زن ِ زن ستیز! / خدامراد فولادی
(همسویی ِ آذرماجدی با رژیم ِ ضد ِ زن)
رهبرسالاری ِ مادام عمری در فرقه های موسوم به چپ،هم فردسالاراست و هم مرد سالار. چراکه خود ِ رهبری ِمادام عمر نوعی خصوصییت و خصلت ِمرد سالارانه است و می دانیم که مردسالاری به ویژه در فعالییت و کنشگری ِسیاسی چه علنی و چه غیر ِ علنی زن ستیزی را در درونه ی رهبرسالارانه ی مادام عمری اش به طور ِ نهفته و نگفته دارد.
نمونه ی این رهبر سالاری ِ مادام عمر ِ مردسالار را که در سلسله مراتب رهبری اش جا و جایگاهی برای زنان در نظر و عمل ندارد، ما در فرقه ی موسوم به حکمتیست مشاهده می کنیم که در واقع میراث ِ به جا مانده از بلشویسم ِ دهقانی- فئودالی ِ روسی و البته با عنوان ِ ناهمخوان و ناسازگار با دوران ِ« کمونیسم ِ کارگری» است . در واقع،این بلشویسم ِروسی بودکه درفعالییت ِراهگشا به قدرت ِ سیاسی ِ خود، مردسالاری را در رهبری ِ مادام عمر ِ یک مرد هم در تشکیلات ِ فرقه و هم در رهبری ِ حکومت و دولت ِ برآمده از این تشکیلات نهادینه و تبلیغ وترویج کرد والگویی نظری و عملی شد برای دیگر دنباله روان ِ بلشویسم.
شاهد ِ مثال ِ نمونه وار ِ امروزین ِاین مرد سالاری که در حکمتیسم هم دقیقن رعایت شده چنین است: رهبر ِ مادام عمر ِ فرقه یعنی مردی به نام ِ منصور ِ حکمت مرده است. میان ِمردان ِفرقه برسر ِرهبری ِ تشکیلات دعوای خانواده گی درمی گیرد.یعنی جنگ ِ درون تشکیلاتی برسر ِ ریاست ِ« حزب»، در واقع میان ِمردان ِتشکیلات است و زنان هم بر طبق ِرسم وقاعده ی نانوشته و باتوجه به مردسالاری ِنهادینه شده و پذیرفته شده در تشکیلات، خواهان ِجانشینی ِ یک مرد به جای رهبر-مرد ِمرده هستند. از این رو ، حکمتیست ها که نام و عنوان ِ شان را از مردی به نام منصور ِ حکمت و خصوصییات ِ خودویژه اش در رهبری به ارث برده اند،هیچ یک هیچ زنی را شایسته ی جانشینی ِ او نمی دانند و فقط مردان اند که می توانند و می باید کاندیدای این « مقام ِ عظما»ی فقط در خور ِ مردان شوند! از اینجاست که یک تشکیلات ِ واحد ِ به جا مانده از شخصیت ِ «با اتوریته ی مردانه ای» به نام ِ منصور حکمت شعبه شعبه و شاخه شاخه می شود که هر شاخه و شعبه ای فقط خود را حکمتیست ِ واقعی و ادامه دهنده ی راه او می داند و دیگر شاخه ها را که آنها هم همین ادعا را دارند قبول ندارد.
آذر ماجدی همسر ِ منصور حکمت، به شهادت ِ تمام نظرات اش علیه زنان ِمبارز ِایرانی،یکی ازآن زنان ِ زن ستیز ِفرقه سالار ومردسالار ِ شاخه ای از آن حکمتیست هاست که با اینهمه خصوصیت ِ غیر ِ دموکراتیک، خود را انقلابی و کمونیست هم معرفی می کند.او در واقع این خصلت و خصوصییت ِ مردسالارانه ی در عمل زن ستیزانه را از گرایش ِ ایدئولوژیک سیاسی ِ مشترک ِ خود و همسرش با لنینیسم- بلشویسم ِ روسی به ارث برده و وفادارانه و مصرانه به آن عمل می کند. شاهد ِمثال دراثبات ِ نظر و قضاوت ام، مقاله ای است سراسر طعنه زن و اهانت آمیز به زنان ِآزادیخواه و مبارز ِ ایرانی که اخیرن در چند سایت حکمتیست از او انتشار یافته است با عنوان ِ « ربط ِ مد به سیاست ِ رژیم چنج ، یا انقلاب ِ چهره ها؟». آذر ماجدی در این مقاله تمام ِ زنان ِ استبداد ستیز و اسلام ستیز ِ ایرانی را با زبان و ادبیات ِ رسانه های حکومتی و سرکرده گان ِ رژیم مورد ِ بدترین توهین ها قرار داده و آنها را «مدل» به معنای مانکن هایی که اندام و زیبایی های تن و بدن ِ خود را در« انظار ِ مردان ِ عیاش و خوشگذران به نمایش می گذارند» نامیده است. او می نویسد: « طی ِ دو سه سال ِ اخیر بارها شاهد بوده ایم که مجلات ِ مختلف ِ اروپایی و آمریکایی روی جلد ِ شان رابه عکس ِ مدل مانند ِ زنان ِ معروف و نیمه معروف{ به طعنه و کنایه ی توهین آمیزبه زنان مبارز ِایران توجه داشته باشید} ایرانی مزین می کنند. هدف روشن است. دارند رهبری سازی و آلترناتیو سازی می کنند. برای چه؟ برای رژیم چنج. این تبلیغات همه برای رژیم چنج است. در همین زمان عکس ِ مدلی به نام ِ نرگس محمدی با سابقه ی اصلاح طلبی ِ حکومتی بر روی مجله ی « ال» آمده است.»( پایان ِ نقل ِ قول از ماجدی). اگر نام ِآذرماجدی برعنوان ِ مقاله نبود، هرخواننده ی ایرانی گمان می کرداین مطلب را یکی از مزدوران و نویسنده گان وابسته به رژیم نوشته است. اما،دلیل و بهانه ی آذرماجدی ِحکمتیست ِ زن ستیز برای نوشتن ِاین اهانت نامه چیست؟ مجله ای به نام ِ «ال» مصاحبه ای انجام داده است بانرگس محمدی. نرگس که دراین مصاحبه مانند ِ ماجدی و همفکران اش آن آزادی ِ بیان را که دموکراسی ِ غربی در اختیار ِ آنها گذاشته ندارد تا هرچه می خواهد بگوید و به هیچ کس هم پاسخگو نباشد، فرصت راغنیمت شمرده وتا آنجا که چارچوب ِ مصلحت ِ «ال»- و نه نرگس-ایجاب می کرده علیه ِ رژیم ِ سرکوبگر سخن گفته و افشاگری کرده است. از جمله می گوید:« مبارزه ی ما زندانیان ِ سیاسی برای حفظ ِ ظاهر ِ عادی مان تبدیل به یک چالش شده است. چون که ما باید به بازجوها و شکنجه گران ِ مان{ و از جمله آذرماجدی ها!} نشان دهیم و ثابت کنیم که آنها نمی توانند اراده ی مارا{ برای تحقق ِ هدف ِمان که آزادی ورهایی از استبداد ِحاکم است} درهم بشکنند.». و در ادامه می گوید:« ما اغلب باوجود ِمحدودیت وممنوعییت ِرسمی از سوی مقام های زندان، تحصن هایی را در حیاط ِ زندان بر گزارمی کنیم،جایی که مدام شعارهایی علیه ِمجازات ِ اعدام، آپارتاید ِ جنسی، و علیه رژیم ِ سرکوبگر می دهیم. بند ِ زنان ِ زندان ِ اوین جایی است که در آن خشونت ِ حکومت ِ مستبد و زن ستیز ِ اسلامی ادامه دارد. اما در عین ِ حال محلی هم هست که در آن زنان مقاومت می کنند و زنده گی و شادی را به زندانبانان تحمیل می کنند.{ آذر ماجدی به این زنان است که می گوید مدل ومانکن ِرسانه های غربی! شرمت باد زن ستیز ِ همفکر ِ زندان سازان و زندان بانان!}. در ادامه، نرگس می گوید:« من خوشحال ام که جنبش ِ زن، زنده گی، آزادی همچنان استوار و پایدار ایستاده و در اعماق ِ قلب و جانم آرزوی ِ آزادی ِ واقعی یعنی پایان دادن به ظلم و استبداد ِ مذهبی دارم.». نرگس ِ محمدی تاکید کرد:« زن، زنده گی،آزادی نه تنها ازبین نرفته بلکه درهرلحظه از زنده گی ِ مردم را به شکل های تازه سیراب و امیدوار می سازد. من فکر می کنم به خاطر ِ قدرت ِ این جنبش است که رژیم ِ اسلامی جرات نمی کند قانون ِ حجاب ِ مورد ِ نظرش را به اجرا بگذارد.». نرگس در ادامه می گوید:« رژیم ِ اسلامی تسلیم شدن ِ زن را نقطه ی راهبردی برای تثبیت ِ قدرت و تداوم ِ سلطه نه فقط بر زنان بلکه بر کل ِ بدنه ی اجتماعی می داند، زیرا تحمیل ِ حجاب ِ اجباری نه فقط بدن ِزنان بلکه کل ِجامعه را با تکیه برقیمومت ِ شوهران و پسران کنترل می کند.اگر ما موفق شویم این سلطه را از بین ببریم ،استبداد سرنگون خواهد شد.». نرگس با استفاده از فرصت ِ کمیاب ِ به دست آمده ویا درواقع آزادی ِ بیانی که از آن محروم است و مجله ی ال در اختیارش قرار داده، از مصاحبه ی خود نتیجه گیری می کند:« حرکت ِ مردم ِ ایران به سمت ِ دموکراسی{ یعنی همان چیزی که آذرماجدی و همفکران اش در غرب دارند و از آن برای تبلیغ ِ فرقه گرایی خود سوء استفاده می کنند،و او و دیگر ایرانی ها درایران ندارند و برای آن مبارزه می کنند و به زندان می افتند و شکنجه و اعدام می شوند،}، آزادی وبرابری اجتناب ناپذیراست.پیروزی سرانجام به دست می آید، اما مسیر ِ پیش ِ رو بدون ِ فراز و نشیب نخواهد بود».( پایان ِ نقل ِ قول از مصاحبه ی نرگس محمدی با مجله ی ال. برگرفته از ترجمه ی سایت ِ محترم ِ روشنگری.). حال معلوم شد که آذرماجدی ِ فرقه گرا با کدام ایده ها و نظرات ِ نرگس محمدی مخالف است: دقیقن همان نظرات ِ آزادیخواهانه ای که میان ِماجدی ِمردسالار ِ استبداد منش ِ زن ستیز، و حکومت ِ اسلامی مشترک است. در واقع این ایده ها و نظرات ِ دموکراتیک ِ نرگس است که ازدیدگاه ِمشترک ِرژیم و ماجدی مستوجب ِ بدترین اهانت هاست، و نه « مدل و مانکن شدن ِ» نرگس محمدی ها.