Comments

به مناسبت سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲<br>محمد رضا شالگونی — 7 دیدگاه

  1. کودتا نه علیه مصدق بودو نه علیه حزب توده، کودتا علیه آگاهی توده های کارگر شهری از ارتجاع زمانه بود:
    مصدق از خانواده قاجار بود، زمین دار و ملک دار. قبل از کودتا قرار استعفا را گذاشته بود. حرفی از آزادی رعییت ها نبود.
    نظر آقای صالحی نیا:
    https://www.azadi-b.com/?p=36629
    گرچه آقای صالحی نیا در مورد مصدق و حزب توده حقایقی را بیان میکند، اما فرا رفتن توده ها ی “کمونیست” شده از استالینیسم حزب توده چندان با واقعیت جور در نمی آید. سرنگونی طلب شدن و جمهوریخواه شدن دلیل بر این نیست که توده ها از توهم به اربابان فئودال و سرمایه دار بیرون آمدند. کودتا برای جلوگیری از پیروزی استالین در ایران بود. به همین دلیل، کودتا صرفا ادامه جنگ مرتجعین با هم برای ارباب شدن خودشان بر زنان و کارگران بود.
    دموکراسی در این مقاله هم صرفا جنگ برای ارباب شدن خود است، در غیر اینصورت، مسئله نه بصورت دموکراسی بلکه بصورت از بین بردن اصل ارتجاع یعنی مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و سلسله مراتب طرح می شد.
    آنارشیست

  2. اگر نقد امپریالیستها نقد سرمایه داری آنها و نقد دموکراسی آنها نباشد، این توهم بوجود می آید که رژیم جمهوری اسلامی باید سرنگون شود تا ما به یک کشور امپریالیستی تبدیل شویم و راهش دموکراسی است. این در عین حال توضیح میدهد که چرا بعضی ها ناسیونالیست و وطن پرست هستند و طرفدار سرنگونی هم هستند و با روشهای مذبوحانه چه بصورت مصاحبه، کامنت و یا مقاله میخواهند مهندسی فکری کنند. آنها در حقیقت از زاویه امپریالیسم ایرانی با رژیم مخالفند. اما ما خوب میدانیم که سرنگونی رژیم آنها را امپریالیست نمیکند، بلکه نوکر امپریالیستها میکند.
    آنارشیست

  3. تا وقتی که جریان چپ جامعه پرو سیستم سیاسی غربی هست، سنتی های جامعه برنده هستند، از این لحاظ قابل سرزنش نیستند، فقط چون خودشان هم استثمارگر هستند، قابل سرزنش اند.
    آنارشیست

  4. آقای شالگونی باید این را هم توضیح بدهد که چرا مزد کارگران دموکراسی انگلیس از ۱۸۵۰ تا ۱۹۰۰ دوبرابر شد. اگر ایشون خوب مطالعه کند متوجه می شود دلیلش استعمار بود. این فاکت ما را برمیگرداند به سئوال اول، رابطه بین دموکراسی و امپریالیسم غربی ها چیست. با پاسخ به این سئوال می فهمیم که رفاه کارگران انگلیس از دموکراسی نیست، از استعمار و نو استعمار است. اقتصاد استعمار و نواستعمار در دوران ما از طریق بردگی مزدی عمل میکند. حال چطور میخواهید در ایران دموکراسی بورژوایی درست کنید و مسئله فقر و مسائل دیگر را بدون استعمارگری حل کنید؟ نمیتوانید. توهم دارید. از لحاظ علمی مجبورید بپذیرید که دموکراسی خواهی مسئله ای را حل نمیکند و زن و مرد کارگر برده خواهند ماند. راه حل ، حرکت مستقیم، بدون دولت سازی و دموکراسی سازی به طرف انقلاب آنارشیستی ضد سرمایه داری است.
    آنارشیست

  5. مهم اینست که در راه آزادی و رفاه و تمامیت ارضی ایران و وطن کوشش کرد، و جبران کم کاری و خیانت نظامهای سلطنتی و دینی و نگه داشتن مردم در جهالت و خرافات و استعمار و استثمار، کوشش نمود.

    https://www.youtube.com/watch?v=uJoFvDheFLA

  6. با تعریف رایج و علمی، دموکراسی شکلی از اعمال ارتجاع است، عمیق کردن آن فقط ارتجاع را عمیق تر میکند. دیکتاتوری هم مثل دموکراسی صرفا نوعی از ارتجاع است. ارتجاع یعنی مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و استبدادسلسله مراتب. همه دموکراسی ها ، حداقل، این چهار صفت را حمل میکنند، دیکتاتوریها هم همینطور. پس مسئله نه دموکراسی است و نه دیکتاتوری، مسئله اصلی ارتجاع است.
    آنارشیست

  7. مقاله دارای این ایراد کشنده است که نمیتواند برای زنان و کارکران ایران توضیح بدهد چرا دولتهای دموکراتیک غربی امپریالیست هستند. انگار ایشون متوجه قضیه نیست.آنها با دولتهای دیکتاتوری امپریالیستی و غیر امپریالیستی شرقی چند وجه اشتراک مهم و تعیین کننده دارند. در حقیقت، دموکراسی و دیکتاتوری با هم چند وجه مشترک اساسی دارند که باعث میشود که هر دو بخشی از سیستم ارتجاع حاکم بر زنان و کارگران و ملیتها باشند. اکر خوش بین باشیم، باید بگوئیم که باعث تعجب است که چرا آقای شالگونی و دوستانش از این قضیه هنوز آگاهی ندارند.
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>