.
    ۴ – بورژواهای قومها سهم نفت را می خواهند و‌ دنبال انباشت سرمایه خواهند بود و با قدرتهای منطقه تبانی کرده جنگ و جدایی خواهند خواست که باید سرکوب شوند. اینهم شد دیکتاتوری و نفی استقلال برای قومها.
    باز هم هست،
    پس،
    دولت دموکراتیک سکولار مستقل چیزی نخواهد بود جز دولت دیکتاتوری-سکولار ارتجاعی- دموکراتیک – نوکر غرب و شرق – متظاهر به مردمی بودن. این انقلاب و دولت “مردم” با حق “شهروندی” امروز، برای زن و کارگر فریبی فرداست.
    در “سکولار-ارتجاعی”، ارتجاع هست: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصبات و تبه کاری.
    آنارشیست

  11. یک دستاورد بزرگ علمی انسان شناسانه از مطالعه جنبشهای ضد ارتجاع در اروپا، از دهه آخر قرن شانزدهم تا آخر قرن بیستم این است که دولتها مهم نیستند، طبقات مهم هستند. تغییر دولتها هیچ تاثیر کلیدی و پایه ای در وضعیت جوامع بوجود نمی آورد و از بین رفتن وطن های قدیم و آمدن وطن های جدید هم هیچ تفاوتی در وضعیت طبقاتی جامعه بوجود نیاورده است.
    برای همین، پیشنهاد من به سایت روشنگری این است که بجای تمرکز روی وطن پرستی، روی وجود طبقات تکیه کند، مسئله ازادی شهروندان نیست، ازادی از سلطه طبقاتی است.
    معنی مارکسیستی طبقه محدود است و در وجه اقتصادی محدود شده و به بن بست رسیده است. معنای درست طبقه بر اساس گرایش به سلطه است. ما همیشه فقط یک طبقه نداشته ایم بلکه طبقات اجتماعی داشته ایم. امروزه ، طبقات حاکم مردها، سرمایه داران، امپریالیستها و نژادپرستان هستند. نیاز به سلطه گرایشی روحی است اما این گرایش با وجه عینی اش نهادینه می شود. ذهنیت ئو عینیت سلطه را میگوئیم ارتجاع. از بین بردن سلطه را میگوئیم انقلاب.
    روشنگری باید علیه ارتجاع باشد و به فرم سیاسی و محدوده ارضی ارتجاع توجه نکند تا در پرورش دیدگاه و روحیه انقلابی سهم داشته باشد.
    ارتجاع از روحیه سلطه شروع میشود و به عینیت سلطه می انجامد. نقش هیراشی اعمال موثر سلطه در عینیات ارتجاع است. برای همین شکل انقلاب بجای دولت دموکراتیک، شکل کلکتیو و شورائی در محل کار و زندگی است. تغییر شکل دولتها نمیتواند طبقات را از بین ببرد و ابزار درستی نیست چون خودش بخشی از سلطه است. دولت باید بر کل جامعه آتوریته داشته باشد تا موثر واقع شود، برای همین دولت ذاتا علیه کوشش انسانها در تعیین سرنوشت اجتماعی شان است. برخلاف دیدگاه مارکس، دولت ابزار یک طبقه نیست، دولت ابزار سلطه جوئی (ارتجاع) است.

  12. درست،
    وجوه مشترک دو طرف:
    مردسالار
    باب بردگی مزدی
    امپریالیست و یا داشتن تمایل امپریالیستی
    سیستم هیراشی کار گروهی
    انواع تبعیض
    وقتی دنبال نفی ارتجاع باشیم متوجه می شویم که بدون کمک توده های ضد ارتجاع منطقه و جهان، شکست میخوریم، پس اتقلاب واقعا استقلال طلبانه نیست، انترناسیونالیستی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>